تاریخچه رقص درایران(بخش سوم)
سوشیانت |
پنجشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۳۳ ق.ظ |
۰دیدگاه
تاریخچه رقص درایران(3)
پ)دوران پس از آمدن اسلام به ایران
ابن خلدون (808-732ه.ق) تاریخ نویس و فیلسوف مسلمان عرب در کتابش که در فارسی به(( مقدمه ی ابن خلدون ))شهرت دارد، می نویسد: )) عربها ، پیش از اسلام ، سخنانی به شیوه ی شعر می ساختند و بیشتر اشعار آنان در بحر حفیف (1)بود که آن را در رقص به کار می بردند و با دف، تنبور و مزمار(نی لبک) همراه می شد و عربها آن را ((هزج))(2) می نامیدند . عربها به هنگام رقصیدن ابزارهایی داشتند از جمله چوبدستی و ابزاری بنام کرﱠج که تمثال اسبانی چوبین با زین و برگ بود. این تمثالها را به کناره های قبایشان آویزان می کردند .زنان رقصنده این گونه جامه ها را می پوشیدند و به وسیله ی آنها تقلید اسب دوانی می کردند ، و با کروفر(3) مهارت خود را نشان می دادند . آنان از انواع بازیچه های دیگر به هنگام رقص در جشنها و بزمهای سرگرم کننده استفاده می کردند . این گونه بازیچه ها در بغداد و شهرهای عراق فزونی یافت و به سرزمین های دیگر راه یافت )).
ویل دورانت در کتاب ((تاریخ تمدن)) می نویسد : (( گرچه دین اسلام درآغاز موسیقی را ممنوع کرد ، ولی بعدها موسیقی در حلقه ی ذکر و مراسم درویشان به کار می رفت . کندی ، ابن سینا، اخوان الصفا(4) و فارابی در این باب کتابهای مفصل دارند . کتاب بزرگ موسیقی فارابی معروف ترین تالیف قرون وسطی در موسیقی نظری است . مسلمانان حدود یکصد ابزار موسیقی داشتند از جمله عود ،چنگ، تنبور و فلوت که با دف ،سنج، و طبل تقویت می شد . رقص خاص کنیزان بود که تعلیم می گرفتند . پس از آنکه اعراب با ایرانیان و یونانیان ارتباط یافتند ، سازندگان و نوازندگان محترمتر شدند . خلفای اموی و عباسی به این گروه عطاهای خوب می دادند )).
دردوران بنی امیه و بنی عباس خاندان های مرفه به ساز و آواز و رقص رغبت بسیار نشان دادند و جمعی از آنان برای دعوت رقصندگان زن و مرد به ایران و دمشق سفر کردند . نوازندگان و رامشگران خارجی ، راه و رسم دوران ساسانی را در دستگاه خلفا تجدید نمودند . در میان خلفا هارون الرشید از روش پادشاهان ساسانی به ویژه اردشیر بابکان پیروی می کرد و برای هنرمندان مراتب و درجاتی قائل بود .در زمان امویان و عباسیان بهنگام نوروز ، بازیها ، و رقص هایی با سماچه (ماسک) اجرا می شد.
پس از تشکیل حکومت های محلی در ایران ، استفاده از موسیقی و آواز در دسترس عموم قرارگرفت ، و از آنجا که رقص در میان ایرانیان جنبه ی ملی داشت و هنری نبود که صرفا به دربارها بستگی داشته باشد در میان قومها و طایفه های مختلف ایرانی با وجود پذیرش دین اسلام همچنان باقی ماند . در تاریخ بیهقی نوشته شده است ، هنگامی که خراسان بزرگ به جایگاه معتبر اسلامی تبدیل گشت ، رقص ها ، بازیها و آوازهایی میان مردم خراسان رایج بود. روستائیانی که رقص را حفظ کردند ، نام ایرانی آن را هم نگهداشتند . در تمام خراسان به ویژه در نیشابور که کانون گسترش فارسی دری است ، به رقص بازی می گویند . حتی ترکان شمال خراسان و برخی ارامنه بازی را به جای رقص به کار می برند .
