ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

ببری خان!

سوشیانت | يكشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۴۶ ب.ظ | ۰دیدگاه

داستان ببری خان

ببری خان بغلط نام گربه ای ود آلاپلنگ که شاه او را دوست میداشت. در آن اوان شاه را تبی سخت عارض شد و روزی چند را بستر بیماری و ناتوانی بخواید. گربه مزور که تازه بچه آورده بود روز بعد باقتضای طبیعت بتغییر مکان آنها پرداخت. هنگامیکه یکی از بچه هایش را بدندان گرفته و و از کنار بستر میگذشت زبیده خانم ملقب به امینه اقدس بدرون اطاق آمد و در را که گربه از همان به درون آمده بود از پشت بست. گربه همینکه راه بیرون شدن را بسته دید چند دور گرد بستر گشت و در پای شاه سرگردان ایستاد. زبیده خانم از مشاهده این خال روبشاه کرده گفت: « قربان امشب عرق خواهید کرد و تب خواهید برید.» از قضا صبحگاه تب شاه قطع شد و پس از آن ببری خان مقامی بلند یافت و دارای تشک اطلس و پرستار و خوراک مخصوص شد.

بن مایه:

یادداشت‌هایی از زندگی خصوصی ناصرالدین‌شاه

دیدگاه (۰)

هیچ دیدگاهی هنوز بیان نشده

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تحلیل آمار سایت و وبلاگ