ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

شیوه‌ها و زمانه های چکامه پارسی 1

سوشیانت | سه شنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۳۷ ب.ظ | ۳دیدگاه

شیوه‌ها و زمانه های چکامه پارسی

 

شیوه چکامه، یا همان گردایش واژگان و واژه‌ها و روش آمیختگی آنها، از دید هنجارهای زبان و درونمایه چَم هر واژه در آن روزگار ، و روش پنداشت و ادای آن پنداشت ها از دید چگونگی روانی و مینوی سراینــــده ، که وابسته به کارسازی پیرامون  و شیوه زندگانی و دانش‌ها و زندگی گیتایی و مینُوی هر زمانه باشد، آنچه از این گروه فرآورده  می شود آب و رنگی ویژه به ترانه می دهد که آن را "شیوه ترانه" می نامیم، و پیشینیان گاهی به جای روش "شیوه" و گاه "راه" بکارگیری می کردند.

1- شیوه خراسانی ( ترکستانی )

2- شیوه عراقی

3- شیوه هندی

4- بازگشت فرهنگی (ادبی) یا شیوههای نوین که انجامیده به شیوه تازه زمانه مشروطه شده است.

 

شیوه خراسانی

 

شیوه خراسانی که آن را شیوه ترکستانی هم می گویند بدرستی روش و شیوه سراینــــدگان خراسان و فرارود است. در این شیوه که از ابتدای چکامه پارسی( آغاز سده چهارم تا میانه های سده ششم دنباله دارد)، سراینــــده گان و استادان زیردستی مانند: رودکی، فرخی، عنصری، فردوسی، منوچهری، ناصرخسرو، سنایی و مسعود سعد سلمان پدیدار شده و شیوه خراسانی را پایان رسانیده اند. شیوه خراسانی دو رده دارد:

نخست زمانه سامانی و دیگر زمانه غزنوی و سلجوقی

در روزگار سامانی، سادگی گفتار ‌و کهنگی بازگویی ها و واژگان زبانزد و نیز چیرگی واژگان پارسی بر واژه های تازی و نگرش به ستایش های بهنجار و ساده و چشمگیر  از ویژگی های سروده شمرده می شود.

درون مایه هایی‌که در ترانه این زمانه  می آید بیشتر یا ستایش است و یا هجور و شوخی که هر دو نرم است و میانه و دور از بیش گویی . گذشته از آن، تغزلات دلدارانه و پند و اندرز و فرزانگی  با شیوه ای چامه سرایانه ، نه دانشمندانه ‌از ویژگی های ترانه این روزگار ‌به شمار می رود.

از پیکرهای با ارزش در این روزگار یکی قصیده و دیگر مثنوی می باشد . در قصیده بیشتر ستایش و هجور و تغزل و در مثنوی همانند آوری و داستان و دلاوری سروده می شود. پیکرهای دیگری مانند رباعی و دوبیتی گه گاه در یک زمانه دیده می شود که بسیار اندک است و ناچیز می باشد.

هنرهای گفتاری و مینُوی ‌در ترانه این زمانه اگر هستی دارد، تُهی از آلایش و ساختگی بودن است و بسیار اندک.

به کارگیری برخی دانسته‌های دانشین و برخی آیات‌ و سخنان پیامبر و داستان‌های کهن نگاری و پهلوانی ‌در ترانه این زمانه هستی دارد ولی همه ی این مایگان چنان در بافت گفتار به کار می رود که سرشت بنیادین ترانه این زمانه، سادگی گفتار همچنان برجای می ماند و از میان نمی رود.

ولی شیوه خراسانی در زمانه غزنوی و سرآغاز سلجوقی گذشته از برخی ویژگی های گفتاری و ویژگی های دستوری که براستی وابسته به زبان و گویش سرزمین خراسان کهن می شود، با ترانه زمانه سولینی دوگانگی هایی دارد. از آنگونه این که سادگی گفتار، جای خود را به استواری گفتار‌می دهد و ترانه تا‌ جایی به پختگی می رسد.

هر چند ترانه فرخی با ستایه سادگی همراه است، ولی پختگی و استواری گفتار‌ در آن به درستی پیدا است. عنصری و منوچهری و در آینده ناصرخسرو و سنایی اندک اندک سادگی سرشتی را از ترانه شیوه خراسانی دور می سازند و آن را تا‌ اندازه ای از میان می برند.

در شیوه این زمانه برخی چارچوب های تازه مانند ترجیع بند و ترکیب بند و نیز مسمط  پدید می آید. با این همه قصیده و مثنوی‌ از چارچوب های ارزشمند این شیوه است. هنرهای آشکار دربرگیرنده گفتاری و مینُوی و گونه‌های مانند سازی، ‌در ترانه این زمانه گسترش می یابد.

چکامه سرایانی مانند عنصری، منوچهری، ناصرخسرو و سنایی از واژگان فرزانی ، ستاره‌شناسی ، رایشگری و برخی گفتارهای دانش‌های نیادی و پزشکی در سروده خود بکار میگیرند. به کارگیری سخنان امامان و  قرآنی و نیز سرودهای تازی ‌در میان چکامه گویان این زمانه گستردش بیشتری می یابد.

برای نمونه منوچهری که دیوان سروده‌های تازیان را از بردارد نمی تواند خود را از کارسازی آن برون سازد و ناصرخسرو و سنایی دانسته‌ها و پژوهش‌های دینی خود را در سروده خویش می آورند.

