ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

۹۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تاریخ بلعمی» ثبت شده است

گذری بر شخصیت مانی

سوشیانت | دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ۰۱:۴۱ ب.ظ | ۰دیدگاه

مانی فراتر از اسطوره گرایی

۱- مانی در چه پایه ای از استدلال منطقی قرار میگیرد؟ شرق شناس آلمانی هانس هاینریش شیدر که تمام وقت خود را در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ صرف تحقیق در مانویت کرده است در اثر خود کیفیت های ابتدایی نظام مانوی بر این سؤال تأکید کرده و بنظر او جواب این سوال کلید راهنمایی برای شناسایی شخصیت مانی و مانویت است .
قبلاً باید خاطرنشان ساخت که کوشش برای روشن ساختن شخصیت و کارهای یک بنیانگذاردین از طریق پاسخ به این پرسش که او در چه پایه ای از استدلال قرار میگیرد ، یک برداشت و روش کاملاً انفرادی است.
اما اگر مطلب را در همینجا رها نکنیم و سعی کنیم بیشتر به آن نزدیک شویم مسلماً اولین سؤال ما نیز همین خواهد بود که آیا مانی در جهتی که بتوان آن را استدلال منطقی نامید گام برداشت؟ آیا ‹‹ منطق ›› عامل مسلط در آیا ‹‹ عقل ›› ، ناظر بر شکل گیری مکتب مانوی بود؟ ظاهراً به نظر میرسد که چنین بوده است . به خاطر داریم که آگوستین بنا بر گفته خودش مجذوب مانویت شد زیرا آنها قادر بودند هر پدیده ای را که میتوانست در دنیا وجود داشته باشد ، توجیه منطقی کنند و نیز به خاطر داریم که انتقاد مانویت از مسیحیت این بود که مسیحی پیش از آنکه عقل خود را به کار اندازد باید اول خود را وادار به ایمان آوردن سازد . ( رک ص ۱۶۳ همین کتاب ) بدون تردید آنها همه به یک ستمگیری علمی ، اگر نگوییم منطقی ، دلالت میکند .

  • سوشیانت

مزدکیان

سوشیانت | دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۰۹ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

مزدک کیست؟

« مزدک‌ کسی‌ است‌ که‌ در روزگار قباد ، پدر انوشیروان‌، ظهور کرد، و قباد را به‌ مذهبش‌ فراخواند و قباد دعوت‌ او را اجابت‌ کرد. و انوشیروان‌ بر خواری‌ و افتراء او آگاهی‌ یافت‌، پس‌ او را طلب‌ کرد، او را یافت‌، او را کشت‌. ابوعیسی‌ وراق‌ حکایت‌ کرد که‌ قول‌ مزدکیان‌ در دو عالم‌ و دو اصل‌ مانند قول‌ بسیاری‌ از مانویان‌ است‌، جزء این‌ که‌ مزدک‌ می‌گفت‌ که‌ نور به‌ قصد و اختیار عمل‌ می‌کند و ظلمت‌ به‌ خبط‌ و اتفاق‌ عمل‌ می‌نماید. و نور عالم‌، حساس‌ و لمت‌ جاهل‌، کور است‌ و آمیزش‌ نور و ظلمت‌ به‌ اتفاق‌ و خبط‌ بوده‌ است‌ نه‌ به‌ قصد و اختیار، و همچنین‌ رهایی‌ ( نو از ظلمت‌ ) به‌ اتفاق‌ رخ‌ می‌دهد، نه‌ به‌ اختیار. 

  • سوشیانت

دلایل ظهور مزدکیان و مانویان

سوشیانت | دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۰۴ ب.ظ | ۰دیدگاه

نظام طبقاتی زرتشتیان عامل اصلی ظهور مزدکیان و مانویان

آقای سعید نفیسی در تاریخ اجتماعی ایران در خصوص ظهور فرقه های انقلابی در عهدساسانی می گوید: امتیاز طبقاتی و محروم بودن عده کثیر از مردم ایران از حق مالکیت ناچار اوضاع خاصی پیش آورده بود و به همین جهت جامعه ایرانی در دوره ساسانی هرگز متحد و متفق الکلمه نبوده و توده های عظیم از مردم همیشه ناراضی و نگران و محروم زیسته اند، این است که دو انقلاب که پایه هر دو بر این اوضاع گذاشته بود و هر دو برای این بود که مردم را به حق مشروع خداداد خود برساند، در این دوره روی داده است: نخست در سال ۲۴۰ میلادی در روز تاجگذاری شاپور اول، یعنی چهارده سال پس از تأسیس این سلسله و نهادن این اساس،مانی دین خود را که پناهگاهی برای این گروه محروم بوده است اعلان کرد و پیش برد. 

