ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نام آوران ایرانی» ثبت شده است

شاه شجاع کرمانی از دیدگاه تذکرة الأولیاء

سوشیانت | سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۰۷ ق.ظ | ۰دیدگاه

آن تیز چشم بصیرت، آن شاه باز صورت و سیرت، آن صدیق معرفت، آن مخلص بی صفت، آن نور چراغ روحانی، شاه شجاع کرمانی، رحمةالله علیه، بزرگ عهد بود و محتشم روزگار و از عیاران طریقت و از صعلوکان سبیل حقیقت و تیزفراست. و فراست او البته خطا نیوفتادی و از ابناء ملوک بود و صاحب تصنیف. او کتابی ساخته است نام او مرآة الحکما و بسیار مشایخ را دیده بود، چون بوتراب و یحیی معاذ و غیر ایشان. و او قبا پوشیدی. چون به نشابور آمد بوحفص حداد با عظمه خود - چون او را دید - خاست و پیش او آمد و گفت: وجدت فی القباء ماطلبت فی العباء. یافتیم در قبا آنچه در گلیم می‌طلبیدیم.

نقل است که چهل سال نخفت و نمک در چشم می‌کرد تا چشمهای او چون دو قدح خون شده بود. بعد از چهل سال شبی بخفت خدای را به خواب دید. گفت: بارخدایا! من تو را به بیداری می‌جستم در خواب یافتم. فرمود که ای شاه! ما را در خواب از آن بیداریها یافتی. اگر آن بیداری نبودی چنین خوابی ندیدی. بعد از آن او را دیدندی که هرجا که رفتی بالشی می‌نهادی و می‌خفتی و گفتی: باشد که یکبار دیگر چنان خواب بینم. عاشق خواب خود شد ه بود. و گفت: یک ذره از این خواب خود به بیداری همه عالم ندهم.

  • سوشیانت

یحیی معاذ رازی از دیدگاه تذکرة الأولیاء

سوشیانت | سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۰۵ ق.ظ | ۰دیدگاه

آن چشمه روضه رضا، آن نقطه کعبه رجا، آن ناطق حقایق، آن واعظ خلایق، آن مرد مراد؛یحیی معاذ رحمة الله علیه، لطیف روزگار بود و خلقی عجب داشت و بسطی با قبض آمیخته و رجائی غالب. کار خایفان پیش گرفته و زبان طریقت و محبت بود، و همتی عالی داشت و گستاخ درگاه بود، و وعظی شافی داشت - چنانکه او را یحیی واعظ گفتندی - و در علم و عمل قدمی راسخ او را بود، و به لطایف و حقایق مخصوص بود و به مجاهده و مشاهده موصوف و صاحب تصنیف بود، و سخنی موزون و نفسی گیرا داشت تا به حدی که مشایخ گفته اند: خداوند را دو یحیی بود، یکی از انبیا و یکی از اولیا. یحیی زکریا صلوات الله علیهما طریق خوف را چنان سپرد که همه صدیقان به خوف او از فلاح خود نومید شدند؛ و یحیی معاذ طریق رجا را چنان سلوک کرد که دست همه مدعیان رجا را در خاک مالید.

گفتند: حال یحیی زکریا معلوم است حال این یحیی چگونه بود؟

گفت: چنین رسیده است که هرگز او را در طاعت ملالت نبوده، و بر وی کبیره ای نرفت، و در معاملت و ورزش از خدای خطری عظیم داشت که کس طاقت آن نداشتی.

از اصحاب او گفتند: ای شیخ! معاملت رجا و معاملت خایفان چیست؟

  • سوشیانت

بایزید بسطامی از دیدگاه تذکرة الأولیاء

سوشیانت | سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۰۲ ق.ظ | ۰دیدگاه

آن خلیفة الهی، آن دعامة نامتناهی، آن سلطان العارفین، آن حجةالخلایق اجمعین، آن پخته جهان ناکامی، شیخ بایزید بسطامی رحمةالله علیه، اکبر مشایخ و اعظم اولیا بود، و حجت خدای بود، و خلیفه بحق بود، و قطب عالم بود، و مرجع اوتاد، و ریاضات و کرامات و حالات و کلمات او را اندازه نبود و در اسرار و حقایق نظری نافذ، و جدی بلیغ داشت، و دایم در مقام قرب و هیبت بود. و غرقه انس و محبت بود پیوسته تن در مجاهده و دل در مشاهده داشت، و روایات او در احادیث عالی بود، و پیش از او کسی را در معانی طریقت چندان استنباط نبود که او را گفتند که در این شیوه همه او بود که علم به صحرا زد و کمال او پوشیده نیست، تا به حدی که جنید گفت: بایزید در میان ما چون جبرائیل است در میان ملائکه.

