ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

۱۴۲ مطلب با موضوع «شاهنشاهی :: هخامنشیان،سلوکیان» ثبت شده است

اقدامات داریوش بزرگ 1

سوشیانت | دوشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۵۸ ق.ظ | ۰دیدگاه

کارهای داریوش بزرگ

تغییر خط ایرانیان

سال 514 قبل از میلاد از لحاظ فرهنگی یکی از سال های بزرگ سلطنت داریوش است. چون در آن سال داریوش تصمیم گرفت که الفبای فنیقی را وارد خط فارسی نماید تا این که فارسی زبانان آنچه می خواهند بنویسند با الفبای فنیقی به رشته تحریر درآورند.

در همان سال داریوش تعلیمات عمومی را برای مرد و زن در ایران اجباری کرد و باید متوجه بود که آنچه او از اجباری کردن تعلیمات می خواست همان است که امروز می خواهند یعنی با سواد شدن مردم.

در اروپا اولین کسی که تعلیمات عمومی را اجباری کرد«ناپلئون بناپارت» به شمار می آمد ولی بعد از مرگش سازمانی که وی برای اجباری کردن تعلیمات عمومی به وجود آورد از بین رفت.

اما در شرق، داریوش پادشاه هخامنشی بیست و سه قرن قبل از ناپلئون تعلیمات عمومی را برای زن و مرد اجباری کرد و منظورش این بود که الفبای فنیقی، جای الفبای میخی را در خط فارسی بگیرد و الفبای فنیقی همین الفبا است که امروز با آن در شرق و غرب (غیر از الفبای چینی و ژاپنی) می نویسند، اما داریوش نتوانست در زمان حیات خود ببیند که الفبای فنیقی جای الفبای میخی را بگیرد و عدم موفقیت داریوش دو علت داشت:

اول مخالفت موبدان ایران که با الفبای میخی انس گرفته بودند و متون مذهبی را با آن الفبا می نوشتند و دوم آماده نبودن زمان برای پذیرفتن آن رفورم بزرگ از طرف مردم.

  • سوشیانت

حقوق بشر کوروش

سوشیانت | دوشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۵۳ ق.ظ | ۰دیدگاه
متن حقوق بشر کوروش بزرگ

اینک که به یاری مزدا تاج پادشاهی ایران و بابل و کشورهای چهارسوی جهان را بر سرگذاشته ام اعلام می کنم که تا روزی که زنده هستم و مزدا کامیابی شهریاری را به من می دهد دین و آیین و رسوم مردمانی را که من پادشاه آن ها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که فرمانروایان و  زیردستان من دین و آیین مردمانی را که من پادشاه آن ها هستم یا مردمانی دیگر را مورد تحقیر قرار  بدهند یا به آن ها توهین نمایند.

من از امروز که تاج پادشاهی را بر سر نهاده ام تا روزی که زنده هستم و مزدا کامیابی شهریاری را به من می دهد هرگز پادشاهی خود را بر هیچ مردمی تحمیل نخواهم کرد و همه مردمان آزادند که مرا پادشاه خود بدانند من برای پادشاهی آن مردمان مبادرت به جنگ نخواهم کرد.

من تا روزی که پادشاه ایران و بابل و کشورهای چهارسوی جهان هستم نخواهم گذاشت که کسی به دیگری ظلم کند و اگر شخصی ستمدیده واقع شد من حق وی را از ستمکار خواهم گرفت و به او خواهم  داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد من تا روزی که پادشاه هستم نخواهم گذاشت مال غیرمنقول دیگری را با زور یا به نحو دیگر بدون پرداخت

 بهای آن و جلب رضایت صاحب مال تصرف نماید.

من تا روزی زنده هستم نخواهم گذاشت که کسی شخص دیگری را به بیگاری بگیرد و بدون پرداخت مزد وی را به کار وادارد.

من امروز اعلام می کنم که هر کس آزاد است که هر دینی را که میل دارد بپرستد و در هر نقطه که میل دارد نشیمن داشته باشد به این شرط که در آن جا حق کسی را پایمال ننماید و هر شغل را که میل دارد پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل است به مصرف رساند به این شرط که آزار به حقوق دیگران نزند.

