ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

جغرافیای اقتصادی عصر صفوی

سوشیانت | دوشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۶:۴۵ ب.ظ | ۰دیدگاه

مقدمه:
جغرافیای اقتصادی عصر صفوی به مطالعه در ابعاد مختلف نقاط جغرافیایی  و مکانی ایران می پردازد که در محدوده حاکمیت سیاسی صفویان قرار داشته ، در نظام اقتصادی آن دوره سهم و نقشی را ازآن خود کرده بودند. این نقاط جغرافیایی شامل شهرها ، روستاها و مناطق اسکان ایلات و شبانکارگان است که مردم مستقر در آنها ، 

به فراخور فعالیتهای اقتصادی ، اعم  از تولیدی ، صنعتی  و خدماتی ، در میزان بهره وری و منابع درآمدی عصر صفوی موثر ، و در فرآیند اقتصادی سلطنت صفویان حتی به طور اندک دارای نقشی بوده اند. انجام دقیق این مطالعه و بررسی جامع در باره آن ، به سبب نبود آگاهیهای آماری دقیبق و قابل استناد ، قدری سخت و در مقاطعی ناممکن است. اما در صورت دست یابی به نتایجی ، حتی اندک اما به طور حتم ، مبادی اقتصادی ایران در عصر صفویه را معین ، و در ادامه مشخص خواهد کرد که چه مناطقی از کشور ، در اقتصاد پولی و مالی صفویان نقش تعیین کننده ای را داشته اند. این نقش اگر چه در دوره های مختلفی تغییرپذیر بوده ، وجای خود را به معیارهایی چون سیاست و فرهنگ می داده است اما وابستگی اقتصادی صفویان را نسبت به آنها نمی توان نادیده گرفت.
 دراین مقال کوشیده شده است که به مناطق جغرافیایی ، که در اقتصاد عصر صفوی نقشی داشته اند، بیش از هر عامل دیگری توجه شود . در واقع این مبحث آمیخته ای از عوامل جغرافیایی و اقتصادی است که به عنوان یک نهاد درونی ، دراقتصاد صفویان دارای نقشی تاثیرگذار بوده است. از اینرو از پرداختن به مباحث و موضوعات صرفا اقتصادی یا جغرافیایی ، خودداری می شود. به سخنی دیگر عمده ترین هدفی که این نوشتار دنبال می کند پاسخ به این پرسش اساسی است که اصولا در اقتصاد پولی و مالی ، و به عبارتی در تامین منابع اقتصادی عصر صفویان ، کدام یک از نقاط جغرافیایی ایران که در قلمروحکومت شاهان صفوی قرار داشته اند ، بیشترین سهم را دارا بوده اند و این سهم آنها شامل  چه فعالیتهایی در کدام حوزه های شغلی است ؟ پاسخ به این پرسش همه نقاط جغرافیایی اعم از شهرها ، روستاها یا مناطق اسکان ایلاتی را دربرمی گیرد که ساکنان آنها با انجام دادن فعالیتهایی تولیدی و صنعتی ویا خدماتی بخشی از هزینه های کشورداری صفویان را تامین می کرده اند. این هزینه ها به گونه ای عامیانه تر ، آن بخش از مخارج معیشتی شهرنشینان ،  روستانشینان یا شبانکارگان  را هم در خود جای می دهد که به عنوان یک نهاد یکپارچه با تامین این بخش از هزینه های کلی جامعه به طور غیر مستقیم ، محلهای هزینه ای حکومت صفوی را به دوش می کشیده اند.
 به منظور سهولت در امر مطالعه و تحقیق ، و برای اینکه بتوان نتایج به دست آمده از این پژوهش به صورت عینی در اختیار قرار گیرد هر کدام از مناطق جغرافیایی مورد اشاره در سطور بالا ، جداگانه و مستقل از نقطه جغرافیایی قبل یا بعد از خود ، آمده است که همین تفکیک را می توان به طور ضمنی به عنوان  روش مطالعه و تحقیق در این موضوع به شمارآورد. در همین باره اشاره به این نکته لازم است که ترتیب نقاط جغرافیایی ذکر شده در این نوشتار ، براساس الویت و متناسب با میزان تاثیراتی است که هر کدام از آنها در اقتصاد عصرصفوی به جا گذاشته ، به فراخور میزان سهمی که در تامین منابع مالی و پولی صفویان از آن خود کرده بوده اند مطالب مربوط به آنها هم در این مقال ذکر شده است. در ذکر سر عنوانها نیز نوعی خلاصه نویسی و گزیده گویی صورت گرفته است ؛ به این معنی که چون در عصر صفوی تقسیمات کشوری براساس  تعاریفی که امروزه در حوزه جغرافیای سیاسی مورد نظر است  صورت نگرفته به طور واقعی و عینی جغرافیای سیاسی مناطق مختلف ایران که تحت سلطنت صفویان بوده اند ، معین نبوده است ، از ذکر عنوان ایالت ، ولایت یا هر عنوان دیگری برای مناطق جغرافیایی در این نوشتار خودداری ، و تنها به ذکرعنوان شهرهای مهم بسنده شده است. این توضیح بدان سبب بیان گردید که به عنوان مثال اگر درتشریح مبادی اقتصادی نقاط شهری ، روستایی و ایلیاتی اصفهان  ، تنها نام اصفهان در سرعنوان مطالب مربوطه ذکر شده است برای جلوگیری از اطناب سخن و سهولت فهم  موضوعاتی است که در بخش مربوط به محدوده جغرافیایی اصفهان بیان می شود؛ نه به طور خاص شهر اصفهان که ساکنان آن به عنوان نمونه ای ازشهرنشینی در کل اقتصاد عصر صفوی به تنهایی سهم زیاد و موثری داشته باشند.

