فخر رازی پدر فلسفه جهان اسلام
امام محمد فخر رازی
زاد و زندگی
از آنجائیکه دین مبین اسلام آخرین و کاملترین ادیان است و پیامبر اسلام به عنوان خاتم پیامبران مبعوث شده و بعد از ایشان دیگر پیامبری نخواهد آمد، لذا خداوند متعال در هر زمان مجددان و شخصیتهایی والا در میان مردم می آفریند تا راه و رسم زندگی اسلامی را به مردم ابلاغ نموده و پاسداران حقیقی دین اسلام باشند.
از لابلای اوراق تاریخ، ظهور و حیات شخصیتی بارز متجلی است که فخر زمان، امام المتکلمین، فخرالدین رازی نام دارد. وی امام ابوعبداللّه محمدبن عمربن حسینبن حسین تیمی بکری طبرستانی رازی، ملقب به «فخرالدین» و معروف به "شیخ الاسلام هرات" و ملقب به ابنخطیب و خطیب ری یکی از حکیمان نامبردار و از جمله متکلمان و ناطقان زبردست ایران است.
تولد امام روز 25 رمضان سال 544 در ری بود و وفاتش در سال 606 هجری، روز اول شوال، در هرات اتفاق افتاد. امام ابتداد نزد پدر مشغول تحصیل شد، پس از مرگ وی پیش مجدالدین گیلانی تلمذ کرد و آن گاه که مجدالدین گیلانی جهت تدریس به مراغه دعوت شد فخرالدین نیز در مصاحبت او بود و زمانی دراز علم کلام را پیش وی میخواند و میگوید: در این مدت کتاب شامل امام الحرمین جوینی (419-478 ه.ق) را که در علم کلام پرداخته، حفظ میکرد. چون فخرالدین قامت برکشید و ببالید، رهسپار خراسان شد و در آنجا بود که به آثار ابوعلی سینا (در گذشته 428 ه.ق) واقف شد و به مطالعه آنها مشغول گشت.
فخرالدین پس از تحصیل به ماوراءالنهر مسافرت کرد و در نزد غیاثالدین و برادرش شهابالدین که از پادشاهان غور بودند، تقرب حاصل کرد، لیکن این تقرب و منزلت دیری نپایید. زیرا امام به واسطه اعتراضات و انتقاداتی که در مسئله تجسیم و تشبیه بر کرامیه میکرد، کرامیان در صدد قتل وی برآمدند و حتی زهر در طعامش کردند. کرامیه که پیروان ابوعبداللّه محمدبن کرام (در گذشته 255 ه.ق) از اهل سیستان هستند.
ابوعبداللّه اعتقاد داشت که خدا بر عرش مستقر است و اسم جوهر بر او قابل اطلاع است و در کتاب عذاب القبر خود گوید که ذات و گوهر خدا واحد است و به قسمت بالای عرش مماس است و همو حلول و تناسخ را جایز میدانست (مقصود از بیان این مطلب این بود که چون پس از این در عقاید امام بحث خواهیم کرد، سابقه ذهنی خوانندگان عزیز بیشتر شود(.
داوود طیبی گوید: در اول که امام به هرات بود، فقیر و تنگدست بود و چیزی نداشت و من در یکی از مدارس مجهول و گمنام او را دیدم که مریض بود. از تنگدستی خویش به من شکایت کرد. من از بازرگانان نامدار چیزی از زکوة مالشان بگرفتم و به وی دادم تا به خراسان برود.
چون فخر رازی معروف شد و کم کم کتابهای او به ظهور رسید، مردم به تعلیم و تعلم آن مشغول شدند و کتابهای گذشتگان را فراموش کردند و این بدان سبب بود که امام در تألیف و تصنیف و شرح کتابهای متقدمان روشی تازه داشت.
در شهر هرات ارباب مذاهب به محضر درسش حاضر میشدند و اشکالها و سؤالهای خود را از او میپرسیدند و او همه را به بهترین صورت ممکن جواب میگفت. به سبب وجود او و نفوذ مواعظ و سخنان وی جمع کثیری از کرامیان به مذهب تسنن برگشتند و امام در هرات به جایی رسید که او را شیخ الاسلام لقب دادند.