و هم او گفت: نهایت میدان جمله روندگان که به توحید روانند، بدایت میدان این خراسانی است. جمله مردان که به بدایت قدم او رسند همه در گردند و فروشوند و نمانند. دلیل بر این سخن آن است که بایزید می‌گوید: دویست سال به بوستان برگذرد تا چون ما گلی در رسد.

  • سوشیانت

ابوالقاسم نصر آبادی از دیدگاه تذکرة الأولیاء

سوشیانت | سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۲، ۱۲:۴۳ ب.ظ | ۰دیدگاه

ابوالقاسم نصر آبادی

آن دانای عشق و معرفت آن دریای شوق ومکرمت آن پختهٔ سوخته آن افسردهٔ افروخته آن بندهٔ عالم آزادی قطب وقت محمد نصر آبادی علیه الرحمه سخت بزرگوار بود در علو حال و مرتبه بلند داشت و سخت شریف بود به نزدیک جمله اصحاب و یگانهٔ جهان بود و در عهد خود مشارالیه بود درانواع علوم خاصه در روایات عالی وعلم احادیث که در آن منصف بود و در طریقت نظری عظیم داشت سوزی و شوقی بغایت و استاد جمیع اهل خراسان بود بعد از شبلی و او خود مرید شبلی بود و رودباری و مرتعش را یافته بود و بسی مشایخ کبار را دیده بود هیچکس از متأخران آن وقت در تحقیق عبادت آن مرتبه که او را بود و در ورع و مجاهده و تقوی و مشاهده بی‌همتا بود و درمکه مجاور بود او را از مکه بیرون کردند از سبب آنکه چندان شوق و محبت و حیرت برو غالب شده بود که یک روز زناری در میان بسته بود ودر آتشگاه گبران طواف می‌کرد گفتند آخر این چه حالتست گفت: در کار خویش کالیوه گشته‌ام که بسیاری به کعبه بجستم نیافتم اکنون بدیرش می‌جویم باشد که بوئی یابم که چنان فرو مانده‌ام که نمی‌دانم چکنم.

نقلست که یک روز به نزدیک جهودی شد و گفت: ای خواجه نیم دانگ سیم بده تا از این دکان فقاعی بخورم القصه چهل بار میامد ونیم درم می‌جست و جهود به درشتی و زشتی او را می‌راند و یک ذره تغییر در بشرهٔ او ظاهر نمی‌شد و هر بار که می‌آمد شکفته‌تر و خوش وقتتر می‌بود و آن جهود از آن همه صبر بر خشونت و درشتی و زشتی او عجب آمد و گفت: ای درویش تو چه کسی که از برای نیم درم این همه بر جفا و خشونت تحمل کردی که ذرهٔ از جا نشدی نصر آبادی گفت: درویشان را چه جای از جای شدن است که گاه باشد که چیزها برایشان برآید که آن بار ایشان را کوه نتواند کشیدن چون جهود آن بدید در حال مسلمان شد.

  • سوشیانت

پزشکان پر آوازه روزگار تیموری

سوشیانت | شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۱۷ ق.ظ | ۰دیدگاه

پزشکان بزرگ دوران تیموری

  1. منصوربن محمدبن احمدبن یوسف بن الیاس: پزشک بزرگ قرن دهم ه‍. ق مهمترین آثارش:

تشریح البدن (کالبد شکافی): در تشریح بدن انسان شامل استخوان‌ها – اعصاب – عضلات – عروق – روده و یک خاتمه بنام میرزا ضیاءالدین پیر محمد مقتول 809 ه‍. ق.

