قلع و قمع مزدکیان
کشتار مزدکیان
کریستن سن این محقق دانمارکى عقیده دارد که جریان قلع و قمع مزدکیان در آخر سال ۵۲۸ یا اوائل ۵۲۹ میلادى اتفاق افتاده است . قباد فرزند کوچک خود انوشیروان را ولایت عهد خود کرد. کاووس فرزند ارشد قباد علیه این تصمیم به یارىمزدکیان که خود از آنان بود، آشوب کرد تا جاى برادر را بگیرد و این حادثه قباد را عصبانى کرد. این گزارش تِئُوفانْس است که در این رابطه نباید زیاد دقیق و درست باشد، اگر چه او و مالالاس گزارشهاى خود را از یک ایرانى گرفته اند: انجمنى از روحانیون آراستند و مزدکیان را فراخواندند. جمعى از پیروان سایر ادیان را نیز دعوت کردند تا در این مجلس مناظره حاضر شوند. قباد شخصا مجلس را اداره مى کرد. خسرو انوشیروان که ولى عهد بود و حقوق خود را دستخوش توطئه و دسته بندى مزدکیان و کاووس مى دید و کوشید تا بر مزدکیان ضربه اى بزند…
اگر چه مالالاس و نئوفانس دو مورخ رومى از فعالیت انوشیروان ذکرى به میان نیاورده اند، ولى در پشت ۱/۶ این جریان آمده است : چند نفر از روحانیون مقتدر به نامهاى پیرماهذاذ ، ویه شاهپور ، داذ هرمزد ، آذر فروغ بغ ، آذربد ، آذرمهر ، بخت آفریذ ، موبدان موبد و دو نفر از اسقف هاى مسیحیان ایران به نم گلونارس و بازانس که در مخالفت با آئین مزدکیان با زرتشتیان همداستان شده بودند، در انجمن حضور یافتند. بازانس مورد توجه خاص قباد بود زیرا از علم ، بهره اى داشت .
در این مناظره مزدکیان مجاب شدند. در این هنگام سپاهیان مسلح که در اطراف میدان بودند و انتظار فرمان مى کشیدند، با شمشیر به جان مزدکیان افتادند…
ابن ندیم صاحب کتاب الفهرست مى گوید: مزدکیه و خرمیه دو دسته اند؛ خرمیه قدیمى که آنها را محمره گویند و در نواحى آذربایجان و ارمنستان و دیلم و همدان و دینور و اصفهان و اهواز پراکنده اند. اینها در اصل مجوس بودند که بعدا مذهبشان معلوم گردید. این گروه را لقطیه گویند که رهبرشان مزدک است که ایشان را دستور داد به بهره بردن از لذت ها و دنبال کردن شهوات ؛ و در خوردن و آشامیدن عموم جامعه برابر باشند و ترک هر گونه ظلم و ستم بر یکدیگر.
اینها در حرم خانواده و زنان مشارکت دارند و هر یک از اینان به زنان یکدیگر دست مى اندازند و از این کار جلوگیرى ندارند، در عین حال به کارهاى نیک و ترک قتل و نیازردن مردم اعتقاد دارند… در میهمانى روش خاصى دارند که هیچیک از ملل جهان ندارند؛ وقتى فردى را به خانه خود میهمان مى کنند، او را از هر چیز که بخواهد و هر چه باشد منع نمى کنند. این مذهب را مزدککه در عصر قباد بن پیروز ظاهر شد، رواج داد. انوشیروان او و یارانش را به قتل رساند.
دو نفر در اعصار گذشته مزدک نام داشته و صاحب دعوت و فلسفه و مذهب بوده اند، یکى در اعصار باستان و دیگرى در عصر سلطنت قباد بن پیروز، و هر یک از این دو، پیروان زیادى داشته اند. مزدک دوم را انوشیروان قلع و قمع کرد…
یعقوبى مى گوید: انوشیروان مزدق مزدک را که دستور مى داد مردم در اموال و زنان متساوى اند، با زرتشت بن خرکان که در دین مجوس بدعت نهاده بودند، هر دو را بکشت .
