ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قاجار» ثبت شده است

قرارداد رویتر

سوشیانت | دوشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۰۴ ب.ظ | ۳دیدگاه

امتیازنامه رویتر قراردادی بود که میان بارون ژولیوس دو رویتر و دولت قاجار در زمان سلطنت ناصرالدین شاه منعقد شد.

به موجب این امتیاز، ساختن هرگونه راه و راه آهن و سدها از دریای مازندران تا خلیج فارس و بهره‌برداری از همه معادن ایران (بجز طلا و نقره)، ایجاد مجاری آبی و قنات و کانال‌ها برای کشتیرانی یا کشاورزی؛ ایجاد بانک و هر گونه کمپانی صنعتی در سراسر ایران؛ حق انحصار کارهای عام المنفعه؛ استفاده و بهره‌برداری از جنگل‌ها برای مدت 70 سال و استفاده از گمرکات ایران به مدت 25 سال در ازای پرداخت 6 میلیون لیره انگلیسی و سود ۵٪ در اختیار رویتر قرار گرفت.

این قرارداد به قدری استعماری بود که موجب اعتراض همه دنیا، حتی دیپلمات‌های انگلیسی مانند لرد کرزن شد.  این امتیاز که آن را بزرگترین خیانت دلاک زاده قزوینی و فراماسون یعنی میرزا حسن خان سپهسالار نخست وزیر ناصرالدین شاه می‌دانند، همه زندگی اقتصادی و سیاسی ایرانیان را برای مدت 70 سال در اختیار دولت انگیس قرار داد.

لذا پیش از اجرا به دلیل اعتراضات روسها و اعتراضات داخلی به رهبری حاج ملاعلی کنی توسط ناصرالدین شاه باطل شد.

رویتر از بابت فسخ قرارداد به مدت 17 سال پیگیر خسارات خود بود و سرانجام امتیاز بانک شاهنشاهی ایران را برای پسرش به دست آورد.

  • سوشیانت

ناصرالدین شاه قاجار

سوشیانت | دوشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۲۵ ق.ظ | ۰دیدگاه
 
زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه به روایت نوه‌اش
 
لباس‌پوشی و آرایش همسران شاه و چگونگی مد آن زمان

 در آن زمان مد از اندرون بیرون می‌آمد و زن‌های شهر پیوسته چشم بدانجا داشتند تا از میانه چه برخیزد و مورد پیروی آنان قرار گیرد. چارقد‌ها معمولاً از زری و گارس و مشمش بود و چارقد قالبی از ابتکارات اندرون بشمار می‌رفت. بدین معنی که قسمت سر چارقد‌ها را بدقت بسیار و با آدابی خاص با نشاسته آهار زده و قالب می‌کردند و مرغوب‌ترین انواع آن را آفتاب‌گردانی می‌خواندند. این عمل کار هر کس نبود بلکه برخی در این فن تخصص داشتند و دیگران به آن‌ها رجوع می‌کردند. بعضی روی چارقد «کلاغی» بسر بسته زیر گلو گره می‌زدند.

  • سوشیانت

زرین تاج قزوینی

سوشیانت | پنجشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۰۳ ب.ظ | ۰دیدگاه

زرین تاج قزوینی

 

زرین‌تاج قزوینی (فاطمه یا ام‌السلمه) مشهور به طاهره قُرةالعَین یا طاهره بَرَغانی (زادهٔ ۱۲۲۸ قمری برابر با ۱۸۲۳ میلادی در قزوین - درگذشتهٔ ۱۲۶۸ قمری برابر با ۱۸۵۰ میلادی) شاعر و دین‌شناس بانفوذ کیش بابی در ایران بود.

زندگی‌نامه

طاهره دختر «آمنه خانم قزوینی»، زنی عالم و عروس «شیخ محمد تقی» معروف به «شهید ثالث» بود. «سید کاظم رشتی» پیشوای شیخیه به وی لقب «قرةالعین» داد و بهاالله او را «طاهره» نامید. قرةالعین شاعری خوش ذوق بود و در میان زنان شاعر شهرت خاصی داشته و دارد. شیخیه او را «قرة العین» و بابیه «طاهره» لقب دادند. وی فرزند حاج صالح قزوینی و همسرملا محمدبرغائی بود. در سال ۱۲۳۳ هجری قمری در قزوین به دنیا آمد. آثار شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی را که رهبران مکتب شیخیه بودند، مطالعه کرد و با سید رشتی مکاتبه و ارتباط برقرار کرد و سید کاظم رشتی در رسائل خود او را قرةالعین نامید.

