ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

۱۰۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است

آش نخورده و دهان سوخته

سوشیانت | دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۳۰ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

آش نخورده و دهان سوخته

در زمان‌های‌ دور، مردی در بازارچه شهر حجره ای داشت و پارچه می فروخت . شاگرد او پسر خوب و مودبی بود ولیکن کمی خجالتی بود.

مرد تاجر همسری کدبانو داشت که دستپخت خوبی داشت و آش های خوشمزه او دهان هر کسی را  آب می انداخت.

روزی مرد بیمار شد و نتوانست به دکانش برود. شاگرد در دکان را باز کرده بود و جلوی آنرا آب و جاروب کرده بود ولی هر چه منتظر ماند از تاجر خبری نشد.

قبل از ظهر به او خبر رسید که حال تاجر خوب نیست و باید دنبال دکتر برود.

  • سوشیانت

آش شله قلمکار

سوشیانت | دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۲۴ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

آش شله قلمکار

هر کاری که بدون رعایت نظم و نسق انجام گیرد و آغاز و پایان آن معلوم نباشد ، به آش شله قلمکار تشبیه و تمثیل می شود . اصولا هر عمل و اقدامی که در ترکیب آن توجه نشود، قهرأ به صورت معجونی در می آید که کمتر از آش شله قلمکار نخواهد بود. 
اکنون ببینیم آش شله قلمکار چیست و از چه زمانی معمول و متداول گردیده است. 

  • سوشیانت

ماستمالی کردن

سوشیانت | دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۱، ۰۱:۰۲ ق.ظ | ۰دیدگاه

"ماستمالی کردن"

عبارت مثلی بالا به عقیدۀ استاد محمد علی جمال زاده در کتاب فرهنگ لغات عامیانه یعنی: امری که ممکن است موجب مرافعه و نزاع شود لاپوشانی کردن و آنرا مورد توجیه و تأویل قرار دادن، رفع و رجوع کردن، سروته کاری را بهم آوردن و ظاهر قضایا را به نحوی درست کردن است. به گفتۀ علامه دهخدا، از ماستمالی معانی و مفاهیم مداهنه و اغماض و بالاخره ندیده گرفتن مسائلی که موجب خشم یا اختلاف گردد نیز افاده می شود.

  • سوشیانت

کلاهش پس معرکه است

سوشیانت | دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۵۸ ق.ظ | ۰دیدگاه

"کلاهش پس معرکه است"


این ضرب المثل ناظر برشخصی است که در اموری که دیگران نیز شرکت دارند تنها او با وجود تلاش وفعالیت خستگی ناپذیر به مقصود نرسد و از مساعی و زحمات خویش بهره نگیرد .

درچنین مورد گفته می شود : فلانی کلاهش پس معرکه است . یعنی وضعش طوری است که احتمال موفقیت نمی رود .

  • سوشیانت

پهلوان پنبه

سوشیانت | دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۵۳ ق.ظ | ۰دیدگاه


پهلوان پنبه

پهلوان پنبه به کسی گفته می شود که به قول علامه دهخدا : « درشت اندام و قوی هیکل ولی بی زور و قوت باشد . ظاهری دلیر ولی باطنی جبون دارد ، به ظاهر پردل و در باطن ترسو باشد .» در اصطلاح آذربایجانیها این گونه افراد را یالانچی پهلوان می گویند که ادعایشان از مرحله حرف به عمل نمی آید .

  • سوشیانت

زندگی نامه لطفعلی خان

سوشیانت | يكشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۱، ۰۹:۳۱ ب.ظ | ۰دیدگاه

زندگی نامه لطفعلی خان

لطفعلی خان زند در سال ۱۱۴۸ خورشیدی درشیرازمتولد شد وی پسر جعفر خان نوه صادق خان برادرکریم خان وکیل الرعایا است اودارای ویژ گی های برجسته ای همچون خوش سیمایی و شجاعات و لاوری و نیرومندی و هوش سرشار بود بعضی ها او را آخرین شمشیرزن شرق میدانند او در سال ۱۱۶۸ به حکومت رسید و تا ۱۱۷۳ ادامه یافت او از ادب و شعر هم بی بهره نبود و شعر زیر راکه درتایخ ایران بسیارنامدار میباشد درباره ی شکست هایش از آقا محمد خان قاجارسروده است .