  • سوشیانت

آداب و عقاید و نحوه زندگی مذهب مزدکی

سوشیانت | دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۰۰ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

دین مانوی نظر آداب و مقررات، بر نوعی زهد و بدبینی به حیات و زندگی مبتنی بوده است.
کریستن سن در کتاب ایران در زمان ساسانیان می گوید:
… نزد این طایفه (مزدکیان)، چنانکه نزد مانویه، اصل آن است که انسان علاقه خود را از مادیات کم کند و از آنچه این علاقه را مستحکمتر می سازد اجتناب ورزد، از این رو خوردن گوشت حیوانات نزد مزدکیه ممنوع بود، و درباره غذا همواره تابع قواعد معینی بودند و ریاضتهایی می کشیدند… 
شهرستانی روایت می کند که مزدک امر به قتل نفوس می داد تا آنان را از اختلاط با ظلمت نجات ببخشد، ممکن است مراد از این قتل، کشتن خواهشها و شهوتها باشد که سد راه نجاتند. مزدک مردمان را از مخالفت و کین و قتال باز می داشت. به عقیده او چون علت اصلی کینه و ناسازگاری، نابرابری مردمان است، پس باید ناچار عدم مساوات را از میان برداشت تا کینه و نفاق نیز از جهان رخت بربندد در جامعه مانوی ” برگزیدگان ” بایستی در تجرد بمانند و بیش از غذای یک روز و جامه یکسان چیزی نداشته باشند.

  • سوشیانت

قیام مزدک

سوشیانت | دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۵۵ ق.ظ | ۰دیدگاه

 

تیسفون ، شهر بیکرانه ، مکعب ها و چهارگوش هائى از سنگ و گل تا بى نهایت ، میلیونها آبراهه ، کوى ها و کوچه هاى بیشمارش تا دل شب کشیده شده بود. شهر کاخ ‌ها و آتشکده ها…
انبوه مردم ، به دور مکعب سیاهى گرد آمده اند که آتشکده اى بسیار بزرگ و بى در و پنجره است . همه نگاهها به آن سو است . سپس مردم تکانى مى خورند و پس مى روند…
آى مزدک … آى !… آى !
آوایى که در یک زمان از هزاران سینه بیرون مى آید… مردى سرخپوش پدیدار مى شود؛ چشمان درشت کبودش با حالتى هوشمندانه و زیرکانه انبوه مردم را در مى نوردد. مزدکخطاب به انبوه جمعیت مى گوید:
این اهریمنان ناپاک را دروغ و کینه و ویرانى زنده مى کند. اما از این ها نیز بدتر، زردوستى و خواسته اندوزى است . همان گونه که الگ آسیابان پر از گندم و خس و خاشاک است که سرانجام از هم جدا خواهند شد، جهان امروز نیز آمیزه اى از روشنائى و تیرگى ، خوبى و بدى است …
مزدک در این هنگام با دست اشاره به مرده اى در میدان مى کند:
نان این مرد را که خورده ؟ زنى را که آفریدگار براى او فرستاده بود، چه کسى از او گرفته ؟
مزدک در جمع موبدان و دبیران و اسپهبدان فریاد زد:
… آئین ما به ما مى آموزد که هر چه هست ، از سه گوهر است که مزدا به مردم ارزانى داشته ؛ این سه گوهر جاودان آتش ، آب و خاک است . خداوندگار، در آفرینش گیتى ، این سه گوهر را پخش نکرد تا از آن به یکى اندک ، و به دیگرى بیشتر دهد؛ میوه هاى برآمده از این سه گوهر را نیز به همگان داد. شادى زیستن را به برابرى به همه داد. نظم مزدا این است . هر چه جز این ، آشفتگى و تیرگى است .