غزالی(450-505ه.ق) روحانی عصر سلجوقی و مدرس مدرسه نظامیه در کتابش ((کیمیای سعادت)) می نویسد : (( اواز خوش و موزون گوهر آدمی بجنباند و در وی حالتی پدید آورد، بی آنکه آدمی را در آن اختیاری باشد و سبب آن مناسبتی است که گوهر دل آدمی را با عالم علوی که ارواح گویند ، هست و عالم علوی ، عالم حسن و جمال است و اصل حسن و جمال، تناسب است )). او نتیجه می گیرد که رقص و سماع و آواز اگر منتهی به گناه و فساد نگردد ، عملی مباح و مشروع است ،نیز می گوید : (( عنایت این است که بازی باشد و بازی نیز حرام نیست )).
شهاب الدین سهروردی (549-587ه.ق) فیلسوف و احیا کننده ی حکمت اشراق (5) مانند امام محمد غزالی ، با تسامح و بلند نظری به رقص و آواز می نگرد و در مقام توصیف رقص می گوید : (( جان قصد بالا کند همچو مرغی که خواهد خود را از قفس بدراندازد ، قفس تن مانع آید . مرغ جان قوت کند و قفس تن را از جای برانگیزاند )).
رقص های پس از اسلام را می توان به سه دسته تقسیم کرد : با پیدایش تصوف که از قرن دوم ه.ق در میان مسلمانان پدید آمد و در طول تاریخ خود تحولات فراوان یافت ، رقص هایی با نام سماع توسط درویشان در خانقاه ها اجرا می شد .فرقه هایی مانند اهل حق ، خاکسار،قادری،نعمت اللهی،نقشبندی و بکتاش شکل های بدیعی از رقص را به نمایش گذاشته اند . صوفیان سماع را نقش واسطه ای میان خدا و مردمان ، نیز راهی برای کسب معرفت و عشق و ارتباط با خدا می دانند . عطار نیشابوری شاعر و عارف ایرانی قرن ششم و آغاز قرن هفتم (540-618ه.ق.) می سراید :
هر کرا در عشق چشمی باز شد / پایکوبان آمد و جانباز شد
دلبستگی به آیین ها از سوی شاعران و نویسندگان مشهور ایرانی از قرن چهارم تا قرن دوازدهم ه.ق و در نتیجه بخش قابل توجهی از ادبیات ایران به ویژه قرنهای هفتم،هشتم و نهم ه.ق. سماع را به عنوان درجه ای متعالی از عبادتها مطرح کرده و آن را جلوه ای از مظاهر حق دانسته است . بدین گونه سماع به عنوان شاخه ای از حرکت های موزون و در ارتباط با ریشه های آیینی ایرانیان تا دوران معاصر پابرجا مانده است .
رقص های پهلوانی که از حماسه های ملی ایرانی سرچشمه گرفته و با شعرهای رزمی فردوسی و نظامی همراه است . این رقص ها نماد چیرگی حق بر باطل است و در میان ورزشکاران در زورخانه ها نیز اجرا می شود .نوع سوم رقص های محلی است که اختصاصا در روستاها ،درمیان قبیله ها ودر مناطق دورافتاده ی سرزمین ایران از قدیم معمول بوده است و بیشتر جنبه ی فولکلوریک دارد و در اغلب آنها ، زنان و مردان باهم درآن شرکت دارند .
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ابن خلدون (808-732ه.ق) تاریخ نویس و فیلسوف مسلمان عرب در کتابش که در فارسی به(( مقدمه ی ابن خلدون ))شهرت دارد، می نویسد: )) عربها ، پیش از اسلام ، سخنانی به شیوه ی شعر می ساختند و بیشتر اشعار آنان در بحر حفیف (1)بود که آن را در رقص به کار می بردند و با دف، تنبور و مزمار(نی لبک) همراه می شد و عربها آن را ((هزج))(2) می نامیدند . عربها به هنگام رقصیدن ابزارهایی داشتند از جمله چوبدستی و ابزاری بنام کرﱠج که تمثال اسبانی چوبین با زین و برگ بود. این تمثالها را به کناره های قبایشان آویزان می کردند .زنان رقصنده این گونه جامه ها را می پوشیدند و به وسیله ی آنها تقلید اسب دوانی می کردند ، و با کروفر(3) مهارت خود را نشان می دادند . آنان از انواع بازیچه های دیگر به هنگام رقص در جشنها و بزمهای سرگرم کننده استفاده می کردند . این گونه بازیچه ها در بغداد و شهرهای عراق فزونی یافت و به سرزمین های دیگر راه یافت )).
