ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

۱۴۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

زندگی نامه محمد نصیر طبیب اصفهانی

سوشیانت | شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۲۴ ق.ظ | ۰دیدگاه

طبیب اصفهانی

محمد نصیر فرزند میرزا عبد الله یکی از معروفترین شعرای دوره بازگشت ادبی به شمار می رود که با مشتاق ، شعله ، عاشق ، صهبا ، هتفو آذر معاصر و معاشر بوده است

وی در اصفهان طبابت مبکرده و از ذوق و قریحه شاعری بهره ای تمام داشته است

طبیب در زمان زندیه شهرت فراوان یافت و مورد احترام شعرا و فضلای معاصر خود قرار گرفت

  • سوشیانت

برادران و فرزند موسی شاکر

سوشیانت | شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۲۳ ق.ظ | ۰دیدگاه

سه برادر و فرزند موسی فرزند شاکر اهل خراسان در سالهای پایانی سده دوم و در نیمه اول سده سوم هجری در بغداد در دربار مامون زندگی می کردند

قفطی در تاریخ الحکما و برخی دیگر از مورخان ، داستانی در باره پدر این سه برادر نقل می کنند که کمتر در جای دیگر تکرار شده است . به اعتقاد قفطی موسی فرزند شاکر که در دوران جوانی در خراسان می زیسته در این زمان زندگی خویش را از راهزنی تامین میکرده است در ضمن با دانش اختر شناسی هم آشنا بوده است یک بار پس از انکه دستگیر می شود توبه می کند و دست از راهزنی بر میدارد به خدمت مامون در می آید و کار اختر شناسی خود را دنبال میکند

  • سوشیانت

زندگی نامه مولانا مالک

سوشیانت | شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۲۰ ق.ظ | ۰دیدگاه

مولانا مالک

مولانا مالک اگر چه به دیلمی اشتهار داشت اما وی فیلوا کوشی قزوینی است. در بدو حال پیش والد خود مولانا امیر شهره خط ثلث و نسخ مشق کرد .خط شکسته را خوش می نوشت. و نسخ او را کسی از نسخ یاقوت تفرقه نمی کرد. آخر به وادی خط نسخ تعلیق افتاد و به زور ثلث در نسخ تعلیق سر آمد دوران گردید و بیشتر از دیگران شهرت گرفت و در فضیلت و مولویت نمایان بود و اکثر اوقات صرف مطالعه و مباحثه نمودی واکثر علوم را مثل نحو و صرف و منطق ومعانی و بیان منقح ساخته بود ودر علم ریاضی خصوصا حساب وهندسه و نجوم و موسیقی کمال مهارت و دانش داشت و معما را نیز خوب می دانست

  • سوشیانت

زندگی نامه فرصت شیرازی

سوشیانت | شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۱۹ ق.ظ | ۰دیدگاه

 فرصت شیرازی

میرزا محمد نصر ، فرزند میرزا محمد جعفر از سخنسرایان و استادان معروف دوره قاجاریه است

فرصت در سال 1233 - 1271 هجری - در شیراز دیده به جهان گشود. از آغاز جوانی به شعر ، موسیقی و نقاشی علاقه پیدا کرد و بر اثر ذوق و استعداد سرشار خود در مدت کمی در هر سه هنر سرآمد روزگار خود شد

  • سوشیانت

محمد تقی فراهانی

سوشیانت | شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۱۰ ق.ظ | ۰دیدگاه

محمد تقی در حدود 1186 در فرهان زاده شد

پدرش ، کربلایی محمد قربان ، آشپز و ناظر دستگاه قائم مقام فرهانی بود . مادرش ، فاطمه  ( فاطمه سلطان ) دختر استاد شاه محمد بنا اهل فرهان و شاغل در دستگاه قائم مقام بود

محمد تقی در خاندان قائم مقام و در میان فرزندان و برادر زادگان او رشد و نمو کرد . او کودکی و نوجوانی را در محیط دستگاه میرزابزرگ قائم مقام و پسرش میرزاابولقاسم قائم مقام - که هردو وزیر عباس میرزا شاهزاده اصلاح طلب ایرانی بودند - گذرانددر واقع امیر میهن دوستی و استقلال طلبی را از عباس میرزا و دو وزیر بلند آوازه اش آموخت .

