رهروان طریقت نقشبندیه
نقشبندیه
نقشبندیه طریقتی است منسوب به خواجه بهاءالدین محمد نقشبند بخارایی (۷۹۱-۷۱۸ هـ. ق)، شاخهای منشعب از سلسله خواجگان که اصل آن به عارف ایرانی خواجه یوسف همدانی باز میگردد.
بعدها این سلسله در هند هم نفوذ یافت و به خصوص در دوره اقتدار مغولان در هند، تأثیر و نفوذ مشایخ آنها قابل ملاحظه بود و سلاطین آن سرزمین غالباً به این طریقه منسوب بودند؛ چنانکه گویند امیر تیمور گورکانی به شاه نقشبند ارادت داشت.
مروجان این طریقت
بهاءالدین نقشبند را نمیتوان بنیانگذار و مؤسس این طریقت شمرد. طریقت او در حقیقت دنباله طریقت خواجگان است. طریقه و سلوکی که خواجه یوسف همدانی (۵۳۵ ـ ۴۴۰ ه. ق) و خواجه عبدالخالق غجدوانی (درگذشته ۵۷۵) بنیان نهاده بودند. خواجه بهاءالدین که خود از جانشینان عبدالخالق تعلیم یافته بود، محیی و مصلح طریقت خواجگان شد و طریقت نقشبندی آمیختهای شد از تعالیم عبدالخالق غجدوانی و بهاءالدین بخارایی. طریقت نقشبندی در اندک مدتی در ماوراءالنهر و خراسان رواج یافت و پس از بهاءالدین، خلفای او خواجه علاءالدین عطار (درگذشته ۸۰۲) و محمد پارسا (درگذشته ۸۲۲) و یعقوب چرخی (درگذشته ۸۵۱) بر مسند ارشاد نشستند و در ترویج این طریقت سهمی بسزا داشتند. بعد از اینان خواجه عبیدالله احرار (۸۹۵-۸۰۶ هـ) مشهورترین و متنفذترین مشایخ عصر تیموری است و در عهد او، این طریقت به نفوذ و شهرت و رواج رسید.
از عارفان و شاعران مشهور پیرو این طریقت میتوان عبدالرحمن جامی شاعر و عارف قرن نهم هجری را نام برد.
مسلک نقشبندیه
عبدالرحمن جامی در نفحاتالانس نوشتهاست:
«طریقة ایشان، اعتقاد اهل سنّت و جماعت است و اطاعت احکام شریعت و اتباع سنن سیّدالمرسلین (ص) و دوام عبودیت که عبارت است از دوام آگاهی به حق سبحانه، بیمزاحمت شعور به وجود غیری»
عبدالخالق غجدوانی گفته است که «در خلوت را دربند و در خدمت را بگشای»
و از بهاءالدین نقشبند پرسیدند: «درطریقة شما ذکر جهر و خلوت و سماع میباشد؟ فرمودند که نمیباشد. پس گفتند که: بنای طریقت شما بر چیست؟ فرمودند: خلوت در انجمن: به ظاهر با خلق هستند و به باطن با حق و نیز همو گفته است که: «طریقت ما صحبت است و در خلوت آفت شهرت است. خیریت در جمعیت است و جمعیت در صحبت به شرط نفی بودن در یکدیگر».
نقشبندیه در گذر تاریخ
این طریقت، در تاریخ خود جریانی واحد و همسان نداشته است و با گذشت زمان، مانند اکثر مکتبها و مذهبها بساطت آن از میان رفت و گونه گونه، رنگهایی یافت.
بهاءالدین نقشبندی و مشایخ پیش از او- مشایخ سلسله خواجگان- بهدور ازماجراهای سیاسی و اجتماعی، ساده و زاهدانه میزیستند و برای امرار معاش پیشه و کاری داشتند. خواجه محمود انجیر فغنوی «به کسب گلکاری میپرداخته و از آنممر وجه معاًش میساخته». و خواجه علی رامتینی به صنعت بافندگی اشتغالداشته است. و سید امیر کلال، کوزهگری میکرده و فرزندش امیر شاه «ازصحرا نمک میآورده و میفروخته و از آن راه زندگی میگذرانیده».
ولی دیری نگذشت که مشایخ نقشبندی بر خلاف پیشینیان صاحب نقشی شدند در کارهای جهانی. عزّت و حرمت یافتند و صاحب دستگاه شدند. مانند خواجه ناصرالدین عبیدالله احرار که متنفذترین مشایخ نقشبندی در عصر تیموری بود و بنا به نوشته جامی «کوکبه فقرش» «نوبت شاهنشهی» میزد.
سعدالدین کاشغری و عبدالرحمن جامی، طریقه نقشبندی را در عاصمه هرات، بیش از پیش، رواج دادند و هرات یکی از مراکز تجمع نقشبندیان شد. در سمرقند، اگر چه در زمان خواجه نظامالدین خاموش، نقشبندیان اندک نبودند پس از مهاجرت خواجه عبیدالله احرار بدانجا نقشبندیان سمرقندی، بسیار شدند و سمرقند در عهد سلطنت سلطان ابوسعید و سلطان احمد تیموری به صورت مجمع و مرکز صوفیان نقشبندی درآمد.