چون امام در حکمت و کلام تبحر داشت و از ذوق شاعرانه هم بینصیب نبود، آن گاه که استدلال میکرد، سخنش متین و استوار بود و زمانی که مقصودش ترغیب مردم بود به استادی مهارت بینظیری خلق را به انجام مقصود برمیانگیخت و بدین جهت بود که همه به مقام علمی او اعتراف داشتند، او را به انواع میستودند. از صفات مهم امام تکثیر و توفیر دلیل است بر اثبات یک مدعا، در دفتر هفتم مثنوی که منسوب به مولانا جلالالدین بلخی است چند بیتی آمده که مؤید این مطلب است:
کوه و دریا و درخت و برگ و شاخ جمله مخلوقات این کاخ فراخ
شاهدی بر وحدت ذات خدا دیده عقل ای برادر برگشا
فخر رازی رحمةاللّه علیه... آن امین اللّه موثوق علیه
غیر این جمله براهین و دلیل بر کمال ذات خلاق جلیل
از کمال عقل فرد کم علیل کرده اخراج او هزار و یک دلیل.
سفر
از جمله سفرهای مهم او، سفری به خوارزم بود که در آنجا با طرفداران عقاید معتزله سخت درگیر شد، و قدرت گروهی از داعیه داران مقیم خوارزم را به خطر افکند. پس از پیروزی امام فخر، زمینهٔ تحریک عوام فراهم آمد و احتمال برپایی فتنه و آشوب مردم، حکام خوارزم را به وحشت افکند. ناگزیر از حمایتش دست برداشتند و از خوارزم اخراجش کردند. پس از آن راه ماوراء النهر در پیش گرفت. در شهرهای سمرقند و بخارا، خجند و بناکت، با علما و فقهای سرشناس به مباحثه و مناظره پرداخت. از جمله با رضی الدین نیشابوری، رکن الدین قزوینی و شرف الدین مسعودی در مجالس عمومی به جدل و مناظره نشست و بر همگان چیره شد. در سال ۵۸۲ هجری اختر شناسان سمرقندی و طرفداران احکام نجوم، پیش بینی کرده بودند که در این سال در برج میزان طوفانی از باد رخ مینماید که شهر را زیر و زبر میکند. امام فخر با شرف الدین مسعودی در مورد بطلان حکم منجمان به مباحثه نشست و سرانجام بر وی پیروز شد و بر سخن منجمان و بطور کلی به احکام نجومی خط بطلان کشید. صاحب مجمل فصیحی این حادثه را چنین توصیف کردهاست: «در این سال اجتماع اختران هفتگانه در ماه رجب ۵۸۲ در برج میزان واقع شد و مدتها در افواه افتاده بود که«طوفان باد»خواهد شد. طوفانی که سی گز یا بیست گز، از(خاک)زمین برگیرد!و از ابتدای قران تا یکماه بادی نجنبید که برگ درختی حرکت یابد یا شعلهٔ چراغی فرو نشاند، و در این واقعه شعرا به جد و هزل چیزی گفتهاند.
شخصیت اجتماعی
امام فخر رازی خطیبی زبر دست بود و مردم خراسان برای شنیدن سخنانش شوق و رغبت بسیار نشان میدادند. وی مورد احترام فوق العادهٔ شاهان و امیران و وزیران روزگار خود قرار داشت و از ثروت و اعتبار فراوان برخوردار شد. در جدل و مناظره سخت نیرومند بود و کسی را یارای مباحثه با او نبود. در مناظره گاهی تندی میکرد و بدمی گفت. در علوم زمان خود مانند: فقه، تفسیر، کلام، فلسفه، طب و ریاضیات متبحر بود و در تمام این زمینهها تألیفات مرغوب دارد. تألیفات وی نیز مانند خودش شهرت و اهمیت فراوان یافت و در سراسر ممالک اسلامی آن روزگار مورد بحث و تدریس قرار گرفت. امام فخر ذهنی آزاد و مستقل داشت و میکوشید که تحت تأثیر هیچ مکتبی قرار نگیرد. هم بر نهج البلاغه علی بن ابیطالب ع شرح نوشت و هم بر سقط الزند ابو العلاء معری. با این همه در کلام پیرو مذهب اشعری و در فقه پیرو امام شافعی بود.