ساختاراقتصادی و اجتماعی ایران در دوره صفویه
جان فوران بحث درباره ساختار اقتصادی عصرصفوی را با پرداختن به میزان جمعیت ایران در آن دوران شروع  و به طور تقریبی برآورد کرده است که جمعیت ایران در سده هفدهم ( 979 تا 1079ش ) بین 5 و 6 تا 10 میلیون نفر ، یعنی معادل جمعیت کشور در سال 1900م / 1279ش بوده است. در ادامه افزوده  است که این 6 تا 10 میلیون نفر در سه بخش به هم مرتبط اقتصادی یعنی قبایل شبانکاره ، دهقانان و روستاییان و پیشه وران شهری توزیع شده بودند. براساس برآوردهای آماری وی بیشترین جمعیت ایران در عصر صفوی یعنی در حدود 3 میلیون نفر به صورت قبیله ای زندگی می کرده اند که شامل شبانکارگان و بیابانگردان می شدند. این قبایل ازگروه های کوچک وبزرگی تشکیل می شدند که گاه در راس همه آنها یک ایل ( کنفدراسیون ) مرکب از چند قبیله قرار می گرفت. به بزرگترین واحد نیز اویماق گفته می شد که گروه سیالی از حامیان نظامی قبیله ای را به خود اختصاص داده ، در چارچوب دولت صفوی از شان و منزلت و نفوذ درخوری برخوردار بوده است . مهمترین هدف شبانکارگان و بیابانگردان عصر صفوی ( چه به صورت یکجانشین و چه به صورت کوچ نشینی ـ ییلاقی و قشلاقی ) تامین نیازهای اساسی از راه چراندن رمه ، اشتغال به صنایع دستی و در مواردی پرداختن به امور کشاورزی بوده است. آنان از این راه مهمترین اقلام مورد نیاز خود اعم از غذا ( گوشت ، پنیر ، ماست و شیر) ، پوشاک ( پشم و پوست ) ، سوخت ( تاپاله ) و وسایل حمل و نقل ( اسب ، شتر ، گاونر و الاغ ) شان را فراهم می کردند.چراگاه ها و مراتعی که در اختیار داشتند در اقتصاد خانواری و دولتی عصر صفوی نقش عمده ای را به آنان بخشیده بود. به همین سبب می توان گفت که موقعیت جغرافیایی آنان در این نقش موثر ومهم بوده ،  فراوانی بالایی را بدیشان بخشیده است. به طوری که همین امر بر اقتصاد سیاسی آنان سایه افکنده بود و در عرصه های حکومتی و اداری نقش تعیین کننده ای را از آن ایشان کرده بود.
 بخش دهقانی هم در حدود 45 تا 55 درسد از کل جمعیت ایران در عصر صفوی را به خود اختصاص داده بود. جان فوران تعدادشان را بین 2700000 تا 5 میلیون نفر برآورد کرده است. این بخش بیشتر به زمین وابسته بوده است که با انجام فعالیتهای کشاورزی به اقتصاد جامعه و دولت کمک می کردند. زمینها عموما به چهار نوع تقسیم می شدند: زمینها ( خاصه یا خالصه ) ی متعلق به شاه ، زمینهای دولتی ، زمینهای موقوفه و نهایتا زمینهای شخصی که هرکدام ازآنها به تربیب ، نسبت به ردیف بعدی حجم بیشتری از املاک کل مملکت صفوی را از آن خود کرده بودند. همچنان که دریافته می شود در این بخش نیز اقتصاد محتاج به زمین و به عبارتی بهتر و ملموستر ، وامدارو وابسته به نمایه جغرافیایی بوده است. تنها در بخش شهری که براساس برآورد جان فوران ، حدود 15 درصد از کل جمعیت 6 تا 10 میلیون نفری ایران را در دوره مورد بحث تشکیل می داده است تا اندازه به صنعت یا پیشه هایی اشتغال داشته است که  به نوعی فارغ از نیاز به زمین بوده اند. هر چند این بخش از ساختار اقتصادی هم در تامین منابع پولی جامعه صفویه نقش عمده ای بر عهده داشته اند و با اشتغال در حرفه ها و امور مختلفی که بیشتر در زمینه های صنعتی ، تولیدی ، خدماتی و صنفی خلاصه می شوند به رفع احتیاجات عصر خویش یاری می رساندند.
ساختار اجتماعی دوران صفوی به شکل هرمی بوده که شاه در راس آن و مردم عادی که شامل دهقانان، صنعتگران، دکانداران و تجار کوچک بودند در قاعده هرم قرار می گرفتند. مابین این دوطبقه اشراف لشکری و کشوری و گروهی از مقامات روحانی در سطوح مختلف بودند. اقشار مردم دارای اصناف و انجمن های اجتماعی و مذهبی بودند به طوریکه در هر شهر با اهمیتی، کسبه، بازرگانان، کارگران و سایر گروها نماینده ای برای خود داشتند.ویژگی ای  جامعه ای صفوی تلاش برای ایجاد پیوند میان جامعه ایرانی و ترکمن قزلباش و اتحاد میان علما و بازاریان بود. مقامات روحانی اداره املاک بسیاری را بر عهده داشتند که یا از طریق وقف و یا بخششهای افراد برای امور مذهبی، تحت اختیارشان بود. پایه های اقتصاد داخلی را گله داری و کشاورزی تشکیل می داد. ترکمنان گله دار و ایرانیان دهقان و کشاورز بودند.  بدین طریق دو گانگی ای که میان رده های بالای حکومت وجود داشت در بین مردم نیز به چشم می خورد.از دیگر منابع اقتصاد داخلی کارگاه های سلطنتی بودند که بالغ بر پانصد هنرمند و صنعتگر را در رشته های مختلف گرد هم آورده بودند.در این زمان به دلیل احداث راههای بین شهری و کاروانسراها و بازارهای گوناگون درشهرها تجارت داخلی رونق فراوانی پیدا کرده بود و کسبه  بازرگان از رفاه نسبی برخوردار شده بودند.اما بزرگترین منبع درآمدی این دوره را باید تجارت ابریشم دانست که در انحصار بازرگانان ارمنی قرار داشت. با تسهیل داد و ستد بین المللی و ثبات ایجاد شده در بنادر جنوب کشور، تجارت با کشورهای شرق و غرب شدت گرفت و ایران با صادرات ابریشم، قالی،ظروف چینی و... توانست اقتصاد خود را شکوفا سازد.

