احوال سلوکید ها و اشکانیان
با مرگ اسکندر در «بابل» به سال 323 پ.م. سرزمینهای اشغالی او میان سه سردارش تقسیم شد وایران به «سلوکوس» رسید.
طایفه «اشکانیان» از شمال شرقی ایران سرازیر شدند و بساط «سلوکید»ها را برچیدند. اولین شاه «اشکانیان»، «میترادات»( 138-170 پ.م. )بود که بر قسمت عمده سرزمینی که قبلاً از آن هخامنشی بود دست یافت.
«اشکانیان» سواران چیره دستی بودند. اول به دشمن حمله می کردند، ناگهان برگشته در حالی که وانمد به فرار می کردند، تیرهای کارسازی به سوی دشمن در تعقیب رها می کردند. در سال 53 پ. م یعنی فقط دو سال پس از اینکه قیصر روم جزایر بریتانیا را تسخیر کرد، تمامی لسگر چهل هزار نفری رومی، از جمله سردار آن کراسوس(Carrhae) در جنگ "“Carrhaeدر شمال بین النهرین، به دست اشکانیان به کلی منهدم شد. مارک آنتونی(Marc Antony) مشهور هم در گسترش به سوی شرق از طرف "اشکانیان" متحمل شکستهای سنگینی شد.
«اشکانیان» ستایشگر «هخامنشیان» و پیرو دین زرتشت بودند. سازمان کشوری آنان به صورت یک نوع فئودالیسم یا ملوک الطوایفی از همبستگی سستی برخوردار بود. اگرچه کاخهای بزرگی از خود به یادگار نگذاشتند، اما مبتکر پیشرفت تازه ای در هنر معماری به نام گوش گنبد بودند. این اختراع برای اولین بار اجازه می داد گنبد گردی بر اضلاع راست یک اتاق چارگوش استوار شود. این اختراع را «ساسانیان» در قصر فیروزآباد به کار بردند که سقف گنبدی آن تا امروز پابرجاست.
در زمان «سلوکید»ها قوم کوچک گمنام دیگر ایرانی در فارس حکومت می کرد. این قوم پس از اینکه «اشکانیان» در اثر جنگهای پی در پی با رومیها ضعیف شده بودند، قیام کرد و جانشین آنان شد.
ریشه خاندان سلسله «ساسانیان» روشن نیست. به روایتی یکی از رجال محلی است به نام «ساسان» نگهبان پرستشگاه «آناهیتا» اما در اصل از دودمان «هخامنشی» که راز خود را از فرمانروای آن ناحیه به نام «پاپک» پنهان داشته بود. در افسانه آمده است که «پاپک» در خواب می بیند که پسر «ساسان» فرمانروای جهان میشود، از این رو دختر خود را به ازدواج «ساسان» در می آورد. حاصل این ازدواج «اردشیر اول» است که از تاریخ 220 ب. م. به بعد این سردار بزرگ ایرانی و پسرش «شاپور اول» شاهنشاهی نیرومند و پهناوری برپا میکنند. اگر در افسانه آغاز سلسله «ساسانیان» و «هخامشی» ها شبیه هم است و اگر در عالم تخیل «اردشیر» و «شاپور» با «کورش» و «داریوش» قابل مقایسه اند، در واقعیت شباهت زیادی بین این دو سلسله وجود دارد. «ساسانیان» دین زرتشت را رسماً دین دولت اعلام داشتند، تقویم «هخامنشی» را گرفته جشن نوروز را ادامه دادند، و برخی از شاهان «ساسانی» لبه تاج خود را به شکل کنگره های پلکان «تخت جمشید» آراستند. اما گویاترین تقارن فکری این دو سلسله باستانی ایرانی، استفاده «ساسانیان» از محل آرامگاههای «هخامنشی» ها در «نقش رستم» است.
بر خلاف «اشکانیان» «ساسانیان» یک حکومت کاملاً مرکزی داشتند. هر یک از شاهان «ساسانی» برای خود «آتشی» داشت که با آغاز دوران شاهی او فروخته می شد. پایتخت آنان «تیسفون» در نزدیکی «بابل» بود ، اما کاخ مجللی هم در «فیروزآباد» در 150کیلومتری جنوب شرقی شیراز داشتند که گنبدهای آن هنوز پابرجاست. مانده های یک شهر مهم دیگر به نام «بیشاپور» در نزدیکی کازرون در راه به خلیج فارس دیده می شود.
در زمان ساسانیان برنامه های گسترده آبیاری احداث شد و کنترل جاده ابریشم از چین به اروپا در دست ایرانیان بود. بازی شطرنج در زمان انوشیروان( 579-531 )ب .م به همت وزیرش «برزویه» وارد ایران شد. در دوران «شاپور اول» به «نستوریها»ی مسیحی که از سوی کلیسای قسطنطنیه تکفیر و مطرود شناخته شده بودند، پناهندگی سیاسی داده شد که در سایه آن توانستند در گندی شاپور نزدیکی اهواز امروز زندگی کنند. این شاخه از مسیحیان کتابهای یونانیان را به زبان پارسی میانه یا «پهلوی» برگرداندند که بعدها به زبان عربی ترجمه شد و از این راه خدمت با ارزشی به بشریت کردند.
زبان ساسانی ساده تر از زبان «هخامنشی» بود. خط زبان «پهلوی» الفبایی بود، اما خواندن آن بسیار مشکل بود. مذهب برای «ساسانیان» ارزش بسیار پیدا کرد و «میترا» و «آناهیتا» در ردیف «زرتشت» قرار گرفتند. عدم بردباری در برابر کشیش های دیگر به سرکوبی «مزدکی» ها و «مانوی» ها منجر شد. شاید این امر و همچنین تهدید دایم عشایر و از همه مهمتر فاصله بسیار زیاد بین مراکز کشور ، توأم با دسیسه های درباری، زمینه را برای شکست کاملی به دست مسلمانان عرب در اواخر قرن هفتم میلادی فراهم کرد.
پس از بازدید از نقش رستم و برگشت به جاده اصلی، در سمت شمالی رحمت کوه مجموعه ای از آثار «ساسانیان» وجود دارد که «نقش رجب» نام دارد، اما معلوم نیست «رجب »که بوده است.
فضای بازی به صورت نیم دایره در دامنه کوه رحمت وجود دارد که در وسط آن روی سه سنگ بزرگ سه نقش برجسته «ساسانی» در شعاع کمتر از 30 متر کنده شده است.
این سه نقش برجسته از اهمیت تاریخی برخوردارند که ایجاب می کند هر کدام جداگانه شرح داده شوند. گرچه کم و بیش آسیب دیده اند، هر سه کاملاً شناسایی شده و متعلق به «اردشیر» و «شاپور اول» است.