آموزش و پرورش در ایران باستان
دوران های پیش از اسلام
در بحث و بررسی درباره ی آموزش و پرورش عصرهای باستانی ایران، کمبود شدید مدارک و اسناد وجود دارد و هر اندازه به تاریخ ورود اسلام به ایران نزدیک می گردیم اسناد این چنینی افزایش می یابد. با این حال افزایش چنین اسنادی هرگز بدان حد نیست که بتوان مستقیماً به آموزش و کیفیت آن در عصرهای باستانی دست یافت.
لیکن با توجه به نوشته های مورخان غربی دوران باستان و همچنین اسناد و کتیبه های بر جای مانده از آن دوران و با اندکی تعمق و تحلیل تا حدی میتوان از آموزش و پرورش عصرهای باستانی ایران و ویژگی های آن ها آگاه گردید.
با نگاهی به شواهد بر جای مانده از دوران های باستان میتوان گفت که در ایران باستان عوامل اولیه ی آموزش و پرورش به قرار زیر بوده اند:
١- طبیعت و وضع جغرافیایی کشور.
٢- آرا و عقایدی که آریایی ها با خود آورده بودند و زرتشت آنها را پیراسته و اصلاح کرده بود، به عبارتی نقش دین در روند آموزش.
٣- دولت و نقش ویژه ی آن در پرورش دادن دانش آموزان (صدیق، برگ ۵٢).
- طبیعت و وضع جغرافیایی: به سبب این که ایران سرزمینی است تقریبن خشک و بیابانی و کوههای آن عمدتاً برهنه از رستنی ها است، لذا ضرورت حیات آنان در چنین سرزمینی با توجه به کمبود منابع آب و غذا، سخت کوشی و مدارا است. بنابراین مردمان ایران باستان مردمانی نیرومند، زحمتکش، قانع و سازگار بار آمدند. به واقع، طبیعت آنان را به آموختن چنین خصایصی وادار میساخت. از سوی دیگر ایران در همسایگی آسیای مرکزی که محل اسکان طوایف و ایلات و عشایر چادرنشین و بیابانگردی که دارای توالد و تناسل زیاد و وسایل معیشتی اندک بودند مانند سکاها و ترکان قرار داشت و ایرانیان پیوسته در حال مبارزه و مقاومت در برابر تهاجمات پیاپی اینان که برای تحصیل قوت و غذا به ایران هجوم می آوردند بودند و لذا ناگزیر به آموختن چگونگی مقاومت و فنون جنگی و دلیری گشتند. همچنین در نزدیکی ایرانزمین در سمت مشرق دو کشور چین و هند و در سوی مغرب آسیای صغیر و یونان بودند و راه عمده ارتباطی شرق و غرب از ایران می گذشت. لذا ایرانیان آن زمان در طی قرون و اعصار از این موقعیت سود برده و از علم و ادب و تمدن و هنر خاور و باختر استفاده می کردند و ملل شرق و غرب را نیز از تمدن خویش بهره مند می ساختند.
- اما در باب نقش دین به عنوان عامل مهم و مؤثر دیگر در روند آموزش و پرورش باید گفت که دین زرتشت، که با وجود حضور ادیان دیگر در محدوده ی این مرز و بوم فراگیرترین ادیان بوده است، نقشی پر رنگ را در این زمینه ایفا نموده است. دین زرتشت برای دانش و خرد اهمیت بسیار قایل شده و مزداپرستان را به تعلیم و تربیت فراخوانده است و حتا فرشته ای به نام «چیستا» را بر امر آموزش تعیین نموده بود ( وکیلیان، برگ ٢١).
نمونه هایی از اهمیت آموزش و تعلیم در دین زرتشت چنین است :
در وندیداد آمده است که : «اگر شخص بیگانه یا همکیش یا برادر یا دوست برای تحصیل هنر نزد شما آمد او را بپذیرید و آن چه خواهد بدو بیاموزید» (صدیق، برگ ۵۶؛ کشاورزی، برگ٢١).
و در دینکرد کتاب دیگر زرتشتیان آمده است : «تربیت را باید مانند زندگانی مهم برشمرد و هرکس باید به وسیله ی پرورش و فراگرفتن و خواندن و نوشتن خود را به پایگاه ارجمند رساند» (کشاورزی، برگ ٨١).