طاهره در یکی از خانواده های مهم روحانی قزوین بدنیا آمد. او توانست تحصیلاتی عالی نزد پدر و مادر که هر دو مجتهد بودند داشته باشد. خانواده مادری او پیرو شیخیه بودند. اما خانواده پدری او از اصولیان معتقد بودند. هر چند او با پسر عمویش ازدواج نمود اما سرانجام پا در مسیر خانواده مادری گذاشت. او به کربلا رفت و در معیت بیوه سید کاظم رشتی، در خانه رشتی که درگذشته بود ساکن شد. در آنجا او رهبر شیخیه ای شد که سرانجام به جنبش باب پیوستند. فعالیت های او و اصرار طاهره در این مورد که قوانین اسلامی دیگر جدا از بابیت هستند در جامعه بابی ها جنجال آفرید. او در ماه محرم خشم علما را با پوشیدن تعمدی لباس های شاد و ظاهر شدن بی نقاب به بهانه جشن تولد باب بر انگیخت. سرانجام فرماندار کربلا برای پیشگیری از خشونت او را دستگیر و به ایران برگرداند.

  • سوشیانت

حکیم میرزا سید احمد تنکابنی

سوشیانت | شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۱، ۰۵:۵۶ ب.ظ | ۰دیدگاه

حکیم میرزا سید احمد تنکابنی

وی فرزند محمدحسین‌حسینی‌شریف‌ تنکابنی از حکیم‌باشیان و پزشکان پژوهشگر دوران قاجاریه، اواسط سده سیزده هجری قمری، است که البته از جزئیات زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست و از طرف مادر منسوب به حکیم محمد مؤمن حسینی تنکابنی صاحب کتاب تحفةالمؤمنین است و از سوی پدر به شیخ زاهد گیلانی می‌رسد. دو تن از فرزندان او نیز به اسامی حکیم میرزا حبیب‌ا... مجدالاطباء و حکیم میرزا نصرا... شمس‌الاطباء نیز در دانش پزشکی قدیم و جدید صاحب اطلاعات و تحصیلات و از پزشکان معروف تهران در دوره ناصرالدین شاه بودند.

از شرح احوال، آثار او، تاریخهای ذکر شده در متن کتابها و همچنین مقدمه‌های وی معلوم می‌شود که هم‌دوران فتحعلی‌شاه و محمدشاه قاجار بوده است و با توجه به اشتهار به مهارت و تجربه علمی و عملی به سمت حکیم‌باشی فتحعلی‌شاه قاجار (1212- 1250 هجری قمری) منسوب گردیده بود. شیخ عبدالنبی قزوینی (صاحب کتاب تتمیم امل الامل) که در دوران جوانی با حکیم تنکابنی معاشرت و هم نشینی داشت وی را به فضل و کمال ستوده است و اضافه می نماید که عملاً کرسی تدریس طب در تهران به او اختصاص داشت و بسیاری از پزشکان مشهور، از شاگردان وی بودند.

  • سوشیانت

میرزا محمد تقی‌خان فراهانی

سوشیانت | دوشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۱، ۰۲:۴۹ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

امیر کبیر

«میرزا محمد تقی‌خان فراهانی»(۱۲۳۰–۱۱۸۶) مشهور به امیرکبیر، یکی از صدراعظم‌های ایران در دوره ناصرالدین‌شاه قاجار بود. اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او ادامه یافت. مدت صدارت امیر کبیر ۳۹ ماه (سه سال و سه ماه) بود. وی مؤسس دارُالفُنون بود که برای آموزش دانش و فناوری جدید به فرمان او در تهران تأسیس شد. همچنین انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه از جمله اقدامات وی به‌شمار می‌آید. امیرکبیر پس از این که با توطئه اطرافیان شاه از مقام خود برکنار و به کاشان تبعید شد، درحمام فین به دستور ناصرالدین‌شاه به قتل رسید. پیکر وی در شهر کربلا به خاک سپرده شده‌است.

