ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شاهنشاه» ثبت شده است

چگونگی ایران در روزگار هخامنشیان

سوشیانت | دوشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۴۸ ق.ظ | ۱دیدگاه

شاهنشاهی هخامنشی

 

در اینجا کوشش بر این داریم تا نگاهی کوتاه، کارآمد ‌و سودمند به زندگانی و برخی کار های انجام شده در زمانه هخامنشان بویژه چند تن از شاهان نخستین این شاهنشاهی پرآوازه داشته باشیم. زندگی مردمان آن زمان دستخوش دگرگونی های بسیاری بود، هخامنشیان آرامش و آسودگی و شهرنشینی ‌را برای مردمان روزگار خود به ارمغان آورده اند.

هخامنشیان خاندان پرآوازه ای بودند که برای نخستین بار بر سراسر ایران و بی‌گمان بر بخش پهناوری از جهان فرمانروایی می کردند. کارسازی هخامنشیان بر فرمان‌روایی های آینده ‌و همچنین به دانش آدمیان ‌و پیشرفت شهریگری بر کسی پوشیده نمی باشد و مردمان کنونی بسیاری از داشته های خود را وام‌دار هخامنشیان می باشند.

  • سوشیانت

زندگی نامه مانی

سوشیانت | سه شنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۴۶ ب.ظ | ۱دیدگاه

شرح زندگی مانی ( به روایت ویدن گِرِن )

دوران جوانی مانی و اولین دعوت آشکار او 

1 - در حدود سال 200 میلادی در همدان پایتخت مادها شاهزاده ای اشکانی از نسل ارشک زندگی می کرد که پاتک نام داشت. او با زنی با نام یهودی- مسیحی مریم که با خانوادة کمسرکان از شاهزادگان اشکانی نسبت داشت ازدواج کرد. خانوادة کمسرکان شعبه ای از خاندان سلطنتی اشکانی بود که بعدها در تاریخ ارمنستان نقش مهمی پیدا کرد. بنابراین خون سلطنتی اشکانی از طریق هر دو والدین در رگهای پسری که بعدها مریم برای شوهرش به دنیا می آورد جاری بود. 
پاتک همدان را ترک کرد و در تیسفون پایتخت امپراطوری سلوکی اقامت گزید. ملوک الطوایف بزرگ غالباً بین اقامت گاه های خارج از شهر و قصرهای مجلل خود در پایتخت نقل مکان می کردند، اما این تغییر محل پاتک از شهر مادی خود ظاهراً برای همیشه بوده است. تمام توجه پاتک بر مذهب متمرکز بود و او نیز مانند بسیاری از معاصرینش خدا را جستجو می کرد. 
چنانچه از یک منبع عربی برمی آید، یک روز پاتک در بت خانه ای که اغلب به آنجا می رفت، صدایی از محراب به گوشش رسید که می گفت : «پاتک گوشت نخور، شراب ننوش و از زن پرهیز کن». سه روز متوالی همان صدا را شنید که همین فرمان ها را می داد. غرق در دریای تفکر، پاتک دربارة این وحی اندیشة بسیار کرد و تصمیم گرفت به فرقه ای که در میسان (1) بود و پیروان آن «کسانی که غسل می کنند» نامیده می شدند بپیوندد (الفهرست- چاپ فلوگل، ص 328). هیچگونه اطلاعی در متن عربی، از چگونگی معبدی که بیت الاصنام نامیده شده در دست نیست. این اصطلاح، هم با سریانی bet Petakre که در قصة یولیان(2) به نیایش گاه های کفار در سوریه اطلاق می شد و هم با butxaneh (بتخانه) در فارسی نو که شاید منظور از آن خانة بوداست، مطابقت می کنند. به هر حال بعید به نظر نمی رسد که منظور یک معبد بودایی بوده باشد، زیرا از زمان آشوکا (3) یک دسته مبلغ بودایی همیشه در بین النهرین مقیم بوده اند. اندکی پس از واقعه بتخانه، مریم زن پاتک پسری به دنیا آورد که اسمش را مانی گذاشت. تاریخ تولد او را می توان 14 آوریل 216 میلادی تعیین کرد. 