من اعلام می کنم هر کس پاسخگوی کردار خود می باشد و هیچ کس را نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده مجازات کرد و مجازات برادر گناهکار و برعکس به کلی ممنوع است و اگر یک فرد از خانواده یا طایفه ای مرتکب تقصیر شود فقط مقصر باید مجازات گردد نه دیگران.

من تا روزی که به یاری مزدا شهریاری می کنم نخواهم گذاشت که مردان و زنان را به سان برده و کنیز بفروشند و بر فرمانروایان وزیر دستان من بایسته است که در حوزه حکومت و ماموریت خود مانع از خرید و فروش مردان و زنان به سان برده و کنیز بشوند و رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد و از مزدا خواهانم که مرا در را ه انجام پیمان هایی که نسبت به مردمان ایران و بابل و مردمان کشورهای چهارسوی جهان برعهده گرفته ام کامیاب گرداند.

 

  • سوشیانت

فیثاغورث در ایران

سوشیانت | يكشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۳۸ ب.ظ | ۰دیدگاه

زندگی فیثاغورث در ایران

یکی از وقایع سلطنت داریوش که در آن زمان دارای اهمیت نبود و امروز، در نظر مورخین یکی از وقایع بزرگ آن عصر به شمار می آید این بود که «فیثاغورث» دانشمند  معروف یونانی به ایران آمد و مدتی در ایران به سر برد و با علمای ایران مربوط شد و داریوش برای او مستمری تعیین کرد تا این که از حیث معاش در ایران آسوده خاطر باشد.

در آن عصر هنوز شرح حال فیثاغورث را ننوشته بودند تا این که او را از حیث مقام به پای خدایان یونانی که در کوه «المپ» سکونت داشتند برسانند و بعد از مرگ فیثاغورث کسانی که شرح حال او را نوشتند گفتند که او فرزند یکی از خدایان به اسم «آپولون» بود و علوم خود را از خدایان فرا گرفت.

به همین جهت یک قسمت از شرح زندگی فیثاغورث توام با افسانه است و مورخین امروز آنها را نمی پذیرند و آنهایی که شرح حال فیثاغورث را نوشته اند به مناسبت این که خواستند وی را در ردیف خدایان قرار بدهند تاریخ وقایع مهم زندگی او را به درستی ثبت نکردند و ما امروز نمی دانیم که فیثاغورث در چه تاریخ متولد شد و در چه تاریخ زندگی را بدرود گفت.

  • سوشیانت

دهخدا بخش اول

سوشیانت | جمعه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۵۰ ق.ظ | ۰دیدگاه

ذوالقرنین در دهخدا

ذوالقرنین . [ ذُل ْ ق َ ن َ ] (اِخ ) خداوند دوشاخ . صاحب دوسر و در تحت عنوان اسکندربن فیلفوس شرح حال اسکندر مقدونی را ذکر کرده ایم . اینک برخی از افسانه های شرقی را که راجع به او و لقب او هست ذیلاً نقل میکنیم : بلعمی در ترجمه ٔ تاریخ طبری گوید: و این اسکندر را از بهر این ذوالقرنین خواندند که از این قرن تا آن قرن برسید و قرن بتازی سرو بود و گوشه های جهان را قرن خوانند و یکی گوشه جهان آنجاست که آفتاب برآید ویکی گوشه آنجا که فروشود و هر یکی را قرن خوانند و هر دو را قرنین خوانند و او به هر دو گوشه رسیده بودهم به مشرق و هم به مغرب از بهر آن او را ذوالقرنین لقب کردند و خدای عزوجل فرمود و یسئلونک عن ذی القرنین قل سأتلوا علیکم منه ذکرا. (قرآن 83/18). دیگرجای گفت حتی اذا بلغ مغرب الشمس . (قرآن 86/18). و حتی اذا بلغ بین السدین . (قرآن 93/18).

  • سوشیانت

احتمال تدوین اوستا در زمان هوخشتره

سوشیانت | چهارشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۳۴ ب.ظ | ۰دیدگاه

در آن زمان پادشاه ماد قصد داشت با داشتن یک دین واحد مردم را متحد کند.....

