ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

۶۳۰ مطلب با موضوع «شاهنشاهی» ثبت شده است

نبرد میکال

سوشیانت | چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۱۲ ب.ظ | ۰دیدگاه

نبرد میکال

بنابر تاریخ هرودوت در همان روز جنگ پلاته یونانی های سامس و ینیانی سفیرانی را نزد فرمانده نیروی دریایی اسپارت قرستادند و از او خواستند که آنها را از دست پارسیان نجات دهند. او نیز به طرف سامس حرکت کرد. سپس پارسیان از مسئله اطلاع پیدا کردند و قرار شد که بطرف میکال حرکت کنند تا در حمایت نیروی زمینی خشایارشا قرار بگیرند. آنها کشتی ها را به خشکی کشاندند و دور آنها دیواری از سنگ و چوب کشیدند تا مثل سنگری از سربازان حمایت کنند. ولی اسپارتیها به سنگر پارسیان حمله کردند و توانستند که سنگرها را خراب کنند و به داخل آنها نفوذ کنند. در این جنگ ینیان ها که قبلا جز کشور های تابع ایران بودند، کمک زیادی به یونانی ها کردند و علاوه بر آن گروه های دیگری هم به پارسیان خیانت کردند. در نتیجه ایرانی ها شکست خوردند. پس از جنگ یونانی ها به طرف هلسپونت حرکت کردند تا پل آنجا را خراب کنند ولی این پل قبلا خراب شده بود. لازم به ذکر است که از نبرد میکال به ندرت در دیگر نوشتارهای تاریخی یاد شده و برخی از اساس آن را رد میکنند.

  • سوشیانت

جنگ پلاته

سوشیانت | چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۰۲ ب.ظ | ۰دیدگاه

جنگ پلاته

مردونیه )جانشین خشایارشا در یونان) به یونانیان پیشنهاد داد که تبعیت ایران را بپذیرند و گفت که در این صورت در امور داخلی خویش آزادند . اما آنان این پیشنهاد را رد کرده جنگ دوباره در گرفت. مردونیه آتن را باز هم به تسخیر درآورد و در محلی به نام پلاته در مقابل سپاهیان یونانی جنگ کرد . در ابتدا تصور می‌شد که ایرانیان پیروز هستند چرا که نهایت دلاوری را نشان دادند اما این گونه نشد. مردونیه در اوایل جنگ در اثر تیری که به وی اصابت کرد کشته شد و سپاه بی‌سردار ایرانی نبرد بی حاصلی را آغاز کرد که به شکست سپاه ایران منجر شد. از دلایل شکست ایران می توان یکی ضعف سپر دفاعی سپاه و دیگری خیانت آرتاباز سردار ایرانی به مردونیه به دلیل کدورتی که بینشان پیش آمده بود و به همین دلیل هم سپاه خودش را به کندی حرکت داد و هنگامی که خبر مرگ مردونیه رسید با مردانش به سوی آسیا روانه شد.

 

  • سوشیانت

جنگ دریایی سالامیس

سوشیانت | چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۴۹ ق.ظ | ۳۲دیدگاه

تحریفی دیگر با

300 rise of an empire (2014)

 

همانگونه که می دانید جنگ های بسیاری میان ابر قدرت های باختر و خاور در جهان باستان رخ می داده که این نبرد ها میان تنها ابر نیرو خاور  ایرانیان و نیرو های  باختر که رومیان و یونانی ها بودند انجام می شد،که ایرانیان بسیاری از این نبرد ها را با هوش و فرهوشی فراوان خود و با آفریدن شگرد های گوناگون جنگی به سود خود پایان می دادند.این نبرد ها با دلاوری های سردارانی همچون سورنا ، زوپیر ، آریوبرزن و . . . با پیروزی ایرانیان همراه می شد.نبرد ترموپیل نیز یکی از آن نبرد ها بوده که ایرانیان توانستند به رهبری پادشاه ایران،خشایارشاه بر یونانیان چیرگی پیدا کرده و آتن را بدست آورد،این نبرد در تنگه ترموپیل که میان کوهی بلند و دریا (باتلاق ها) جا داشت رخ داد، پهنای ترموپیل به اندازه‌ای بود که تنها یک ارابه میتوانست از آن بگذرد . ایرانیان برای ردشدن از تنگه داردانل که به هلس پونت شناخته شده بود پلی از کشتی ها بر روی دریا ساختند و توانستند در زمان 7 شبانه روز پا به اروپا بگذارند که خود این کار یکی از عجایب نبرد های دوران باستان می باشد و برای آدم امروزی هم کاری دشوار است که بتواند چندین کشتی را در کنار هم گونه‌ای ایستا داشته باشد که ارتش سواره بتواند از روی آن گذر کند. مردونیه سردار بزرگ ایرانی داماد داریوش بزرگ که نزد یونیان مردونیوس پرآوازه بود یکی از فرماندهان سپاه ایران در نبرد گفته شده می باشد.

