ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

۷۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادبیات» ثبت شده است

شب قدر در اشعار فارسی بخش دوم

سوشیانت | يكشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۲۵ ب.ظ | ۰دیدگاه

شب قدر در اشعار فارسی،بخش دوم

 

در باور مسلمانان شب قدر به گونه  گمانی : شب پیش از روز 19 یا 21 و یا 23 ماه رمضان است که سه پیشامد و یک رویکرد بزرگ در این شب رخداد: 
سه اتفاق:
فروفرستادن یک باره قرآن
سرنوشت زندگی یک ساله آدم ها
شهادت حضرت علی (ع)

و یک رویکرد:
بخشایش گناهان مسلمانان از سوی خدا به گونهبی‌اندازه و استثنایی

سراینــــدهان پارسی زبان این شب با ارزش را از یاد نبردند و چکامه های زیبایی در ستایش این شب سرودند.
 بیشتر این سرودها را بایگانی کرده و در سه بخش برای شما آماده کرده ایم،که دربرگیرنده نام آورانی چون : مولانا،سعدی،رودکی،حافظ،اوحدی،خواجوی کرمانی،فیض کاشانی،ساوجی،دهلوی،شهریار،شیخ بهایی،سیف فرغانی است.

نام آوران این نوشتار : سعدی،رودکی،شیخ بهایی،سیف فرغانی،اوحدی و خواجوی کرمانی.

  • سوشیانت

کلاهش پس معرکه است

سوشیانت | چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۱۰ ق.ظ | ۰دیدگاه

هنگامی شخصی در کاری شرکت کند و با وجود تلاش و فعالیت وضعش طوری باشد که احتمال موفقیت نرود،اصطلاحاً می گویند:"کلاهش پس معرکه است"

در گذشته پهلوانان،درویشان ،مارگیرها و شعبده بازان در سر چهارراهها و معابرعمومی معرکه می گرفتند و هنر خود را به تماشاچیان نشان می دادند.
به طوری که پهلوانان در وسط چهارراه و معبر عمومی سفره ای پهن می کرد، اطراف این سفره تا مسافت و عمق یک الی دو متر کاملاً باز بود و جزء حریم درویش معرکه گیر محسوب می شد که هنگام انجام برنامه در آن تردد ورفت وآمد می کرده است . 

  • سوشیانت

خر من از کرگی دم نداشت

سوشیانت | چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۰۷ ق.ظ | ۰دیدگاه

هر گاه کسی از کیفیت داوری نومید شود و از مجرای عدالت نا امید شده و از طرح دعوی منصرف شود و به طور کلی ،کسی از قصد و نیت خویش انصراف حاصل کرده باشد به آن تمسک و تمثیل می جوید.می گوید:"خر من از کرگی دم نداشت"

مردی خری دید به گل در نشسته و صاحب خر از بیرون کشیدن آن درمانده. مساعدت را ( برای کمک کردن ) دست در دُم خر زده، قُوَت کرد( زور زد). دُم از جای کنده آمد. فغان از صاحب خر برخاست که : تاوان بده!

مرد به قصد فرار به کوچه‌ای دوید، بن بست یافت. خود را به خانه‌ای درافگند. زنی
 آنجا کنار حوض خانه چیزی می‌شست و بار حمل داشت (حامله بود). از آن هیاهو و آواز در بترسید، بار بگذاشت (سِقط کرد). خانه خدا (صاحبِ خانه) نیز با صاحب خر هم آواز شد.

  • سوشیانت

آب که از سر گذشت

سوشیانت | چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۰۵ ق.ظ | ۰دیدگاه

"آب که از سر گذشت، چه یک ذرع چه صد ذرع ـ چه یک نی چه صد نی" یا "آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب" کنایه از زمانی است که کار خراب می شود و آنچه که نباید بشود شد دیگر زیاد و کمش فرقی نمی کند.