ویل دورانت در کتاب ((تاریخ تمدن)) می نویسد : (( گرچه دین اسلام درآغاز موسیقی را ممنوع کرد ، ولی بعدها موسیقی در حلقه ی ذکر و مراسم درویشان به کار می رفت . کندی ، ابن سینا، اخوان الصفا(4) و فارابی در این باب کتابهای مفصل دارند . کتاب بزرگ موسیقی فارابی معروف ترین تالیف قرون وسطی در موسیقی نظری است . مسلمانان حدود یکصد ابزار موسیقی داشتند از جمله عود ،چنگ، تنبور و فلوت که با دف ،سنج، و طبل تقویت می شد . رقص خاص کنیزان بود که تعلیم می گرفتند . پس از آنکه اعراب با ایرانیان و یونانیان ارتباط یافتند ، سازندگان و نوازندگان محترمتر شدند . خلفای اموی و عباسی به این گروه عطاهای خوب می دادند )).
دردوران بنی امیه و بنی عباس خاندان های مرفه به ساز و آواز و رقص رغبت بسیار نشان دادند و جمعی از آنان برای دعوت رقصندگان زن و مرد به ایران و دمشق سفر کردند . نوازندگان و رامشگران خارجی ، راه و رسم دوران ساسانی را در دستگاه خلفا تجدید نمودند . در میان خلفا هارون الرشید از روش پادشاهان ساسانی به ویژه اردشیر بابکان پیروی می کرد و برای هنرمندان مراتب و درجاتی قائل بود .در زمان امویان و عباسیان بهنگام نوروز ، بازیها ، و رقص هایی با سماچه (ماسک) اجرا می شد.
پس از تشکیل حکومت های محلی در ایران ، استفاده از موسیقی و آواز در دسترس عموم قرارگرفت ، و از آنجا که رقص در میان ایرانیان جنبه ی ملی داشت و هنری نبود که صرفا به دربارها بستگی داشته باشد در میان قومها و طایفه های مختلف ایرانی با وجود پذیرش دین اسلام همچنان باقی ماند . در تاریخ بیهقی نوشته شده است ، هنگامی که خراسان بزرگ به جایگاه معتبر اسلامی تبدیل گشت ، رقص ها ، بازیها و آوازهایی میان مردم خراسان رایج بود. روستائیانی که رقص را حفظ کردند ، نام ایرانی آن را هم نگهداشتند . در تمام خراسان به ویژه در نیشابور که کانون گسترش فارسی دری است ، به رقص بازی می گویند . حتی ترکان شمال خراسان و برخی ارامنه بازی را به جای رقص به کار می برند .
غزالی(450-505ه.ق) روحانی عصر سلجوقی و مدرس مدرسه نظامیه در کتابش ((کیمیای سعادت)) می نویسد : (( اواز خوش و موزون گوهر آدمی بجنباند و در وی حالتی پدید آورد، بی آنکه آدمی را در آن اختیاری باشد و سبب آن مناسبتی است که گوهر دل آدمی را با عالم علوی که ارواح گویند ، هست و عالم علوی ، عالم حسن و جمال است و اصل حسن و جمال، تناسب است )). او نتیجه می گیرد که رقص و سماع و آواز اگر منتهی به گناه و فساد نگردد ، عملی مباح و مشروع است ،نیز می گوید : (( عنایت این است که بازی باشد و بازی نیز حرام نیست )).
شهاب الدین سهروردی (549-587ه.ق) فیلسوف و احیا کننده ی حکمت اشراق (5) مانند امام محمد غزالی ، با تسامح و بلند نظری به رقص و آواز می نگرد و در مقام توصیف رقص می گوید : (( جان قصد بالا کند همچو مرغی که خواهد خود را از قفس بدراندازد ، قفس تن مانع آید . مرغ جان قوت کند و قفس تن را از جای برانگیزاند )).