یارب ستدی مملکت از همچو منی    دادی به مخنثی نه مردی نه زنی

 

از گردش روزگار معلومم شد    پس تو چه دف زنی چه شمشیر زنی

 

حتی آقا محمد خان قاجار نیز به شجاعت وی اقرار داشته و هنگامی که به آقا محمد خان خبر دادند که فرزندانی برای فتحعلی شاه (برادر زاده آقا محمد خان) به دنیا آمده است او گفت که ای کاش در میان آنان یکی مانند لطفعلی خان پیدا شود.

هنگامی که جعفر خان توسط کودتاگران در شیراز بر سر تخت شاهی کشته شد لطفعلی خان در بوشهر بود و در حال سامان دادن به اوضاع آن بود که به وی خبر کشته شدن پدرش را به او دادند در این هنگام لطفعلی خان که ۱۸ یا ۱۹ سال داشت به کمک حاج ابراهیم کلانتر با ۳۰۰ سرباز شبستانی بر کودتاگران پیروز شد و  در سال ۱۱۶۸ شمسی به حکومت رسید در این هنگام او با آقا محمد خان قاجار روبرو شد که بر نواحی شمالی و مرکزی ایران تسلط یافته بود او در ابتدا در جنگ هایش با آقا محمد خان به کامیابی رسید اما در یکی از لشکرکشی ها   که او برای مهار قشون آقا محمد خان از شهر خارج شده بود به شاه جوان خیانت شد و حاج ابراهیم کلانتر دروازه های شهر را هنگام بازگشت وی به شیراز به رویش بست و خیلی از سپاهیان وی با شایعات  برادر حاج ابراهیم که در لشکر لطفعلی خان بود پراکنده گشتند و لطفعلی خان با لشکر اندکی (۴ یا ۵ نفر (که برایش باقی مانده بود  به بندر ریگ رفت و امیر علی خان حاکم آن جا هر چه در توان داشت به وی کمک کرد و سپس قلعه رزقان که در میان بیابان بود را تسخیر کرد و لشکری را که آقا محمد خان برای دستگیری او فرستاده بود را شکست داد هنگامی که خبر به گوش آقا محمد خان رسید خود با سپاهی ۴۰ هزار نفری راهی شیراز شد و لطفعلی خان با ۳۰۰۰ نفر در ۱۴ فرسنگی شیراز مردانه بر لشکر آقا محمد خان زد تا چادر آقا محمد خان رسید و یکی از فرماندهان وی یا از باب جهالت و یا از روی خیانت به او گفت که آقا محمد خان فرار کرده و بهتر است عقب نشینی کنیم و لطفعلی خان حرف وی را قبول کرد و دستور اتمام جنگ را داد .

