ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

۴۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادبیات داستانی» ثبت شده است

ابوحمزه خراسانی به روایت تذکرة الأولیاء

سوشیانت | سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۱۰ ق.ظ | ۰دیدگاه

آن شریف اقران آن لطیف اخوان آن متمکن طریقت آن متوکل حقیقت آن کعبه مسلمانی ابوحمزهٔ خراسانی رحمةالله علیه از جملهٔ مشایخ بود و از اکابر طریقت و رفیع القدر و عالی همت بود و در فراست همتا نداشت و در توکل بی‌نهایت رسیده بود و در تجرید به غایت کشیده و ریاضات و کرامات او بسیار است و مناقب او بی شمار خلوات شایسته داشت بوتراب و جنید یافته بود.

نقل است که یکبار که به توکل در بادیه شد و نذر کرد که از هیچ کس هیچ چیز نخواهد به کسی التفات نکند و برین نذر بسر برد بی‌دلو و رسن متوکل وار مجرد برفت پاره سیم در جیب داشت که خواهرش بدوداده بودناگاه توکل داد خود طلبید گفت: که شرم نداری آنکه سقف آسمان بی‌ستون نگاهدارد معدهٔ ترا بی‌سیم پوشیده نگاه ندارد پس آن سیم بیانداخت ومی‌رفت ناگاه در چاهی افتاد ساعتی برآمد نفس فریاد برآورد بوحمزه خاموش بنشست یکی می‌گذشت سر چاه بازدید خاشاکی چند بیاورد که سر چاه بگیرد نفس بوحمزه زاری آغاز کرد و گفت: حق تعالی می‌فرماید ولاتلقوا بایدیکم الی التهلکه بوحمزه گفت: توکل از آن قویتر است که بعجز وسالوس نفس باطل شود تن زد تا آنکس سر چاه استوار کرد گفت: آنکس که بر بالا نگاه می‌دارد اینجا هم نگاهدارد روی به قبله توکل آورد سر فرو برد و اضطرار به کمال رسید و توکل بر قرار بود ناگاه شیری بیامد و سر چاه باز کرد و دست بر لب چاه زد و هر دو پای فرو گذاشت بوحمزه گفت: من همراهی گربه نکنم الهامش دادند که خلاف عادت است دست در زن دست در پای او زد و برآمد شیری دید بر صورتی که هرگز از آن صعب‌تر ندیده بود آوازی شنید که یا ابوحمزه الیس هذا احسن نجیناک من التلف بالتلف چون توکل بر ما کردی ما ترا بردست کسی که هلاکت جان ازو بود نجات دادیم پس شیر روی در زمین مالید و برفت.

  • سوشیانت

شاه شجاع کرمانی از دیدگاه تذکرة الأولیاء

سوشیانت | سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۰۷ ق.ظ | ۰دیدگاه

آن تیز چشم بصیرت، آن شاه باز صورت و سیرت، آن صدیق معرفت، آن مخلص بی صفت، آن نور چراغ روحانی، شاه شجاع کرمانی، رحمةالله علیه، بزرگ عهد بود و محتشم روزگار و از عیاران طریقت و از صعلوکان سبیل حقیقت و تیزفراست. و فراست او البته خطا نیوفتادی و از ابناء ملوک بود و صاحب تصنیف. او کتابی ساخته است نام او مرآة الحکما و بسیار مشایخ را دیده بود، چون بوتراب و یحیی معاذ و غیر ایشان. و او قبا پوشیدی. چون به نشابور آمد بوحفص حداد با عظمه خود - چون او را دید - خاست و پیش او آمد و گفت: وجدت فی القباء ماطلبت فی العباء. یافتیم در قبا آنچه در گلیم می‌طلبیدیم.

نقل است که چهل سال نخفت و نمک در چشم می‌کرد تا چشمهای او چون دو قدح خون شده بود. بعد از چهل سال شبی بخفت خدای را به خواب دید. گفت: بارخدایا! من تو را به بیداری می‌جستم در خواب یافتم. فرمود که ای شاه! ما را در خواب از آن بیداریها یافتی. اگر آن بیداری نبودی چنین خوابی ندیدی. بعد از آن او را دیدندی که هرجا که رفتی بالشی می‌نهادی و می‌خفتی و گفتی: باشد که یکبار دیگر چنان خواب بینم. عاشق خواب خود شد ه بود. و گفت: یک ذره از این خواب خود به بیداری همه عالم ندهم.

  • سوشیانت

کلاهش پس معرکه است

سوشیانت | چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۱۰ ق.ظ | ۰دیدگاه

هنگامی شخصی در کاری شرکت کند و با وجود تلاش و فعالیت وضعش طوری باشد که احتمال موفقیت نرود،اصطلاحاً می گویند:"کلاهش پس معرکه است"

در گذشته پهلوانان،درویشان ،مارگیرها و شعبده بازان در سر چهارراهها و معابرعمومی معرکه می گرفتند و هنر خود را به تماشاچیان نشان می دادند.
به طوری که پهلوانان در وسط چهارراه و معبر عمومی سفره ای پهن می کرد، اطراف این سفره تا مسافت و عمق یک الی دو متر کاملاً باز بود و جزء حریم درویش معرکه گیر محسوب می شد که هنگام انجام برنامه در آن تردد ورفت وآمد می کرده است . 

