جنگهای ایران و روم
جنگهای ایران و روم
جنگهای ایران و روم رشته جنگهایی است که از سال ۵۴ پیش از میلاد با یورش کراسوس سیاستمدار و سردار رومی به ایران در زمان پادشاهی فرهاد سوم اشکانی آغاز و تا پایان دوران ساسانیان ادامه یافت.
پیش زمینه
در تاریخ خاور نزدیک پادشاهی سنتروک، شاه اشکانی، همزمان با آغاز جنگهای میان ایران و کشور روم است. این دو قدرت هدفهای متفاوتی داشتند. در حالی که روم آشکارا میخواست خاور را تسخیر کند و آن را به استان خود تبدیل نماید و ثروتهای آن را به یغما ببرد، برنامه ایرانیان بسیار فروتنانهتر و چیزی جز بازسازی شاهنشاهی هخامنشی نبود.پادشاهی سنتروک (سیناتروس) همزمان با رویدادهای مهمی بود که در ارمنستان و آسیای صغیر رخ دادند. قدرت تیگران دوم (بزرگ) شاه ارمنستان رو به افزایش بود او نفوذ خود را تا قلمروی دست نشاندگان پارتیان همچون اُسروئن، گوردی ین و ماد آتروپات گسترش داد، ماد را تاراج نمود و تا سوریه و فینیقیه پیش راند؛ او حتی بر خود نامواره «شاهنشاه» نهاد. اما رویدادی که خاور را تکان داد جنگ روم با مهرداد ششم (اوپاتور) شاه پونت و همپیمانش تیگران بود. در پی جنگ و پس از شکست قطعی این دو شاه، قلمرو روم به طرز خطرناکی به آستانه مرز دولت اشکانی رسید. در این جنگ دو طرف کوشیدند پای سنتروک را به نبرد بکشانند، اما او خودداری ورزید. پس از مرگ سنتروک پسرش فرهاد سوم همزمان با سومین جنگ میان روم و مهرداد ششم و تیگران به پادشاهی رسید. مهرداد و تیگران کوشیدند فرهاد را به سوی خود بکشانند، تیگران پیشنهاد پس دادن «هفتاد دره» و سرزمینهایی که ارمنستان در شمال بین النهرین گرفته بود کوشید پشتیبانی فرهاد را بدست آورد اما با پیروزی سپاه روم به فرماندهی لیسینیوس لوکولوس در نبرد تیگرانوسرت بر تیگران گفتگوها بی نتیجه ماندند. از دیگر سوی نیز گفتگوهای لوکولوس با فرهاد بی نتیجه ماند زیرا فرهاد پیشنهاد اتحاد با روم را نپذیرفت. با این حال روابط دو کشور مسالمت آمیز بود تا آنکه با ستیز میان تیگران جوان و پدرش و گریختن پسر نزد فرهاد وضع پیچیده شد. فرهاد به پشتیبانی از پسر به ارمنستان لشکر کشید اما کار به جایی نبرد و تنها به تیگران جوان اجازه داد آرتاکسات را محاصره کند، ولی پسر از پدر شکست خورد و نزد پومپئوس سردار رومی گریخت. این رویدادها روابط ایران و روم را تیره ساخت. پومپئوس لقب «شاهنشاه» فرهاد را نپذیرفت و او را شاه خطاب کرد. همچنین به وعدههای پیشین خود مبنی بر حق فرهاد بر سرزمینهای وعده داده شده تیگران بزرگ را نپذیرفت و سپاهی برای راندن ایرانیان از آن نواحی گسیل کرد. در پایان نیز با تحمیل یک کمیسیون آشتی حل اختلافات زمینی، پارتها دریافتند که جز آدیابن چیزی نصیبشان نشده. درگیریهای درونی به فرهاد فرصت ادامه کار را نداد چه بر اثر این درگیریها به دست پسرانش اُرُد دوم و مهرداد سوم کشته شد. اُرُد پس از مدتی جنگ و گریز با برادر و شکست دادن و کشتن وی به شاهی رسید.