چنان که می دانیم، دولت نابود شده اشور دارای دین رسمی بود. دولت ماد بسیاری از نظاماتش را از اشوریان اقتباس کرده بود. داشتن دین رسمی و همگانی نیز یکی از مستلزمات شاهنشاهی بود. شرط لازم تداوم شاهنشاهی مستلزم ان بود که وحدت دینی و عقیدتی در سرزمین های ایرانی نشین تابع شاهنشاهی ایجاد گردد و این مستلزم همه گر شدن دین زرتشت در میان ایرانیان و دوب شدن دین های کهن ایرانی در دین واحد و فراگیر بود. تعالیم زرتشت تا این زمان در میان بیشینه جماعات ایرانی درون فلات ایران رسوخ یافته بود و نام های برخاسته از تعالیم مزدایسنه ( همچون فرورتیش و هوخشتر) نشان می دهد که این تعالیم تا سده هشتم پ م در میان قبایل ماد ریشه دوانده بوده است. به یاد داریم که پدر دیائوکو نامش فرورتیش بود و پیش از او نیز نام کاوی خشتر را در نوشته های اشوریان دیدیم. تشکیل دین رسمی و ترویج ان نیز مستلزم تدوین تعالیم دین بود – تعالیمی که به زرتشت نسبت داده می شد و قرار بود که به عنوان مرجع اداب و رسوم عبادی و نیز احکام قضایی و واجبات کشورداری مورد پیروی قرار گیرد و نیز براساس انها برای معاملات و داد و ستدها احکام و مقرراتی وضع شود.

  • سوشیانت

ذوالقرنین یا کوروش بزرگ

سوشیانت | چهارشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۲، ۱۱:۵۹ ق.ظ | ۰دیدگاه

ذوالقرنین یا کوروش بزرگ

ذوالقرنین یکی از شخصیت‌های قرآن و کتاب مقدس است. بر اساس قرآن، ذوالقرنین، سه لشکرکشی مهم داشت نخست به باختر، سپس به خاور، و سرانجام منطقه‌ای که در آن یک تنگه کوهستانی وجود داشت، او انسان یکتا پرست و مهربانی بود واز طریق دادگری منحرف نمی‌شد و به همین جهت مشمول لطف خدا بود، او یار نیکوکاران و دشمن ستمگران و ظالمان بود و به مال و ثروت دنیا علاقه‌ای نداشت، او هم به خدا ایمان داشت و هم به روز رستاخیز، او سازنده سدی بود، که در آن به جای آجر و سنگ از آهن و مس استفاده شده‌است و هدف او از ساختن این سد کمک به گروهی مستضعف در مقابل ظلم و ستم قوم یاجوج و ماجوج بوده‌است.

ریشه‌شناسی این نام اهمیت زیادی دارد" قرن" Corn بن اصلی ذو القرنین است. کرن در زبان فارسی بصورت قور(قورکله)- قور پشت - قعر - قورچ (قوچ=گوسپند نر با شاخهای بزرگ) و... به معنی شاخ و برآمدگی است اما در زبانهای اروپایی بیشتر به معنی تاج بکار می‌رود.وجه تسمیه

در زبان عربی(ذو) یعنی صاحب یا دارنده و قرن(Corn) دو معنی دارد یکی به معنی تاج است و معنی دیگر یعنی شاخ و قرنین واژه‌ای است معرب قرنین یعنی دو شاخ که عربی شده از عبری "קרנים"(قرنیم) است. ذو قرنین بر روی هم یعنی تاج دوشاخ دار.

دو شاخ علاوه بر معنی ظاهری یک مفهوم گسترده تر داشته‌است و عبارتی بوده‌است برای بیان قدرت و در عهد قدیم برای موجودی بکار می‌رفته‌است که کره زمین بر روی دو شاخ آن قرار داشته‌است.

بعضی معتقدند این نامگذاری بخاطر آنست که او به شرق و غرب عالم رسید (دارنده شرق و غرب بود) که عرب آن را تعبیر قرنی الشمس (دوشاخ آفتاب) میکند.