  • سوشیانت

خسرو و شیرین

سوشیانت | دوشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۱۳ ب.ظ | ۰دیدگاه

گذری بر حماسه عاشقانه خسرو و شیرین

زندگی عاشقانه خسرو و شیرین بر اساس زندگی پر فراز و نشیب شاهنشاه ساسانی و شیرین شاهزاده ارمنی رقم خورده است . خسروپرویز در سال 590 میلادی تاجگذاری نمود و رسما شاهنشاه ایران شد . اتفاقات بسیاری در طول حکومت وی رخ داد که در این مکان نمی گنجد ولی زندگی زناشویی این پادشاه حماسه ای را در کشور ما رقم زد که امروزه نیز جای خود را در تاریخ ما به شکل زیبایی حفظ کرده است . بسیاری از بزرگان شعر و ادب و تاریخ ایران پیرامون این حماسه سروده های را از خود به جای گذاشتند تا نسلهای آینده از آن بهره ببرند . همچون فردوسی بزرگ - نظامی گنجوی - وحشی بافقی و چند تن دیگر از بزرگان . . .

  • سوشیانت

اسماعیل سامانی ،بنیانگذار دودمان سامانیان

سوشیانت | يكشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۲، ۰۶:۱۵ ب.ظ | ۰دیدگاه

اسماعیل سامانی (شوال ۲۳۴ هـ.ق.، فرغانه — صفر ۲۹۵ هـ.ق.، بخارا) بنیانگذار دودمان سامانیان بود. وی شهر بخارا را به پایتختی برگزید و به زبان و فرهنگ ادبیات فارسی دلبستگی بسیار داشت و رودکی سروده‌هایی در ستایش از وی دارد.

 

آغاز زمامداری

وی خود را از دودمان بهرام چوبین می‌دانست و در راه زنده نگاه داشتن زبان فارسی تلاش زیادی نمود.

اسماعیل از سوی برادر بزرگترش نصر که نماینده و زمامدار خلیفه بغداد در خراسان به پایتختی سمرقند بود، به زمامداری بخارا گماشته شد. بدلیل کردار نیکویش بزودی مردم زیادی را بخود جلب کرد. هنگامی که بر سر بخش نمودن مالیات، نصر با وی دچار اختلاف شد، در برابرش برخاست و پیروز گشت. با وجود کامیابی رفتار بزرگوارانه‌ای با او داشت و حتی پس از نبرد با پیاده شدن از اسب بر پای برادر بوسه زد و برادر کوچکترش اسحاق را بدلیل پیاده نشدن از اسب در مقابل نصر سرزنش نمود. اسماعیل زمامداری سمرقند را دوباره به نصر سپرد.

  • سوشیانت

تنسر

سوشیانت | چهارشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۱۷ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

تنسر یا توسر روحانی زرتشتی در اواخرِ عصرِ اشکانی و از نزدیکان و حامیان اردشیر بابکان بوده‌است. ظاهراً تنسر از اشراف‌زادگان اشکانی بود اما او به عقاید نوافلاطونی و دیانت روی آورد. نام تنسر در منابع مختلف به اشکال گوناگون مانند، لوسر، دوسر و غیره آمده‌است. تنسر پس از ظهور اردشیر بابکان به او پیوست و سمت هیربدان هیربد که بالاترین مقام در میان هیربدان بود، را داشت.

پیشینه

دورهٔ ظهور اردشیر بابکان و بدل کردن ملوک الطوائفی به شاهنشاهی واحد و بنیاد نهادن سلسلهٔ شاهان ساسانی و تجدید حیات و تقویت دین زرتشتی یکی از دوره‌های سرنوشت ساز دولت ایرانست. بنابر روایات متعدد پهلوی و عربی و فارسی یکی از مردانی که در همراهی با اعمال اردشیر بابکان و به کرسی نشاندن منظور او سهم مهمی داشت زاهدی بود تَنسَر نام که شاهی را از پدرش به میراث یافته بود لیکن به ترک آن گفته و گوشه‌نشینی اختیار کرده بود.

  • سوشیانت

خسرو پرویز(ابرویز)

سوشیانت | چهارشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۴۵ ق.ظ | ۰دیدگاه

 

  • محل حکومت: ایرانشهر
  • دودمان: ساسانیان تاجگذاری: ۵۹۰ میلادی
  • لقب: ابرویز (پرویز) پایان حکومت: ۶۲۸ میلادی
  • مرگ: ۲۸ فوریه ۶۲۸ میلادی
  • نام پدر: هرمز چهارم شاهنشاه قبلی: هرمز چهارم شاهنشاه بعدی: قباد دوم (شیرویه) دین: زرتشتی همسران: شیرین، مریم دختر قیصر موریکیوس ، کردیه خواهر بهرام چوبین فرزندان: شیرویه، پوراندخت، آزرمی دخت، شهریار، مردانشاه، جوانشیر دستاورد های مهم: رساندن وسعت شاهنشاهی ساسانی به دوره هخامنشی و تصرف فلسطین، مصر و قسمت اعظم ترکیهٔ فعلی و محاصره قسطنطنیه، پیشرفت قابل ذکر هنر و موسیقی در شاهنشاهی ساسانی
  • جنگ ها: جنگ با بهرام چوبین، جنگ با روم
  • سردارن سپاه: شاهین و شهربراز (شهروراز)

