بازآمدم بازآمدم از پیش آن یار آمدم
در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم
شاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم
چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم
آن جا روم آن جا روم بالا بدم بالا روم
- ۰دیدگاه
- ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۵۵
بازآمدم بازآمدم از پیش آن یار آمدم
در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم
شاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم
چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم
آن جا روم آن جا روم بالا بدم بالا روم
ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما
ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما
ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما
جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز
باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست
طریقتهای مرتبط با مولویه
مولویه - بکتاشیه
طریقتی است که به نام حاجی بکتاش معاصر مولانا تأسیس شده است. عارفی بوده که به قیوم شریعت چندان پایبند نبود.
مولویه - اهل فتوت
مولوی و اطرافیان وی از همان آغاز با اهل فتوت جوش خورده بودند. علیرغم اینکه بعضی از مشایخ اهل فتوت جوش و خروش مولوی را نتوانستند تحمل کنند به ایراد از وی پرداختند. اکثر مشایخ و اهل فتوت مولانا را قبول داشتند و وی را از خود میدانستند. در زمان سلطان ولد و اولو عارف چلبی هم این پیوند و یگانگی دوام پیدا کرد.
طریقت مولویه
طریقت مولویه یکی از طریقتهای صوفیانه که در قرن هفتم هجری در آسیای صغیر رشد و نمو یافت و به اشاعهی آیین خود پرداخت. پیروان این طریقت که در واقع طرفداران آیین و روش مولانا جلالالدین محمد بلخی بودند، پس از مولانا بالندگی یافتند. بنیانگذار اصلی طریقت مولویه بهاءالدین ولد، فرزند مولانا بود و کسی که در جهت رشد آن کوشید، اولو عارف چلبی فرزند سلطان ولد بود. در عهد امویان دستهای از مذهبیون به وجود آمدند که اساس مذهب آنان رویگردانی از دنیا، همراه با زهدی متعصبانه و خشن در برابر آشوبهای داخلی بود. این گروه صوفیان نام گرفتند و پس از چندی تحت تأثیر اسماعیلیان با افکار فلسفی در آمیختند. با گذشت زمان فرقههای متفاوتی از صوفیان شکل گرفت و خانقاههای زیادی تأسیس شد، یکی از فرقهها مولویه نام داشت که به مولانا جلالالدین بلخی منسوب است. صوفیان به طور کلی به دو دسته تقسیم میشدند:
روزنامه جامجم
دوشنبه ۸ مهر ۱۳۹۲
بزرگانمان را به این قدر میشناسیم. در همین اندازه که خیابانی و بزرگراهی و کوچهای را به نام آنها کنیم فخر هم بفروشیم که گرامیشان داشتهایم.
- آقا مولوی!
مولوی چی؟
-مولوی دیگه؟!
بابا مولوی دیگه یعنی چی؟ ینی میخای بری مولوی؟
ادبیات فارسی در نخستین روزگاران
7-1-نخستین بازماندهی زبانهای آریایی ایران (که جهان باستان برای ما واگذاشته) زبان اوستا یعنی کتاب مقدّس کیش زردشتی است.
تا حدود نهصد سال مردم ایران هیچگونه خطّی که با آن بتوانند اوستا را بنویسند نداشتند. از این روی آن را همچنان سینه به سینه فرا میگرفتند و بدینسان آن را درست از سدهی هفتم قبل از میلاد تا سدهی سوم میلادی از نسلی به نسلی دیگر انتقال میدادند.
سرانجام خطّی مخصوص برای این کتاب در سدهی سوم میلادی ابداع شد. اوستایی که به این خط ویژه نگاشته شده به زنداوستا معروف است. این دستنوشته گهگاه تنها به نام زند خوانده شده است. دانشمند فرانسوی آنکتیل دوپرّون Anquetil du Perron ، که نخستین کسی بود که آن را در هندوستان در پایان سدهی دوازدهم/هیجدهم مورد بررسی قرار داد، آن را به غرب شناساند. این نوشته تا مدّتی نسبتاً طولانی در اروپا همچنان به زبان زند شهرت داشت. البته در حال حاضر اصطلاح دقیقتر «زبان اوستایی» متداول است خطی را که اوستا بدان ضبط شده باید «خطّ زند» دانست.
تحقیقات بسیار در باب اصل و روزگار زردشت صورت گرفته و نظریّات مختلف در این خصوص از فدیمیترین زمانها پیش کشیده شده است. ولی آنچه در حال حاضر موثّقتر مینماید این است که زردشت دین خود را بین سالهای 660 و 583 ق.م، در منطقهی شمال شرقی فلات ایران در آسیای مرکزی، تعلیم میکرده است. این امر توجیهپذیر است که وی نژاد از قوم ماد داشت، در شمال غرب ایران کنونی میزیست، و از آنجا از سمت مشرق به آسیای مرکزی سفر کرد. از میان زبانها و گویشهای موجود فلات ایران «پشتو» یا «پختو» نزدیکترین خویشاوندی را با زبان اوستایی دارد. این بدان نظریّه قوّت میبخشد که در نواحی شمال شرقی فلات ایران در سدهی هفتم ق.م به زبان اوستایی تکلّم میشده است. اوستا اثری عظیم است که بخش عمدهی آن به علت تصاریف روزگار و تسلّط اقوام بیگانه بر ایران نابود و فراموش گشته است. آنچه امروز از این کتاب باقی است در اوان عصر مسیحیّت تألیف شده است. این مقدار پانزده بخش از بیست و یک بخش اصلی را شامل میشود و اگر بخشهای مفقود به نسبت قسمتهای موجود سنجیده شود، میتوان گفت که در حدود یک چهارم کتاب از میان رفته است.