در زمانهای گذشته در جیحون سرمای سختی بود ، گاوچرانی هم در همین ایام ، گاومیشهای خود را از رود جیحون می گذراند که به دلیل طغیان اب در روزهای قبل به عمق رود افزوده شده بود ، گاوچران چون یک یک گاومیشهای خود از آب گذراند به سالار گاومیش خود رسید چون خواست او را ز جیحون بگذراند به داخل آب رفت و چون آب از سرش بیشتر شد به را ه خود در عمق پاینتر رود ادامه داد شخصی به او گفت:  ای مرد آب که از سر گذشت چرا به راهت ادامه دادی؟
گاوچران گفت:
در فصل سرما ، اب که از سر گذشت در جیحون چه به سری چه به وجبی چه به نیزه ای چو به زرعی
و امروز شد: اب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب

  • سوشیانت

خیاط در کوزه افتاد

سوشیانت | دوشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۳۸ ب.ظ | ۰دیدگاه

زمانی کسی به یک بلائی دچار می شود که پیشتر درباره حرف می زده ، می گویند :” خیاط در کوزه افتاد"

در روزگار قدیم در شهر ری خیاطی بود که دکانش سر راه گورستان بود .
وقتی کسی میمرد و او را به گورستان می بردند از جلوی دکان خیاط می گذشتند .
یک روز خیاط فکر کرد که هر ماه تعداد مردگان را بشمارد و چون سواد نداشت کوزه ای به دیوار آویزان کرد و یک مشت سنگ ریزه پهلوی آن گذاشت .
هر وقت از جلوی دکانش جنازه ای را به گورستان می بردند یک سنگ داخل کوزه می انداخت و آخر ماه کوزه را خالی می کرد و سنگها را می شمرد .
کم کم بقیه دوستانش این موضوع را فهمیدند و برایشان یک سرگرمی شده بود و هر وقت خیاط را می دیدند از او می پرسیدند چه خبر ؟ خیاط می گفت امروزسه نفر تو کوزه افتادند .
روزها گذشت و خیاط هم مرد .
یک روز مردی که از فوت خیاط اطلاعی نداشت به دکان او رفت و مغازه را بسته یافت .
ازهمسایگان پرسید : خیاط کجاست ؟
همسایه به او گفت : ‌خیاط هم در کوزه افتاد...

  • سوشیانت

باباطاهر عریان

سوشیانت | يكشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۰۲ ب.ظ | ۱دیدگاه

زندگینامه

باباطاهر معروف به باباطاهر عریان، عارف، شاعر و دوبیتی سرای اواخر سده چهارم و اواسط سده پنجم هجری (سده 11 م) ایران و معاصر طغرل بیک سلجوقی بوده‌است. بابا لقبی بوده که به پیروان وارسته می‌داده‌اند و عریان به دلیل بریدن وی از تعلقات دنیوی بوده‌است بابا طاهر عریان پیری وارسته و درویشی فروتن بود که دل به حقیقت بسته و صفای عشق به معبود را با خلوت دل در هم آمیخته بود..امروز آگاهی زیادی از زندگی بابا طاهر در دست نیست. فقط در بعضی از کتب صوفیه ، ذکری از مقام معنوی و مسلک و ریاضت و درویشی، تقوی و استغنای او آمده است . نامش طاهر و باطنش طاهرتر و منزه تر از نامش ، شهرتش به بابا به خاطر سیر کامل او در طریقت زهد ، عشق به حقیقت و شیدایی او بوده است. کلمه عریان که به او نسبت داده اند به علت بی توجهی به علایق دنیوی و لخت و عور زیستن وی می باشد. او مسلک درویشی و از خود فانی بودن و بی توجهی به علایق دنیوی را در زندگی همواره مراعات می کرد. آنچنانچه در خور سالکان حقیقی است دل در گرو دوست بسته و از جنبه خودبینی و خویش گرایی دور ساخته و موجب شده که او هیچگاه در صدد تظاهر و خودستایی بر نیاید. مقبره بابا طاهر در شهر همدان واقع است که اکنون مرقدش طوافگاه اهل دل می باشد.