اما سپیده دم مشخص شد که آقا محمد خان فرار نکرده و در چادرش بوده است و لطفعلی خان در آن هنگام چاره ای جز فرار در برابر آن لشکر انبوه نداشت بدین ترتیب وی از راه بیابان به طبس رفت و حام طبس به وی ۲۰۰ سوار داد و طولی نکشید که لطفعلی خان ابرقو را گرفت و در آنجا به گسترش سپاهیانش پرداخت تا آنکه سپاهیانش به ۱۵۰۰ تن رسیدند و سپس وی به کمک بزرگان نرماشیر کرمان را گرفت و نام شاهی بر خود نهاد و مردم کرمان نیز از وی پشتیبانی کردند پس از آن آقامحمد خان قاجار با تمام لشکریانش راهی کرمان شد و آن را محاصره کرد محاصره ۳ تا ۴ ماه طول کشید تا آن که در شهر قحطی آمد اما لطفعلی خان باز هم مقاومت کرد اما در این زمان یکی از سربازانش به وی خیانت نمود و دروازه شهر را به روی دشمن باز کرد و ۱۲۰۰۰ تن از سربازان دشمن وارد شهر شدند و بقیه آماده ی کمک رسانی بودند لطفعلی خان تا آنکه آخرین سربازانش کشته شدند مقاومت کرد اما دیگر چاره جز فرار نداشت پس آقامحمد خان به افرادش دستور داد در اطراف شهر صف بزنند تا از فرار پهلوان ناکام جلوگیری کنند اما وی به کمک اسب نامدارش غران از میان سپاهیان دشمن گریخت و به ارگ بم رفت و حاکم آنجا وی را گرامی داشت اما پس از مدتی بخاطر تر س از آقا محمد خان مهمان خود را تحویل داد .

اما لطفعلی خان به همین آسانی تسلیم نشد وی تا آنکه پاهای اسبش را قطع کردند و خود نیز از شانه ها دچار زخم شد مقاومت نمود اما سرانجام پهلوان ناکام دستگیر شد و وی را پیش آقا محمد خان بردند لطفعلی خان به آقا محمد خان سلام نکرد و او را خوار داشت و هنگامی که به او گفته شد به آقا محمد خان سجده کند گفت من تنها به خدا سجده می برم و آقا محمد خان عصبانی شد رفتار آقا محمد خان با لطفعلی خان حقیقا ننگین است او به اصطبل بانانش که از ترکمن بودند دستور داد اعمالی با لطفعلی خان انجام دهند که قلم از تحریر و زبان از تقریر آن شرم دارد سپس لطفعلی خان را در اصطبل گنجاندند و به وی آب ندادند روز بعد او را پیش آقا محمد خان بردند و وی را آنقدر آزار داده بودند که توان ایستادن نداشت و نقش زمین شد در این هنگام آقا محمد خان گفت :لطفعلی خان آیا هنوز هم غروور داری ؟ لطفعلی خان با شنیدن این جمله از جا بلند شد و آب دهانش را در صورت آقا محمد خان پرتاب کرد و به او گفت: (من از تو نمی ترسم ای اخته ی فرومایه ) این بدترین حرفی بود که شخصی میتوانست جلوی نوکران آقا محمد خان به او بگوید وآقا محمد خان با شنیدن این سخن عصبانی شد و دستور نابینا کردن او را داد وسپس وی را زندانی کردو پس از مدتی دستور کشتنش را داد آرامگاه لطفعلی خان هم اکنون در امام زاده زید تهران است.

او اولین شخصی بود که به فکر تاسیس بیمه ی تامین اجتماعی افتاد که متاسفانه عمر مجال اینکار را به وی نداد .

 

خدمات وی در طول حکومت ۵ ساله اش

1.او جاده ی سوشه که در رونق بخشیدن به جنوب ایران بسیار پر رونق بود را احداث کرد اما با حمله ی قاجار این پروژه ناتمام ماند         

 

2.او سد تنگاب که در دوره ساسانی ساخته شده بود را نوسازی کرد

 

3.حافظیه و سعدیه را ترمیم کرد

 

لطفعلی خان واپسین شاه زند بود که تراژدی اواخر عمر او هر انسان مهر ورزی را به گریه وا می دارد و سلسله زندیه با ریخته شدن خون یکی از رشیدترین جوانان ایرانی برچیده شد.