آغاز نبرد
در سال ۵۴ پیش از میلاد لیسینیوس کراسوس یکی از سه عضو حکومت سه نفره روم (تریوم ویراتوس) که در آن زمان فرماندار سوریه بود برای عقب نماندن از دو عضو دیگر حکومت (پمپئوس و یولیوس سزار) و بدون اعلام جنگ از رود فرات گذشت، وی در آغاز به موفقیتهایی دست یافت. وی زمستان سال ۵۳/۵۴ پیش از میلاد به سوریه بازگشت و گروهانهایی را برای پاسداری از سرزمینهای اشغال شده بین النهرین باقی گذاشت. او دوباره در بهار سال ۵۳ پیش از میلاد بدون توجه به اندرزهای آرتاواز شاه ارمنستان مبنی بر پیشروی نکردن در سرزمینهای هموار بینالنهرین بدان سوی به حرکت درآمد. اُرُد خود با بخشی از سپاه یک پست دیده بانی را در ارمنستان گرفت و وظیفه رویارویی با کراسوس را بر دوش سورنا نهاد. سرانجام دو سپاه در حرّان (کارهه) به هم رسیدند. نتیجه نبرد حران برای رومیان فاجعه بار بود چرا که ایرانیان با بهره جستن از شگردهای گوناگون جنگی خود سپاه روم را نابود ساختند. در پی این پیروزی و خلأ قدرت روم در آسیای صغیر و سوریه سپاه ایران به فرماندهی پاکور پسر اُرُد به این سرزمینها یورش بردند. سواران پارتی تا کیلیکیه و سوریه پیش راندند و باروهای شهر انطاکیه را تسخیر نمودند هرچند به محاصره شهر نپرداختند و به تاراج پیرامون آن بسنده کردند. شکستی که بخشی از سپاه ایران در آنتیگونه متحمل شدند و بی عملی پاکور وقفهای بود که رومیان از آن بهره جستند و به کمک سوریه شتافتند. شایع شد که قرار است اُرُد با بخشی از سپاه خویش به سوریه بتازد. به هر روی رومیان توانستند این خطر را دور کنند زیرا اوروناداپات شَهرَب بینالنهرین را که به اُرد تمایل داشت به سمت خویش کشیدند و محرمانه پاکور را نامزد پادشاهی نمودند. در نتیجه اُرد پاکور را فراخواند و ایرانیان به این سوی فرات بازگشتند. شعله ور شدن جنگهای داخلی روم میان جمهوری خواهان و طرفداران امپراتوری اُرد را به فکر اقدامی تهاجمی انداخت. رویدادی که اجرای این برنامه ر آسان نمود آمدن لابیِنوس یکی از پیکهای جمهوری خواهان برای درخواست کمک بود.دربهار سال ۴۰ پیش از میلاد سپاه ایران به فرماندهی پاکور و لابیِنوس از فرات گذشت و پس از دو نبرد سخت که سواران پارت به برکت شگردهای جنگی خود پیروز شدند، سوریه را تسخیر نمودند.ارتش ایران پس از پیروزی به دو بخش تقسیم شد. لابیِنوس با بخشی از سپاه به آسیای صغیر رفت و بخش بزرگی از آنجا را گرفت اما پاکور رفت. سپاه جنوب نیز خود به دو بخش تقسیم شد یکی به فرماندهی پاکور و دیگری به فرماندهی بَرزَفان. پاکور شهرهای فنیقیه و یهودیه را تسخیر کرد غیر از شهر صور که پایداری نمود. پارتیان آنگاه مالخوس شاه ناتابیان را فرمانبردار خود ساختند. بدین سان پارتیان در مدتی کوتاه بر سراسر روم خاوری (جز مصر) چیره گشتند. اما رومیان بیکار ننشستند و با توجه به برتری منابع نیروی انسانی خود (سپاه ایران را در حدود پنجاه هزار نفر برآورد کردهاند) کوشیدند تا سرزمینهای از دست رفته را بازیابند، پس آنتونیوس سپاهی به فرماندهی سردار با کفایت رومی ون تیدیوس باسوس به خاور گسیل داشت. نخست در سال ۳۹ پیش از میلاد ون تیدیوس باسوس در آسیای صغیر لابیِنوس را غافلگیر نمود و شکست داد، لابیِنوس دستگیر و اعدام شد. سپس با شکست یگانهای پارتیای که در راههای ورودی سوریه گماشته شده بودند به سوریه راه یافت و سوریه، فنیقیه و یهودیه را بازپس گرفت. سال بعد پاکور برای گشودن دوباره این سرزمینها بخت خود را آزمود اما قاطعانه در نبرد گین داروس شکست خورد و در نتیجه فرات دوباره مرز دو امپراتوری شد. "در یکی از جنگ های ارد دوم اشکانی 1000 شتر تیر سربازان را حمل میکردند و رومی ها که از مهارت پارت ها در سواری و تیرانرازی بی خبر بودند شکست سختی خوردند."