این نبرد همان نبردیست که باخترها(غربی)  در پیگیری  دستکاری زنجیره وار کهن نگاری به سود خود رُخشاره (2006) : 300 را با برگرفته از ان ساختند که نبودن آگاهی رسانی ما ایرانی ها از کهن نگاری و فرهنگ خود و نبود شناخت و نبود آگاهی در برابر پدران و نیاکانمان و همچنین ارائه ندادن فرهنگ پر بار و کهن ایران زمین به جهانیان یکی از انگیزه‌های بنیادی ساخت و پخش و باور نمودن پندارات(تخیلات) این رُخشاره خرافاتی به جای راستینگی شده است.

اگر در زمان ساخت آن رُخشاره ما هم برای کهن نگاری گذشته ی خود در انجمن‌های فرامرزی ،مقاله مینوشتیم و یا رُخشاره گواه‌مند می ساختیم ،آن رُخشاره موهن پیروزی بدست نمی آورد که پس از گذشت چند سال باختری ها به اندیشه ساخت بخش دوم آن رُخشاره بیافتند و بخواهند یکی دیگر از نبرد و پهلوانان استوره ای میهن را به چالشی دگرگون شده بکشند.

  • سوشیانت

جنگ ترموپیل

سوشیانت | چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۴۰ ق.ظ | ۱دیدگاه

جنگ ترموپیل

جنگ ترموپیل (۴۸۰ پ. م.) یکی از معروف‌ترین جنگ‌های پس قراول در تاریخ جنگ‌های جهان است و لئونیداس سردار سپاه یونان توانست با این جنگ اسم بزرگی در تاریخ به جای بگذارد.

دلایل لشکرکشی شاهنشاهی ایران به یونان

خَشایارشا از پادشاهان هخامنشی است. پدرش داریوش بزرگ و مادرش آتوسا دختر کوروش بزرگ بود. داریوش بزرگ پسران بسیاری داشت که بزرگ‌ترین آن‌ها آرتابرزن بود که از دختر گئوبروو، همسر نخست داریوش بود، ولی خشایارشا را که بزرگترین فرزند آتوسا دختر کورش بود به جانشینی برگزید.

نام خشایارشا از دو جزء خشای (شاه) و آرشا (مرد) تشکیل شده و به معنی »شاه مردان» است. خشایارشا در سن ۳۶ سالگی به پادشاهی رسید و در آغاز سلطنت شورشی را که در مصر برپا شده بود فرونشاند و بعد به بابل رفت و شورش‌های آنجا را نیز سرکوب کرد. در این جنگ قسمت اعظم بابل ویران گشت.

خشایارشا در صدد استفاده از اختلافات داخلی یونانیان نبود و نمی‌خواست به این کشور حمله کند. اما اطرافیان وی از جمله مردونیه داماد داریوش، شکست در نبرد ماراتن )۴۹۰ ق. م.) را مایه سرشکستگی ایران می‌دانست و خشایارشا را به انتقام فرامی‌خواند. یونانیان مقیم دربار ایران نیز که از حکومت این کشور ناراضی بودند از خشایارشا درخواست می‌کردند که به یونان یورش برد. در آن زمان در یونان حکومت‌های مستقلی با عنوان «دولت شهر» بر هر یک از سرزمین‌های این کشور حکمرانی می‌کرد و حکومت واحدی وجود نداشت.