تاثیرات زیارت قبور از دیدگاه امام محمد فخر رازی
و خداوند تبارک و تعالی بندگانی دارد که به خاطر زیاد صلوات فرستادنشان بر پیامبر(ص ) خود پیامبر (ص) تربیت روحی آنان را بدون واسطه کس دیگری به عهده می گیرد.امام فخر الدین رازی در کتاب مطالب در فصل سیزدهم در بیان چگونگی بهره بردن از زیارت قبور ومردگان چنین می فرماید :به راستی هنگامی که انسان به زیارت قبر یک انسان صالح و کامل برود و مدتی در آنجا بایستد ، در نفس آن فرد بخاطر وابستگیش به زیارت آن خاک(قبر) تأثیری بوجود می آید و پوشیده نیست که نفس آن مرده نیز نوعی تعلق و وابستگی به آن خاک دارد سپس در این هنگام به خاطر اجتماع شخص زنده و مرده بر آن خاک ، ملاقاتی بین شخص زنده و مرده حاصل می شود پس این دو نفس شبیه دو آینه صیقلی هستند که در مقابل همدیگر قرار داده شده اند بطوریکه از هریک از آن دو شعاعی به دیگری منعکس می گردد ، پس هر آنچه در نفس این زائر زنده ازقبیل معارف و براهین و دلایل و علوم کسبی واخلاق فاضله نظیر خشوع خدای تعالی و رضا بر قضای الهی وجود دارد از آن نوری به روح این شخص مرده منعکس می گردد و هر آنچه در نفس این انسان مرده از قبیل علوم الهی و آثار نیرومند و کامل وجود دارد نوری از آن به روح این زائر زنده منعکس می گردد و بدین وسیله این زیارت موجب بدست آمدن منفعتی بزرگ و شادی عظیم برای روح این زائر می گردد پس این امرسبب و اصل مشروعیت زیارت است و دور نیست که از آن زیارت اسراری دقیق و ریزتر و پوشیده تر از آنچه ما ذکر کردیم بدست آید و تمامی حقایق فقط در نزدخداوند اســـت.
مؤلفات امام فخر رازی
از امام آثار بسیار ذکر کردهاند که ما مهمترین آنها را در ذیل نقل میکنیم:
1. تفسیر قرآن معروف به تفسیر کبیر که خود آن را « مفاتیح الغیب » نامیده است. اما تمام عجایب و شگفتیهای علوم را تا روزگار خویش در آن گرد آورده است. در پایان گفتار، درباره این کتاب سخن خواهیم گفت.
2.تفسیر قرآن معروف به تفسیر صغیر که خود آن را اسرارالتنزیل و انوارالتأویل نامیده است.
3. تفسیر سوره فاتحه که یک جلد جداگانه بوده، ولی ابنالقفطی گوید که: در تفسیر سوره فاتحه، کتابی در 12 جلد به خط ریز و کوچک خود نوشته است.
4.المطالب العالیة در علم کلام. ولی ابنالقفطی گوید: المطالب العالیة در حکمت است. ولی ظاهراً قول ابنالقفطی اشتباه است چه این کتاب در مطالب کلامی بحث میکند و ما بعداً یک مسئله از آن را در همین بخش از لحاظ خوانندگان گرامی خواهیم گذرانید.