  • سوشیانت

تعدادی از واژه‌های ایرانی در زبان انگلیسی

سوشیانت | دوشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۳۶ ق.ظ | ۰دیدگاه

 

واژه‌های ایرانی در زبان انگلیسی

زبان‌های فارسی وانگلیسی هردو به دسته‌ زبان‌های آریائی (ویا به اصطلاح هندواروپائی) تعلق دارند. به همین دلیل واژه‌های مشابه بسیار میان دوزبان دیده می‌شود. اما علاوه براین واژه‌ها ی پایه و همانند مثل مادر، برادروپدر، کلمات بسیاری هم دردوره‌های بعدی تاریخ از زبان مردم ایران وارد زبان انگلیسی شده است. بعضی ازاین واژه‌ها اززبان‌های اوستایی وپهلوی وفارسی باستان وبرخی واژه‌ها اززبان‌های سومری وایلامی وغیره وبعضی دیگراززبان‌ها وگویش‌های دیگرسرزمین ایران مثل آذری، کردی وبلوچی به زبان انگلیسی راه یافته‌اند. دراین مقاله نموداری ازتأثیرات زبانهای ایرانی بردیگرزبان‌های اروپایی ازجمله زبان‌های یونانی، لاتین، فرانسه، وآلمانی که درانگلیسی تأثیر بسیارنهاده‌اند ارائه شده است.

گلها، گیاهان ومحصولات کشاورزی:

درروزگاری که سراسراروپا یخ بندان بود، فلات ایران سرزمینی خرم به شمارمی‌رفت وکویرلوت امروز به گونه دریائئ با حاشیه‌های پرازدرخت اززیبا ترین مناطق کره زمین محسوب می‌گردید. پس ازتغییرات جوی وزمین شناسی، کم کم مراکز ایران کنونی روبه خشک شدن نهاد و بالعکس اروپا به سرسبزی وخرمی گرایید . شاید به همین علت اقوام ساکن فلات ایران وپیرامون آن درآغاز تمدن ازپیروان کشاورزی بوده اند. دراین مورد بررسی ازنویسندگان انگلیسی مثل هنری فیلد تصریح دارند که ایhران ازنظر کشاورزی براروپا تقدم داشته وازبابت پرورش گیاهان داروئی وگل‌های زینتی وزیبا کمک ‌های برجسته‌ای به تمدن بشری نموده‌است. ازهمین روست که نام واژه‌های ایرانی رابه فراوانی دروصف گل‌ها وگیاهان درزبان انگلیسی می‌یابیم؛ نمونه ها:

  • سوشیانت

صائب تبریزی

سوشیانت | سه شنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۲۲ ب.ظ | ۰دیدگاه

در تمامی ادوار تاریخ ایران گنجینۀ بیکران سخن منظوم فارسی، این دریای جاویدان اندیشه و زیبایی، تاکنون با معیارهای گونه‌گون مورد نقد و بررسی قرار گرفته، و از نظر سبک و موضوع اشعار به انواع مختلف تقسیم شده است.

اما اگر آثار ادبی را با این نظر کلی بسنجیم که هر شاعری شعر خود را برای چه کسان یا چه گروههایی می‌سرود، و در رسانیدن پیام خود به ذهن مردم مورد نظر تا چه اندازه توفیق می‌یافت، می‌توان شعر فارسی را به سه دورۀ اصلی و کلّی تقسیم کرد:

نخستین شاعران فارسی‌گوی از محمد بن وصیف سگزی که نخستین قصیدۀ فارسی را در مدح یعقوب لیث سرود تا مدحتگران دوره های بعد شعر خود را خطاب به امرا و حکام و صدور و رجال و اکابر عصر، و در مدح آنان یا طلب حاجات از آنان و موضوعات مشابه می‌سرودند که به وسیلۀ خود یا راوی شاعر در مجلس و دیوان ممدوح، برای او و گروه معدود حضار مجلس او خوانده می شد. در کتابهای چهارمقاله(1) و المعجم(2) و لباب‌الالباب ـ قدیم‌ترین منابع موجود ـ ضمن روایت زندگی شاعران یا نقد شعر آنان، علت کامیابی یا ناکامی هریک، تنها خوش‌آمد و بدآمد ممدوح ذکر شده است.