نبرد بر سر ارمنستان
با ناکام ماندن سیاستهای اشکانیان در سوریه و آسیای صغیر، آنان توجه خود را به گستردن نفوذ خود در ارمنستان معطوف ساختند، جنگی یک صد ساله در حال پدید آمدن بود. فرهاد چهارم جانشین اُرد فرمانروایی سنگدل بود چنانکه پدر، برادران و پسر تازه بالغ خود را کشت، این امر موجب گریختن بسیاری از بزرگان پارت به بیرون از کشور شد، یکی از این بزرگان به نام مونائز (که سرداری نابغه بود به آنتونیوس امپراتور روم پناه برد و او نیز چند شهر سوریه را در اختیار مونائز گذاشت. آغازگر جنگ تازه آنتونیوس بود که از آشتی مونائز با فرهاد چهارم غافلگیر شد و از مونائز خواست پس از بازگشت به ایران فرهاد را راضی کند تا پرچمها و اسیران رومی نبرد حران (کارهه) را باز پس دهد. هنگامی که این پیشنهاد رد شد، آنتونیوس با یک سپاه بزرگ یکصد هزار نفری به سوی ایران رهسپار شد. او برخلاف کراسوس با توجه به اندرز آرتاواز شاه ارمنستان که ظاهراً جانب او را گرفته بود تصمیم گرفت به ماد آتروپات که منطقهای کوهستانی و از یورش سوارانی پارتی در امان بود یورش برد، اما خطایی بزرگ کرد و ارتش خود را دو بخش نمود. خود با سپاه بزرگ تر پیش افتاد و همه تدارکات و دستگاههای جنگی و دژکوب را با دو لژیون مامور کرد تا آهسته تر از پس او بیایند. فرهاد به محض آگاهی یافتن از حرکت آنتونیوس با شتاب راهی ماد آتروپات شد، آنجا نیز دریافت که رومیان دو دسته شدهاند و چون میدانست محاصره فراسپه (تختگاه ماد) بدون دژکوب به درازا خواهد کشید به دسته دوم یورش برد و پس از نابودی دو لژیون همه تدارکات و جنگ افزارهای محاصره را نابود کرد. آتاواز شاه ارمنستان نیز دریافت که با این شرایط شکست رومیان حتمی است پس یا متحدانش به سپاه ایران پیوست. آنتونیوس در وضع دشواری گرفتار شده بود، پارتیان سپاه روم را محاصره کردند و راه رسیدن مواد خوراکی را بر او بستند تا وادارش کنند نیروهای مهمی را از خود جدا کند، گشتیهای فرهاد نیز از ناتوانی دشمن بهره میجستند و به آن آسیب میرساندند.آنتونیوس پس از آنکه دو بار بیهوده درخواست کرد پرچمها و اسرای رومی را بازپس دهند، با نزدیک شدن زمستان تصمیم به عقب نشینی گرفت. سرانجام ۲۷ روز پس از ترک فراسپه و با از دست دادن یک سوم سپاهش به رود ارس در مرز ماد و ارمنستان رسید و از آنجا نیز با از دست دادن هشت هزار نفر از سربازانش خود را به سوریه رساند. بدین سان لشکر کشی روم بدون دست یافتن به هدفی به شکست انجامید.