خسرو دوم نامی است که رومی‌ها به وی داده‌اند. مورخین ایرانی وی را خسرو پرویز (ابرویز) گفته‌اند. از ۵۹۰ تا سال ۶۲۸ میلادی، پادشاه ساسانی بود. وی به جای پدر هرمز چهارم برتخت نشست.

  • سوشیانت

آیین مزدک

سوشیانت | دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۲۱ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

آیین مزدک که به خُرّم(«شاد» و «خوش») یا درست دین نیز شهره است، در دوره حکومت قُباد ِ(اول) (۴۸۸ ـ ۵۳۱)، شاهنشاه ساسانى، در ایران شکوفا شد. نام این دین برگرفته از نام مزدک، بنیادگذار آن است. مفاهیم اجتماعى آیین مزدک مهم است، به ویژه به این خاطر که اغلب مى اندیشند شکل آغازین و شرقى ِ سوسیالیسم و کمونیسم را داشته است (نولدِکه، ۱۸۷۹; کریستن سِن، ۱۹۲۵; و دیگران)، اما این یک مبالغه است که مى خواهد آیین مزدک را به یک نهضت اساساًاجتماعى تقلیل دهد (کِلیما،۱۹۵۷).

منابع آشنایى با آیین مزدک (بیزانسى، سِریانى، پهلوى، عربى و فارسى) اندک است و تقریباً همه دشمن این دین به شمار مى آیند. محض نمونه، مزدک ـ نامگ (نامه ى مزدک)، اثرى کوتاه به پهلوى که ابن مُقَفَّع آن را به عربى برگرداند، خطاکارى ها و فریبکارى راهبر بدعت گذاران را نکوهش مى کند. بخش هایى از این متن را نویسندگان مسلمان، از جمله ابوریحان بیرونى، نظام الملک، ابن بلخى و ابن اثیر در آثار خود آورده اند. فردوسى نیز نسخه اى از سرگذشت مزدک را به نظم درآورد. 

  • سوشیانت

دیو

سوشیانت | شنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۱، ۰۱:۰۲ ب.ظ | ۰دیدگاه

دیو یکی از واژه های کهن و قدمت آن به دوران آریاییان می‌رسد. دیوان گروهی از پروردگاران آریائی بوده‌اند. پس از جدائی ایرانیان از هندوان و ظهور زرتشت پروردگاران مشترک قدیم یعنی دیوها که مورد پرستش هندوان بودند، نزد ایرانیان گمراه‌کنندگان و شیاطین خوانده شدند. چنانکه در آئین مزدیسنا کلاً به مردم بدمنش هم اطلاق می‌شود. واژهٔ دیو در اوستا به صورت دَئوَ و در پهلوی دِو و در فارسی دیو گفته می‌شود. در زبان هند باستان دِوَ یا دَئوه به معنی فروغ و روشنائی و نام خداست. اشتقاق این واژه در میان اقوام آریائی نیز معنی خدا دارد چنانکه در یونانی زئوس و در لاتینی دَئوس در فرانسه دی‌اُ و در انگلیسی دِئیتی و در ایرلندی دیابکار می‌رود.

  • سوشیانت

جنگ تیسفون یا جنگ مداین

سوشیانت | پنجشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۱، ۰۱:۰۲ ب.ظ | ۰دیدگاه

جنگ تیسفون

جنگ تیسفون یا جنگ مداین (فتح المدائن) یکی از رشته جنگ‌های صدر اسلام که بین ایران و اعراب در سال شانزدهم هجری قمری مطابق با سال ۶۳۷ میلادی به وقوع پیوسته‌است. با سقوط این شهر و دیگر شهرهای مدائن پایتخت چهار صد سالهٔ ساسانیان بدست اعراب افتاد.

شهر‌های هفتگانهٔ مداین

مداین یا چنانکه در آن روزگار به زبان سریانی گفته می‌شد مدیناثا یعنی شهرها و مجموعهٔ هفت شهر بود نزدیک به هم و در دو جانب دجله که آنها را ماحوزه و ماحوزه ملکا می‌خواندند. حصارهای بلند برگرد مجموعهٔ این شهرها کشیده بودند و دروازه‌های استوار در آنها تعبیه کرده بودند. این حصارها و دروازه‌ها در پایان روزگار ساسانیان بارها تجدید و ترمیم گشته بود.