 

بر گرفته از:

تارنمای تاریخ ایران

 

  • سوشیانت

شگفتی های شهر سوخته

سوشیانت | شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۱، ۰۱:۴۹ ب.ظ | ۰دیدگاه

شگفتی های شهر سوخته

در روزگاران دور که بشر تازه یک‌جا نشین شده بود، شهری در سیستان پدید آمد که به گفته‌ی باستان‌شناسان به لحاظ بافت شهری، جمعیت، برنامه ریزی شهری و … اولین شهر جهان بود. شهر سوخته و تمدن هوشمند و خلاق آن با بیش ازپنج‌هزار سال قدمت، به‌عنوان بزرگ‌ترین استقرار شهرنشینی در نیمه‌ی شرقی فلات ایران، نمونه‌ای منحصر به ‌فرد و حکایت‌گر واقعی علم، صنعت و فرهنگ گذشته‌های دور این مرز و بوم می‌باشد.

شهر سوخته در ۵۶ کیلومتری زابل در استان سیستان و بلوچستان و در حاشیه جاده زابل – زاهدان واقع شده است. این شهر در ۳۲۰۰ سال قبل از میلاد پایه گذاری شده و مردم این شهر در چهار دوره بین سال‌های ۳۲۰۰ تا ۱۸۰۰ قبل از میلاد در آن سکونت داشته اند. محوطه باستانی شهر سوخته در هزاره دوم و سوم قبل از میلاد، توسط مهاجرانی که از چهار گوشه به ‌آن مهاجرت کرده‌اند، بنا شده است.سند یا کتیبه ای که نام واقعی و قدیمی این شهر را مشخص کند هنوز به دست نیامده و به دلیل آتش سوزی در دو دوره زمانی بین سال های ۳۲۰۰ تا ۲۷۵۰ قبل از میلاد «شهر سوخته» نامیده می شود.«کلنل بیت» یکی از ماموران نظامی بریتانیا از نخستین کسانی است که در دوره قاجار و پس از بازدید از سیستان به این محوطه اشاره کرده و نخستین کسی است که در خاطراتش این محوطه را شهر سوخته نامیده و آثار باقیمانده از آتش سوزی را دیده است. پس از او «سر اورل- اشتین» با بازدید از این محوطه در اوایل سده حاضر، اطلاعات مفیدی در خصوص این محوطه بیان کرده است. بعد از او شهر سوخته توسط باستان‌شناسان ایتالیایی به سرپرستی«مارتیسو توزی» از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۷ مورد بررسی و کاوش قرار گرفت.شهر سوخته دارای تشکیلات مرتب و منظمی بوده و از بعد سازمان‌دهی اجتماعی نیز جزو شهر‌های پیشرفته‌ی زمان خود بوده است. وجود نظام مرتب و منظم آب‌رسانی و تخلیه‌ی فاضلاب، دانش پزشکی پیشرفته و صدها عامل دیگر بر اهمیت این منطقه افزوده است.

  • سوشیانت

تاریخ ماد

سوشیانت | شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۵۱ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

تاریخ ماد

ترکیب قومی یا اصل و تبار مردمان ساکن فلات ایران و دست کم بخش باختری آن سرزمین در حدود هزار سال قبل از میلاد، به اندازه بسنده روشن نیست. مردم این سرزمین از دریاچه اورمیه گرفته تا بخش بالای دیاله، از قوم «گوتی و لولوبی» بودند و لولوبیان در نقاط باختری تر و گوتیان در نواحی خاوری تر می زیستند. گمان می رود که سوّمین عنصر قومی که نزدیک به همان ناحیه می زیست، «مهرانیان» بوده اند.
ناحیه جنوب باختری، یعنی بخش های بالای دیاله و کرخه را عنصر قومی «کاسی» اشغال کرده بود. به احتمال، ساکنان حاشیه کرانه دریا، که بعدها نویسندگان عهد عتیق آنها را کاسپیان خواندند، به گروه «کاسی» و «عیلامی» منتسب بودند.

