بازآمدم بازآمدم از پیش آن یار آمدم
در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم
شاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم
چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم
آن جا روم آن جا روم بالا بدم بالا روم
- ۰دیدگاه
- ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۵۵
بازآمدم بازآمدم از پیش آن یار آمدم
در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم
شاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم
چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم
آن جا روم آن جا روم بالا بدم بالا روم
ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما
ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما
ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما
جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما
شیوهها و زمانه های چکامه پارسی
شیوه چکامه، یا همان گردایش واژگان و واژهها و روش آمیختگی آنها، از دید هنجارهای زبان و درونمایه چَم هر واژه در آن روزگار ، و روش پنداشت و ادای آن پنداشت ها از دید چگونگی روانی و مینوی سراینــــده ، که وابسته به کارسازی پیرامون و شیوه زندگانی و دانشها و زندگی گیتایی و مینُوی هر زمانه باشد، آنچه از این گروه فرآورده می شود آب و رنگی ویژه به ترانه می دهد که آن را "شیوه ترانه" می نامیم، و پیشینیان گاهی به جای روش "شیوه" و گاه "راه" بکارگیری می کردند.
1- شیوه خراسانی ( ترکستانی )
2- شیوه عراقی
3- شیوه هندی
4- بازگشت فرهنگی (ادبی) یا شیوههای نوین که انجامیده به شیوه تازه زمانه مشروطه شده است.
شب قدر در اشعار فارسی،بخش سوم (پایانی)
در باور مسلمانان شب قدر به گونه گمانی : شب پیش از روز 19 یا 21 و یا 23 ماه رمضان است که سه پیشامد و یک رویکرد بزرگ در این شب رخداد:
سه اتفاق:
فروفرستادن یک باره قرآن
سرنوشت زندگی یک ساله آدم ها
شهادت حضرت علی (ع)
و یک رویکرد:
بخشایش گناهان مسلمانان از سوی خدا به گونهبیاندازه و استثنایی
سراینــــدهان پارسی زبان این شب با ارزش را از یاد نبردند و چکامه های زیبایی در ستایش این شب سرودند.
بیشتر این سرودها را بایگانی کرده و در سه بخش برای شما آماده کرده ایم،که دربرگیرنده نام آورانی چون :
مولانا،سعدی،رودکی،حافظ،شیخ بهایی،سیف فرغانی،اوحدی،خواجوی کرمانی،فیض کاشانی،ساوجی،دهلوی،شهریار است.
نام آوران این نوشتار : فیض کاشانی،ساوحی،دهلوی،شهریار و حافظ
شب قدر در اشعار فارسی،بخش دوم
در باور مسلمانان شب قدر به گونه گمانی : شب پیش از روز 19 یا 21 و یا 23 ماه رمضان است که سه پیشامد و یک رویکرد بزرگ در این شب رخداد:
سه اتفاق:
فروفرستادن یک باره قرآن
سرنوشت زندگی یک ساله آدم ها
شهادت حضرت علی (ع)
و یک رویکرد:
بخشایش گناهان مسلمانان از سوی خدا به گونهبیاندازه و استثنایی
سراینــــدهان پارسی زبان این شب با ارزش را از یاد نبردند و چکامه های زیبایی در ستایش این شب سرودند.
بیشتر این سرودها را بایگانی کرده و در سه بخش برای شما آماده کرده ایم،که دربرگیرنده نام آورانی چون : مولانا،سعدی،رودکی،حافظ،اوحدی،خواجوی کرمانی،فیض کاشانی،ساوجی،دهلوی،شهریار،شیخ بهایی،سیف فرغانی است.
نام آوران این نوشتار : سعدی،رودکی،شیخ بهایی،سیف فرغانی،اوحدی و خواجوی کرمانی.
ادبیات فارسی در نخستین روزگاران
7-1-نخستین بازماندهی زبانهای آریایی ایران (که جهان باستان برای ما واگذاشته) زبان اوستا یعنی کتاب مقدّس کیش زردشتی است.
تا حدود نهصد سال مردم ایران هیچگونه خطّی که با آن بتوانند اوستا را بنویسند نداشتند. از این روی آن را همچنان سینه به سینه فرا میگرفتند و بدینسان آن را درست از سدهی هفتم قبل از میلاد تا سدهی سوم میلادی از نسلی به نسلی دیگر انتقال میدادند.
سرانجام خطّی مخصوص برای این کتاب در سدهی سوم میلادی ابداع شد. اوستایی که به این خط ویژه نگاشته شده به زنداوستا معروف است. این دستنوشته گهگاه تنها به نام زند خوانده شده است. دانشمند فرانسوی آنکتیل دوپرّون Anquetil du Perron ، که نخستین کسی بود که آن را در هندوستان در پایان سدهی دوازدهم/هیجدهم مورد بررسی قرار داد، آن را به غرب شناساند. این نوشته تا مدّتی نسبتاً طولانی در اروپا همچنان به زبان زند شهرت داشت. البته در حال حاضر اصطلاح دقیقتر «زبان اوستایی» متداول است خطی را که اوستا بدان ضبط شده باید «خطّ زند» دانست.
تحقیقات بسیار در باب اصل و روزگار زردشت صورت گرفته و نظریّات مختلف در این خصوص از فدیمیترین زمانها پیش کشیده شده است. ولی آنچه در حال حاضر موثّقتر مینماید این است که زردشت دین خود را بین سالهای 660 و 583 ق.م، در منطقهی شمال شرقی فلات ایران در آسیای مرکزی، تعلیم میکرده است. این امر توجیهپذیر است که وی نژاد از قوم ماد داشت، در شمال غرب ایران کنونی میزیست، و از آنجا از سمت مشرق به آسیای مرکزی سفر کرد. از میان زبانها و گویشهای موجود فلات ایران «پشتو» یا «پختو» نزدیکترین خویشاوندی را با زبان اوستایی دارد. این بدان نظریّه قوّت میبخشد که در نواحی شمال شرقی فلات ایران در سدهی هفتم ق.م به زبان اوستایی تکلّم میشده است. اوستا اثری عظیم است که بخش عمدهی آن به علت تصاریف روزگار و تسلّط اقوام بیگانه بر ایران نابود و فراموش گشته است. آنچه امروز از این کتاب باقی است در اوان عصر مسیحیّت تألیف شده است. این مقدار پانزده بخش از بیست و یک بخش اصلی را شامل میشود و اگر بخشهای مفقود به نسبت قسمتهای موجود سنجیده شود، میتوان گفت که در حدود یک چهارم کتاب از میان رفته است.