  1. برهان‌الدین نفیس بن عوض بن نفیس کرمانی:

مهمترین آثارش:

  1. شرح کتاب الاسباب والعاملات بسال 837 ه‍. ق اثر نجیب‌الدین ابوحامد محمدبن علی سمرقندی (شهادت بدست مغول 618 ه‍. ق).
  • سوشیانت

دانشمندان روزگار تیموری

سوشیانت | شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۱۴ ق.ظ | ۲دیدگاه

نام‌آوران دوران تیموری

  1. معین‌الدین محمدبن عبدالرحمن ایجی صفوی (830-892 ه‍. ق): از علمای شافعی ایج یا ایگ فارس اثر مهم او جامع البیان فی تفسیر القرآن یا جوامع التبیان می‌باشد. وی علاوه بر تفسیر در فقه حکمت و ادبیات نیز استاد بود.
  2. میرسید شریف جرجانی (م 816 ه‍. ق): حکیم – فقیه – مفسر – ادیب از آثار اوست: 1- ترجمان القرآن در تفسیر و توضیح لغات و مفردات آن بفارسی 2- حاشیه‌ای بر کشاف زمخشری 3- رساله‌یی در فلسفه و کلام در پرسش‌های اسکندر بن عمرشیخ بن تیمور لنگی بسال 815 که از اصفهان برای او فرستاده بود. 4- شرح مواقف ایجی 5- تجرید الکلام خواجه نصیر طوسی.
  3. سید علاءالدین علی سمرقندی (م 860 ه‍. ق): صاحب تفسیر بحرالعلوم با انتخاب از کتب تفاسیر با اضافات وی مفسر و فقیه و ادیب و حکیم بزرگی بود.
  • سوشیانت

علم و هنر در دوران تیموری (807 تا 911 ه‍. ق)

سوشیانت | شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۱۰ ق.ظ | ۰دیدگاه

دانش در دوران تیموری

سلاطین تیموری بغیر از تیمور همگی از بهترین گسترش‌دهندگان علم بوده‌اند. این دوران که بیش از یک قرن بطور انجامید، دومین عصر طلایی در تاریخ تمدن اسلامی ایران است. از آنجا که تیموریان با تمدن اسلامی و ایرانی تربیت شده و به ذوقیات آندو خو گرفته‌ بودند، با آنکه در ظاهر ادعای مغول بودن می‌کردند، در عمل آن‌ها دیگر ایرانی شده بودند و آن را بزرگ می‌شمردند و ترویج می‌کردند. در این راه بعضی از سلاطین تیموری مانند شاهرخ و سلطان حسین بایسنقر حتی راه مبالغه پیمودند. جنگ‌های خانگی در دوران تیموریان نه بکشتار گروه‌ها و ویران کردن شهرها و برانداختن مراکز علم و امثال این امور می‌انجامید و نه اینکه علم و علم‌اندوزی در این دوران به تعطیلی گرایید بلکه توجه به علم و هنر و ادب توسط شاهان و شاهزادگان تیموری امریست که گویی جزو فطرت و خوی طبیعی آنان بود. همانند حکومت‌های پیشین قبل از مغول مسلمانان در ایران، چرا که در تغییر حکومت‌ها هم نه شهری ویران می‌شد و نه اینکه کسانی که قدرت را در دست می‌گرفتند نسبت به علم و علماء کم‌توجهی می‌کردند. گویی سابقه‌ای همانند مسابقه قدرت در امر علم‌دوستی نیز در فطرت همه آن‌ها موجود بوده است.

  • سوشیانت

نام آوران سده های 7 و 8

سوشیانت | شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۲۰ ق.ظ | ۰دیدگاه

دانشمندان بنام قرون 7 و 8

سیل بنیان‌کن مغول تمام نواحی شرق و مرکزی و قسمت بزرگی از نواحی غرب و شمال غرب ایران را با خاک یکسان کرد. تنها تود‌ه‌ای غارت زده و قتل‌عام دیده بر جای ماند. همه بهترین راه نشان دادن میزان خسارت یورش مغول را با بیان جمله زیر می‌دانند:

آمدند، کشتند، سوختند، بردند. مساجد – مدارس – شهرها ویران و مردمان چه کوچک و چه بزرگ قتل‌عام شدند. از آن همه مدرسه و کتابخانه و مراکز تعلیم و تعلم و مواطن علم و ادب چیزی بر جای نماند. هیچگاه این خسارت جبران نشد.