  • سوشیانت

اردشیر اول

سوشیانت | پنجشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۲، ۰۱:۴۱ ب.ظ | ۰دیدگاه

نگاهی به زندگی نامه اردشیر یکم هخامنشی

پایان کار خشایارشا

پس از خاتمه جنگ یونان ، واقعه مهمی در سلطنت خشایارشا روی نداد و او اوقات خود را به لهو و لعب می گذراند . بزرگان پارسی که از سستی او ناراضی شده بودند با نظر تحقیر به او می نگریستند . در این اوضاع و احوال شخصی به نام اردوان که رئیس قراولان مخصوص شاه بود با کمک خدمتکاری به نام مهرداد شبانه وارد خوابگاه خشایارشا شدند و او را در خواب کشتند . با مرگ خشایارشا دربار هخامنشی درگیر یک سری بردارکشی ها و پدرکشی های بیرحمانه شد که این سلسله را به سرعت رو به انقراض و انحطاط کشانید .

اردشیر یکم

اردشیر یا ارتخشتره ملقب به اردشیر درازدست یا اردشیر یکم پادشاه هخامنشی بود. او سومین پسر خشایارشا بود. پس از به قتل رسیدنِ پدر و برادرش داریوش که جانشینِ قانونی بود، به دستِ اردوان فرمانده گارد نگهدار شاه، بر تختِ شاهی نشست. اردشیر ۴۱ سال فرمانروایی کرد.

  • سوشیانت

شورش های زمان اردشیر

سوشیانت | پنجشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۲، ۰۱:۰۸ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

شورش فنیقیه و قبرس در زمان اردشیر سوم

اردشیر سوم دهمین شاهنشاه هخامنشی بود که از سال ۳۵۸ تا ۳۳۸ پیش از میلاد بمدت ۲۰ سال بر ایران پادشاهی کرد. سلطنت اردشیر سوم، تماماً صرف خوابانیدن شورش‌ها، در ممالک تابعه گردید. مصر که طغیانش همچنان از سالها قبل، ادامه یافته بود، غالباً به طغیان‌های آسیای صغیر (غرب ترکیه) و نواحی مجاور نیز دامن می‌زد و همین نکته سبب شد که شاه برای دفع آن، دست به اقدام جدی بزند. با وجود این لازم دید که نخست به شهر صیدا (شهری در لبنان امروزی) که هم پیمان مصر بود و فنیقیه را هم به آشوب کشیده بود، توجه کند.

 

شورش در صیدا

در زمان اردشیرسوم، اهالی صیدا و دیگر قسمت‌های فینیقیه، چون از حکام ایران ناخشنود بودند، شورشی بر پا کرده با مصری‌ها بر ضد شاه همدست شدند. اردشیر سوم چون دید که شورش دامنه یافته، قبرس و دیگر شهرهای فینیقی نیز با صیدآئی‌ها همدست شده‌اند و مصری‌ها هم بشورشیان کمک می‌کنند، مصمم شد خود با سپاهی مکمل به‌طرف سوریه حرکت کند. در فینیقیه شهری بود، که یونانی‌ها آنرا تری‌پولیس یعنی سه شهر می‌نامیدند این شهر ترکیب شده بود از آراد، صیدا و صور. تری‌پولیس در میان شهرهای فینیقیه از همه مهم‌تر و مقر سنای فینیقیه بود. ولی وُلات ایران در صیدا می‌نشستند و با خشونت با مردم رفتار می‌کردند. بر اثر این رفتار صیدائی‌ها مصمم شدند خود را از قید ایران برهانند. و با این مقصود دیگر شهرهای فینیقیه را تحریک کردند، که نیز چنین کنند و رسولانی بمصر فرستاده، کمک از پادشاه آن خواستند.

  • سوشیانت

داراب اساطیری

سوشیانت | پنجشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۵۹ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

داراب اساطیری همان اردشیر سوم یعنی اخس (وهوک) بوده است

داراب نامه ها و همین طور اساس اسطوره شهرزاد هزار ویک شب متعلق به آخرین پادشاهان هخامنشی یعنی داریوش دوم و اردشیر دوم و اردشیر سوم و داریوش سوم است. خود داراب همان اردشیر سوم قهار و خونیریزترین ایشان و ضمنا موفقترین شان هم بوده است.