پنداره‌های ترانه ای مانند ستایش و نکوهش و پند و فرزان همچنان دنباله دارد جز آن که در این بازگویی ها  گزافه‌گویی و تا اندازه‌ای فزونی گویی زیادتر می شود و به راستی گونه‌ای پختگی می یابد. با این همه کسانی مانند ناصر خسرو، ستایش بیش گویانه را به یک سو می نهند و فرزان و دین و منش‌شناسی ‌را به جای آن بازگویی ها می نهد. هر چند در ابتدای این شیوه جان میهنی و پهلوانی ویژه ‌در زمانه سامانی نمایی هویدا دارد در پایان آن این سویه سست می شود و جای آن را  منش شناسی ‌و زاهدانه ناصرخسرو و صوفیانه ی سنایی می گیرد.

بنابراین آغاز این شیوه چکامه سرایی‌ پهلوانی است و پایان آن با  صوفیانه.

دیدگاه (۳)

خسته نباشید
یه اشتباهات و کاستی های در شیوه ی نگارش این متن ها وجود دارده که انگار داره اون ها رو از هدف اصلیشون دور می کنه. یکیشون ینه که نگارش، زیادی مصنوعی و ساختگی به نظر می رسه. چه این که نویسنده تنها واژه های عربی رو با واژه های سره جایگزین می کنه بدون این که ترکیب و ساختار رو تغییر بده. یه راهنمایی از برادر کوچیکترتون: فرض کنید تو یه متن، نوشته "دفعه ی بعدی که" حالا اگه کسی بحواد با روش سره نویسی شما اون جمله رو سره کنه می نویسه " بار پسین که!" که یک ترکیب بی سر و ته می شه و پذیرفتنی نیست. تو همچین جاهایی بهتره از ترکیب هایی مانند " باد دیگر" بهره گرفته شه که یک ترکیب آشنا و پذیرفتنی است نه برگردان یک به یک واژه ها و نتیجه ای ناخوانا... باز هم هر چی خودتون می دونید.
دیگه این که واژه هایی مانند"سراینــــدهان" که در جای جای متن به چشم می خوره، اشتباه بوده و از کم دانشی نویسنده چشمه می گیره. چه این که "سراینده" در زبان پهلوی "سرایندک" یا "سرایندگ" بوده و "گ" ی که موقع جمع بستن افزوده می شه از اینجا ریشه می گیره نه بی سوادی گویندگان کنونی!! پس "سرایندگان" درسته نه "سرایندهان"
پاسخ:
درود
سپاس از نگرش نیکوی شما
این نوشتار هنوز بازبینی نشده است
خوانندگانی همچو شما مایه دلگرمی و توان ادامه کار دادن می باشید
خرسندیم از اینکه به این نوشتار نگرش نمودید
سپاس از شما
به امید کامیابی روز افزون برایتان
کامیاب و کامروا باشید

خسته نباشید

یه اشتباهات و کاستی های در شیوه ی نگارش این متن ها وجود داره که انگار داره اون ها رو از هدف اصلیشون دور می کنه. یکیشون اینه که نگارش، زیادی مصنوعی و ساختگی به نظر می رسه. چه این که نویسنده تنها واژه های عربی رو با واژه های سره جایگزین می کنه؛ بدون این که ترکیب و ساختار رو تغییر بده. یه راهنمایی از برادر کوچیکترتون: فرض کنید تو یه متن، نوشته "دفعه ی بعدی که..." حالا اگه کسی بخواد با روش سره نویسی شما اون جمله رو سره کنه می نویسه " بار پسین که"! که یک ترکیب بی سر و ته می شه و پذیرفتنی نیست. تو همچین جاهایی بهتره از ترکیب هایی مانند " بار دیگر" بهره گرفته شه که یک ترکیب آشنا و پذیرفتنی است نه برگردان یک به یک واژه ها و نتیجه ای ناخوانا... باز هم هر چی خودتون می دونید.

دیگه این که واژه هایی مانند"سراینــــدهان" که در جای جای متن به چشم می خوره، اشتباه بوده و از کم دانشی نویسنده چشمه می گیره. چه این که "سراینده" در زبان پهلوی "سرایندک" و یا "سرایندگ" بوده و "گ" ی که توی فارسی روزمره، موقع جمع بستن افزوده می شه از اینجا ریشه می گیره نه بی سوادی گویندگان کنونی!! پس "سرایندگان" درسته نه "سرایندهان". خواهش می کنم درستشون کنید.

پاسخ:
درود
دوست گرام یکی از آماج های نگارنه همه‌گیر ساختن دوباری بسیاری از واژگان فراموش شده ی ادب سار پارسی می باشد، کم به کار گرفته شدن برخی از واژگان شوندی بر نادرست بودن آنها نیست و ما می خواهیم واژگان پارسی جانی دوباره یابند.
خواندن این نوشتار را به شما پسشنهاد می کنم.
  http://ahouraa.ir/1394/01/28/dabire%20farsi
و درباره واژه سراینــــدهان نادرست وات "گ"، "ه" نوشته شده و سخن شما درست می باشد.
سپاس از زمانی که برای خواندن این نوشتار بکار بردید.براستی که خوانندگانی همچو شما مایه دلگرمی ما می باشند.به امید کامیابی روز افزون برایتان.
  • عبدالله علوی
  • وبلاگتان سرشار از مطالب خوب در باره ابا اجدادمان دارد  خوشحال میشوم به من سر بزنید

    پاسخ:
    درود
    سپاس از  شما
    به امید کامیابی روز افزون برایتان
    کامیاب و کامروا باشید

    ارسال دیدگاه

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    تحلیل آمار سایت و وبلاگ