  • سوشیانت

خر من از کرگی دم نداشت

سوشیانت | چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۰۷ ق.ظ | ۰دیدگاه

هر گاه کسی از کیفیت داوری نومید شود و از مجرای عدالت نا امید شده و از طرح دعوی منصرف شود و به طور کلی ،کسی از قصد و نیت خویش انصراف حاصل کرده باشد به آن تمسک و تمثیل می جوید.می گوید:"خر من از کرگی دم نداشت"

مردی خری دید به گل در نشسته و صاحب خر از بیرون کشیدن آن درمانده. مساعدت را ( برای کمک کردن ) دست در دُم خر زده، قُوَت کرد( زور زد). دُم از جای کنده آمد. فغان از صاحب خر برخاست که : تاوان بده!

مرد به قصد فرار به کوچه‌ای دوید، بن بست یافت. خود را به خانه‌ای درافگند. زنی
 آنجا کنار حوض خانه چیزی می‌شست و بار حمل داشت (حامله بود). از آن هیاهو و آواز در بترسید، بار بگذاشت (سِقط کرد). خانه خدا (صاحبِ خانه) نیز با صاحب خر هم آواز شد.

  • سوشیانت

آب که از سر گذشت

سوشیانت | چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۰۵ ق.ظ | ۰دیدگاه

"آب که از سر گذشت، چه یک ذرع چه صد ذرع ـ چه یک نی چه صد نی" یا "آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب" کنایه از زمانی است که کار خراب می شود و آنچه که نباید بشود شد دیگر زیاد و کمش فرقی نمی کند.

در زمانهای گذشته در جیحون سرمای سختی بود ، گاوچرانی هم در همین ایام ، گاومیشهای خود را از رود جیحون می گذراند که به دلیل طغیان اب در روزهای قبل به عمق رود افزوده شده بود ، گاوچران چون یک یک گاومیشهای خود از آب گذراند به سالار گاومیش خود رسید چون خواست او را ز جیحون بگذراند به داخل آب رفت و چون آب از سرش بیشتر شد به را ه خود در عمق پاینتر رود ادامه داد شخصی به او گفت:  ای مرد آب که از سر گذشت چرا به راهت ادامه دادی؟
گاوچران گفت:
در فصل سرما ، اب که از سر گذشت در جیحون چه به سری چه به وجبی چه به نیزه ای چو به زرعی
و امروز شد: اب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب

  • سوشیانت

تاثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات شبه قاره هند

سوشیانت | دوشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۳۷ ق.ظ | ۱دیدگاه

تاثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات شبه قاره هند

در حوزه زبان شناسی عمومی می توان همه زبانهای رایج در ایران دوره ماقبل اسلام را در گروه زبان فرس قدیم( پارسی کهن) قرار داد. کلمات مشترک در زبان سانسکریت، پهلوی، اوستایی زند، انگلیسی ، لاتین و فارسی میانه که حتی به زبان عربی هم راه یافته اند مانند:

روز زن نام نه – نیرو شکر کند(قند) فرزانه – لیمو مردن ستون ستاره – راز سر – کرباس یوغ دار در کوز هوس (خانه) زم – بگ دندان شطرنگ شمن و سمن(بت صنم) صابون ستون سکر – رایت سماق زعفران قهوه – زنجپیل طشت بدن لگ – هوس (خانه) در باقه (باغ گل) لوبیا گل – الکل – حنا و ... ریشه هریک از این کلمات را به هریک از این زبانهای فوق مرتبط کند و جالب اینکه بسیاری از فرهنگهای اروپایی و به تقلید از آنها لغتنامه های ایرانی و عربی این کلمات را به نادرستی از زبان عربی دانسته اند در حالیکه هیچکدام از این کلمات اصلا نه ریشه و نه سابقه تاریخی حضور در ادبیات عرب ندارند. اینگونه ریشه شناسی یک دایره باطل ایجاد می کند و سبب ریشه شناسی غیر واقعی یا جعلی می شود بنا براین در یک تقسیم بندی کلی، زبانهای اوستا، سانسکریت، پهلوی ، ودادی، زند ، مزدکی و ... را عموما در یک گروه اصلی بنام زبان "فرس قدیم" قرار داده اند فرس قدیم یعنی" پارسی کهن"و یا پارسی باستان و این در تقسیم کلی و زبانشناسی عمومی کاملا پذیرفته شده است حتی در حوزه تخصصی هم گاهی بین زبان اوستایی و سانسکریت و پهلوی تفاوت قائل نمی شوند. بطوریکه زبانشناسان متقدم عرب نویس و خود عربها هم بطور نمونه کلمه عشق را معرب شده از فرس قدیم گفته اند اما می دانیم که می توان ریشه واژه "عشق" را در" ایسک" اسک" سانسکریت و پهلوی و اشکانی هم یافت.