بی نینگ انگلیسی که همراه وزیر مختار انگلیس امیر را ملاقات کرده وی را فردی درشت و تنومند و هوشمند توصیف کرده است. بی نینگ می‌نویسد امیر در جوانی اهل کشتی بوده و اندام قوی و درشت وی هم موید همین مطلب است. از پهلوانی امیر اطلاعی در دست نیست اما ورزش زورخانه در زمان وی رایج‌ترین ورزش بود. لباس امیر جبه بود و به منشیانش نیر دستور داده بود جبه به تن کنند. امیر کلاه بلندی بر سر می‌گذاشت و موهای وی بلند و از نوع به اصطلاح پاشنه نخواب بود. وزیر مختار انگلیس در یکی از گزارش‌هایش می‌نویسد پول دوستی که صفت بارز ایرانیان است به هیچ وجه در امیر راهی ندارد. همه وی را فردی مورد اطمینان و غیر قابل فساد می‌دانستند. دکتر پلاک اتریشی می‌نویسد: پولهایی که به امیر می‌دادند و نمی‌گرفت همگی خرج کشتنش شد.

  • سوشیانت

زندگی نامه لطفعلی خان

سوشیانت | يكشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۱، ۰۹:۳۱ ب.ظ | ۰دیدگاه

زندگی نامه لطفعلی خان

لطفعلی خان زند در سال ۱۱۴۸ خورشیدی درشیرازمتولد شد وی پسر جعفر خان نوه صادق خان برادرکریم خان وکیل الرعایا است اودارای ویژ گی های برجسته ای همچون خوش سیمایی و شجاعات و لاوری و نیرومندی و هوش سرشار بود بعضی ها او را آخرین شمشیرزن شرق میدانند او در سال ۱۱۶۸ به حکومت رسید و تا ۱۱۷۳ ادامه یافت او از ادب و شعر هم بی بهره نبود و شعر زیر راکه درتایخ ایران بسیارنامدار میباشد درباره ی شکست هایش از آقا محمد خان قاجارسروده است .

یارب ستدی مملکت از همچو منی    دادی به مخنثی نه مردی نه زنی

 

از گردش روزگار معلومم شد    پس تو چه دف زنی چه شمشیر زنی

 

حتی آقا محمد خان قاجار نیز به شجاعت وی اقرار داشته و هنگامی که به آقا محمد خان خبر دادند که فرزندانی برای فتحعلی شاه (برادر زاده آقا محمد خان) به دنیا آمده است او گفت که ای کاش در میان آنان یکی مانند لطفعلی خان پیدا شود.

هنگامی که جعفر خان توسط کودتاگران در شیراز بر سر تخت شاهی کشته شد لطفعلی خان در بوشهر بود و در حال سامان دادن به اوضاع آن بود که به وی خبر کشته شدن پدرش را به او دادند در این هنگام لطفعلی خان که ۱۸ یا ۱۹ سال داشت به کمک حاج ابراهیم کلانتر با ۳۰۰ سرباز شبستانی بر کودتاگران پیروز شد و  در سال ۱۱۶۸ شمسی به حکومت رسید در این هنگام او با آقا محمد خان قاجار روبرو شد که بر نواحی شمالی و مرکزی ایران تسلط یافته بود او در ابتدا در جنگ هایش با آقا محمد خان به کامیابی رسید اما در یکی از لشکرکشی ها   که او برای مهار قشون آقا محمد خان از شهر خارج شده بود به شاه جوان خیانت شد و حاج ابراهیم کلانتر دروازه های شهر را هنگام بازگشت وی به شیراز به رویش بست و خیلی از سپاهیان وی با شایعات  برادر حاج ابراهیم که در لشکر لطفعلی خان بود پراکنده گشتند و لطفعلی خان با لشکر اندکی (۴ یا ۵ نفر (که برایش باقی مانده بود  به بندر ریگ رفت و امیر علی خان حاکم آن جا هر چه در توان داشت به وی کمک کرد و سپس قلعه رزقان که در میان بیابان بود را تسخیر کرد و لشکری را که آقا محمد خان برای دستگیری او فرستاده بود را شکست داد هنگامی که خبر به گوش آقا محمد خان رسید خود با سپاهی ۴۰ هزار نفری راهی شیراز شد و لطفعلی خان با ۳۰۰۰ نفر در ۱۴ فرسنگی شیراز مردانه بر لشکر آقا محمد خان زد تا چادر آقا محمد خان رسید و یکی از فرماندهان وی یا از باب جهالت و یا از روی خیانت به او گفت که آقا محمد خان فرار کرده و بهتر است عقب نشینی کنیم و لطفعلی خان حرف وی را قبول کرد و دستور اتمام جنگ را داد .

