جنگ انبار یا ذات العیون
جنگ انبار ، یکی از جنگهای منجر به اشغال ایران توسط اعراب است که در دوران خلافت ابوبکر و در ماه دسامبر ۶۳۳ میلادی به وقوع پیوستهاست. این جنگ به فرماندهی خالد بن ولید رخ دادهاست.
پیشینه شهر
این شهر در زمان ساسانی به پیروز شاپور مشهور بود و در غرب نهر فرات و در ۶۲ کیلومتری غرب شهر بغداد قرار داشت. این شهر یکی از شهرهایی است که شاپور یکم مورد بازسازی و تجدید بنا قرار داد و در آن انبارهای بزرگ اسلحه و موادغذائی برای سپاهیان ساسانی ایجاد کرد. اهمیت شهر انبار بدان جهت بود که در سر اولین نهر بزرگی که قابل کشتیرانی بود و از فرات جدا میشد و به دجله میریخت، واقع بود.
پیروز شاپور یا انبار در حملهٔ اعراب دچار صدمات و خرابیهای فراوانی گردید. این شهر بسبب موقعیتی که داشت در ضبط و نظم امر آبیاری سواد بسیار مهم شمرده میشد. از این رو در کار لشکر کشی نیز برای ایران و روم هر دو اهمیت تمام داشت. شهر از جهت نظامی انبار ذخایر بود: دخایر گندم و جو برای لشکریان و هم ذخیرهٔ مهمات جنگ در هنگام ضرورت از این جهت در ردیف حیره بشمار میآمد. گذشته از ایرانیان که در آنجا به مرزداری و نگهبانی می نشستند اعراب نصارا هم در آنجا فراوان بودند. هم نسطوری در آنجا کلیسا و دستگاه داشتند و هم مسیحیان یعقوبی بعلاوه از یهود نیز کسانی در شهر میزیستند.
جنگ انبار
چنانکه از روایت طبری و بلاذری بر میآید خالد بن ولید پس از تسخیر حیره، پایتخت خاندان لخمی آهنگ انبار کرد. مردم انبار وقتی از مقصد خالد باخبر شدند، دور تا دور شهر خندق کندند، ودر درون و پشت خندقها سنگر گرفتند، در این نبرد شیرزاد سردار قوای پارسیان بود. خالد به نزدیکی خندق رسید و جنگ شروع شد. چون دیدند که لشکر شیرزاد سر تا پا در جوشن و کلاه آهنین فرو رفتهاند به سربازان و تیراندازان خود دستور دادند تا همه چشمهای سربازان را هدف قرار دهند. بدین سبب این جنگ را (ذات العیون) نام دادند. روایت خالی از گزاف به نظر نمی آید و گمان می رود این واقعه از روایات حماسه آمیز بنی تمیم در عراق رنگ گرفته باشد. شیرزاد فرماندهٔ ایرانی، با شنیدن اخبار جنگ و کور شدن تعدادی از سربازانش فرستادهای نزد خالد فرستاد و پیشنهاد صلح داد. پیشنهاد موافق میل خالد نبود و آن را رد کرد. شهر به حصار افتاد و خالد بعضی از نواحی آن را آتش زد. در کنار شهر خندق بود، خالد فرمان داد تا شترهای فرتوت را هر چه در لشکر بود بکشند و گوشهای از خندق را از این لاشهها انباشته کرد و از خندق بگذشت. در خندق بین مسلمانان با یاران شیرزاد تلاقی روی داد. آخر شیرزاد کس نزد خالد فرستاد و به شرایط صلح رضایت داد. شیرزاد پس از جنگ به نزد بهمن جادویه فرماندهٔ سپاه ایران رفت. شیرزاد در پاسخ به مواخذهٔ بهمن جادویه، از ناامیدی مردم انبار که قبل از شروع هرگونه نبردی، شکست را پیشبینی میکردند، به عنوان عامل تصمیمگیری خود و قبول شرایط صلح سخن گفت.
منابع:
- آورزمانی، فریدون. ماهنامهٔ فروهر، شمارهٔ ۳۲۷، سال ۲۶، شمارهٔ ۷ و ۸. تهران: سازمان انتشارات فروهر، ۱۳۷۰
- رضایی، عبدالعظیم. تاریخ ده هزار ساله ایران. جلد دوم چاپ سوم. تهران: انتشارات اقبال ۱۳۷۲
- زرینکوب، عبدالحسین. تاریخ ایران بعد از اسلام. چاپ سوم. تهران: انتشارات امیرکبیر ۱۳۶۲
- زرینکوب، عبدالحسین. بامداد اسلام. تهران: انتشارات امیرکبیر ۱۳۵۶
- مرادیان، خدامراد. کشور حیره در قلمرو شاهنشاهی ساسانیان. تهران: بنیاد نیکوکاری نوریانی، ۱۳۵۵
- طبری، محمد بن حریر. تاریخ طبری، جلد چهارم. تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۶۲
- رازی، عبدالله. تاریخ کامل ایران از تأسیس سلسلهٔ ماد تا انقراض قاجاریه، چاپ ششم. تهران: انتشارات اقبال، ۱۳۶۳