و همچنین در پندنامه ی زرتشت آمده است : «به فرهنگ خواستاری کوشا باشید، چه فرهنگ تخم دانش و بَرَش خرد، و خرد رهبر هر دو جهان است» (صدیق، برگ ۵۷).
در وندیداد باز هم در این باب آمده است : «از سه راه به بهشت برین میتوان رسید، اول دست گیری نیازمندان و بی نوایان، دوم یاری کردن در ازدواج بین دو نفر بی نوا و سوم کوشش و کمک به آموزش و پرورش نوع بشر که به نیروی دانش، شر و ستم این دو آثار جهل از جهان رخت بربندد» (حکمت، برگ ٩۵).
با توجه به نمونه های بالا و دهها نمونه ی دیگر، میتوان گفت که دین زرتشت مشوق و ترغیب کننده یادگیری و آموختن بوده است.
– و در مورد نقش دولت به عنوان سومین عامل مؤثر در امر آموزش، از زمانی که حکومت مادها در ایران تأسیس گردید و سپس شاهنشاهی ایران بنیاد گرفت و قدرت در یک جا تمرکز یافت، اداره کردن این کشور پهناور نیازمند افرادی گردید که مورد اعتماد بوده و تکالیف خود را نیکو بشناسند و بدان عمل کنند. از این رو دولت به حکم ضرورت از اطفال شاه زادگان و بزرگان و نجبا و طبقات برجسته ی کشور، عده ای را برای رتق و فتق امور تربیت مینمود، به گونه ای که حتا بنا به گفته ی نگارنده ی کتاب «تاریخ آموزش و پرورش ایران قبل و بعد از اسلام»، دولت افراد جامعه را به طور مستمر در کنترل داشت و آموزش و پرورش به منزله ی ضرورتی اجتماعی در اختیار صاحبان قدرت بود (درانی، برگ ٢۵).
سازمان آموزشی ایران باستان؛
سازمان آموزش و پرورش در ایران باستان در طی قرون و اعصار متمادی یکسان نبوده است و محل های آموزشی نیز به فراخور زمان متفاوت بوده اند. لیکن در بخش بزرگ تر این دوران، خانواده، آتشکده و آموزشگاه درباری به پرورش کودکان و نوجوانان می پرداختند که البته در برخی قرون دبستان و دانشگاه نیز بدان افزوده شده است (صدیق، برگ ۵٩؛ الماسی، برگ ۶۵).
در ادامه، در مورد این محل های آموزشی و به هنگام بحث در مورد دوره های گوناگون حکومتی ایران باستان و روند آموزش و پرورش این دوره ها بیشتر سخن خواهیم گفت.
برنامه های آموزشی در ایران باستان :
برنامه های آموزش و پرورش در ایران باستان را میتوان شامل سه بخش عمده دانست:
١- پرورش دینی و اخلاقی.
٢- تربیت بدنی و آموزش نظامی.
٣- آموزش خواندن و نوشتن و حساب برای طبقات ویژه. (ضمیری، ص۲۰؛ صدیق، ص۶۲).
پرورش دینی و اخلاقی : از آنجا که آموزشهای اولیه بیش تر جنبه ی دینی داشته است، ادیان را میتوان نخستین پایگاه آموزش انسانی دانست که در زندگی روزمره آموزش دینی را با قدرت با زندگی فرهنگی مردم می آمیخته است (کشاورزی، برگ ١٠) و از آنجا که در اوستا فصل مخصوصی به تربیت کودک ومعلم و روحانی اختصاص یافته بود و در پندنامه ی بزرگمهر نیز از اهمیت آموزش دینی سخن رفته است و هرکسی را موظف میداند که یک سوم از شبانه روز را صرف تربیت دینی نماید، میتوان گفت که در واقع مهمترین و یا یکی از مهمترین بخش های برنامه ی آموزشی ایران باستان، پرورش دینی و اخلاقی بوده است (صدیق، برگ ۶۴؛ وکیلیان، برگ ٢۴) و این نوع آموزش در واقع رایجترین و همگانی ترین نوع آموزش به شمار میرفت که معمولاً در خانه و آتشکده انجام می پذیرفت (وکیلیان، برگ ٢۴).