اما سپیده دم مشخص شد که آقا محمد خان فرار نکرده و در چادرش بوده است و لطفعلی خان در آن هنگام چاره ای جز فرار در برابر آن لشکر انبوه نداشت بدین ترتیب وی از راه بیابان به طبس رفت و حام طبس به وی ۲۰۰ سوار داد و طولی نکشید که لطفعلی خان ابرقو را گرفت و در آنجا به گسترش سپاهیانش پرداخت تا آنکه سپاهیانش به ۱۵۰۰ تن رسیدند و سپس وی به کمک بزرگان نرماشیر کرمان را گرفت و نام شاهی بر خود نهاد و مردم کرمان نیز از وی پشتیبانی کردند پس از آن آقامحمد خان قاجار با تمام لشکریانش راهی کرمان شد و آن را محاصره کرد محاصره ۳ تا ۴ ماه طول کشید تا آن که در شهر قحطی آمد اما لطفعلی خان باز هم مقاومت کرد اما در این زمان یکی از سربازانش به وی خیانت نمود و دروازه شهر را به روی دشمن باز کرد و ۱۲۰۰۰ تن از سربازان دشمن وارد شهر شدند و بقیه آماده ی کمک رسانی بودند لطفعلی خان تا آنکه آخرین سربازانش کشته شدند مقاومت کرد اما دیگر چاره جز فرار نداشت پس آقامحمد خان به افرادش دستور داد در اطراف شهر صف بزنند تا از فرار پهلوان ناکام جلوگیری کنند اما وی به کمک اسب نامدارش غران از میان سپاهیان دشمن گریخت و به ارگ بم رفت و حاکم آنجا وی را گرامی داشت اما پس از مدتی بخاطر تر س از آقا محمد خان مهمان خود را تحویل داد .

اما لطفعلی خان به همین آسانی تسلیم نشد وی تا آنکه پاهای اسبش را قطع کردند و خود نیز از شانه ها دچار زخم شد مقاومت نمود اما سرانجام پهلوان ناکام دستگیر شد و وی را پیش آقا محمد خان بردند لطفعلی خان به آقا محمد خان سلام نکرد و او را خوار داشت و هنگامی که به او گفته شد به آقا محمد خان سجده کند گفت من تنها به خدا سجده می برم و آقا محمد خان عصبانی شد رفتار آقا محمد خان با لطفعلی خان حقیقا ننگین است او به اصطبل بانانش که از ترکمن بودند دستور داد اعمالی با لطفعلی خان انجام دهند که قلم از تحریر و زبان از تقریر آن شرم دارد سپس لطفعلی خان را در اصطبل گنجاندند و به وی آب ندادند روز بعد او را پیش آقا محمد خان بردند و وی را آنقدر آزار داده بودند که توان ایستادن نداشت و نقش زمین شد در این هنگام آقا محمد خان گفت :لطفعلی خان آیا هنوز هم غروور داری ؟ لطفعلی خان با شنیدن این جمله از جا بلند شد و آب دهانش را در صورت آقا محمد خان پرتاب کرد و به او گفت: (من از تو نمی ترسم ای اخته ی فرومایه ) این بدترین حرفی بود که شخصی میتوانست جلوی نوکران آقا محمد خان به او بگوید وآقا محمد خان با شنیدن این سخن عصبانی شد و دستور نابینا کردن او را داد وسپس وی را زندانی کردو پس از مدتی دستور کشتنش را داد آرامگاه لطفعلی خان هم اکنون در امام زاده زید تهران است.

او اولین شخصی بود که به فکر تاسیس بیمه ی تامین اجتماعی افتاد که متاسفانه عمر مجال اینکار را به وی نداد .

 

خدمات وی در طول حکومت ۵ ساله اش

1.او جاده ی سوشه که در رونق بخشیدن به جنوب ایران بسیار پر رونق بود را احداث کرد اما با حمله ی قاجار این پروژه ناتمام ماند         

 

2.او سد تنگاب که در دوره ساسانی ساخته شده بود را نوسازی کرد

 

3.حافظیه و سعدیه را ترمیم کرد

 

لطفعلی خان واپسین شاه زند بود که تراژدی اواخر عمر او هر انسان مهر ورزی را به گریه وا می دارد و سلسله زندیه با ریخته شدن خون یکی از رشیدترین جوانان ایرانی برچیده شد.

 

بر گرفته از:

تارنمای تاریخ ایران

 

  • سوشیانت

زندگی نامه آغامحمدخان قاجار

سوشیانت | پنجشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۱، ۰۱:۱۰ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

 

زندگی نامه آغامحمدخان قاجار

آغا محمد خان قاجار (۱۱۲۱ در استرآباد - ۲۸ خرداد ۱۱۷۶ در شوشا( بنیان‌گذار دودمان قاجاریه در ایران است.