5.نهایة العقول ؛ 6. کتاب الاربعین فی اصول الدین ؛ 7.المحصل ؛
8.البیان و البرهان فی الردعلی اهل الزیغ و الطغیان ؛
9- المباحث العمادیة ؛ 10- تحصیل الحق ؛ 11- تهذیب الدلائل ؛
12- عیون المسائل ؛ 13- ارشاد النظار الی لطایف الاسرار ؛
14- أجوبة المسائل البخاریة ؛ 15- المعالم در کلام ؛
16- المحصول در اصول فقه ؛
17- لباب الاشارات در فلسفه که خلاصه اشارات شیخ رئیس ابوعلیسینا است و الحق امام در خلاصه کردن و پیراستن این کتاب هنر کرده است. این کتاب با اشارات شیخ در سال 1339 به کوشش استاد محمود شهابی در دانشگاه تهران چاپ شده است؛
18- شرحی بر مفصل علامه جاراللّه زمخشری (وفات 538 هجری)
19.شرح وجیز غزالی ، که آن را تمام نکرده و فقط فصل عبادات و نکاح را در سه جلد پرداخته است.
2. شرح سقط الزند ابوالعلاء معری فیلسوف و شاعر عرب (در گذشته 449 ه.ق)
21. در طب شرح کلیات قانون ؛
22.الجامع الکبیر الملکی؛
23. تعجیز الفلاسفه به فارسی؛
24.المباحث المشرقیه در فلسفه؛
25.الزبدة ؛ 26.جامع العلوم معروف به «ستینی» در تعریف و شرح 60 علم از علوم؛
غیر از کتابهای مزبور ابنالقفطی در تاریخ الحکماء 30 تألیف دیگر از امام فخر نام میبرد که ما از نام بردن آنها تن میزنیم. ابن خلکان کتابهای امام را بسیار ستوده و گوید: ))کتابهای او در زمان حیاتش در اغلب بلاد عالم منتشر شده بود و دانشپژوهان به تعلیم و تعلم مطالب آنها مشغول بودند.((
27- شرح الاشارات ؛
28- طریقة فیالخلاف ؛
29- کتاب فی مناقب الشافعی ؛
30- عیون الحکمة ؛
31- شرح الاسماء الحسنی .
عقیده ابنخلدون درباره امام فخر
ابن خلدون (در گذشته 808 ه.ق) مورخ و فیلسوف نامدار تونسی در کتاب بسیار نفیس خود مقدمه تاریخ، فصلی مشبع و مفید در علم کلام آورده و پس از دقت و موشکافی و اظهار نظر درباره این علم و مسائل آن میگوید: تا دوره امام الحرمین ابوالمعالی جوینی، مباحث کلامی با مطالب فلسفی درهم آمیخته بود تا اینکه امام ابوالمعالی در این راه کتاب شامل خویش را املا کرد و سخن را در آن به نهایت رساند و شرح و تفصیلی هر چه تمامتر از این علم بداد و فصول و مسائل آنها را مرتب و مدون کرد. سپس آن را در کتاب ارشاد خلاصه کرد و مردم در اصول عقاید خویش آن را به منزله امام و مستند خود قرار دادند. پس چون علوم منطقی انتشار پیدا کرد و در اطراف و اکناف ممالک اسلامی پراکنده گشت، مردم به خواندن و فهمیدن آن مشغول شدند. از اینجا بود که کم کم میان فلسفه یونانی و کلام اسلامی امتیاز پیدا شد و مباحث و مسائل آن دو از هم دیگر جدا گشت.
سپس میگوید: و نخستین کس که در این راه، به طور مستقل و با دقت نظر کتاب نوشت و توانست اصل بالا را در تألیفات خود رعایت کند، امام ابوحامد غزالی بود و تنها کسی که پس از او به طرزی صحیح از او پیروی کرد امام فخرالدین رازی معروف به ابن خطیب بود.