راه ابریشم و نقش آن در نهضت بازرگانی عصرصفویه
 گویا دولت هخامنشیان نخستین حکومتی بود که به اهمیت راه ابریشم و لزوم گسترش آن پی برد و در راه گسترش آن کوشید. «قدیم ترین راه بزرگ ایران، جادة شاهی بود که از بابل شروع می شود و با گذر از تنگنای زاگرس به کرمانشاهان واکباتان (همدان) می رسید؛ از آنجا که به ری می رفت و در امتداد جنوب البرز به باکتریا (بلخ) می انجامید. این راه از روزگاران کهن، اصلی ترین راه پیوند شرق و غرب بود. بدین ترتیب، راه ابریشم، راه نوبنیاد، بلکه همان مسیر قدیم است که در گذر روزگاران از آسیای مرکزی به چین پیوسته و سرازیر شدن کاروانهای ابریشم، این نام را بر آن نهاده است.» ابریشم کالایی بود که مهمترین منبع نقدینگی برای دولت ایران محسوب می شد . از طرفی مهاجرت اجباری سه هزار خانواده ارمنی از جلفا به اصفهان ( 1021 ه . ) ارزش صادرات ابریشم را افزایش داد و این امر برای دولت بسیار مغتنم بود ، تولید سالیانه ابریشم را یک میلیون و 672 هزار پوند گزارش داده اند که 1/3 این تولید به عنوان عوارض شاهی روانه دربار می شد.
در دورة صفویان، همزمان با حکومت خاندان مینگ (1628- 1368 م) در چین و ایجاد یک دورة آرامش دویست و پنجاه ساله، روابط تجاری ایران و چین از سرگرفته شد. بازرگانان عصر صفوی راههای دریایی را در اختیار داشته و به تجارت کالاهایی چون ابریشم و ادویه می پرداختند. شاه عباس اول به خوبی دریافته بود که تجارت هیچ کالایی به اندازة ابریشم برای ایران سود آور نیست. سیاست اقتصادی این دوره، کاهش واردات و افزایش صادرات بود. شاه عباس نسبت به بازرگانان ونیزی که در کار تجارت ابریشم کوشش بسیار نموده بودند، توجه ویژه ای داشت. «ارامنه بهترین بازرگانان ابریشم محسوب می شدند. در عین حال، گرجیهای ساکن مازندران، بهترین پرورش دهندگان کرم ابریشم بودند.».
نهضت بازرگانى که با ایجاد قدرت متمرکز صفوى آغاز شده بود، یکى از دو رکن و سلسله جنبان روابط ایران با اَنیران(  بیگانگان )  گردید. بعد از دوران شاه اسماعیل آوازه توانایى ایران، همه اروپا را فرا گرفت و آمد و شد مردم آن دیار به ایران، چه به قصد بازرگانى و تجارت و چه به آهنگ کارسازى و رایزنیهاى سیاسى فزونى یافت. سفر آنتونى جنکین سُن nosniK neS ynohtnA انگلیسى براى پى ریزى رابطه بازرگانى میان انگلستان و ایران از راه دریاى مازندران، از جمله قدیمى‏ترین سفرهایى از این قبیل است که پس از مرگ شاه اسماعیل اتفاق افتاد. این گونه سفرهاى تجارى سوداگران که در برابر متاعهاى خارجى، کالاهاى ایرانى را به کشورهاى دیگر مى‏بردند تا پایان عهد صفوى بسیار متداول بود. پیداست که مرکز تجارت خارجى پس از آن که قزوین به عهد شاه طهماسب تختگاه ایران شد، بدآن شهر انتقال یافت، اما تبریز همچنان اهمیت و مقام خود را در تجارت و حمل و نقل کالاها حفظ کرد. هنگامى که در زمان سلطنت شاه عباس بزرگ نوبت پایتختى به اصفهان رسید، این شهر مرکزیت تجارى فراوان یافت و محل استقرار بسیارى از نمایندگان و فرستادگان شرکتهاى بزرگ مانند کمپانى هند شرقى هلند و انگلیس و فرانسه و نظایر آنها گردید. ذکر اهمیت هیچ یک از این مراکز بازرگانی ، نباید مار از بیان ارزش بازرگانی خلیج فارس و بندهای آن غافل سازد.
مهم ترین خریداران ابریشم ایران، در درجة نخست، هلند و ونیز و پس از آن انگلیس، روسیه، اسپانیا، فرانسه، مجارستان و لهستان بودند. به دنبال اخراج پرتغالیان از خلیج فارس و جایگزینی هلندیان و استقرار شعبه های کمپانی هند شرقی هلند، شاه عباس در سال 1625م با فرستادن سفیر خود، معاهده ای با این دولت برای خرید و فروش ابریشم به امضاء رساند و موسی بیک با صد عدل ابریشم به هزینة شاه عباس با هلندیان ارتباط برقرار نمود. تا زمان شاه صفی روابط بازرگانی ایران و هلند ادامه یافت و سرانجام محدودیتهای تجارت ابریشم و داد و ستد با عثمانی لغو شد. در زمان شاه عباس دوم نیز مسئلة کنترل تجارت ابریشم از سوی شاه مطرح شد.
با سقوط کنستانتیوپل به دست عثمانی در 1435 م. راه ابریشم بسته شد. مرزهای غربی چین زیر فرمان دودمان مینگ هم پس از مغولها به دلیل آنکه خود را پشت دیوار «اژدهای سنگی بزرگ و یا دیوار چین» محصور نموده بود، بسته شدند و تماسهای اصلی آن با جهان خارج از راه دریا صورت می گرفت و بدین ترتیب راه ابریشم که راه اصلی ارتباط چین و ایران و شرق و غرب بود، از رونق افتاد... و شهرهای بزرگ کاروان روِ شرق مدیترانه و شهرهای واحه ای، رها شده و اهمیت خود را از دست دادند.
  دوره صفویه دوره بالندگی اقتصاد پولی و تجارت بود. ساخت پلها و کاروانسراها بر سر راههای اصلی ، زیرساختی را پدید آورد که برای بالندگی تجارت بسیار ضروری بود قرار دادن راهداران در نقاط کلیدی مملکت علاوه بر حصول درآمدهای مفید به صورت عوارض ، سلامت و امنیت راه را برای کاروانهای بازرگانی که از ممالک مجاور وارد می شدند به ارمغان می آورد . سیاست انحصار درباری تجارت ابریشم در زمان شاه عباس اول اگر چه روح تجارت پیشگی بازرگانان ایرانی را کاهش داد اما سرمایه داری دولتی را افزایش داد . دولت صفویه برای اداره کشور و تامین هزینه های نظامی کشور و احداث سدها و مرمت جاده ها و بسیاری از هزینه ها به منابع مالی زیادی نیاز داشت. مهمترین منبع درآمد دولت صفویه مالیات هابود. سیستم مالیاتی این دولت تا زوال این سلسله تغییر چندانی نکرد. در این دوره از دامداران و صاحبان احشام نیز مالیات و عوارض گرفته می شد. در دوره ی آق قویونلوها یعنی قبل از به حکومت رسیدن صفویان اصلاحاتی در مالیات ها صورت گرفت ، که بر اثر آن مالیات محصولات کشاورزی از 14 تا 20 درصد محصول تولید شده را در بر می گرفت. میزان مالیات ها در دوره ی صفویه تقریبا ثابت ماند. و فقط مالیات ابریشم و پنبه در دوره ی عباس اول به یک سوم محصول تقلیل یافت. اما علی رغم تعدد مالیات ها در عصر صفوی معافیت هایی نیز وجود داشت که مشهورترین آن ها سیورغال بود. سیورغال معافیتی دائم بود که بر اساس ان صاحب سیورغال هیچ گونه مالیاتی به دولت مرکزی نمی پرداخت و فقط موظف بود تعداد معینی سپاهی برای شرکت در جنگ ها آماده کند. حال جای آن است که به تعدادی از نقاط جغرافیایی ایران بپردازیم که هر کدام از آنها در اقتصاد حکومت اداری و سلطنتی صفویان نقش عمده ای را برعهده داشته اند. چنانکه پیش از این هم گفته شد ترتیب ذکر مطالب هر یک از نقاط براساس الویت و اهمیتی است که این مناطق در جغرافیای اقتصاد عصر صفوی دارا بوده اند.

