الغ بیگ تیموری
فرمانروایی دانشمند و دانش دوست
با گذشت مدت زمانی نزدیک به 50 سال از درگذشت ابوسعید بهادرخان، آخرین ایلخان مغول و هرج و مرجهای پیامد آن و در حالی که خرابیهای ناشی از یورش مغولان به طور کامل ترمیم نیافته بود و حتی در اثر رقابتهای امرا و شاهزادگان در این دوران فترت رو به فزونی نهاده بود، ایران زمین دگربار به مصیبتی گران در اثر تهاجم امیرتیمور لنگ دچار شد.
نتیجه تهاجمات پیاپی لشکریان تیمور چون حملات مغولان چیزی به جز کشتار، ویرانی و تاراج نبود. در حقیقت، تیمور بهسان چنگیز جهانگیری را وجهه همت خویش ساخت و در نیل بدین هدف از هیچ کاری فروگذار نکرد. او که به تعبیر یحیی بن عبداللطیف قزوینی، نویسنده لبالتواریخ، در «کشورگشایی و جهانگیری نظیر چنگیزخان» بود در کشورگشاییها و فتوحاتش نیز چون چنگیز رفتار مینمود و این با توجه به نوشتههای تاریخنگاران امری مسلم است، چنان که بقای بلخی، نگارنده تذکره مقیم خانی، به هنگام بیان وقایع اصفهان پس از حمله تیمور، از کشتار گسترده مردم آن سامان توسط سپاهیان تیموری و به امر تیمور سخن گفته است:
«بعد از فتح صفاهان قتلعام جمهور انام فرماید و در بعضی از تواریخ مسطـور است کـه حدود 40 هـزار کس را در آن روز علف سیوف آبدار گردانیدند.»
دیگر مورخان نامی عهد تیموری نیز نمونههایی از این دست در کتابهای خویش بسیار آوردهاند که ازجمله آنها میتوان به گزارش ظهیرالدین مرعشی، مولف تاریخ طبرستان و رویان و مازندران اشاره کرد:
«صاحبقران کامکار، ساری و آمل را غارت و تالان فرمود و قتل عام نمـود و چنان ساخت که در تمامی ممالک مازندران خروسی و ماکیانی نماند که بانگ کند و بیضه نهد».
با تمام این اوصاف، شگفت آنجاست که بیشتر جانشینان، فرزندان و نوادگان این امیر خونریز و سفاک که ظاهرا خود نیز از علم بهرهای داشت ازجمله دوستداران دانش و آگاه به علم بودند و تلاش نمودند در قلمروی خویش رشد دانش را شتابی فزاینده بخشند و علم را در عرصههای بزرگتری بگسترانند. شاهرخ، فرزند امیر تیمور، گوهرشاد همسر شاهرخ و بانی مسجد گوهرشاد مشهد، بایسنقر نوه امیر تیمور و کسی که کتیبه ایوان مقصوره مسجد گوهرشاد به دستان هنرمند او نگارش یافته و سلطان حسین بایقرا حامی جدی علم و هنر، تنها برخی از وابستگان سببی و نسبی تیمور بودند که شیفته و شیدای فرهنگ کهن ایران شدند و بدین سبب کمر همت بربستند تا آن پیشرفت بهتری بیابد.
میتوان گفت ظهور و حضور دانشمندان و اندیشمندانی چون خواجه غیاثالدین جمشید کاشانی ریاضیدان نامی محاسب عدد (پی) و مبدع کاربرد کسرهای اعشاری، نورالدین عبدالرحمن جامی شاعر مشهور، امیر علیشیر نوایی ادیب و سیاستمدار پرآوازه، میرخواند و خواندمیر 2 تاریخنگار نامآور، کمالالدین بهزاد نقاش و صورتگر برجسته، عبدالرزاق مراغهای استاد مسلم موسیقی، جلالالدین دوانی فیلسوف شهیر و دهها نامدار دیگر جدای از فرهنگ ایران که در دوران افول نظامی با سلاح قلم و اندیشه به جنگ بیگانه میرفت تنها و تنها در سایه حمایتهای بازماندگان تیمور یا محیط مناسب و مساعدی که آنان فراهم آورده بودند، صورت پذیرفت.
در تاریخ علم و دانش ایران یکی از نوادگان تیمور که مدتی کوتاه بر تخت سلطنت ایران نیز تکیه زد واجد جایگاهی والا و ارزنده است و او کسی نیست جز الغبیگ. وی که پدرش شاهرخ بناکننده کتابخانه عظیم و معتبر شهر هرات و مادرش به تعبیر حافظ ابرو، نگارنده کتاب زبده التواریخ، گوهرشادخاتون «بلقیس زمان» بود و برادرش بایسنقر نیز شهرتی بسزا در کتابدوستی، تشویق و ترغیب و پشتیبانی اهل علم و هنر یافته بود در دوران حکومت پدر و هم در دوران پادشاهی کوتاه مدت خویش به تبلیغ دانش و نواختن دانشمندان پرداخت.