تربیت بدنی و آموزش نظامی : یکی از مهمترین نوع آموزش های نوجوانان و جوانان را تشکیل میداده است و هدف آن دفاع از سرحدات و لشگرکشی، پرورش روحیه ی سلحشوری و جنگاوری و حفظ وحدت کشور بود. برای تربیت بدنی سوارکاری، تیراندازی، شکار، چوگان، ژوبین اندازی و شنا را می آموختند ( برای آگاهی بیش تر در این باب به صدیق، برگ های ۷٢ – ۶۶ نگاه کنید).
خواندن و نوشتن و حساب کردن : که معمولاً فقط به عده ی معدودی مانند فرزندان بزرگان و نجبا و موبدان که برای فرماندهی سپاه وحکمرانی و دادرسی و نگاهداری دفاتر دیوان و حساب و مالیات تربیت میشدند، آموخته میشد. در واقع میتوان گفت که این مرحله از آموزش فقط ویژه ی اشراف بوده است. از سوی دیگر در این مرحله به تربیت ترجمه کنندگان زبانهای ملل مختلف نیز اقدام میشده است. همچنین مطابق نظر فردوسی، که با منابع تاریخ ایران باستان آشنا بوده است، سخنوری آموختن نیز در این مرحله همواره از تربیت شاهزادگان بوده است.( بیژن، برگ های ١٩۵ -١٩۴)
ز بیداد و از داد و تخت و کلاه *** سخن گفتن و رزم و راندن سپاه
اهداف آموزش و پرورش در ایران باستان؛
با توجه به مدارک و اسناد بر جای مانده از دوران باستان میتوان هدف کلی آموزش و پرورش در ایران باستان را این دانست که کودک عضو مفیدی برای جامعه گردد ( الماسی، برگ ۷١؛ صدیق، برگ۷۵).
در تایید این نکته به جملاتی از یسنا اشاره میگردد که در آن آمده است :
«… ای اهورامزدا به من فرزندی عطا فرما که از عهده ی انجام وظیفه نسبت به خانه ی من و شهر من و مملکت من برآمده و پادشاه دادگر مرا یاری کند» (حکمت، برگ ۷٨؛ صدیق، برگ ۷۵).
اهداف مهم آموزش و پرورش ایران پیش از اسلام را میتوان به صورت زیر فهرست نمود:
١- هدف دینی و اخلاقی که تحت تعالیم زرتشت به اندیشه ی نیک، گفتار نیک و کردار نیک جامه ی عمل پوشاند.
٢- هدف نیرومندی و بهداشتی برای تندرستی و پاک تنی و راستی و جوانمردی، چنان که در دین زرتشت پاکیزگی تن برای هر زرتشتی از وظایف دینی است و ناپاکی تن و بیماری به اهریمن منسوب است.
٣- هدف جنگی و نظامی برای نگهداری حدود مرز و بوم و حفظ آرامش و دفاع در برابر دشمنان.
۴- هدف اقتصادی برای تهیه ی نان و قوت مردم و رفاه و آسایش آنان و حفظ خانواده و توسعه ی صنعت و هنرها.
۵- هدف تربیتی برای روابط عمومی و امنیت و کشورداری و روابط خارجی (الماسی، برگ ۷٢؛ حکمت، برگ ۶٣).
محدودیتهای آموزش و پرورش در ایران باستان؛
با وجود ویژگی های مثبتی که در آموزش و پرورش ایران باستان وجود داشته است این نظام آموزشی دارای محدودیتها و معایبی بوده است. بزرگترین محدودیتها و معایب سازمان آموزش در ایران باستان را میتوان به شکل زیر دسته بندی نمود :
١- آموزش و پرورش در انحصار طبقه ی اعیان و اشراف و شاهزادگان بود.
٢- آموزش یافتگان می کوشیدند دانش و معلومات خویش را از مردم عادی پنهان کنند.
٣- در آموزش و پرورش القا عقیده و اندیشه حاکم بود که نتیجه اش فرمانبرداری مطلق و اطاعت کورکورانه در برابر افراد صاحب قدرت و منصب بود (وکیلیان، برگ ۴٠).
- ۹۲/۰۱/۱۶