  • سوشیانت

جنگ‌های ایران و روم

سوشیانت | چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۲۶ ق.ظ | ۰دیدگاه

جنگ‌های ایران و روم

جنگ‌های ایران و روم رشته جنگ‌هایی است که از سال ۵۴ پیش از میلاد با یورش کراسوس سیاست‌مدار و سردار رومی به ایران در زمان پادشاهی فرهاد سوم اشکانی آغاز و تا پایان دوران ساسانیان ادامه یافت.

پیش زمینه

در تاریخ خاور نزدیک پادشاهی سنتروک، شاه اشکانی، هم‌زمان با آغاز جنگ‌های میان ایران و کشور روم است. این دو قدرت هدف‌های متفاوتی داشتند. در حالی که روم آشکارا می‌خواست خاور را تسخیر کند و آن را به استان خود تبدیل نماید و ثروت‌های آن را به یغما ببرد،  برنامه ایرانیان بسیار فروتنانه‌تر و چیزی جز بازسازی شاهنشاهی هخامنشی نبود.پادشاهی سنتروک (سیناتروس) هم‌زمان با رویدادهای مهمی بود که در ارمنستان و آسیای صغیر رخ دادند. قدرت تیگران دوم (بزرگ) شاه ارمنستان رو به افزایش بود او نفوذ خود را تا قلمروی دست نشاندگان پارتیان همچون اُسروئن، گوردی ین و ماد آتروپات گسترش داد، ماد را تاراج نمود و تا سوریه و فینیقیه پیش راند؛ او حتی بر خود نامواره «شاهنشاه» نهاد. اما رویدادی که خاور را تکان داد جنگ روم با مهرداد ششم (اوپاتور) شاه پونت و همپیمانش تیگران بود. در پی جنگ و پس از شکست قطعی این دو شاه، قلمرو روم به طرز خطرناکی به آستانه مرز دولت اشکانی رسید. در این جنگ دو طرف کوشیدند پای سنتروک را به نبرد بکشانند، اما او خودداری ورزید. پس از مرگ سنتروک پسرش فرهاد سوم هم‌زمان با سومین جنگ میان روم و مهرداد ششم و تیگران به پادشاهی رسید. مهرداد و تیگران کوشیدند فرهاد را به سوی خود بکشانند، تیگران پیشنهاد پس دادن «هفتاد دره» و سرزمینهایی که ارمنستان در شمال بین النهرین گرفته بود کوشید پشتیبانی فرهاد را بدست آورد اما با پیروزی سپاه روم به فرماندهی لیسینیوس لوکولوس در نبرد تیگرانوسرت بر تیگران گفتگوها بی نتیجه ماندند. از دیگر سوی نیز گفتگوهای لوکولوس با فرهاد بی نتیجه ماند زیرا فرهاد پیشنهاد اتحاد با روم را نپذیرفت. با این حال روابط دو کشور مسالمت آمیز بود تا آنکه با ستیز میان تیگران جوان و پدرش و گریختن پسر نزد فرهاد وضع پیچیده شد. فرهاد به پشتیبانی از پسر به ارمنستان لشکر کشید اما کار به جایی نبرد و تنها به تیگران جوان اجازه داد آرتاکسات را محاصره کند، ولی پسر از پدر شکست خورد و نزد پومپئوس سردار رومی گریخت. این رویدادها روابط ایران و روم را تیره ساخت. پومپئوس لقب «شاهنشاه» فرهاد را نپذیرفت و او را شاه خطاب کرد. همچنین به وعده‌های پیشین خود مبنی بر حق فرهاد بر سرزمینهای وعده داده شده تیگران بزرگ را نپذیرفت و سپاهی برای راندن ایرانیان از آن نواحی گسیل کرد. در پایان نیز با تحمیل یک کمیسیون آشتی حل اختلافات زمینی، پارتها دریافتند که جز آدیابن چیزی نصیبشان نشده. درگیری‌های درونی به فرهاد فرصت ادامه کار را نداد چه بر اثر این درگیری‌ها به دست پسرانش اُرُد دوم و مهرداد سوم کشته شد. اُرُد پس از مدتی جنگ و گریز با برادر و شکست دادن و کشتن وی به شاهی رسید.