فرهاد نیز نخست ماد آتروپات را تسخیر نمود و به ایران پیوست و سپس ارمنستان را گرفت و آن را به عنوان کشوری دست نشانده تحویل آرتاکسس داد. رومیان در سال ۲۰ پیش از میلاد برای پاک کردن ننگ شکست حران (کارهه) و محاصره فراسپه دوباره دست به لشکر کشی بر ضد ایران زدند این بار اُکتاویانوس امپراتور جدید روم خود رهسپار سوریه شد و پسر خوانده اش تیبریوس به ارمنستان یورش برد و این کشور دوباره به چنگ رومیان افتاد. فرهاد که دید از دو سو مورد یورش قرار گرفته تصمیم گرفت ریشه فتنه را بخشکاند پس موافقت نمود تا پرچمها و اسیران به تیبریوس باز گردانده شوند. او (بلاش) بارها ارمنستان را به لرزه درآوردهاست. تاسیتوس
بلاش یکم (۵۱ تا ۷۹ میلادی) در سال ۵۴ میلادی پس از درگیریهای فراوان برادر کوچک خود تیرداد را به پادشاهی ارمنستان رساند، این امر باعث برانگیختن خشم نرون امپراتور روم شد، پس سردار خود دومیتیوس کوربولون را مامور اقدام نظامی علیه پارتیان نمود. نبرد در سال ۵۸ میلادی آغاز شد اما تیرداد با ترفندهای ماهرانه همه یورشهای را خنثی نمود و در نتیجه کوربولون پیشنهاد گفتگو داد که به جایی نرسید. در واکنش رومیان در سه ستون وارد ارمنستان شدند و شهر آرتاکسات و سال بعد تیگرانوسرت را تصرف کردند، تیرداد کوشید از راه ماد آتروپات به ارمنستان بتازد اما به دلیل کمبود نیرو راه به جایی نبرد؛ رومیان تیگران نوه آرکلائوس واپسین شاه کاپادوکیه را بر تخت ارمنستان نشاندند. تیگران بی گمان به سفارش روم به آدیابن که تیول پارتیان بود تاخت و این کار بلاش یکم را وادار به مداخله کرد. بلاش از سه سو دست به یورش زد: یورش به ارمنستان و آدیابن به فرماندهی تیرداد و دیگر فرماندهانش و به سوریه با سپاهی بزرگ به فرماندهی خودش. رومیان در محاصره افتادند و کار به گفتگو کشید، شرایطی که ایرانیان بر رومیان تحمیل کردند بسیار سخت و خوار کننده بود و در عوض ایرانیان به کامیابی ای شگرف دست یافتند. در نتیجه قرار بر این شد که شاه ارمنستان از دودمان اشکانیان باشد ولی تاجش را از دست امراتور روم بگیرد اما بلاش پیش از آنکه نرون تاج بر سر تیرداد شاه ارمنستان بگذارد خود در آیینی رسمی در برابر بزرگان پارت، ماد و ارمنستان بر سر او تاج گذاشت و آنگاه او را برای گرفتن تاج به روم فرستاد. بدین ترتیب ارمنستان بخشی از شاهنشاهی اشکانی شد.