  • سوشیانت

پژوهشی در نقش زبان فارسی برزبانهای شبه قاره هند

سوشیانت | دوشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۵۹ ق.ظ | ۰دیدگاه

پژوهشی درتاثیر ونقش زبان فارسی برزبانهای شبه قاره هند

بدون شک زبان فارسی یکی ازتاثیرگذارترین زبانها بر زبانهای شبه قاره هند است که بیش ازیک ونیم میلیاردنفر مردم شبه قاره به این زبانها تکلم می کنند واسناد زبان فارسی درهندوستان نشان می دهد که زبان فارسی هفتصدسال زبان اداری ونظامی هندوستان بوده وزبان فارسی برای چند سده دومین زبان رسمی هند و در دوره گورکانیان زبان رسمی و زبان فرهنگی و علمی به شمار می‌رفت.

بسیاری از نویسندگان و محققان از جمله میرسندرسی و محمدعجم معتقدند، زبان فارسی که درهند به قند پارسی نیز معروف است تا شروع دوره استعمار انگلیس درشبه قاره رواج داشت و دردوره استعمار در سال 1836میلادی ˈچارلز تری ویلیانˈ زبان انگلیسی را به جای زبان فارسی درشبه قاره هند رسمیت داد.

همانندی‌های فراوان میان زبان اوستا و سانسکریت هم نشانه دیگری از پیوند دیرینه ایران و شبه قاره دارد و شباهت نمادهای مذهبی ایرانیان باستان و هندی ها از جمله خدای میترا و همچنین وارونای ودا که معادل اهورای زرتشتی است و نمادهای آیین مهر یا میترا و صلیب شکسته و صلیب که نماد خورشید و گردونه مهر است و از همه مهمتر مشترکات زبانی و مراسم های اوستایی و ودایی است.

  • سوشیانت

تاثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات شبه قاره هند

سوشیانت | دوشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۳۷ ق.ظ | ۱دیدگاه

تاثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات شبه قاره هند

در حوزه زبان شناسی عمومی می توان همه زبانهای رایج در ایران دوره ماقبل اسلام را در گروه زبان فرس قدیم( پارسی کهن) قرار داد. کلمات مشترک در زبان سانسکریت، پهلوی، اوستایی زند، انگلیسی ، لاتین و فارسی میانه که حتی به زبان عربی هم راه یافته اند مانند:

روز زن نام نه – نیرو شکر کند(قند) فرزانه – لیمو مردن ستون ستاره – راز سر – کرباس یوغ دار در کوز هوس (خانه) زم – بگ دندان شطرنگ شمن و سمن(بت صنم) صابون ستون سکر – رایت سماق زعفران قهوه – زنجپیل طشت بدن لگ – هوس (خانه) در باقه (باغ گل) لوبیا گل – الکل – حنا و ... ریشه هریک از این کلمات را به هریک از این زبانهای فوق مرتبط کند و جالب اینکه بسیاری از فرهنگهای اروپایی و به تقلید از آنها لغتنامه های ایرانی و عربی این کلمات را به نادرستی از زبان عربی دانسته اند در حالیکه هیچکدام از این کلمات اصلا نه ریشه و نه سابقه تاریخی حضور در ادبیات عرب ندارند. اینگونه ریشه شناسی یک دایره باطل ایجاد می کند و سبب ریشه شناسی غیر واقعی یا جعلی می شود بنا براین در یک تقسیم بندی کلی، زبانهای اوستا، سانسکریت، پهلوی ، ودادی، زند ، مزدکی و ... را عموما در یک گروه اصلی بنام زبان "فرس قدیم" قرار داده اند فرس قدیم یعنی" پارسی کهن"و یا پارسی باستان و این در تقسیم کلی و زبانشناسی عمومی کاملا پذیرفته شده است حتی در حوزه تخصصی هم گاهی بین زبان اوستایی و سانسکریت و پهلوی تفاوت قائل نمی شوند. بطوریکه زبانشناسان متقدم عرب نویس و خود عربها هم بطور نمونه کلمه عشق را معرب شده از فرس قدیم گفته اند اما می دانیم که می توان ریشه واژه "عشق" را در" ایسک" اسک" سانسکریت و پهلوی و اشکانی هم یافت.

  • سوشیانت
تحلیل آمار سایت و وبلاگ