اصفهان :
هر چند که زادگاه بسیاری از هنرمندان و صاحبان حرف  اصفهان نیست، اما آن چنان این هنرها را رونق بخشیده اند و به اوج رسانده اند، که اکنون اصفهان در بسیاری از آنها، حرف اول را در دنیا می زند. چنان که حتی بسیاری از کشورهای جهان چون، آلمان، ایتالیا، انگلستان، فرانسه، کانادا، استرالیا، ژاپن، ترکیه، هلند، آفریقای جنوبی و کشورهای حوزه خلیج فارس وارد کننده صنایع دستی اصفهان می باشند. در ادامه برخی از مشهورترین هنرهای اصفهان اشاره می شود. اشتغال و اسکان فعالان مختلف در عرصه های گونه گون ، بی شک در رشد اقتصادی اصفهان تاثیر بسزایی را به جا می گذاشت. به گونه ای که از قبل همین مشاغل ، بخشهای دیگر ساکن در اصفهان سود می برده اند. همین امر به خودی خود و به طور غیر مستقیم موجبات رونق اقتصاد جغرافیای اصفهان و دیگر شهرها و روستاها و ایلهای اطراف آن را فراهم می آورد. چون درباره اصفهان عصر صفوی به حد کافی در منابع مختلف آگاهیهای بسیاری در دسترس عموم است از پرداختن مشروح به این بخش خودداری می کنیم و به سبب نقشی که هر کدام از این مشاغل و حرف در تعالی اقتصاد اصفهان داشته اند به طور اختصار به توضیح درباره آنها می پردازیم. اهم این
مشاغل و مناصبی که در اصفهان از مطالعه کتیبه های سنگ های قبور به دست آمد به شرح زیر است : ریخته گری ، گچ بری ، زرگری ، کوه بری ، ساعت سازی ،بازرگانی ، بافندگی ، جولائی ، پالان دوزی ، قالی بافی ، باغبانی ، چکمه دوزی کدخدائی ، چینه کشی ، تربیت اسب ، امور چاپ ، نوازندگی ، خیاطی ، حلاجی ، دباغی ، سموردوزی ، قصابی ، غربال سازی شماعی ، سلمانی ، نانوائی ، نجاری ، کفاشی ، نقاشی ، مینیاتورسازی ، قافله سالاری ، ناخدائی ، پزشکی و طبابت ، جراحی ، پزشک درباری ، تاریخ نویسی ، دبیری ، مترجمی ، کلانتری ، سنگ تراشی ، شیشه بری ، آهنگری ، اسلحه سازی ، آئینه سازی ، مسگری ، بنائی . 

قلم زنی :
صنعت قلمزنی از فنون بسیار قدیمی ایران است. در دوران اسلامی هم هنر قلمزنی در ایران و به خصوص در اصفهان رواج فوق العاده داشته است. این هنر که در اصل رویه آرایی و تزیین سطوح فلزی به وسیله قلم های فولادی و با استفاده از ضربات چکش می باشد، بیشتر روی مس سفیدکاری شده یا سرخ انجام می شود. اصفهان همیشه از مراکز مهم این صنعت بوده و از نمونه های آن، «در مرصع مدرسه چهارباغ» است که در آن، هفت هنر؛ نجاری، زرگری، قلمزنی، برجسته کاری، شبکه کاری قابلمه و ملقمه به کار رفته است. استاد بزرگ قلمزن اصفهان در دوره معاصر، حاج محمدتقی ذوفن است که کارهای او در داخل و خارج ایران شهرت دارد. او در طراحی و قلمزنی استاد مسلم است و مانند ندارد. مشهورترین استاد قلمزن که تابلوهایی به شیوه مینیاتور می سازد و می توان گفت که نه تنها در اصفهان، بلکه در ایران نظیر ندارد. حسین علاقه مندان، ابراهیم دائی زاده، محمد عریضی، جلال اشراف زاده، علی محمد پرورش و نصرالله مهذب نیز از هنرمندان به نام قلمزن اصفهان بوده اند. 

میناکاری:
مشکل بتوان گفت از چه زمانی هنر میناکاری در ایران رواج یافته است، زیرا از روزگاران پیش از عهد صفویه ، نمونه هایی از میناکاری در دست نیست و از دوران صفویه و قاجاریه هم آثار زیادی بر جای نمانده است. ولی هنر میناکاری در ایران بیش از نقاط دیگر تجلی داشته و یکی از قدیمی ترین نمونه های آن متعلق به عهد صفویه بوده است. میناکاری در زمان صفویان رونق گرفت و اصفهان مرکز عمده این کار شد هنوز هم این شهر تنها مرکز این هنر محسوب می شود. میناکاری در اصفهان استادان معروفی مانند آقا علی فرزند آقا باقر نقاش داشته است. رواج صنعت میناکاری در اصفهان از دوران پهلوی است و طی 50 سال اخیر این صنعت به وسیله یکی از استادان هنرمند و به نام اصفهان؛ شکرالله صنیع زاده بسط و توسعه یافت. 

