سامانه پیام رسانی چشم و گوش شاه
پیدایش اَنشیه
همانند بسیاری از دانش ها و نوآوری هایی که در جهان برای نخستین بار پدید آمد، سازمان جاسوسی نیز در سده ها پیش به فرمان داریوش بزرگ پاگرفته است که در آن زمان به «چشم و گوش» نامور بودند. داریوش سامانه ای را پدید آورد به نام پیک و براستی همانند سامانه پستی یا پیامرسانی تند بوده است که در آن ، اَنشیه ها (جاسوسان) گفتارها را پرشتاب گرد آوری کرده و به سازمان گزارشهای داریوش می رساندند و از روزگار پادشاهی وی، دستگاه آگاهی و پیام رسانی ، با نام «چشم و گوش شاه» پا به میدان نهاد و این سازمان سازمند با گماشتن کارگزارانی در دورترین جاهای شاهنشاهی، کار بازرسی بر رویدادهای گوناگون کشور را به گونهای درنیافتنی و کارآمد، انجام می داد. کارایی این سامانه به اندازه ای بود تا کنون نیز از آن بهره برده میشود.
پیامها در پایتخت نخست به آدم دوم سرزمین یا «هزار پت» گزارش میشد. «هزارپت» این پیامهارا چکیده کرده و به آگاهی شاه می رساند. شاه هم پس از دریافت پیام دستور بایسته را میداد. این سازمان زیر نگاه سرپرستی بود که شاه وی را بر می گزید.
«اسپزگان به چَم آنانکه دزدانه یا پنهانی می نگرند» و «گاوشگان به پنداره آنانکه دزدانه گوش می دهند، یا شُنود می کنند» است. هستی «اسپزگان و گاوشگان» یا «چشم و گوش شاه» به شَوَند (دلیل) سرکوب نمودن شورش ها و ناآرامی های پس از به تخت نشستن داریوش ناگزیر بود. داریوش برای رویارویی با ناآرامی ها و شورش های سرزمین های زیر سالاری خود، کسانی را به کار گرفت تا گزارش های هر شهری را پنهانی به آگاهی او برسانند. آفرینش چنین سازمانی مایه شد تا شورش های زمان او در زمانی کمتر از یک سال فرو نشیند.
نخستین سرپرست این سازمان (جاسوسی)، «اتانا» یکی از هفت یار داریوش بود. او یکی از هفت تنی بود که داریوش را در نشستن به تخت یاری کرده بود. شماری بانی سازمان جاسوسی را «دیااکو» نخستین پادشاه ماد می دانند و بر این باورند که داریوش دگرگون کننده آن است. ولی آنچه روشن است این است که چنین سازمانی بدین گونه پیشرفته و سازمند نوآوری داریوش بزرگ بوده است. این اندیشه هوشمندانه او انگیزه شد که هرکدام از بلندپایگان لشکری و کشوری در برابر شاه مسئول باشند، زیرا با بودن «چشم و گوش» های شاه کوچکترین کاستی از سوی سرپرستان از دید آنها پنهان نمی ماند. مردمان این سازمان، کسانی آموزش دیده بودند، آنها در شُنود، کارشناس بودند و برای پنهانانه نگاه کردن، آموزش دیده بودند. مردم این سازمان، آزمایش های گوناگون را پشت سر گذراندند و پس از اُستانش پیمانمداریِ آنها به شاه به کار گماشته می شدند.
داریوش برای آسانی کار هر اَنیشه سازمان جاسوسی خود، کشور را به بیست یا بیست و دو استان یا فرمانروایی یا ساتراپ بخشبندی کرد. او این بخشبندی را از روی آسان سازی دریافت ساو (مالیات) ، مهار رویدادهای استانها، آفرینش آسایش و پدیدآوری ارتش سازمند انجام داد. رویدادهای وابسته به کارهای کشوری همچون ترفند ها به دست این اَنیشه ها گرد آوری می شد و به دست پیک های تندرو به پایتخت و به شاه رسانده می شد. پیک ها در کاروانسراهای میان راه درنگ کرده و آگاهی ها و رویدادها را به کسانیکه به آنها دبیر گفته می شد و در کاروانسراها بودند، واگذار می کردند. کارگزاران در این کاروانسراها آرامیده و اسب های تازه دم دریافت می کردند و بدین سان پیامها به پایتخت می رسید.