قضاوت صحیح درباره مزدک
در نگاه و وجدان تاریخ بشر، مزدک بنیانگذار یک فلسفه سیاسى – اجتماعى – اقتصادى نوینى است که قبل از او در تاریخ حیات انسان سابقه نداشته است . او از تساوى حقوقى و برابرى اجتماعى سخن گفته است . اباجیگرى تهمت ناجوانمردانه روحانیون دولتى و اشراف و فئودالهاى ایرانى است که حرمسراهاى اختصاصى شان بخش بزرگى از زنان جامعه ایرانى را در خود جاى داده بود. بدون شک تاریخ دوره ساسانى از سرنوشت سیاه زن ایرانى ورقها سیاه کرده است . تاریخ نشان مى دهد که در جامعه ساسانى ، زن به صورت کالا نگریسته مى شد و مانند گندم و… در انبارها و ابنانها، در حرمسراها و دستکرت ها نگهدارى احتکار! مى شد.تاریخ شاهد است که در دوره ساسانى زن ایرانى به دیگر کشورها صادر مى شد.
تنها از یک منطقه مرزى سالى دوازده هزار زن به روم و… صادر مى شد. نظام سیاسى – اقتصادى – اجتماعى جامعه ساسانى در دست هفت فامیل بزرگ اداره مى شد. این هفت فامیل بر تمام کشور سایه ستم و تجاوز خود را گسترده بودند و به وسیله موبدان هر گونه ناروائى را بر جامعه تحمیل مى کردند. ثروت یک کشور بزرگ که در حدود یک صد و چهل میلیون نفر را در خود جاى داده بود، در اختیار چند طبقه ممتاز قرار گرفته بود. قوه مقننه و مجریه یکى شده بود. تجملات دربار شاهان حد نداشت . حداقل احتکارهاى شاهانه در تاریخ ساسانى چنین است : سه هزار زن ، چندین هزار دختر زیباى رومى ، سه هزار نوکر و خدمه ، هشتهزار و پانصد اسب سوارى شخصى ، هفتصد و شصت فیل اختصاصى ، دوازده هزار استربارى و کوههائى از طلا و جواهر و اشیاء گرانبها و… و… تمام عایدات کشور پهناور ایران به خزانه طبقات چندگانه ممتاز مى رفت .
طبعا در چنین هنگامه اى از بیعدالتى و فقر مطلق اکثریت قریب باتفاق جامعه ایرانى ، قیام مزدک انتظار مى رفت . ابن طریق که در سالهاى ۲۶۳-۳۲۸ هجرى مى زیسته ، مى گوید: اصول عقاید مزدک بر این اساس بود که خداوند ارزاق را در روى زمین آفرید که مردم آنها را میان خود تقسیم نمایند، ولى مردم نسبت به یکدیگر ستم مى کنند و تفوق و فزونى مى جویند. ما مى خواهیم در این کار نظارت داشته باشیم و مال فقرا را از اعیان و اشراف و توانگران بگیریم و به فقرا بدهیم . از هر کس که اموال و امتعه بیش از حد داشته باشد، از وى گرفته به بى چیزان مى دهیم ، تا مساوات برقرار شود. نظام الملک مى گوید: مزدک مى گفت مال بخشیدنى است میان مردمان ، زیرا همه بندگان پروردگار و فرزندان آدم اند و چون احتیاج پیدا کنند، باید مال یکدیگر را خرج کنند تا هیچ کسى ناتوان و نادار نباشد و همه متساوى المال باشند. کریستن سن مى گوید:
پیشوایان مزدکیه دریافتند که مردم عادى نمى توانند از چنگال شهوت و هوس مادى نجات یابند مگر اینکه به آنها بدون مانع برسند. این فکر مبناى عقاید آنان شد. و چون دنبال این اصل را گرفتند، متهم به اباحه و ترویج فحشا و منکرات شدند، در صورتى که این کارها در آئین آنان راه نداشت و مباینت تام با زهد و پارسائى شان داشت .
زرتشت و مزدک هر دو تأکید مى کردند که انسان مکلف به عمل خیر است … منابع تاریخى بدرستى نشان مى دهند که دامنه دعوت و قیام مزدک حوزه وسیعى را در بر گرفته بود. آئین مزدک در آغاز بدون شک جنبه دینى داشته و شخص مزدک به اصلاحات اجتماعى مى اندیشیده است . او خواهان زندگى بهتر براى مردم ایران بود و افکار او به هیچ وجه مشوب به غرض نبوده است .
جنبه مذهبى این دعوت بر بعد سیاسى – اجتماعى آن برترى داشته است.
اگر چه آئین مزدک پى از ورود به طبقات پائین و سالفه اجتماع تدریجا صورت یک مسلک سیاسى – انقلابى بخود گرفت ، ولى جوهره دیانتى آن باقى ماند. در زمان خلع قباد و دوره جاماسب مزدکیه ظاهرا چندان پیشرفتى نداشته است ، مع ذلک افکار این فرقه رفته رفته در عامه رسوخ کرد و در ابتدا به آهستگى و سپس بسرعت انتشار یافت