خاتم کاری :
صنعت خاتم سازی به شیوه امروزی قبل از صفویه و در عهد استیلای مغول در ایران و ایجاد رابطه مستقیم بین ایران و چین از آن کشور به میان آمده است. ولی در خود ایران هم پیش از ظهور اسلام، گونه ای خاتم سازی رواج داشته است، به این ترتیب که خاتم سازان از چوب یکرنگ استفاده می کردند و آن را به صورت 4 میلی متری مکعب می بریدند و با طرح های گوناگون روی صفحه ای نصب و میخکوب می نمودند. رنگ هایی که در چین با آن کار می کردند، دو رنگ سیاه و سفید بوده است، ولی زمانی که خاتم به ایران آمد، ایرانیان رنگ های قرمز، سبز، آبی و زرد را نیز در آن وارد کردند، به علاوه از نظر شکل هندسی هم از خود ابتکاراتی به خرج دادند. قدمت این هنر در شهر شیراز به بیش از 100 سال می رسد، ولی اوج شکوفایی این هنر را می توان در اصفهان دید. در اصفهان علاوه بر اشیای خاتم که به شیوه شیراز ساخته می شود، بعضی از محصولات خاتم، با نقره و میناسازی ترکیب شده است. دوران صفویه، عهد رواج صنعت خاتم کاری است. در این دوره سرتاسر بازار زرگرهای فعلی اصفهان در بازار هنر، بازار خاتم سازان بوده است و تا 80 سال اخیر هم از نسل آنان استادانی مانند سید ابراهیم و سید اسماعیل از استادان مشهور این صنعت در اصفهان به شمار می رفته اند. استاد «محمدخلیل گلریز خاتم» از چهره های درخشان صنعت خاتم سازی اصفهان بوده است. سایر استادان مشهور خاتم کار که اینک در اصفهان به این هنر اشتغال دارند عبارتند از: خیامیان، صدری، صفامهر، معمار، شاه میوه و طاهرزاده. 

قلمکار :
اولین پارچه قلمکار در کشور مصر دیده شده و پس از آن هند حرف اول را در این هنر می زده است، اما پس از آن که اصفهانی ها با این هنر از طریق تجارت آشنا می شوند، آن را در دست می گیرند و قلمکاری در این شهر به اوج شکوفایی خود می رسد. قلمکار اصفهان چنان رواجی می یابد که قلمکاری صدرس و مچلی بندر هند را شکست می دهد. هنر قلمکاری در عصر صفویه و در اصفهان به اوج خود رسید، بدان گونه که در این دوره بیشتر لباس های زنانه و مردانه از پارچه های قلمکار تهیه می شد. نقش های قلمکار در ابتدا شامل، نقوش اسلیمی و گل های چند پر می شد. در دوران قاجار نقاشی های عامیانه وارد این کار می شود و قلمکار قهوه خانه ای ابداع می گردد و همچنین پرده هایی از حماسه های مذهبی و ملی به وجود می آید. البته این هنر، در فاصله زمانی 1292 - 1312 رونق خود را از دست می دهد و تنها چهار خانواده در این دوره در کار خود پایدار می مانند، چیت ساز، بیرجندی، عطریان و مشکوه. ولی پس از آن دوباره رونق پیدا کرده و حتی وارد بازارهای جهانی می شود. 

کاشی سازی و کاشی کاری :
یکی از هنرهای دستی اصفهان که از دیرباز در این شهر رواج داشته، کاشی سازی می باشد. قدیمی ترین کاشی موجود در اصفهان، کاشی های فیروزه ای رنگی است که کتیبه های تاریخی مناره های دوران سلجوقی با آن ها تزیین شده است. در قرن هشتم هجری، تزیین بنا با کاشی ترقی بسیار پیدا کرد و تا انتهای دوران صفویه ادامه داشت. دو شیوه عمده ی کاشی سازی؛ کاشی معرق و کاشی هفت رنگ می باشد. از استادان بزرگ کاشی ساز اصفهان که به طور خانوادگی در این هنر فعالیت می کنند، می توان از مصدق زاده، کاشیان و مقضی نام برد.
قبل از شاه عباس به مدت کوتاهی هنر کاشی کاری پیشرفت و تکامل نداشت ولی از زمان وی تحرکی در این فن به وجود آمد که آثار آن در موزه‌های داخلی و خارجی کشور دیده می‌شود. یکی از دلایل این مساله توجه خاص شاه عباس به پوشش مقبره‌های ائمه اطهار (ع) و مساجد با کاشی‌های زیبا و صنعت رنگ ا ست. در این دوره نمای رنگی کاشی‌ها کمرنگ بوده و از رنگ‌های سبز، سیاه و قرمز خیلی کم استفاده می‌شده و به طور کلی جلوه عمومی کاشی‌ها رنگ آبی داشته است. در زمان حکومت شاه عباس کلیه ابنیه مذهبی که پوششی از تزئینات کاشی نداشت با کاشیهای زیبا به وسیله هنرمندان تزیین می‌گردید. در این دوره مسجد مقصود بیک، مسجد شیخ لطف‌الله، سر در قیصریه، سر در مسجد شاه و مقبره‌های ائمه اطهار (ع) و امامزاده‌ها از کاشی‌های معرق پوشیده شد و پوشش داخلی مسجد شاه نیز با کاشی‌های منقوش مزین گردید. رضا عباسی بزرگ‌ترین هنرمند زمان با نقش‌هایی از انسان، گلها و خطوط موزون سرمشقی برای نقاشی بر دیوارها و کاشی‌ها بر جای گذاشته است. 

هنر سوخت
هنر سوخت از زمان صفویه در ایران وجود داشته و در آن دوران بر روی جلد قرآن و کتاب های نفیس خطی کار می شد. در فاصله انقراض سلسله صفویه تا دوره قاجاریه، این هنر به فراموشی سپرده شد .