  • سوشیانت

جنگ حران یا کاره

سوشیانت | سه شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۴۷ ب.ظ | ۰دیدگاه

تاریخ جنگهای ایران

 

 

جنگ حران یا کاره

 

بدون شک همه دوستان نام سورن را مترادف با نام یکی از خودروهای اخیر شرکت ایران خودرو میدانند و بس و اگر از ایشان سوال شود سورن که بود جوابی ندارند. سورن یا بهتر است بگوئیم سورنا یکی از دلاورمردان نامی ایران زمین بود که حدود 2060 سال قبل، در زمان ارد اول شاه اشکانی می زیست. او حدود 80 سال پیش از میلاد متولد شد و سی و چند سال بعد از دنیا رفت. اما اینکه در مدت عمر کوتاه خود چه کرد موضوع این پست ماست که از دوستان عاجزانه میخواهم که بخوانند و نام او را در ذهن خود در کنار سرداری چون آریو برزن حک کنند. از دوستانی که فرزندان خردسال (در حد 7 تا 15 سال)  دارند عاجزانه تقاضا میکنم با صدای بلند داستان ابن نبرد را برای آنها بخوانند.

  • سوشیانت

اردشیر بابکان

سوشیانت | سه شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۱، ۰۱:۲۶ ب.ظ | ۰دیدگاه

عملکرد اردشیر بابکان پس از مرگ اردوان پنجم واپسین شهریار اشکانی


 

در تاریخ طبری تسخیر آذربایجان و ارمنستان و ولایات غربی ایران و نیز بین النهرین توسط اردشیر را پیش از فتح ایالات خاوری ایران مانند کرمان و امثالهم آمده است.

همین منبع بر این باور است که اردشیر پس از تصرف بین النهرین و تیسفون پایتخت باشکوه دولت اشکانی، در بخش غربی دجله در برابر تیسفون شهری بنا کرد و آن را وه اردشیر (به اردشیر) نام نهاد. این شهر نیز پیش از به قدرت رسیدن اردشیر وجود داشته و ویرانی هایی را تجربه کرد و بازسازی و مرمّت گردید. این شهر همان شهر معروف سلوکیه در کرانه رود دجله است که در سال ۳۱۲ پیش از میلاد مسیح یعنی سال تاسیس دولت سلوکی، توسط سلوکوس اول ملقّب به نیکاتور (فاتح) بنا شده بود و مرکزی با اهمیّت در امر تجارت، امور فرهنگی، هنری و …. در مشرق زمین بوده و در کنار بابل و ممفیس یکی در بین النهرین و دیگری در مصر اهمیت و اعتبار جهانی داشته و یکی از سه مرکز درخشان جهان باستان بوده است. نشانه های تمدّن یونانی تا عصر اردشیر در این شهر به جای مانده بود. این شهر با عظمت و شکوه در سال ۱۶۴ میلادی به دست «اویدیوس کاسیوس» سردار رومی تصرّف و غارت شد و به صورت ویرانه ای درآمد. این رویداد به معنای پایان تمدّن یونانی و نشانه های آن در این شهر بزرگ و با عظمت دانسته شده و افزون بر این رومیان که کسانی جز خودشان را وارثان و حامیان تمدن هلن (یونانی) نمی دانستند، هرگز تحمل نمی کردند که شهری به نام سلوکیه با آن عظمتش که یونانی مآبی در آن زنده مانده بود در کنار پایتخت اشکانیان یعنی شهر تیسفون باقی بماند و به همین علت آن را طعمه حریق کرده و بناهای آن را با خاک یکسان نمودند.

  • سوشیانت

زندگی نامه لطفعلی خان

سوشیانت | يكشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۱، ۰۹:۳۱ ب.ظ | ۰دیدگاه

زندگی نامه لطفعلی خان

لطفعلی خان زند در سال ۱۱۴۸ خورشیدی درشیرازمتولد شد وی پسر جعفر خان نوه صادق خان برادرکریم خان وکیل الرعایا است اودارای ویژ گی های برجسته ای همچون خوش سیمایی و شجاعات و لاوری و نیرومندی و هوش سرشار بود بعضی ها او را آخرین شمشیرزن شرق میدانند او در سال ۱۱۶۸ به حکومت رسید و تا ۱۱۷۳ ادامه یافت او از ادب و شعر هم بی بهره نبود و شعر زیر راکه درتایخ ایران بسیارنامدار میباشد درباره ی شکست هایش از آقا محمد خان قاجارسروده است .