در سال ۱۱۶۱ خورشیدی آغا محمد خان که از افراد ایل قاجار بود با از میان بردن حکومت جانشینان کریم خان زند به حکومت رسید. او تهران را پایتخت خود انتخاب کرد. آغا محمد خان مردی تند خو و خشن بود که با لشکرکشی‌های متعدد توانست ایران را یکپارچه سازد. بعد از وی برادرزاده‌اش فتحعلی شاه به حکومت رسید.

زندگی‌نامه 

آغامحمدخان زادهٔ ۲۷ محرم ۱۱۵۵ ه. ق. برابر با ۲۷ خرداد ماه ۱۱۲۱ خورشیدی (۱۷ ژوئن ۱۷۴۲) در دشت اشرفی در میانه راه ساری به گرگان است. مراسم تاجگذاریاش را در ۱۵ ربیع‌الثانی ۱۱۹۵ ه. ق. برابر با ۱ فروردین ماه ۱۱۶۱ خورشیدی (۲۱ مارس ۱۷۸۲)در ساری برگزار کرد و سرانجام در ۲۱ ذی الحجه ۱۲۱۱ ه. ق. برابر ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۱۷۷ خورشیدی (۱۷ مه ۱۷۹۸) در شوشا درگذشت.

وی فرزند محمد حسن خان قاجار و او نیز فرزند فتحعلی خان فرزند شاهقلی خان فرزند جهانسوزخان بودمازندران و بارفروش )بابل امروزی) مرکز حکمرانی محمدحسن خان بود و فتحعلی خان حاکم گرگان بود و در استرآباد حکومت می‌کرد. اینان شیعه مذهب بودندنادرقلی خان پس از کشتن فتحعلی خان رقیب سرسخت خویش به مقام شاهی رسید.

وضعیت ایران در زمان کودکی آغا محمد خان

زمانی که نادر و فرزندانش به قتل رسیدند، شاهرخ شاه برای به دست گرفتن قدرت تلاش می‌کرد. فرماندهی سپاه شاهرخ بعلت تجربه و تدبیر فوق‌العاده محمدحسن خان قاجار به او واگذار گردید. با همکاری حاکم طبس ابراهیم خان برکنار شد و شاهرخ به سلطنت رسید هرچند اندکی پس از آن شاهرخ شاه به دست دشمنانش که در راس آنان پدر زن وی قرار داشت نابینا گشت. فرماندهان وفادار دست به کودتا زده شاهرخ شاه نابینا را مجدداً برتخت سلطنت نشاندند

  • سوشیانت

قیام های ایرانیان بر ضد عباسیان

سوشیانت | چهارشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۱، ۱۱:۳۵ ق.ظ | ۸دیدگاه

قیام ایرانیان

در گذر روزمهان(تاریخ) ایرانیان سر به روی هیچ زورگو و ستمکاری  فرود نیاوردند و به هر روشی برای نگهداشت خودسالاری (استقلال) خود کوشش می کردند و کم و بیش هیچ گاه همگی ایران به دست دشمنان نیافتاده است،و شاید این راز ماندگاری کهن  نگاری و پیشینه و زبان شیوای پارسی باشد. پس از پانهادن تازیان،ایرانیان در گوشه و کنار این خاک سپنتا (مقدس) به شورش در برابر چنگ اندازان دست زدند،پهوانان و استوره های میهنی مانند : مقنع،ابومسلم،سنباد،استادسیس،بابک خرمدین،مازیار ، . . . در درازنای استیلای تازیان که باز هم نتوانسته بودند به گونه همه‌گیر ایران را بچنگ بیاورند،در برابر آنها به پا خواستند و جنبش های مردمی و شورش های پهلوانی(حماسی)‌به راه انداخته اند که برآیند همه این جنبش ها به کوتاهی دست تازیان از خاک پاک ایران زمین شد. در این میان سنباد آهنگ ویران کردن کعبه داشت، استادسیس داوی پیامبری می کرد و مقنع داوی خدایی داشت.

اما‌‌صد افسوس که از این پهلوانان و دلاوران در کهن نگاری ،بویژه کهن نگاری امروزی(معاصر) نامی‌در خور آنها نیامده و بایستگی( وظیفه) ما می باشد که پویش در زنده نگاه داشتن نام و دلاوری های آنها کنیم.این سرداران بخش تاریک و فراموش شده کهن نگاری ما می باشند که رو به فراموشی می باشند.

در این نوشتار هر چند کوتاه نگاهی به آنها  میکنیم.

  • سوشیانت
تحلیل آمار سایت و وبلاگ