سرانجام ممکن است در برخی نواحی مجاور دریاچه اورمیه، (بویژه در باختر و شمال آن)، و همچنین در برخی دره های باختری زاگرس، عناصر قومی هوریانی زندگی می کردند. همچنین، در آغاز هزاره نخست ق.م، در خاور ایران، یک عنصر تازه زبانی و قومی دیگر نیز دیده می شود، و آن، عنصر آریایی است که ریشه آن به ظاهر در آسیای میانه بوده است. با اطمینان می توان گفت که دامداری در میان ایشان بسیار پیشرفته بود (بویژه پرورش اسب) و در دامنه کوه ها، کشاورزی رونق داشت و از فلزکاری و مفرغ به خوبی آگاه بودند. لولوبیان نیز که از دیرباز با نواحی پیشرفته تر (همچون سومر و اکّد) تماس داشتند، بیش از دیگران پیشرفت کرده بودند و فرهنگ و تمدّن بابل و آشور، میان لولوبیان باختری نفوذ فراوان داشت. قبیله های پیشرفته تر کاسی نیز به سبب رابطه نزدیکی که با بابل داشتند، سطح رشد و تکاملشان به نسبت، بالاتر بود.اما راجع به گوتیان، نشانه دیگری از موجودیت ناوابسته ایشان در آثار به جا مانده از هزاره نخست قبل از میلاد دیده نشده است.

 

  • سوشیانت

تمدن ماد

سوشیانت | شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۴۷ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

تمدن ماد

قبایل ایرانی در هنگام مهاجرات به ایران و تا مدتها پس از سکونت در این سرزمین مستقل از یکدیگر می زیستند  . آنان برای خویش دارای سرزمینی بودند و فرمانروایی از آن خود داشتند . وجه اشتراک آنها ، فقط در فرهنگ و معتقدات بود . این فرهنگ و معتقدات آنان را از دیگر اقوامآریایی جدا می ساخت . به عنوان مثال انها باسکاها که دسته ای از اقوام آریایی بودند ، معتقدات متفاوتی داشتند . سکاها که به تعلیمات زرتشت ایمان نیاورده بودند ، همچنان به معتقدات قبلی آریائیها عمل می کردند ، بخصوص دسته ای از آنها که تورانی نامیده می شدند با پیروان زرتشت جنگهای بسیاری کردند و زرتشت نیز به دست همین قوم کشته شد .

با ورود اقوام ایرانی به فلات ایران ، آنان مدتها درگیر جنگ با ساکنان قدیمی این سرزمین بودند ، اما به تدریج با یکدیگر آشنا و همنشین شدند .

  • سوشیانت

زن در اقوام آریایی و ماد باستان

سوشیانت | شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۳۲ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

زن در اقوام آریایی و ماد باستان

درگیر شدن انسان و دریافتهایش از طبیعت، باعث بوجود آمدن شیوه ی زندگی ونوع نگرشش نسبت به جهان هستی شده است.هر قوم به گونه ی خود می اندیشیده است. عدم دسترسی آسان هر قوم به دیگری باعث شده بود که ملتها ویژگی های خاص خود راحفظ کنند و با یکدیگر متفاوت باشند. از این رو اگر بخواهیم مسائل زنان را در تاریخ باستان بررسی کنیم ، زنان در هر گوشه متناسب با نوع طبیعت به گونه ی خاص آن منطقه زندگی می کردند و در واقع بررسی تاریخ زنان به دلیل شواهد کمی که وجود دارد بسیار دشوار است. با توجه به مطالعات انجام شده دوره ی مادر تباری نسبت به طول عمر بشر، بسیار کوتاه بوده ولی اثرات خود را برچند نسل بعد از خود گذاشته است. با شروع زندگی کشاورزی ودامداری در واقع مادرتباری از بین رفت وجایش را پدر سالاری گرفت اثر سیستم پدرسالار بر زندگی انسان بسیار مشهود است.

  • سوشیانت
تحلیل آمار سایت و وبلاگ