خاندان‌های بزرگ ایرانی که مروجین علم و ادب بودند نابود شدند. فقر و پریشانی وحشت‌انگیزی بوجود آمد که هر گونه ذوقی را برای کارهای علمی و هنری از مردم گرفت، دستمال‌کشی و خودفروشی بهترین وسیله ترقی شد، علم و علماء در مقام پستی قرار گرفتند. مراکز علم مانند بخارا – سمرقند – خوارزم – مرو – بلخ – هرات – نیشابور – طوس و... بطور کلی نابود شدند. کلیه کتابخانه‌ها و مدارس و مراکز فرهنگی آن‌ها نابود شده اکثر علماء یا کشته شدند یا به مغولستان فرستاده شدند.

  • سوشیانت

روزگار ناخجسته استیلای مغول

سوشیانت | سه شنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۲، ۰۹:۵۳ ق.ظ | ۰دیدگاه

دوران شوم مغول

بعد از شهادت سلطان جلا‌ل‌الدین خوارزمشاه مغول بر سراسر ایران چیره شدند. مغول به مناسبت بی‌علمی و عدم معاشرت با متمدنین عقاید خرافی بسیار داشته و شیاطین و جادو و سحر را در مجاری احوال و زندگانی انسان مؤثر و صاحب نفوذ شدید می‌دانستند، از سحر و جادو بسیار می‌ترسیدند، و هر را که به این حیله متهم می‌شد، بسختی عذاب می‌کردند و در یاسانامه چنگیزی احکام شدید بر ضد این جماعت موجود بود. مغول‌ها آن چنان ضربات جبران‌ناپذیری به تمدن ایران زدند که هیچگاه جبران نشد. در خراسان بقدری کشتار کردند که از حد تصور خارج است. چنانکه جوینی در تاریخ جهانگشای که بنام چنگیز نوشته است، می‌گوید: اگر تا هزار سال دیگر در خراسان زاد ولد شود، و هیچ حادثه‌یی رخ ندهد، باز هم میزان نفوس آن دیار به حد قبل از حمله مغول نخواهد رسید.

  • سوشیانت

نام آوران دوران سامانیان

سوشیانت | دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۲، ۱۲:۱۲ ب.ظ | ۰دیدگاه

دانشمندان بزرگ دوران سامانی

دوران حکومت سامانیان از دوران درخشان تاریخ ایران بشمار می‌رود بقول ابن حوقل در صورة الارض سامانیان در اخذ مالیات رعایت کمال عمل و انصاف را می‌کردند. و مملکت آل سامان بوفور نعمت و ثروت معروف بوده است. همچنین آزادی عقیده از دیگر افتخارات این دوره است. مؤلف حدود العالم می‌نویسد: کابل بتخانه‌ای داشت که رای قنوج از هند به زیارت آن می‌آمد. در بازار بخارا در قرن چهارم ه‍. ق بت خرید و فروش می‌شد. در کازرون در عهد جوانی شیخ مرشد متوفای 426 ه‍. ق تعداد گبران چنان زیاد بود که مهتر آن‌ها می‌توانست احیاناً از بنای مسجد هم جلوگیری کند. در کلیه شهرهای ایران تا دو قرن بعد از فتح ایران توسط مسلمانان آتشکده‌های روشن وجود داشت. همه این‌ها نشان می‌دهد که اسلام هیچگاه خود را به دیگران تحمیل نکرده است. بلکه این دیگرانند که به اسلام محتاجند و با آغوش باز آن را پذیرفته‌اند. با گسترش علم و دانایی تدریجاً دین‌های بودایی و مسیحی و زردشتی و مزدکی و مانوی از ایران رخت بربستند و مردم ایران اسلام را پذیرفتند بطوری که در قرن چهارم ه‍. ق اکثریت قاطع ایرانیان مسلمان اهل سنت بودند.

  • سوشیانت
تحلیل آمار سایت و وبلاگ