رقص های پس از اسلام را می توان به سه دسته تقسیم کرد : با پیدایش تصوف که از قرن دوم ه.ق در میان مسلمانان پدید آمد و در طول تاریخ خود تحولات فراوان یافت ، رقص هایی با نام سماع توسط درویشان در خانقاه ها اجرا می شد .فرقه هایی مانند اهل حق ، خاکسار،قادری،نعمت اللهی،نقشبندی و بکتاش شکل های بدیعی از رقص را به نمایش گذاشته اند . صوفیان سماع را نقش واسطه ای میان خدا و مردمان ، نیز راهی برای کسب معرفت و عشق و ارتباط با خدا می دانند . عطار نیشابوری شاعر و عارف ایرانی قرن ششم و آغاز قرن هفتم (540-618ه.ق.) می سراید :
هر کرا در عشق چشمی باز شد / پایکوبان آمد و جانباز شد
دلبستگی به آیین ها از سوی شاعران و نویسندگان مشهور ایرانی از قرن چهارم تا قرن دوازدهم ه.ق و در نتیجه بخش قابل توجهی از ادبیات ایران به ویژه قرنهای هفتم،هشتم و نهم ه.ق. سماع را به عنوان درجه ای متعالی از عبادتها مطرح کرده و آن را جلوه ای از مظاهر حق دانسته است . بدین گونه سماع به عنوان شاخه ای از حرکت های موزون و در ارتباط با ریشه های آیینی ایرانیان تا دوران معاصر پابرجا مانده است .
رقص های پهلوانی که از حماسه های ملی ایرانی سرچشمه گرفته و با شعرهای رزمی فردوسی و نظامی همراه است . این رقص ها نماد چیرگی حق بر باطل است و در میان ورزشکاران در زورخانه ها نیز اجرا می شود .نوع سوم رقص های محلی است که اختصاصا در روستاها ،درمیان قبیله ها ودر مناطق دورافتاده ی سرزمین ایران از قدیم معمول بوده است و بیشتر جنبه ی فولکلوریک دارد و در اغلب آنها ، زنان و مردان باهم درآن شرکت دارند .
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
برگرفته از فصلنامه فرهنگ مردم،سال هشتم/88
شماره ی 29 و 30 ،فروزنده محفوظ
شماره ی 29 و 30 ،فروزنده محفوظ
پی نوشت
1)حفیف به معنی سرعت در کار و راه رفتن است و در اصطلاح یکی از بحرهای عروضی است.
2)هزج:آواز خوشایند
3)کروفر:جلال و شکوه یا کبکبه و دبدبه
4)اخوان الصفا:گروهی در قرن چهارم هجری که برای نشر علوم عقلی و نزدیک کردن دین و حکمت و آگاه کردن عامه از مبانی حکمت نظری و عملی ،رساله های مختصر و ساده می نوشتند.معین
5)اشراق فلسفه ای است که منشا آن فلسفه افلاطون و حکمت نوافلاطونی حوزه ی علمی اسکندریه است.سهروردی احیا کننده ی این حکمت ،از حکمت متداول در ایران به ویژه فلسفه متمایل به عرفان که در طریقت زردشتی بود و سهروردی از آن به خمیره خسروانی تعبیر می کند،بهره برده است .اساس این طریقه رسیدن به حقایق از راه کشف و شهود و اشراق است.معین
1)حفیف به معنی سرعت در کار و راه رفتن است و در اصطلاح یکی از بحرهای عروضی است.
2)هزج:آواز خوشایند
3)کروفر:جلال و شکوه یا کبکبه و دبدبه
4)اخوان الصفا:گروهی در قرن چهارم هجری که برای نشر علوم عقلی و نزدیک کردن دین و حکمت و آگاه کردن عامه از مبانی حکمت نظری و عملی ،رساله های مختصر و ساده می نوشتند.معین
5)اشراق فلسفه ای است که منشا آن فلسفه افلاطون و حکمت نوافلاطونی حوزه ی علمی اسکندریه است.سهروردی احیا کننده ی این حکمت ،از حکمت متداول در ایران به ویژه فلسفه متمایل به عرفان که در طریقت زردشتی بود و سهروردی از آن به خمیره خسروانی تعبیر می کند،بهره برده است .اساس این طریقه رسیدن به حقایق از راه کشف و شهود و اشراق است.معین