یارب ستدی مملکت از همچو منی    دادی به مخنثی نه مردی نه زنی

 

از گردش روزگار معلومم شد    پس تو چه دف زنی چه شمشیر زنی

 

حتی آقا محمد خان قاجار نیز به شجاعت وی اقرار داشته و هنگامی که به آقا محمد خان خبر دادند که فرزندانی برای فتحعلی شاه (برادر زاده آقا محمد خان) به دنیا آمده است او گفت که ای کاش در میان آنان یکی مانند لطفعلی خان پیدا شود.

هنگامی که جعفر خان توسط کودتاگران در شیراز بر سر تخت شاهی کشته شد لطفعلی خان در بوشهر بود و در حال سامان دادن به اوضاع آن بود که به وی خبر کشته شدن پدرش را به او دادند در این هنگام لطفعلی خان که ۱۸ یا ۱۹ سال داشت به کمک حاج ابراهیم کلانتر با ۳۰۰ سرباز شبستانی بر کودتاگران پیروز شد و  در سال ۱۱۶۸ شمسی به حکومت رسید در این هنگام او با آقا محمد خان قاجار روبرو شد که بر نواحی شمالی و مرکزی ایران تسلط یافته بود او در ابتدا در جنگ هایش با آقا محمد خان به کامیابی رسید اما در یکی از لشکرکشی ها   که او برای مهار قشون آقا محمد خان از شهر خارج شده بود به شاه جوان خیانت شد و حاج ابراهیم کلانتر دروازه های شهر را هنگام بازگشت وی به شیراز به رویش بست و خیلی از سپاهیان وی با شایعات  برادر حاج ابراهیم که در لشکر لطفعلی خان بود پراکنده گشتند و لطفعلی خان با لشکر اندکی (۴ یا ۵ نفر (که برایش باقی مانده بود  به بندر ریگ رفت و امیر علی خان حاکم آن جا هر چه در توان داشت به وی کمک کرد و سپس قلعه رزقان که در میان بیابان بود را تسخیر کرد و لشکری را که آقا محمد خان برای دستگیری او فرستاده بود را شکست داد هنگامی که خبر به گوش آقا محمد خان رسید خود با سپاهی ۴۰ هزار نفری راهی شیراز شد و لطفعلی خان با ۳۰۰۰ نفر در ۱۴ فرسنگی شیراز مردانه بر لشکر آقا محمد خان زد تا چادر آقا محمد خان رسید و یکی از فرماندهان وی یا از باب جهالت و یا از روی خیانت به او گفت که آقا محمد خان فرار کرده و بهتر است عقب نشینی کنیم و لطفعلی خان حرف وی را قبول کرد و دستور اتمام جنگ را داد .

اما سپیده دم مشخص شد که آقا محمد خان فرار نکرده و در چادرش بوده است و لطفعلی خان در آن هنگام چاره ای جز فرار در برابر آن لشکر انبوه نداشت بدین ترتیب وی از راه بیابان به طبس رفت و حام طبس به وی ۲۰۰ سوار داد و طولی نکشید که لطفعلی خان ابرقو را گرفت و در آنجا به گسترش سپاهیانش پرداخت تا آنکه سپاهیانش به ۱۵۰۰ تن رسیدند و سپس وی به کمک بزرگان نرماشیر کرمان را گرفت و نام شاهی بر خود نهاد و مردم کرمان نیز از وی پشتیبانی کردند پس از آن آقامحمد خان قاجار با تمام لشکریانش راهی کرمان شد و آن را محاصره کرد محاصره ۳ تا ۴ ماه طول کشید تا آن که در شهر قحطی آمد اما لطفعلی خان باز هم مقاومت کرد اما در این زمان یکی از سربازانش به وی خیانت نمود و دروازه شهر را به روی دشمن باز کرد و ۱۲۰۰۰ تن از سربازان دشمن وارد شهر شدند و بقیه آماده ی کمک رسانی بودند لطفعلی خان تا آنکه آخرین سربازانش کشته شدند مقاومت کرد اما دیگر چاره جز فرار نداشت پس آقامحمد خان به افرادش دستور داد در اطراف شهر صف بزنند تا از فرار پهلوان ناکام جلوگیری کنند اما وی به کمک اسب نامدارش غران از میان سپاهیان دشمن گریخت و به ارگ بم رفت و حاکم آنجا وی را گرامی داشت اما پس از مدتی بخاطر تر س از آقا محمد خان مهمان خود را تحویل داد .