آذربایجان
ثبات قدرت دویست و سى ساله صفوى و سرکوبى اقوام وحشى و مهاجم که با قتل و غارتهاى پیاپى خود فرصت آبادانى و نیک بختى را از ایران دریغ کرده بودند، مایه گسترش آبادیها و فزونى جمعیت و شکوفایى صنعت و بازرگانى شد و به تدریج آیینها و فَرنَهادهاى «قانون و قاعده» لازم در ایجاد امنیت در کشور و جلوگیرى از دستبرد یغماگران شکل گرفت؛ راههاى کاروان رو در کشور ساخته شد و شهرها و آبادیها، ابنیه عام المنفعه، مدرسه‏ها و مسجدها، رباطها و کاروانسراهاى بسیار در همه نواحى ایران احداث گردید. در کارهاى صنعتى، هنرى و معمارى پیشرفتهاى چشمگیرى فراز آمد که آن دوران را از ممتازترین زمانهاى تاریخ ایران ساخت. نخستین درخشش این دگرگونى، از همان اوان پادشاهى شاه اسماعیل خود را نشان داد، چنانکه در دوران حکمروایى او، شهرهایى مانند اردبیل، تبریز، خوى و اصفهان رو به گسترش نهاد. اردبیل شهر مقدس صفویان و آرامگاه نخستین پیشواى صوفیانِ سرخ کلاه ( قزل باش ) بود و مردم بسیار از دیارهاى دیگر به قصد زیارت شیخ صفى الدین بدانجا مى‏آمدند و از این راه به ثروت آن مى‏افزودند. خوى مرکزیت نظامى و سپاهى داشت و یک بناى «دولتخانه = کاخ شاهى و مرکز امور مملکتى» در آن بر پا بود که با «دولتخانه» تبریز کوس برابرى مى‏زد. تبریز که نخستین تختگاه صفوى است، پیش از شاه اسماعیل از آبادانیهاى دودمان بایندرى برخوردار و داراى کاخها، مساجد و گرمابه‏ها و دیگر تأسیسات و بناهاى شهرى بود و مورد توجه نویسندگان، دانش پژوهان و هنرمندان نامور زمان قرار داشت. با سلطنت شاه اسماعیل، بسیارى از بزرگان، پس از بر افتادن دولتهاى کوچک به درگاهش روى نهادند و بدان شهر رونق تازه‏اى بخشیدند. در این میان، به ویژه، دسته‏اى از هنرمندان اهل هرات را باید به یاد داشت که با آمدن به تبریز، مرکز هنرى تازه‏اى در آن شهر آراسته بر پا کردند. گذشته از این، شهر تبریز، از زمان تیموریان به بعد، از مراکز بزرگ داد و ستد و آمد و شد بازرگانان شده بود و در عهد شاه اسماعیل و چند گاهى از دوران پادشاهى پسرش طهماسب، بازار گرمترى از پیش، براى مبادله کالاها یافت. فرش دستبافت آذربایجان از گذشته‌های دور تاکنون به عنوان یکی‌از شاخص‌های هنری فرهنگی ایران زمین همواره مورد توجه تاجران و علاقه‌مندان به تولیدات هنری بوده است. سیاحان غربی مانند “جملی کارری ” و ” پیترو دلاواله ” نیز در سفرنامه‌های خود و در بحث از تبریز به کرات از زیبایی‌ها و ظریف‌کاری‌های این هنر دستی و صادرات آن به اقصی نقاط دنیا سخن گفته اند. بافت فرش درآذربایجان به رغم تداوم زوایای هنری آن و انتقال ظرافت‌های هنری‌اش ازنسلی به نسل دیگر درطول قرن‌ها به ویژه سده‌های اخیر ، شکلی اقتصادی نیز یافته و به مرور به یکی ازمنابع درآمدی بافندگان آن تبدیل شده است. شهره شدن فرش دستبافت آذربایجان در بازارهای جهانی در دهه‌های اخیر علاوه بر افزودن برگ زرینی به تاریخ صنایع دستی کشورمان ، موجب روی آوردن بخش قابل توجهی ازمردم منطقه به فرشبافی به عنوان منبع درآمدی مطمئن درنقاط روستایی و شهری شد. اما روزهای خوش کسب درآمدازهنرصنعت فرش دیری است با ورود رقبای جدیدی از کشورهای چین ، پاکستان ، ترکیه و حتی افغانستان به بازار جهانی فرش ، رونق وجایگاه رفیع خود را از دست داده و عدم اتخاذ راهکارهای مناسب برای رفع‌این مشکل در داخل کشور نیز به گسترش چالش‌های پیش روی فعالان این حوزه دامن زد. این در حالی است که صادرات فرش دستباف به دلیل ظرفیت و غنای این هنر صنعت در کشور می‌تواند یکی از بهترین راهکارها برای کاهش وابستگی و خروج از اقتصاد تک محصولی باشد. امروزه دلایل متعددی درتوضیح تضعیف فرش آذربایجان دربازارهای جهانی ذکر می شود که متناسب نبودن تولید فرش با نیاز بازارهای داخلی و خارجی ، کاهش تعدادبافندگان ماهر و عدم حمایت دولت از جمله علل رکود این هنر صنعت است. به موجب اسناد تاریخی اوج قالی کلاسیک ایرانی را که ازآن با رنسانس قالی ایران یاد می‌شود،دوره‌صفوی به ویژه زمان حاکمیت شاه طهماسب اول و شاه عباس کبیر است. ازاین دوران حدود سه هزارتخته فرش به یادگار مانده که درموزه‌های بزرگ دنیا و یا درمجموعه‌های شخصی نگهداری می‌شود. دراین دوران درکنارقصرهای پادشاهان ، کارگاه‌های قالی بافی بناشد ومراکز گوناگونی که قبلا درتبریز، اصفهان، کاشان، مشهد ،کرمان وجود داشتند توسعه و رونق بیشتری گرفتند. آذربایجان شرقی درتولید قالی ازموقعیتی خاص برخوداربوده و شهرتبریز علاوه برنقش مهمی که درسیرتکاملی فرش ایران داشته، ازعمده شهرهای ایران است که همواره ازمراکز معروف قالیبافی و تجارت فرش به شمار می‌رفته است. درعصرصفوی بافندگان طرازاول تبریز درکارگاه‌های بزرگ قالیبافی این شهر کار می‌کردند و درعهد قاجاریه به همت بازرگانان این شهر کارگاه‌های دیگری درشهرهای کاشان، مشهد، کرمان، اراک و همدان ایجاد شد. امروزه نمونه‌های بسیاری ازفرش‌های قدیمی تبریز زینت بخش موزه‌های جهان است واین خود نشان ازکیفیت بالای فرش تبریز درآن دوران است. ازدیگر شهرهای معروف آذربایجان در زمینه تولید فرش، هریس در شمال شرقی تبریزبا طرح و نقشه شکسته و بافت درشت و نسبتا پرگوشت با نگاره‌های هندسی و حاشیه سماوری در طرحهای ترنج لوزی و کف ساده می‌باشد. همچنین شهر مرند با بافت سفت واستخوانی و طرح حسان نجاری، خشتی، بخشایش و گراوان، نیز شهر سراب با شیوه روستایی باف در طرحهای شکسته و ماهی و شهر اهر با طرحهای هندسی از دیگر شهرهای معروف این خطه در زمینه بافت فرش می‌باشند. مسوول مالی اتحادیه فرش دستبافت روستایی آذربایجان شرقی گران شدن مواد اولیه‌مرغوب و ثابت نبودن قیمتها را از دلایل کاهش صادرات فرش عنوان کرد.