امیر خیلی زود در آن محیط فضل و ادب و سیاست ، پیشرفت کرد و فن نویسندگی را آموخت استعداد و هوش بالای امیر از چشمان تیزبین قائم مقام پنهان نماند که سبب پیشرت های بسیاری در آینده برای امیر شد

  • سوشیانت

رکن الدین مراغه ای

سوشیانت | شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۰۸ ق.ظ | ۰دیدگاه

رکن‌الدین اوحدی مراغه ای در دوم فروردین ماه 654 - 15 رمضان 673 - ولادت یافت به احتمال زیاد ب خاطر ارادت و احترامی که برای اوحدی کرمانی ، صوفی مشهور قائل بود ، تخلص خود را از صافی به اوحدی تغییر داد

تحصیل و سیر و سلوک در وادی عرفان را از دوره اقامتش در مراغه آغاز کرد و در طی سفرهایی که داشت با بزرگان و عارفان مختلف آشنا شد و از محضر هر یک توشعه ای برداشت ، مدتی نیز در اصفهان اقامت کرد . وقتی دوباره به آذربایجان بازگشت سرودن اشعار را اغاز کرد و به تعلیم و ارشاد مشغول شد . به قول ریپکا ، اوحدی آموزش های صوفیانه را به گونه ای هنرمندانه بیان کرده است . اوحدی نیمه دوم اسفند ماه 716 - نیمه شعبان 738 هجری - در مراغه دیده از جهان فرو بست .