اما پس از وی باز چندی این اختلاط و آمیزش پیش آمد، چه بیشتر عالمان به فلسفه مشغول شدند و یا اصطلاحات کلامی را در فلسفه و اصطلاحات فلسفی را در کلام وارد ساختند. در صورتی که مباحث این دو علم از هم جداست. متکلم، در حقیقت حارس و نگاهبان اصول عقاید مردم است و میکوشد اصول عقاید را از نظر گاه دین و با اتکاء به عقل تحکیم کند، اما فیلسوف ب حقایق اشیاء نظر دارد و صحبت از این دارد که ما کجا بودهایم و کجا هستیم و چرا هستیم و به کجا میرویم؟ و هیچ الزامی ندارد که از دین و مبادی دینی پیروی کند و چون این مباحث مخلوط شده است از این رو، رد نوشتن بر معارضان و مخالفان دین مشکل شده، لیکن هر کس بخواهد بر فیلسوفان و مخالفان اسلام رد بنویسد، لازم است که به کتابهای امام محمد غزالی و امام فخر رازی بنگرد و در معنای کتابهای این دو تعمق کند. زیرا اگر چه در این کتابها مخالفتهایی با اصطلاحات قدیم دانشمندان کلام - که مصطلحات و مسائل آنها محدود و قلیل بوده- به چشم میخورد اما از اختلاط مسائل و اقتباس موضوعات خبری نیست و مسائل کلامی به مطالب فلسفی آمیخته است.
مخالفان امام فخر رازی
گفتیم امام در سخنوری و ایراد خطابه بسیار زبردست بود و سخنان او از چاشنی کلام و صوفیگری و فلسفه و اشعار شاعران بزرگ خالی نبود و نیز گفتیم که وی در فروع دین، مذهب شافعی داشت. از این رو، روزگار او مجالی بود برای پیشرفت کار شافعیان و رواج عقاید ایشان.
امام فخر با مایه فراوان علمی و نیروی بیان و وابستگی به دیوان برای ادعیان مذاهب دیگر مجالی برای عرض عقیده و بیان حقایق ایمانی خود نمیداده است. ولی آنها نیز بیکار نمینشستند و او را آزار میرسانیدند. یکی از این گروه، کرامیان بودند که سرانجام از دست زبان او به تنگ آمدند و در طعامش زهر ریختند که به نظر گروهی، امام به سبب همین مسمومیت درگذشت. از داستانهای عجیب کرامیان یکی این بود که: نامههایی چند پر از دشنام و بدگویی نوشتند و بر منبر او نهادند و چندین بار این کار را تکرار کردند. امام سرانجام از این کار سخت برآشفت و نامهای را بر فراز منبر برای شنوندگان خود خواند آن گاه در جواب کرامیان گفت:
در این نامهها به پسر من نسبت بدکاری داده و زنم را و غلامم را نیز بدکاره قلمداد کردهاند. اگر این نسبتها درست باشد باید بگویم: پسرم جوان است و جوانی شعبهای از دیوانگی است ولی امیدوارم از آن کار بد باز آید و توبه کند؛ اما زنان و غلامان را امانت کمتر باشد مگر خدای آنها را از بدکاری نگاه دارد. با وجود همه اینها در این نامه از پسر یا زن یا غلام منطلبی نیامده بود دال بر اینکه بگویند: خدا جسم است و یا او شبیه آفریدگان خویش است و یا خدا دست و پا و خواهش نفسانی دارد، شما انصاف دهید که کدام یک از ما راه یافتهتر است!
برهان قاطع بر گلوی فخر رازی!
اسماعیلیان یا باطنیان از او دلخون بودند و از نیش زبانش به تنگ آمده بودند تا اینکه امام چند روز پیایی در درس خود اظهار کرد که: این ملاحده برای دسترسی عقاید خود برهان قاطعی ندارد. یک اسماعیلی مأمور شد و به حلقه درس و به گروه شاگردان امام پیوست و پیوسته در تقرب میافزود. روزی به امام گفت: سؤالی محرمانه دارم و امام را به کتابخانه خصوصی برد و او را به چالاکی تا بالای سر برداشت و بر زمین نهاد و کاردی از لای کتاب برکشید و بر گلوی پیرمرد امام نهد و گفت: این برهان ماست! ترا نمیکشم، اما باید قول بدهی که پس از این از اسماعیلیان بدنگویی... امام با منت پذیرفت و از فردا در بحث جانب احترام و مماشات پیش گرفت. روزی یکی از شاگردان از امام پرسید:
- مگر در اصول عقاید استادی در باب اسماعیلیان تغییری حاصل شده است؟
امام گفته: البته زیرا برهان قاطع آنها را در دستشان دیدهام!