ازجمله خدمات فرهنگی ارزنده الغبیگ بنیان نهادن مرکزی برای نجوم در شهر سمرقند بود که به نام خود او مزین شد. وی همچنین مدرسهای باشکوه در سمرقند بنیان نهاد که در تمام اقلیمهای آن زمان به زینت و مرتبت ارزش آن مدرسهای پیدا نمیشد. مورخان آوردهاند که الغبیگ پس از ساختن مدرسه یکی از دانشمندان برجسته به نام مولانا محمدخوافی را مدرس آن مدرسه ساخت و در روز افتتاح مدرسه خود به همراه 90 تن دیگر از ارباب علم و فضیلت بر سر کلاس درس او حاضر شد.
دولتشاه سمرقندی در تذکره الشعرای خویش در مورد این سلطان تیموری و جایگاه علمی او شرح مبسوطی ارائه داده و او را واجد رتبهای عالی در انواع علوم بویژه نجوم معرفی کرده است:
«الغبیگ گـورکان پـادشاهی عالـم و عادل و قاهر و صاحب سمت بود و در علم نجـوم رتبـه عالی یافته و در معانی موی میشکافت... در علم هندسه دقایق نما و در مسائل هیات مجسطی گشا و فضلا و حکمـا متفقاند کـه به روزگـار اسلام بلکـه از عهد ذوالقرنین تا این دم پادشاهی به حکمت و علـم مثل میرزا الغبیگ گورکان بـر مستقر سلطنت قـرار نیافته، در علـوم ریاضی وقوف تمـام داشت چنانچـه رصد ستارگـان بست.»
درحقیقت، او که به تعبیر نویسندگان کتاب تاریخ الفی، قاضی احمد تتوی و آصف خان قزوینی، در «اقسام فضایل و کمالات به تخصیص علم ثمات و ریاضی از تعریف مستغنی و بینیاز» بود به یاری 4 نفر از بزرگان علم ریاضی زیجی جدید تنظیم نمود که به زیج سلطانی یا زیج الغبیگی اشتهار یافت. جستجو در ویرانههای رصدخانه الغبیگ و همچنین بازنگری نقادانه زیج او همانگونه که ای.س. کندی، از نویسندگان مجموعه تاریخ ایران دانشگاه کمبریج، بیان داشته نمونه بارزی از تکاپوی او و همکارانش برای کسب دقت از طریق مقیاسی عظیم است.
برابر با تاریخ، دانش الغبیگ که بزرگانی چون غیاثالدین جمشید کاشانی، مولانا محمد خوافی، ملاعلی قوشچی و دهها عالم دیگر بر گرد او فراز آمده بودند به آن حد رسیده بود که توانست جداول مثلثاتی تنظیم نماید و روش حل معادلات درجه سوم جبر را بیابد.
الغبیگ که ازجمله پشتیبانان و حامیان زبان پارسی بود به سرودن شعر نیز دست مییازید و همان گونه که حسین میرجعفری، مولف کتاب ارزشمند تاریخ تیموریان و ترکمانان، نگاشته است دانش ادبی او به آن اندازه بود که آثار شعرا را به نیکی نقد مینمود.
الغبیگ همچنین ظاهرا کتابی ارزشمند در باب تاریخ به نام تاریخ اربع اولوس نگاشت و در آن درباره 4 دولت منشعب از امپراتوری چنگیزی و بویژه دولت ایلخانی ایران بحثها و مطالبی را مطرح کرد.
الغبیگ هرچند براساس برخی اسناد تاریخی تمام اعمالش مطابق اسلام نبود و با برخی روحانیان در تفسیرهای شرعی اختلاف داشت با این حال حاکمی نبود که امیال و آرزوهای خود را بر احکام خدا و پیامبر اسلام ترجیح دهد. وی که توفیق زیارت حرم امام رضا(ع) را نیز یافته بود قرآن مجید را به 7 قرائت میخواند.
به هر حال به عنوان پایانی بر این مختصر همان گونه که در کتاب خویش، تاریخ آموزش و پرورش در روزگار فرمانروایی مغولان و تیموریان نیز نگاشتهام میتوان گفت الغبیگ جامع علوم روزگار خویش بود و این مهم برهانی نداشت جز زیستن در محیط فرهنگی مناسب ایران و نمو یافتن در محیط خانوادگی مساعد که عاملی شد برای شوق او به دانش و ترویج علم و تحقیق.
برگرفته از
روزنامه « جام جم » در تاریخ ١٣٨٩/٨/۵