  • سوشیانت

قلع و قمع مزدکیان

سوشیانت | دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۵۱ ق.ظ | ۰دیدگاه

کشتار مزدکیان

کریستن سن این محقق دانمارکى عقیده دارد که جریان قلع و قمع مزدکیان در آخر سال ۵۲۸ یا اوائل ۵۲۹ میلادى اتفاق افتاده است . قباد فرزند کوچک خود انوشیروان را ولایت عهد خود کرد. کاووس فرزند ارشد قباد علیه این تصمیم به یارىمزدکیان که خود از آنان بود، آشوب کرد تا جاى برادر را بگیرد و این حادثه قباد را عصبانى کرد. این گزارش تِئُوفانْس است که در این رابطه نباید زیاد دقیق و درست باشد، اگر چه او و مالالاس گزارشهاى خود را از یک ایرانى گرفته اند: انجمنى از روحانیون آراستند و مزدکیان را فراخواندند. جمعى از پیروان سایر ادیان را نیز دعوت کردند تا در این مجلس مناظره حاضر شوند. قباد شخصا مجلس را اداره مى کرد. خسرو انوشیروان که ولى عهد بود و حقوق خود را دستخوش توطئه و دسته بندى مزدکیان و کاووس مى دید و کوشید تا بر مزدکیان ضربه اى بزند…

  • سوشیانت

موسیقی ایران در عهد کهن و دوران هخامنشی

سوشیانت | يكشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۱، ۰۱:۰۳ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

 

موسیقی کهن ایران 

موسیقی نماینده ذوق خدادای و اندیشه مردم دنیای کهن و ازهنرهای زیبا و نخستین جهان است که حتی پیش از آفرینش بشر بصورت صدای ریزش آب جویباران و آبشارها و زمزمه باد و حرکت برگ درختان و آهنگ دلنواز پرندگان خوش خوان و مانند آنها،جلوه گری مینموده است. آنگاه که بشر آفریده شد،طی صدها هزار سال عمر و پیمودن مراحل اولیه و ابتدائی تمدن، همگام با بوجود آوردن زبان و واژه و بکار بردن آن،در اثر هوش و غریزه فطری و خدادادی و انگیزه طبیعی،از نغمه‌ها و آوای طبیعی بوسیله حنجره و آلات گوناگون موسیقی تقلید کرد و این هنر زیبا و شادی افزا را بوجود آورد.

  • سوشیانت

دین کرد

سوشیانت | شنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۲۷ ب.ظ | ۰دیدگاه

دینْ‌کرد یا دینکرت

کتاب سترگی است به زبان پارسی میانه (پهلوی)، که آن را به‌درستی "دانشنامهٔ مَزْدَیَسْنی" و یا "درسنامهٔ دین مزدایی (زرتشتی)" خوانده‌اند. واژهٔ "دینْ‌کرد" (dēnkart در پارسی میانه) را می‌توان به "کرده‌ها (کارها)ی دینی" و نیز "نوشتهٔ دینی" برگردانید. این گردآوردهٔ بزرگ خود دارای ۹ نسک است، که از آن میان نسکهای نخست و دوم و نیز پاره‌ای از نسک سوم آن به دستان ما نرسیده است. دینْ‌کرد فراهم‌آمده از نوشته‌هایی است که زمان نگارش و نیز نویسندگان آنها سراسر شناخته نیستند، و نسکی که در دستان ماست بر پایهٔ این نوشته‌ها در سده‌های نهم و دهم پس از زایش (میلاد) به دست دو تن از فرهیختگان تاریخ فرهنگ ایران‌زمین، به نامهای آذرفَرْنْبَغ فرخزادان و آذربادِ امیدان گردآوری و سامان‌بندی (تنظیم) شده است.

  • سوشیانت

داستان ارتب

سوشیانت | شنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۵۴ ب.ظ | ۰دیدگاه

ارنب

روزی که کوروش وارد شهر صور شد یکی از برجسته ترین کمانداران سرزمین فینیقیه( که صور از شهرهای آن بود) تصمیم گرفت که کوروش را به قتل برساند. آن مرد به اسم «ارتب» خوانده می شد و برادرش در یکی از جنگ ها به دست سربازان کوروش به قتل رسیده بود.

کوروش در آن روز به طور رسمی وارد صور شده بود و پیشاپیش او ، به رسم آن زمان ارابه آفتاب را به حرکت در می آوردند و ارابه آفتاب حامل شکل خورشید بود و شانزده اسب سفید رنگ که چهار به چهار به ارابه بسته بودند آن را می کشید و مردم از تماشای زینت اسب ها سیر نمی شدند.

هیچ کس سوار ارابه آفتاب نمی شد و حتی خود کوروش هم قدم در ارابه نمی گذاشت و بعد از ارابه آفتاب کوروش سوار بر اسب می آمد.