  • سوشیانت

رزم سهراب و گردآفرید

سوشیانت | شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۰۶ ق.ظ | ۰دیدگاه

چو آگاه شد دختر گژدهم

که سالار آن انجمن گشت کم‏

زنى بود برسان گردى سوار

همیشه بجنگ اندرون نامدار

کجا نام او بود گرد آفرید

زمانه ز مادر چنین ناورید

چنان ننگش آمد ز کار هجیر

که شد لاله رنگش بکردار قیر

بپوشید درع سواران جنگ

نبود اندر آن کار جاى درنگ‏

نهان کرد گیسو بزیر زره

بزد بر سر ترگ رومى گره‏

فرود آمد از دژ بکردار شیر

کمر بر میان بادپایى بزیر

بپیش سپاه اندر آمد چو گرد

چو رعد خروشان یکى ویله کرد

که گردان کدامند و جنگ آوران

دلیران و کار آزموده سران‏

چو سهراب شیراوژن او را بدید

بخندید و لب را بدندان گزید

چنین گفت کامد دگر باره گور

بدام خداوند شمشیر و زور

بپوشید خفتان و بر سر نهاد

یکى ترگ چینى بکردار باد

بیامد دمان پیش گرد آفرید

چو دخت کمندافگن او را بدید

کمان را بزه کرد و بگشاد بر

نبد مرغ را پیش تیرش گذر

بسهراب بر تیر باران گرفت

چپ و راست جنگ سواران گرفت‏

نگه کرد سهراب و آمدش ننگ

بر آشفت و تیز اندر آمد بجنگ‏

سپر بر سر آورد و بنهاد روى

ز پیکار خون اندر آمد بجوى‏

چو سهراب را دید گرد آفرید

که بر سان آتش همى بر دمید

کمان بزه را بباز و فگند

سمندش بر آمد بابر بلند

سر نیزه را سوى سهراب کرد

عنان و سنان را پر از تاب کرد

بر آشفت سهراب و شد چون پلنگ

چو بد خواه او چاره‏گر بد بجنگ‏

عنان برگرایید و برگاشت اسپ

بیامد بکردار آذرگشسپ‏

زدوده سنان آنگهى در ربود

در آمد بدو هم بکردار دود

بزد بر کمربند گرد آفرید

زره بر برش یک بیک بردرید

ز زین بر گرفتش بکردار گوى

چو چوگان بزخم اندر آید بدوى‏

چو بر زین بپیچید گرد آفرید

یکى تیغ تیز از میان بر کشید

بزد نیزه او بدو نیم کرد

نشست از بر اسپ و برخاست گرد

به آورد با او بسنده نبود

بپیچید ازو روى و برگاشت زود

سپهبد عنان اژدها را سپرد

بخشم از جهان روشنایى ببرد

چو آمد خروشان بتنگ اندرش

بجنبید و برداشت خود از سرش‏

رها شد ز بند زره موى اوى

درفشان چو خورشید شد روى اوى‏

بدانست سهراب کو دخترست

سر و موى او از در افسرست‏

شگفت آمدش گفت از ایران سپاه

چنین دختر آید به آوردگاه‏

سواران جنگى بروز نبرد

همانا بابر اندر آرند گرد

ز فتراک بگشاد پیچان کمند

بینداخت و آمد میانش ببند

بدو گفت کز من رهایى مجوى

چرا جنگ جویى تو اى ماه روى‏

نیامد بدامم بسان تو گور

ز چنگم رهایى نیابى مشور

بدانست کاویخت گرد آفرید

مر آن را جز از چاره درمان ندید

بدو روى بنمود و گفت اى دلیر

میان دلیران بکردار شیر

دو لشکر نظاره برین جنگ ما

برین گرز و شمشیر و آهنگ ما

کنون من گشایم چنین روى و موى

سپاه تو گردد پر از گفت و گوى‏

که با دخترى او بدشت نبرد

بدین سان بابر اندر آورد گرد

نهانى بسازیم بهتر بود

خرد داشتن کار مهتر بود

ز بهر من آهو ز هر سو مخواه

میان دو صف بر کشیده سپاه‏

کنون لشکر و دژ بفرمان تست

نباید برین آشتى جنگ جست‏

دژ و گنج و دژبان سراسر تراست

چو آیى بدان ساز کت دل هواست‏

چو رخساره بنمود سهراب را

ز خوشاب بگشاد عناب را

یکى بوستان بد در اندر بهشت

ببالاى او سرو دهقان نکشت‏

دو چشمش گوزن و دو ابرو کمان

تو گفتى همى بشکفد هر زمان‏

بدو گفت کاکنون ازین بر مگرد

که دیدى مرا روزگار نبرد

برین باره دژ دل اندر مبند

که این نیست برتر ز ابر بلند

بپاى آورد زخم کوپال من

نراند کسى نیزه بر یال من‏

عنان را بپیچید گرد آفرید

سمند سر افراز بر دژ کشید

همى رفت و سهراب با او بهم

بیامد بدرگاه دژ گژدهم‏

در باره بگشاد گرد آفرید

تن خسته و بسته بر دژ کشید

در دژ ببستند و غمگین شدند

پر از غم دل و دیده خونین شدند

ز آزار گرد آفرید و هجیر

پر از درد بودند برنا و پیر

بگفتند کاى نیکدل شیر زن

پر از غم بد از تو دل انجمن‏

که هم رزم جستى هم افسون و رنگ

نیامد ز کار تو بر دوده ننگ‏

بخندید بسیار گرد آفرید

بباره بر آمد سپه بنگرید

چو سهراب را دید بر پشت زین

چنین گفت کاى شاه ترکان چین‏

چرا رنجه گشتى کنون باز گرد

هم از آمدن هم ز دشت نبرد

بخندید و او را به افسوس گفت

که ترکان ز ایران نیابند جفت‏

چنین بود و روزى نبودت ز من

بدین درد غمگین مکن خویشتن‏

همانا که تو خود ز ترکان نه

که جز بافرین بزرگان نه‏

بدان زور و بازوى و آن کتف و یال

ندارى کس از پهلوانان همال‏

و لیکن چو آگاهى آید بشاه

که آورد گردى ز توران سپاه‏

شهنشاه و رستم بجنبد ز جاى

شما با تهمتن ندارید پاى‏

نماند یکى زنده از لشکرت

ندانم چه آید ز بد بر سرت‏

دریغ آیدم کین چنین یال و سفت

همى از پلنگان بباید نهفت‏

ترا بهتر آید که فرمان کنى

رخ نامور سوى توران کنى‏

نباشى بس ایمن ببازوى خویش

خورد گاو نادان ز پهلوى خویش‏

چو بشنید سهراب ننگ آمدش

که آسان همى دژ بچنگ آمدش‏

  • سوشیانت

بامیه

سوشیانت | شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۰۴ ق.ظ | ۰دیدگاه

بامیه گیاهی است گرم‌سیری که در نقاط سرد، کم‌رشد و کم‌محصول می‌شود. گیاه دارای ساقه راست، پوشیده از تار و ارتفاع ۵/. تا ۱ متر ( گاهی ۲ متر) است. برگهائی به شکل قلب تخم فرعی مرکب از ۵-۳ لوب و گلهایی منفرد درکناره برگها دارد. رنگ گلبرگهای آن زرد ولی در قسمت وسط قرمز رنگ است. میوه هرمی شکل، دراز و محتوی دانه‌های پوشیده از تار دارد.

  • سوشیانت

عرقیات گیاهی مناسب تابستان

سوشیانت | شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۲، ۰۱:۳۱ ق.ظ | ۰دیدگاه

عرقیات گیاهی

عرق کاسنی و مقاومت بدن در مقابل گرما:
عرق کاسنی از جمله داروهای گیاهی محسوب می‌شود که علاوه بر افزایش میزان تحمل بدن در برابر گرما، نوشیدن روزی 2 فنجان از این عرق گیاهی در فصل‌های گرم سال به پاک‌سازی اخلاط نامناسب از بدن به ویژه کبد کمک کرده و میزان تعریق بدن را نیز افزایش می‌دهد.

  • سوشیانت

تخت نادری

سوشیانت | جمعه, ۸ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۱۶ ق.ظ | ۰دیدگاه

تخت نادری

اریکه سلطنتی است که به دستور فتحعلی شاه قاجار توسط جواهر سازان و صنعتگران ایرانی ساخته شده‌است. این تخت مرصع و میناکاری شده شامل ۲۲ هزار سنگ و جواهر قیمتی است که برای اردوکشی به چمن سلطانیه زنجان در ۹ قطعه مجزا ساخته شد. تخت نادری از نظر شکل و ترکیب و تزیینات زیباتر از تخت طاووس است. پشت انداز آن با ترنج و جواهرات درشت و خوش رنگش آن را مجلل تر نشان می‌دهد.

  • سوشیانت
تحلیل آمار سایت و وبلاگ