  • سوشیانت

جنگ‌های ایران و روم

سوشیانت | چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۲۶ ق.ظ | ۰دیدگاه

جنگ‌های ایران و روم

جنگ‌های ایران و روم رشته جنگ‌هایی است که از سال ۵۴ پیش از میلاد با یورش کراسوس سیاست‌مدار و سردار رومی به ایران در زمان پادشاهی فرهاد سوم اشکانی آغاز و تا پایان دوران ساسانیان ادامه یافت.

پیش زمینه

در تاریخ خاور نزدیک پادشاهی سنتروک، شاه اشکانی، هم‌زمان با آغاز جنگ‌های میان ایران و کشور روم است. این دو قدرت هدف‌های متفاوتی داشتند. در حالی که روم آشکارا می‌خواست خاور را تسخیر کند و آن را به استان خود تبدیل نماید و ثروت‌های آن را به یغما ببرد،  برنامه ایرانیان بسیار فروتنانه‌تر و چیزی جز بازسازی شاهنشاهی هخامنشی نبود.پادشاهی سنتروک (سیناتروس) هم‌زمان با رویدادهای مهمی بود که در ارمنستان و آسیای صغیر رخ دادند. قدرت تیگران دوم (بزرگ) شاه ارمنستان رو به افزایش بود او نفوذ خود را تا قلمروی دست نشاندگان پارتیان همچون اُسروئن، گوردی ین و ماد آتروپات گسترش داد، ماد را تاراج نمود و تا سوریه و فینیقیه پیش راند؛ او حتی بر خود نامواره «شاهنشاه» نهاد. اما رویدادی که خاور را تکان داد جنگ روم با مهرداد ششم (اوپاتور) شاه پونت و همپیمانش تیگران بود. در پی جنگ و پس از شکست قطعی این دو شاه، قلمرو روم به طرز خطرناکی به آستانه مرز دولت اشکانی رسید. در این جنگ دو طرف کوشیدند پای سنتروک را به نبرد بکشانند، اما او خودداری ورزید. پس از مرگ سنتروک پسرش فرهاد سوم هم‌زمان با سومین جنگ میان روم و مهرداد ششم و تیگران به پادشاهی رسید. مهرداد و تیگران کوشیدند فرهاد را به سوی خود بکشانند، تیگران پیشنهاد پس دادن «هفتاد دره» و سرزمینهایی که ارمنستان در شمال بین النهرین گرفته بود کوشید پشتیبانی فرهاد را بدست آورد اما با پیروزی سپاه روم به فرماندهی لیسینیوس لوکولوس در نبرد تیگرانوسرت بر تیگران گفتگوها بی نتیجه ماندند. از دیگر سوی نیز گفتگوهای لوکولوس با فرهاد بی نتیجه ماند زیرا فرهاد پیشنهاد اتحاد با روم را نپذیرفت. با این حال روابط دو کشور مسالمت آمیز بود تا آنکه با ستیز میان تیگران جوان و پدرش و گریختن پسر نزد فرهاد وضع پیچیده شد. فرهاد به پشتیبانی از پسر به ارمنستان لشکر کشید اما کار به جایی نبرد و تنها به تیگران جوان اجازه داد آرتاکسات را محاصره کند، ولی پسر از پدر شکست خورد و نزد پومپئوس سردار رومی گریخت. این رویدادها روابط ایران و روم را تیره ساخت. پومپئوس لقب «شاهنشاه» فرهاد را نپذیرفت و او را شاه خطاب کرد. همچنین به وعده‌های پیشین خود مبنی بر حق فرهاد بر سرزمینهای وعده داده شده تیگران بزرگ را نپذیرفت و سپاهی برای راندن ایرانیان از آن نواحی گسیل کرد. در پایان نیز با تحمیل یک کمیسیون آشتی حل اختلافات زمینی، پارتها دریافتند که جز آدیابن چیزی نصیبشان نشده. درگیری‌های درونی به فرهاد فرصت ادامه کار را نداد چه بر اثر این درگیری‌ها به دست پسرانش اُرُد دوم و مهرداد سوم کشته شد. اُرُد پس از مدتی جنگ و گریز با برادر و شکست دادن و کشتن وی به شاهی رسید.

  • سوشیانت
تحلیل آمار سایت و وبلاگ