قزوین
بعد از آن که شاه طهماسب صفوى پایتخت را از تبریز به قزوین منتقل کرد، آن شهر اندک اندک رونق و گسترش یافت و به زودى به صورت یکى از بزرگترین مراکز مبادله کالا درآمد به نحوى که کاروانهاى بسیار از چند جاى کشور بدانجا مى‏رفتند، و از آن دیار، هر گاه جنگ و ستیزى میان ایران و عثمانى نبود، از راه حلب یا راه بازرگانى استانبول استفاده مى‏کردند؛ اما شاه طهماسب براى جلوگیرى از پیشرفتهاى سپاه عثمانى در داخل خاک ایران، از شیوه جنگى خاصى استفاده مى‏کرد که عبارت بود از ایجاد ویرانیهاى گسترده در اطراف نیروى مهاجم و سپس فرسودن آن نیرو، از طریق حمله‏هاى تهاجمى و پراکنده. این شیوه، گذشته از زیانهاى فراوان براى ساکنان یا زارعان آن نواحى، باعث بسته شدن راهها و دشوارى کار تجارت مى‏شد. با تمام این احوال، بازرگانان آن عهد، حتى با استفاده از راهى که از داخل خاک روسیه مى‏گذشت، کالاهاى بسیارى از خارج به داخل و از ایران به اروپا مى‏بردند و در بازارهاى مهم کشورهایى چون لهستان، سوئد، دانمارک و آلمان مى‏فروختند.
بعد از دوران طولانى پادشاهى شاه طهماسب که بیشتر آن قرین آرامش بود، بازرگانى خارجى، حتى در دوران شاه اسماعیل دوم و شاه محمد خدابنده، همچنان ادامه داشت و نامه‏ها و سفرنامه‏هاى بازرگانان اروپایى آن عهد، خاصه تجار ونیزى، مملو از اطلاعات با ارزش در این باره و در باب اوضاع کلى ایران در آن عهد است.
 مهم‌ترین فضاهای بازار قزوین عبارتند از: مسجدالنبی (مسجد شاه)، سرای سعدالسلطنه، سرای وزیر، سرای حاج رضا، سرای رضوی (سرای شاه)، سرای خوشنویسان، تیمچه سرباز، تیمچه سرپوشیده، تیمچه حاج‌سیدکاظم، تیمچه درویش‌مهدی و تیمچه حاج‌ محمدتقی که در زیر به آنها بیشتر اشاره شده است.
سرای سعدالسلطنه: این سرا به دستور سعد السلطنه حاکم وقت قاجاریه قزوین ساخته شد. ارزشمند ترین قسمت این بنا، چهار سوق آن است که از تقاطع قایم دو راسته ایجاد شده و بر فراز آن گنبد بزرگ کاشیکاری شده ای قرار دارد. سرای سعدالسلطنه با وسعتی نزدیک به 2.6 هکتار، یکی از کامل‌ترین و بزرگ‌ترین سراهای تجاری ایران است.

سرای وزیر:

این سرا رو به روی در شرقی راسته قیصریه قرار دارد . هشتی ورودی آن ، دارای حجره هایی با طاق‌های کاشیکاری است و بر فراز فضای مرکزی ورودی آن، گنبدی آجری قرار دارد و یک نورگیر به قطر تقریبی یک متر روشنایی آن را تأمین می‌کند. سرای وزیر دارای حیاطی وسیع است و دور تا دور آن را حجره هایی در دو طبقه فرا گرفته اند. این حجره‌ها روی صُفه‌ای با ارتفاع یک متر از سطح زمین قرار دارند.
سرای حاج رضا:

این سرا دارای حیاطی بزرگ است و حجره ها و اتاق‌ها، گرداگرد حیاط آن در دو طبقه ساخته شده‌اند. این بنا در گذشته بیشتر در دست بازرگانان تبریزی و قفقازی بود. این سرا از جانب شمال به بازارچه وزیر متصل است. طاق های حجره‌ها و طاق نمای ایوان آن ، دارای قوس جناغی و کاشی کاری در زمینه آجری است.
سرای رضوی: بنای کاروانسرای رضوی بنابر گفته های مختلف ، متعلق به عصر سلطنت شاه تهماسب صفوی یا عهد سلطنت فتحعلی شاه قاجار است. این سرا به صورت دو ایوانی ساخته شده و مجموعه ی حجره ها در دوطبقه گرداگرد حیاط مستطیل شکل آن را فرا گرفته اند. این سرا در گذشته به صورت کاروانسرا بود و از آن به عنوان بارانداز کاروانیان و شترخان (کاروانسرایی که مخصوص شتران بود) آن برای چهارپایان آن ها استفاده می‌شد.
تیمچه سرباز:

بنای دو طبقه تیمچه سرباز در شمال قیصریه قرار دارد.
تیمچه سرپوشیده:

این تیمچه در جنوب قیصریه قرار گرفته است و روی آن با سقفی پوشیده شده است. این تیمچه بنایی است دو طبقه که حجره‌های آن محل کار بازرگانان و تاجران قزوین است.
تیمچه حاج‌سیدکاظم:

در میان بازار، روبه‌روی راسته سراج‌ها، تیمچه سرپوشیده کوچکی قرار دارد که تعدادی از بازرگانان از جمله خودِ «حاج‌سید‌کاظم چرم‌فروش» در آن تجارت می‌کرده‌اند. هم‌اکنون، این تیمچه مرکز چرم‌فروشی و بار فروشی است.
تیمچه رضوی:

این تیمچه به سرمایه «حاج سیدابوالقاسم رضوی اصفهانی» ساخته شده است. این شخص تجارتخانه خود را که در سرای سعادت بازار قزوین بود، به اینجا انتقال داده بود و انحصاراً از این تیمچه استفاده می‌کرد. اکنون این تیمچه در دست بازماندگان اوست و به چوب‌فروشی تبدیل شده است.
تیمچه درویش‌مهدی: این تیمچه در میان چهارسوق بزرگ و حمام جلودار، و در برابر درِ جنوبی سرای ضرابخانه واقع شده است. این تیمچه قبلاً جایگاه شاهین‌سازها بود، ولی در حال حاضر بار فروشی است.
تیمچه حاج‌محمدتقی:

این تیمچه که بانی آن «حاج‌محمد‌تقی یزدی» بوده است، در بازار آهنگرها واقع شده است و در حال حاضر بارفروشی است.

تهران
     در دوره‌ی سلطنت شاه اسماعیل هنوز بخش‌هایی از پهنه‌ی کوهستانی تهران و قصران داخل به دست بادوسپانان رستمدار بود و ایشان از شاه اسماعیل اطاعت داشتند و در سال ۹۱۷ هـ .ق درقم به خدمتش رفتند. تهرانِ عهد شاه اسماعیل تفاوت زیادی با تهران دوره‌ی پیش نداشته است. احتمالاً در اوایل قرن دهم جمعیت شهر ده تا پانزده هزار نفر و تعداد مساکن حدود دو هزار باب بوده است. در این دوره احتمالاً هنوز تا حدودی از خانه های زیرزمینی استفاده می‌شد؛ اما ساخت و ساز خانه‌های روی زمین رو به فزونی بود. بناها همواره بسته و غیرقابل نفوذ بودند و دست کم بعضی از آن‌ها در میان بستان‌ها و تعداد معدودی در مزرعه پراکنده بوده‌اند. با توجه به افزایش جمعیت شهر و نیازهای روزمره‌ی ساکنان تهران مساجد، حمام‌ها و محل‌هایی برای داد و ستد در محلات دوازده‌گانه‌ی شهر ساخته شد در این دوره، بنا به شواهد و قراین، بخش‌های مسکونی شهر در نیمه غربی محله عودلاجان، محله اصلی بازار، قسمت شرقی محله سنگلج و گوشه‌ای از محله چاله میدان در شمال امام‌زاده سیداسماعیل، که به بازار اتصال دارد، قرار داشتند و نیز قسمت غربی و شمال تهران باغستان بوده و کمربند سبزی شهر را در برگرفته بوده است. با مرگ شاه اسماعیل صفوی، در ماه رجب سال ۹۳۰ هـ .ق پسر و جانشین او شاه طهماسب اوّل، در حالی که بیش از یازده سال نداشت، بر اورنگ امپراتوری ایران جلوس نمود و به دلیل آن که از جانب باختر گرفتار تعرض ترکان عثمانی گردیده بود و آن‌ها بر قسمتی از آذربایجان تسلط یافته بودند، پایتخت خود را از تبریز به قزوین منتقل کرد.
 در آن هنگان دو مرکز در ری کم و بیش مورد توجه بود ؛ یکی ورامین و دیگری تهران. شاه طهماسب که در اوایل فرمانروایی خود به عیش و عشرت می‌پرداخت، در اواسط سلطنت خود توبه کرد و دست از عیاشی کشید و به عبادت پرداخت و گه‌گاه، که برای زیارت بقاع متبرک، حضرت عبدالعظیم (ع) و جدّ اعلای سلسله صفوی حضرت حمزه بن موسی کاظم (ع) به ری می‌رفت، چند روزی در تهران و اطراف آن به شکار و استراحت می‌پرداخت و شاید به دلیل همین توجه، فرمان به ساختن یک صد و چهارده برج، به تعداد سوره‌های قرآن، (گفته‌اند که در زیر هریک از این برج‌ها یک سوره از قرآن دفن کرده‌اند) و حصار و با روی تهران داد که بر این اساس می‌توان گفت شالوده آبادانی این شهر برحسب دستور وی ریخته شده است.  پس از شاه سلیمان، فرزندش، سلطان حسین در سال ۱۱۰۶ هـ .ق به جانشینی پدر رسید و مقارن حمله محمود افغان شاه سلطان حسین به تهران آمد و این شهر را به عنوان مقر موقت دربار خود برگزید.
     اوضاع نابسامان سیاسی و اقتصادی ایران و بی‌کفایتی شاه ضعیف النفس صفوی در اداره امور کشور بار دیگر این فرصت را برای محمود افغان فراهم ساخت تا با گردآوری سپاه به ایران حمله کند. به این سبب شاه سلطان حسین، پس از حدود دو سال اقامت در تهران، این شهر را به مقصد اصفهان ترک کرد و اوایل ماه سرطان سال ۱۱۳۴ هـ .ق. به این شهر رسید.   

  منابع :

آرام ، محمد باقر ، اندیشه تاریخ نگاری عصر صفوی ، تهران ، امیرکبیر ، 1368ش.
بنانی ، امین و دیگران ، صفویان ، ترجمه و تدوین یعقوب آژند ، تهران ، مولی ، 1380ش.
سیوری ، راجر ، ایران عصر صفوی ، ترجمه کامبیز عزیزی ، تهران ، سحر ،چ دوم ، 1366ش.
فوران ، جان ، مقاومت شکننده ، تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال 1500 میلادی مطابق با 879 شمسی تا انقلاب ، ترجمه احمد تدین ، تهران ، خدمات فرهنگی رسا ، 1377ش.
هینتس ، والتر ، تشکیل دولت ملی در ایران ، حکومت آق قوینلوو ظهور دولت صفوی ، ترجمه کیکاووس جهانداری ، خوارزمی ، چ چهارم ، 1377ش.

دیدگاه (۰)

هیچ دیدگاهی هنوز بیان نشده

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تحلیل آمار سایت و وبلاگ