شاهنشاهی اشکانی در وضع دفاعی
در ۱۱۴ میلادی ترایانوس امپراتور روم به بهانه اینکه خسرو اشکانی پارتاماسیس پسر دوم پاکور را بدون جلب توافق روم به پادشاهی ارمنستان رساند، با سپاهی در حدود یکصد هزار نفر به ارمنستان یورش برد .خسرو با توجه به برتری عددی رومیان (باید توجه داشت که در آن زمان دو نفر دیگر نیز در ایران مدعی پادشاهی بودند) به جنگ منظم تن نداد. ترایانوس بدون مقاومتی ارمنستان را گرفت و تبدیل به ایالتی رومی نمود سپس در ۱۱۵ وارد شمال بین النهرین شد و شهرهای نصیبین و اِدس را بدون نبرد تسخیر نمود و تبدیل به ایالتی رومی ساخت و سپس در امتداد جنوب پیش رفت و شهر تیسفون را اشغال نمود و بر خود لقب «فاتح پاتیان» نهاد. آن گاه با کشتی از دجله تا خلیج فارس رفت و شهرهای خاراسن و خاراکس اسپاسینو را تسخیر نمود و به بابل باز گشت اما دریافت که خسرو در بسیاری از سرزمینهای تسخیر شده دست به ضد حمله زدهاست. وضع رومیان با شورش یهودیان از سیرناییک (برقه در لیبی) تا خاورمیانه بدتر شد. سرانجام نیز خسرو با یورش همه جانبه در سه جبهه ماد، فرات و سلوکیه رومیان را پس راند. دور تازه جنگ در زمان پادشاهی بلاش چهارم (۱۴۸/۱۴۹ تا ۱۹۳ میلادی) و با یورش ایران و تسخیر همزمان ارمنستان و سوریه آغاز شد. در واکنش مارکوس اورلیوس امپراتور روم در سال ۱۶۲ میلادی سپاه بزرگی به فرماندهی آویدیوس کاسیوس به خاور گسیل داشت، این سپاه نخست ارمنستان را گرفت و آنگاه آدیابن و اوسروئن را تسخیر نمود، آنگاه سوریه را از پارتیان باز پس گرفت و سپس سلوکیه و تیسفون را تسخیر نمود اما با شیوع ناگهانی طاعون، سپاه روم وادار به عقب نشینی شد. در ۱۹۷ میلادی رومیان به فرماندهی امپراتور سپتیموس سوروس به ایران لشکر کشید. وی نیروهای خود را به دو بخش تقسیم نمود بخشی از کنار کرانه فرات و بخشی درون قایقها به پیشروی پرداختند و نخست سلوکیه و بابل و سپس با پیکارهای سخت تیسفون را (احتمالاً در ۱۹۸ اواخر میلادی) تسخیر کردند. اما بر اثر کمبود آذوقه و یا یورشهای پارتیان برای از میان بردن آذوقه و تدارکات رومیان، ایشان دست به عقب نشینی زدند و تقریباً همه سرزمینهای اشغالی را بازپس دادند. کاراکالا امپراتور تازه روم طرحهای گسترش خواهانهای درباره خاور داشت. وی در نظر داشت با حذف متحدان اشکانیان آنها را ناتوان نموده و شکست دهد. وی نخست در ۲۱۳/۲۱۴ میلادی پادشاهان اوسروئن و ارمنستان را به روم دعوت نمود و سپس هر دو را زندانی کرد، آنگاه به این سرزمینهایشان تاخت، اوسروئن را به آسانی تسخیر نمود ولی ارمنیان در برابرشان ایستادگی کردند، کارکالا که میخواست کار اشکانیان را یکسره کند در ۲۱۶ میلادی به آدیابن یورش بردند و تا اربیل (آربل) پیش راندند و به گورهای پادشاهی بی حرمتی کردند سپس به سوی آشور پیشروی نمودند. اردوان چهارم در بهار ۲۱۷ میلادی با سپاهی بزرگ در شمال بین النهرین دست به ضد حمله زد اما نیروهای اصلی با هم درگیر نشدند زیرا خود کاراکالا کشته شد و جانشینش ماکرینوس میخواست هر چه زودتر به جنگ پایان دهد، گفتگوهای صلح آغاز شد که کار به جایی نبرد پس در ۲۱۸ میلادی در نزدیکیهای نصیبین جنگ به مدت سه روز میان سپاه ایران و روم در گرفت که منجر به پیروزی ایران شد و رومیان وادار به پرداخت ۲۰۰میلیون سیسرون یا ۵۰ میلیون دینار غرامت به ایران شدند.