اختلافات نظرها با فخر رازی بر سر چه بود؟
کتابهای امام در سادگی نظیر ندارد و در استواری عبارات و صحت مطالب آنها نیز جای شک نیست و در نظر محققان ارزش بسیار دارد. جز اینکه در این کتابها بعضی عقاید ابراز کرده و مطالبی گفته که هم خلاف عقاید جمهور مردم بوده و هم مخالف نظرات حکیمان بزرگ. ما در زیر به طور اجمال به چند مسئله مهم که معروف اهل علم هست و امام در آن با حکیمان دیگر اختلاف دارد اشاراتی میکنیم:
الف- یکی از آن مسائل، مسئله علم است.
پیش از همه باید دانست که «علم» در اصطلاح بیشتر حکیمان یونان و اسلام یکی از کیفیات نفسانی است. این گروه چون بخواهند از مطالب مذکور به حص کنند در دو مقام از آن بحث کنند:
نخست در اینکه: علم از چه مقوله است و حقیقت آن چیست؟
دوم: در اینکه علم چگونه حایل میشود یعنی چه طور میشود که صورت اشیاء خارجی در ذهن آدمی ارتسام مییابد. برخی از حکیمان اسلام را اعتقاد بر این است که علم از مقوله «فعل» است یعنی علم زمانی حاصل میگردد که نفس آدمی بر سبیل تدریج روی امور و اشیاء خارجی تأثیر نماید و تأثیر ذهن در شی خارجی حد و تعریف فعل است.
جماعتی دیگر علم را از مقوله انفعال میدانند و میگویند: علم زمانی در نفس ناطقه انسانی حائل میشود که ذهن از امور خارجی و موجودات جهان بیرون متأثر شود و میدانیم که تأثر از شی خارجی حد و تعریف انفعال است.
اما امام فخر، خلاف این عقاید معروف، گوید: علم، از کیفیات نفسانی نیست: نه مقوله فعل است و نه از مقوله انفعال، بلکه علم از مقوله اضافه یا «نسبت» است. یعنی علم برای آدمی وقتی دست میدهد که نفس ناطقه انسان با شی خارجی نسبتی پیدا کند. بحث در حقیقت علم و پیدا کردن قول واقعی و صحیح در این مورد خود تحقیقی جداگانه میخواهد و مقالتی دراز. صدرا هم در اسفار بحثی عمیق در این موضوع کرده و معتقد شده که علم از اقسام وجود است و چون وجود تحت هیچ یک از مقولات جوهر و اعراض در نمیآید. از این رو، علم نه از مقوله جوهر است و نه از مقولات عرضی. فعلاً ما از این مطلب میگذریم.
صحبت ما در این بود که امام فخر، علم را از مقوله اضافه میداند، باید دانست که حکیمان اسلامی این قول فخر رازی را به چند دلیل نمیپذیرند و مخدوش میدانند؛ زیرا اولاً: اگر علم از مقوله اضافه باشد یعنی نسبت به نفس باشد با شی خارجی باید علم شخص به نفس خود حاصل نشود، زیرا همان طور که او معتقد است و ما هم میدانیم اضافه نسبت میان دو چیز است و در این مورد بیش از یک چیز که همان نفس آدمی باشد، چیز دیگری نیست؛ دو دیگر آنکه اگر علم اضافه باشد علم به معدومات محال و ناممکن مینماید؛ سه دیگر آنکه اگر علم از مقوله اضافه باشد، باید اول دو طرف حاصل باشد و حال آنکه در علم فعلی خلاف آن مشهود است. زیرا نخست علم و بعد از آن معلوم حاصل میگردد. بعضی از محققان احتمال دادهاند که شاید مراد فخر رازی از اضافه، اضافه اشراقی نفس به معلومات خارجی باشد که در این صورت راهی بدهی است و معقولیت دارد، اما به نظر این جانب این قول با روش تحقیق و مطالعات فخر رازی سازگار نیست، با آنکه در تصوف و مباحث اشراقی نیز دستی داشته است.