اما لطفعلی خان به همین آسانی تسلیم نشد وی تا آنکه پاهای اسبش را قطع کردند و خود نیز از شانه ها دچار زخم شد مقاومت نمود اما سرانجام پهلوان ناکام دستگیر شد و وی را پیش آقا محمد خان بردند لطفعلی خان به آقا محمد خان سلام نکرد و او را خوار داشت و هنگامی که به او گفته شد به آقا محمد خان سجده کند گفت من تنها به خدا سجده می برم و آقا محمد خان عصبانی شد رفتار آقا محمد خان با لطفعلی خان حقیقا ننگین است او به اصطبل بانانش که از ترکمن بودند دستور داد اعمالی با لطفعلی خان انجام دهند که قلم از تحریر و زبان از تقریر آن شرم دارد سپس لطفعلی خان را در اصطبل گنجاندند و به وی آب ندادند روز بعد او را پیش آقا محمد خان بردند و وی را آنقدر آزار داده بودند که توان ایستادن نداشت و نقش زمین شد در این هنگام آقا محمد خان گفت :لطفعلی خان آیا هنوز هم غروور داری ؟ لطفعلی خان با شنیدن این جمله از جا بلند شد و آب دهانش را در صورت آقا محمد خان پرتاب کرد و به او گفت: (من از تو نمی ترسم ای اخته ی فرومایه ) این بدترین حرفی بود که شخصی میتوانست جلوی نوکران آقا محمد خان به او بگوید وآقا محمد خان با شنیدن این سخن عصبانی شد و دستور نابینا کردن او را داد وسپس وی را زندانی کردو پس از مدتی دستور کشتنش را داد آرامگاه لطفعلی خان هم اکنون در امام زاده زید تهران است.

او اولین شخصی بود که به فکر تاسیس بیمه ی تامین اجتماعی افتاد که متاسفانه عمر مجال اینکار را به وی نداد .

 

خدمات وی در طول حکومت ۵ ساله اش

1.او جاده ی سوشه که در رونق بخشیدن به جنوب ایران بسیار پر رونق بود را احداث کرد اما با حمله ی قاجار این پروژه ناتمام ماند         

 

2.او سد تنگاب که در دوره ساسانی ساخته شده بود را نوسازی کرد

 

3.حافظیه و سعدیه را ترمیم کرد

 

لطفعلی خان واپسین شاه زند بود که تراژدی اواخر عمر او هر انسان مهر ورزی را به گریه وا می دارد و سلسله زندیه با ریخته شدن خون یکی از رشیدترین جوانان ایرانی برچیده شد.

 

بر گرفته از:

تارنمای تاریخ ایران

 

  • سوشیانت

شگفتی های شهر سوخته

سوشیانت | شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۱، ۰۱:۴۹ ب.ظ | ۰دیدگاه

شگفتی های شهر سوخته

در روزگاران دور که بشر تازه یک‌جا نشین شده بود، شهری در سیستان پدید آمد که به گفته‌ی باستان‌شناسان به لحاظ بافت شهری، جمعیت، برنامه ریزی شهری و … اولین شهر جهان بود. شهر سوخته و تمدن هوشمند و خلاق آن با بیش ازپنج‌هزار سال قدمت، به‌عنوان بزرگ‌ترین استقرار شهرنشینی در نیمه‌ی شرقی فلات ایران، نمونه‌ای منحصر به ‌فرد و حکایت‌گر واقعی علم، صنعت و فرهنگ گذشته‌های دور این مرز و بوم می‌باشد.