گفتیم که پادشاه ایران ریش بلند داشت و در اعیاد و روزهای مراسم رسمی، موی ریش و سرش را مجعد می کردند و با جواهر می آراستند.

  • سوشیانت

ذوالفقارخان

سوشیانت | جمعه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۱، ۰۲:۴۱ ب.ظ | ۰دیدگاه

ذوالفقارخان از سرداران معروف دورهٔ سلطنت فتحعلی شاه قاجار و مردی بسیار شجاع و متهور بود که خدمات نمایانی انجام داد. این سردار به غلط به دامغانی معروف شده است و باید آن را سرداری سنگسری گفت زیرا طالب آباد سنگسر مولد و منشاء او می‌باشد.

در سال ۱۲۲۰ ه.ق. که اردوی عباس میرزا نائب السلطنه شوشی را در محاصره داشت، ابراهیم خان والی قره باغ برای بار دوم از سیسانوف سردار روسی برای خود استمداد کرد و او دوباره افسری را با عده‌ای به یاری او روانه نمود. فتحعلی شاه ذوالفقارخان و حسینقلی خان دولو را با عده‌ای سوار و چند عراده توپ برای امداد لشکر نائب السلطنه فرستاد و آنان شش روز مشغول به جنگ گردیدند و در این قسمت پیشرفت با لشکر ایران بود.

چون دنبالهٔ مخالفت خوانین و بزرگان خراسان با محمد ولی میرزا والی خراسان از سال ۱۲۲۸ تا ۱۲۲۹ ه.ق. همینطور ادامه داشت و دست از ضدیت و دشمنی بر نمی‌داشتند، دولت در سال ۱۲۲۹ ه.ق. اسماعیل خان را به سرداری (فرماندهی لشکر) خراسان تعیین و دو برادر او ذوالفقارخان و مطلب خان را به همراه او برای تنبیه خوانین خراسان مأمور نمود و این سه برادر به سمت خراسان روانه شدند.

در سال ۱۲۳۱ ه.ق. ذوالفقارخان به اتفاق برادر خود مطلب خان و فرج الله خان افشار نسقچی باشی به دفع محمد رحیم خان خوارزمی که با سی هزار نفر به حدود گرگان آمده بود مأمور شدند. در جنگ سختی که میان سرداران ایران و خان خوارزم در نزدیکی‌های فندرسک روی داد، محمد رحیم خان شکست خورده و به سمت خیوه فرار کرد و غنایم بسیاری نصیب لشکر ایران گردید.

در سال ۱۲۳۲ ه.ق. فتح خان وزیر شاه محمود پس از دستگیری و خلع فیروزالدین میرزا از حکومت هرات و فرستادن او به قندهار کهندل خان برادر خود را برای پس گرفتن غوریان گسیل داشت و بعد خود در سال ۱۲۳۳ ه.ق. با سی هزار سوار مرکب از طوائف افغان و هزاره برای گرفتن و بلکه به خیال خود تسخیر خراسان و ایران از هرات حرکت کرد. در جنگی که در کوسویه بین او و لشکر ایران روی داد فتح خان گلوله خورد و اردوی او به کلی منهدم و پراکنده شد. در این لشکر کشی یکی از سرداران لشکر حسینعلی میرزا شجاع السلطنه والی خراسان ذوالفقارخان و برادرش مطلب خان بود و در این جنگ است که سردار ذوالفقارخان جلادت و شجاعت زیادی از خود بروز داده است.

آر.جی.واتسون انگلیسی در کتاب تاریخ قاجاریه تألیف خود راجع به جلادت و شجاعت ذوالفقارخان چنین می‌گوید: «در این جنگ صاحب منصب فوج سمنان ذوالفقارخان مشاهده کرد که در اثر زیادی عدهٔ دشمن سربازان سمنانی دارند فرار اختیار می‌کنند، از اسب خود پیاده شده و اسب را عمداً پی کرد و به سربازان خطاب کرده گفت: «چگونه مرا گذاشته فرار می کنید؟». آنها سر غیرت آمده ایستادگی نمودند تا فتح کردند».

 

منبع:

  • بامداد، مهدی. شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری(جلد ۱). چاپ اوّل، تهران: زوار، ۱۳۵۷
  • سوشیانت
تحلیل آمار سایت و وبلاگ