ب- یکی دیگر مسئله تصدیق است. بدین معنی که علم یا تصوری است ساده یعنی حکمی با آن نیست؛ یا اینکه تصدیقی است که عبارت از حکم باشد به ایجاب یا به سلب.
اما امام فخر گوید: تصدیق عبارت از حکم تنها نیست، بلکه مجموع تصور محکوم علیه و محکوم به و نسبت حکمیه، تصدیق را ایجاد میکند. به عبارت فنی، حکیمان دیگر این تصورات سه گانه را شرط حکم میدانند ولی امام آن را شطر حکم یعنی جزو آن و از اینجا است که مرحوم سبزواری در منظومه منطق میگوید:
الارتسامی من ادراک الحجا اما تصور، یکون ساذجا...
اوهو تصدیق هوالحکم فقط و من یرکبه فیرکب الشطط
یعنی: آن چه از ادراک حجا ( عقل ) در نفس انسان مرتسم میشود یا تصور است که ساده و بیحکم میباشد و یا تصدیق است که فقط حکم است و آن کس که تصدیق را مرکب از شروط سه گانه به اضافه حکمی دانسته مرتکب اشتباه شده است و از جمله اخیر مراد او امام فخر رازی است.
ج- حکیمان و عارفان و اهل تحقیق ( صوفیان و اشراقیان ) بحث دارند در این که آیا: ملک افضل است یا انسان. غالب حکیمان و عارفان برآنند که انسان افضل و اشرف از ملک است چنان که خواجه نصیرالدین طوسی گفته: «الانبیاء افضل لوجود المضاد = یعنی: پیامبران برتر از فرشتگاناند به سبب آنکه در آنها هم عقل و هم شهوت است.» ولی با نیروی ایمان و اتصال به مبدأ، شهوت خویش را منکوب و سرکوب کرده و به تمکین و جاه از ملک درگذشتهاند. حال آنکه فرشتگان، وجودشان مخمر از عقل و نور است و جز نیکی نتوانند کرد. حدیثی هم از پیامبر نقل کردهاند که میگوید:
((خدای بزرگ فرشتگان را آفرید و به آنها عقل عطا کرد و چهارپایان را آفرید و شهوت را در وجود آنها جایگزین کرد. سپس آدمی زادگان را آفرید و در وجود آنان هم عقل و هم شهوت گذاشت. حال اگر عقل او بر شهوتش غالب آید، برتر از فرشتگان است و آن کس که شهوت وی بر عقل او غالب آید که از چهارپایان پستتر است.))
سر حلقه واصلان مولانا جلالالدین بلخی در این معنی گوید:
در حدیث آمد که یزدان مجید خلق عالم را سه گونه آفرید
1.یک گروه خود جمله عقل و علم وجود آن فرشته است و نداند جز سجود نیست اندر عنصرش حرص و هوی نور مطلق زنده از عشق خدا
2..یک گروه دیگر ز دانش تهی همچو حیوان از علف در فربهی او نبیند جز که اصطبل و علف از شقاوت غافل است و از شرف
3.این سوم هست آدمی زاد و بشر از فرشته نیمی و نیمی ز خر نیم خر، خود مایل سفلی بود نیم دیگر مایل علوی بود تا کدامین غالب آید در نبرد زین دوگانه تا کدامین برد نرد! عقل اگر غالب شود پس شد فزون از ملائک این بشر در آزمون شهوت ار غالب شود پس کمتر است از بهایم این بشر ز آنک ابتر است آن دو قوم آسوده از جنگ و حراب وین بشر با دو مخالف در عذاب با این همه، امام فخر خلاف حکیمان و بسیاری از متکلمان قائل است به این که: فرشتگان برتر از پیامبران و آدمیانند. در کتاب المطالب العالیة بیست دلیل عقلی و نقلی آورده که نقل و بحث در تمام آنها چندان مفید فایده نیست....