 

اساس اسطورهً همای چهر زاد و داراب

بهمن نام اساطیری چند پادشاه هخامنشی (کیانیان نوذری) است که اساسا متعلق به خشایارشا (شهریار نیکو کردار) است چه کتب پهلوی وی را وهومن سپنداتان یعنی بهمن اسفندیار نامیده اند. نام (اساساٌ لقب) اسفندیار متعلق به گائوماته بردیه (سپیتاک زرتشت) پسر سپیتمه و داماد و پسر خوانده کورش سوم بوده است. اما از آنجاییکه داریوش بعد از ترور وی با زن او آتوسا (هووی اوستا یعنی نیکزاد= همای، چهرزاد) دختر معروف کورش ازدواج نمود و خشایارشا از وی زاده شد، موضوع مشتبه شده و لقب سپنداته (اسفندیار، مبلغ آیین زرتشت) به داریوش منتقل شده است. مگر اینکه تصور کنیم که خشایارشا واقعاً از پشت گائوماته بردیه بوده است. لااقل محض گمان خلق چنین بوده است. مطلب دیگری که باعث اغتشاش سپنداته/ گائوماته بردیه با داریوش میشده است همانا نام مشترک حامیان بزرگ این هر دو مخاصم یعنی مگابرن ویشتاسپ (ارجاسپ) برادر سپیتاک زرتشت/ زریادر/ گائوماته بردیه و ویشتاسپ هخامنشی پدر داریوش بوده است که اولی حاکم گرگان و دومی حاکم پارت بوده است که بعد از ترور شدن گائوماته بردیه به دست داریوش و سران پارسی همدستش با هم نبرد کرده اند. اما آن بهمن نامی که پدر همای چهرزاد به شمار رفته بی شک همان اردشیر دوم است که ملقب به بهمن (نیکوکار و با حافظه) بوده که دخترش آتوسا (=همایه، دارای توشه خوب) را به عنوان ملکه دربار برگزیده بود. اما پسری که از وی بعد از به سلطنت رسید اسمش اًخُس (وهوکا یعنی یعنی نیکوکار) بوده است که مترادف نام پارسی داریه وهو است که علی القاعده میتوانست به داراو و داراب تبدیل گردد. این فرمانروای هخامنشی در تاریخ تحت لقبش به سومین اردشیر[شهریار نیکو کردار] معروف گردیده است. داستان جان بدر بردن دوران کودکیش از تصفیه های خونین خانوادگی عهد خود او حکایت دارد. در مورد این داراب/ داریه وهو /اردشیر سوم فاتح دوباره مصر چنین داوری شده است: " اگر شقاوتهاییکه مورخان به او نسبت داده اند، مرتکب نمی شد، شایسته آن بود که شاه بزرگش بخوانند، زیرا او دارای نیروی اراده و لیاقت بود، بدین جهت است که نولدکه ایرانشناس معروف آلمانی میگوید: بعد از داریوش اول از دودمان هخامنشی او یگانه پادشاهی بود که از لشکرکشیهای خود با بهره مندی بیرون آمد، مرگ او برای ایران ضایعه بزرگی بود."

  • سوشیانت

متنی که به وصیت نامه داریوش مشهور است

سوشیانت | يكشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۲، ۱۱:۴۳ ق.ظ | ۰دیدگاه

 

وصیت نامه داریوش بزرگ
 

اینک که من از دنیا می روم، بیست و پنج کشور جز امپراتوری ایران است و در تمامی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان درآن کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترامند، جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها کوشا باشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آن ها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد . 
اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور دریک زر در خزانه داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد، زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش تو باید به این حزانه بیفزایی نه این که از آن بکاهی، من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه بر گردان . 
مادرت آتوسا ( دختر کورش کبیر ) بر گردن من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن . 
ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن به وجود نمی آید و غله در این انبارها چندین سال می ماند بدون این که فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا این که همواره آذوغه دو یاسه سال کشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از این که غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را بعد از این که بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشک سالی شود . 

  • سوشیانت
تحلیل آمار سایت و وبلاگ