  • سوشیانت

تاثیر زبان فارسی بر زبان عرب

سوشیانت | شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۲۳ ب.ظ | ۰دیدگاه

تاثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات عرب

 

زبانهای دنیا را 6 هزار دانسته اند. بعضی از این زبانها  بسیار به هم شبیه هستند.بنابراین همه زبانها را می توان  در 20 گروه عمده  جای داد. یکی از مهمترین گروههای زبانی هندو ایرانی است که تمامی زبانهای شبه قاره هند – ایران و اروپایی را دربرمی گیرد.

در تارخ ایران در روزگار ابن بطوطه  وی در تمام مناطق غیر عربی که سفر نموده با زبان فارسیمشکل گفتاری خود را حل می کرده است. حتی در چین و بلغارستان و ترکستان  کلماتی از فارسی وجود دارد و از این نظر با زبان یونانی قابل مقایسه است.

 زبان فارسی از  قدیم ترین زبانها و از گروه زبانهای هندو  ایرانی ( آرین )  است که  زبانی پیوندی است  این گروه زبانی مجموعه ای از  چندین  زبان را شامل می شود کهبزرگترین جمعیت جهان به این  گروه سخن می گویند  و صدها واژه مشترک میان فارسی و آنها وجود دارد.

  • سوشیانت

تأثیر زبان و ادبیات فارسی ، در زبان عرب

سوشیانت | شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۲۱ ب.ظ | ۰دیدگاه

تأثیر زبان و ادبیات فارسی ، در زبان عرب

 این نوشته بر مبنای سخنان آقای دکتر محمدی استاد ادبیات دانشگاه تهران و رئیس کرسی زبان و  ادبیات دانشگاه لبنان در گفتگو با نماینده تلویزیون آن کشور تنظیم گردیده‌است.

هر بار که سخن از روا‌بط زبان عربی و فارسی به میان می‌آید ، نخستین چیزی که به ذهن می‌رسد ، موضوع وجود کلمات عربی در زبان فارسی و لزوم آموختن این زبان برای درک صحیح زبان و ادبیات فارسی می‌باشد.

همان‌طور که زبان عربی در برنامه رشته ادبیات ‌فارسی پایه و مایة استواری داشته و آموختن آن برای دانشجویان فارسی‌زبان جنبه الزام و اجبار دارد ،

دانشجویان زبان عربی نیز برای تکمیل معلومات خود به آموختن زبان و ادبیات فارسی نیازمندند ، زیرا که آگاهی آنان به این زبان و ادبیات آن ، ‌درهای تازه‌ای را به روی آنها خواهد گشود و در تحقیقات معنوی ، ادبی و تاریخی به آنان کمکهای شایان خواهد نمود.

ادبیات هر ملت ، ‌در واقع آمیخته‌ای از آداب مختلفی است که همه در یک قالب یعنی زبان که وسیله تعبیر و بیان آن قرار می‌گیرد ریخته شده‌است. آشنائی با عواملی که در ادبیات یک زبان از خارج تأثیر داشته برای علاقمندان به تحقیق در متون و شناخت اندیشه‌‌ها و آرائی که در آن وارد شده کمال ضرورت را دارد.

  • سوشیانت

صد رحمت به کفن دزد اولی

سوشیانت | پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۱۰ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

صد رحمت به کفن دزد اولی

مردی بود که از راه دزدیدن کفن مردگان و فروختن آنها امرار معاش می‌کرد و هرکس که می‌مرد او شبش می‌رفت قبرش را می‌شکافت و کفنش را می‌دزدید. این مرد روزی حس کرد که تمام عمرش گذشته و پایش لب گور است. پسرش را که تنها فرزندش بود صدا زد و گفت: "پسرجان من در تمام عمرم کاری کردم که لعن و طعن همه را به خودم خریدم. هیچکس در این دنیا نیست که بعد از مردنم ذکر خیری از من بکند. 

  • سوشیانت

آب زیر کاه

سوشیانت | پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۲، ۱۱:۵۹ ق.ظ | ۰دیدگاه

 

آب زیر کاه

آب زیر کاه به کسانی اطلاق می شود که زندگی و حشر و نشر اجتماعی خود را بر پایه مکر و عذر و حیله بنا نهند و با صورت حق به جانب ولی سیرتی نا محمود در مقام انجام مقاصد شوم خود بر آیند. این گونه افراد را مکار و دغلبار نیز می گویند و ضرر و خطر آنها از دشمن بیشتر است زیرا دشمن با چهره و حربه دشمنی به میدان می آید در حالی که این طبقه در لباس دوستی و خیر خواهی خیانت می کنند. 

اکنون باید دید در این عبارت مثلی، آبی که در زیرکاه باشد چگونه ممکن است منشأ زیان و ضرر شود. 

  • سوشیانت
تحلیل آمار سایت و وبلاگ