برای نمونه ترجمه دلیل بیستم را که مهمترین دلیل هم هست در اینجا ذکر میکنیم:
فرشته داناتر از بشر است و داناتر، بیشک برتر نیز هست. اما بیان اینکه فرشته داناتر است از دو راه ممکن است: نخست اینکه محمد(ص) از جبرئیل میآموخت چنان که در قرآن گفته: «علمه شدید القوی» و معلم از نظرگاه دانش بیشتر از متعلم است؛ و دوم اینکه علوم دینی بر دو قسم است: علم اصول و علم فروع
علم اصول
باید گفت که محال است جبرئیل و محمد(ص) در آن قصور داشته باشند، چه این تقصیر، موجب جهل به خداوند است و در مورد این هر دو نفر محال است. ولیکن علم به کیفیت مخلوقات خدا و حصول علم به عجایب و غرایب کرسی و لوح و قلم و بهشت و دوزخ و طبقات آسمانها و اجرام اختران، جبرئیل را جملگی این امور قابل رؤیت هست و او احوال طبقات عناصر و مراتب معادن و گیاهان و جانوران و اوضاع دریاها و کوهها و صحراها را میبیند و این بدان سبب است که مسکن وی در آسمانها است و تمام این امور را میتوان مشاهده و ملاحظه بکند و همه فرشتگان که بر این جایگاهها گمارده و موکلاند، در این راه او را پیروی میکنند. پس ثابت میشود و شکی باقی نمیماند که علم وی را با علم و آگاهی هیچ بشری -در این مورد- وجه نسبتی وجود ندارد.
علم فروع
باید دانست که این علم جز به طریق وحی حاصل نمیشود و به ناچار این علم برای محمد(ص) و سایر پیامبران، جز به واسطه جبرئیل ممکن نیست، وآنگهی محمد(ص) جز به شریعت خویش - چنان که باید- به شرایع دیگر آگاه نیست و به شرایع آسمانها و عرش و کرسی و لوح و قلم نیز واقف نیست و بالعکس جبرئیل به تمام امور آگاهی کامل دارد پس ثابت میشود که در علم اصول و فروع هیچ مناسبتی میان بشر و فرشته، یا پیامبر و جبرئیل نیست و از اینجا لازم میآید که جبرئیل برتر و داناتر باشد.»
و اما پاسخ مولانا به فخر رازی:
این قول امام فخر بود. اما دیگران چه گفتهاند؟ از مولانا جلالالدین بشنوید.
احمد ار بگشاید آن پر جلیل تا ابد مدهوش ماند جبرئیل
وفات و آرامگاه
امام فخر رازی در روز دوشنبه، عید فطر سال ۶۰۶ هجری قمری در شهر هرات در گذشت. او بسیار مورد علاقه و احترام دولت وقت بود و برخی میگویند بهمین سبب فرقه کرامیه به خاطر حسادت به موقعیتش او را مسموم نمودند.مرقدش در شمال غرب شهر هرات و در سمت غربی متوسط جاده خیابان هرات واقع بوده و زیارتگاه خاص و عام میباشد. در طول جنگهای اخیر و هجوم روسها به افغانستان، مقبره امام فخر رازی ویران گردیده اما در این اواخر مختصر بازسازی گردیدهاست.
منابع :
تاریخ ماندگار ایران
تاریخ ما. امام فخرالدین رازی طبرستانی
شیخ الاسلام فخر رازی
تفسیر کبیر فخر رازی
بزرگ اعلم و العلم ایرانی امام فخر رازی
فیلسوفان و فقها؛فخـر رازی
نویس، فخر رازی
روایت حدیث، فخر رازی بزرگ مرد ایرانی
محمد بن ابوبکر فخر رازی طبرستانی آملی
پر ارزشترین فیلسوف پزشک ایرانی در جهان فخر رازی
- ۹۱/۱۱/۲۹