شهر سوخته در ۵۶ کیلومتری زابل در استان سیستان و بلوچستان و در حاشیه جاده زابل – زاهدان واقع شده است. این شهر در ۳۲۰۰ سال قبل از میلاد پایه گذاری شده و مردم این شهر در چهار دوره بین سال‌های ۳۲۰۰ تا ۱۸۰۰ قبل از میلاد در آن سکونت داشته اند. محوطه باستانی شهر سوخته در هزاره دوم و سوم قبل از میلاد، توسط مهاجرانی که از چهار گوشه به ‌آن مهاجرت کرده‌اند، بنا شده است.سند یا کتیبه ای که نام واقعی و قدیمی این شهر را مشخص کند هنوز به دست نیامده و به دلیل آتش سوزی در دو دوره زمانی بین سال های ۳۲۰۰ تا ۲۷۵۰ قبل از میلاد «شهر سوخته» نامیده می شود.«کلنل بیت» یکی از ماموران نظامی بریتانیا از نخستین کسانی است که در دوره قاجار و پس از بازدید از سیستان به این محوطه اشاره کرده و نخستین کسی است که در خاطراتش این محوطه را شهر سوخته نامیده و آثار باقیمانده از آتش سوزی را دیده است. پس از او «سر اورل- اشتین» با بازدید از این محوطه در اوایل سده حاضر، اطلاعات مفیدی در خصوص این محوطه بیان کرده است. بعد از او شهر سوخته توسط باستان‌شناسان ایتالیایی به سرپرستی«مارتیسو توزی» از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۷ مورد بررسی و کاوش قرار گرفت.شهر سوخته دارای تشکیلات مرتب و منظمی بوده و از بعد سازمان‌دهی اجتماعی نیز جزو شهر‌های پیشرفته‌ی زمان خود بوده است. وجود نظام مرتب و منظم آب‌رسانی و تخلیه‌ی فاضلاب، دانش پزشکی پیشرفته و صدها عامل دیگر بر اهمیت این منطقه افزوده است.

  • سوشیانت

تاریخ ماد

سوشیانت | شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۵۱ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

تاریخ ماد

ترکیب قومی یا اصل و تبار مردمان ساکن فلات ایران و دست کم بخش باختری آن سرزمین در حدود هزار سال قبل از میلاد، به اندازه بسنده روشن نیست. مردم این سرزمین از دریاچه اورمیه گرفته تا بخش بالای دیاله، از قوم «گوتی و لولوبی» بودند و لولوبیان در نقاط باختری تر و گوتیان در نواحی خاوری تر می زیستند. گمان می رود که سوّمین عنصر قومی که نزدیک به همان ناحیه می زیست، «مهرانیان» بوده اند.
ناحیه جنوب باختری، یعنی بخش های بالای دیاله و کرخه را عنصر قومی «کاسی» اشغال کرده بود. به احتمال، ساکنان حاشیه کرانه دریا، که بعدها نویسندگان عهد عتیق آنها را کاسپیان خواندند، به گروه «کاسی» و «عیلامی» منتسب بودند.

سرانجام ممکن است در برخی نواحی مجاور دریاچه اورمیه، (بویژه در باختر و شمال آن)، و همچنین در برخی دره های باختری زاگرس، عناصر قومی هوریانی زندگی می کردند. همچنین، در آغاز هزاره نخست ق.م، در خاور ایران، یک عنصر تازه زبانی و قومی دیگر نیز دیده می شود، و آن، عنصر آریایی است که ریشه آن به ظاهر در آسیای میانه بوده است. با اطمینان می توان گفت که دامداری در میان ایشان بسیار پیشرفته بود (بویژه پرورش اسب) و در دامنه کوه ها، کشاورزی رونق داشت و از فلزکاری و مفرغ به خوبی آگاه بودند. لولوبیان نیز که از دیرباز با نواحی پیشرفته تر (همچون سومر و اکّد) تماس داشتند، بیش از دیگران پیشرفت کرده بودند و فرهنگ و تمدّن بابل و آشور، میان لولوبیان باختری نفوذ فراوان داشت. قبیله های پیشرفته تر کاسی نیز به سبب رابطه نزدیکی که با بابل داشتند، سطح رشد و تکاملشان به نسبت، بالاتر بود.اما راجع به گوتیان، نشانه دیگری از موجودیت ناوابسته ایشان در آثار به جا مانده از هزاره نخست قبل از میلاد دیده نشده است.

 

  • سوشیانت
تحلیل آمار سایت و وبلاگ