ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

پزشکی ایران در عهد ساسانی

سوشیانت | دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ۰۲:۵۲ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

اصول علم پزشکی در زمان ساسانیان همان روایت‌ها و دستورهای اوستا بوده به اضافه قسمتهائی از طب هندی و یونانی و مخصوصا در اواخر طب بقراط که به آن مخلوط گردیده بود. به طوری‌که نوشته‌اند یکی از مؤلفان و محققان از روی اوستا۴۳۳۳ نوع بیماری روحی و جسمی را گردآوری کرده که در بین بیماریهای جسمانی و بدنی ، سردی و خشکی و بوی بد و گرسنگی و تشنگی و پیری و غم و اندوه هم نام برده شده است.

در هوسپارم نسک ۱ مطالب زیادی در باب پزشکی و پزشکان نوشته شده ، از آن جمله متذکر گردیده که اهورمزدا برای درمان هر‌بیماری ، گیاهان مخصوصی آفریده است که با بکار بردن آن ، بیماریها درمان می‌شده‌اند. در همین نامه برای پزشک بر حسب گروه‌های گوناگون و پایه تخصص و تبحر دستمزد حق‌القدم تعیین گردیده که نسبت به شخصیت و شأن و دارائی اشخاص و همچنین ضعف و شدت درد یا عمل جراحی عضوی از اعضاء بدن تغییر می‌نموده است.

برای درمان سه راه وجود داشته: بکار بردن داروهای طبی و ریشه گیاهان و نباتات ، جراحی ، سوزانیدن و داغ کردن. در وندیداد این سه راه درمان ذکر شده ولی مرحله سومی را درمانهای روانی و روحی دانسته که با ورد و دعا از روی کتابهایمقدس دینی به عمل می‌آمده و گاهی هم مؤثر می‌گردیده است.

پزشکان بیماریهای روحی و روانی از پزشکان بیماریهای جسمی و بدنی جدا و جزو دسته روحانیان و مؤبدان بوده‌اند. عقیده به ارواح خبیثه و زیان رساننده نادیدنی و چشم بد و ناپاک حسودان و سحر و جادوی دشمن ، در این زمان رایج بوده و از این جهت بیماران روحی و روانی را نزد مؤبدان می‌بردند و آنان آیاتی را که در حق « َاَشهَ و هیشتَه» «راستی و درستی» و یا « آریامه » یا« هائومه» « صفات خداوندی» نازل شده به بیمار می‌خواندند و او را از سر تا پا در پارچه سفیدی می‌پیچیدند و هر چند یکبار نام اهریمنانی که به نظر موجب ناخوشی و آزار بیمار را فراهم ساخته ، می‌خواندند و بدین وسیله رفع شر آنها از سر بیمار می‌شد.

در طب یونانی با تعادل چهار طبع مخالف : « برودت ، حرارت ،‌رطوبت ، خشکی » صحت و سلامتی بدن تأمین می‌گردیده است.‌طب ایرانی نیز این اصل را به صورت دیگر و با تطبیق به اصول مندرجات کتابهای زرتشتی ، قائل بوده و ملاک عمل قرار ‌می‌داشته‌اند. خوراک خوب ،‌ بایستی از مواد و عناصری که بدن از ان ترکیب یافته و برای رفع کم‌بود این عناصر بدان نیاز داشته ، تشکیل گردد. غذا باید به حد کافی حرارت ( عنصر آتش ) داشته باشد تا سردی را دفع نماید و مواد خاکی آن با عنصر خاکی بدن و هوای موجود در آن با هوای خالص ترکیب شده در مزاج جذب گردد و در همه حال ، در خوردن غذا رعایت تعادل را می‌نموده‌اند.

برای پاکی و تقویت خون می‌کوشیدند و عقیده داشتند ،‌ همانطور که جلا و شفافیت ظاهری چهره با خون سالم تولید می‌شود ، جلا و شفافیت ظاهری چهره با خون سالم تولید می‌شود ، جل او سلامت درون نیز با خون پاک به وجود می‌آید. از واگیری پاره‌ای از ناخوشیها آگاه بودند و پزشکان در دیدار از این گونه بیماران به یاد داشتندکه تا خود را پاک ننمایند ، به بازدید بیمار دیگری نروند تا سبب سرایت ناخوشی به سایرین نگردد.

انداختن جنین در حکم قتل عمدی و بعد از زمانی که روح در نطقه دمیده می‌شود ، که بر حسب مندرجات اوستا ، بعد از چهار ماه و یکروز از عقد نطفه تعیین گردیده ، چنانچه جنین را از بین می‌بردند ، گناهکار و تحت تعقیب قانونی قرار می‌گرفتند. علاوه بر این مرتکب نجس و ناپاک تشخیص داده می‌شد و موظف بوده است تا برطرف شدن دوران نقاهت و ضعف تا بیست متری آب و آتش نزدیک نشود و برای برگشت سلامتیش شرابی خفیف و شیری تجویز می‌نموده‌اند. القفطی۲ در کتاباخبار‌الحکماء نوشته است :‌« ایرانیان در علوم پیشرفتهای سریع کردند و روشهای جدید برای معالجه بیماریها و اصول تداوی به وجود آوردند تا جائیکه معالجات آنان بالاتر از معالجات یونانیان و هندیان شناخته شد. به علاوه پزشکان گندیشاپور روشهای علمی اقوام دیگر را می‌پذیرفتند و آنها را با تجربیات و اکتشافات خود تلفیق می‌کردند و تغییر می‌دادند. برای فن طبابت مقرراتی وضع کردند و کارها و مطالعات علمی خود را یادداشت و ثبت می‌نمودند.»

پزشک بیماران جسمی باید پس از آموختن دانستنیهایی که لازمه اشتغال به این پیشه بوده است ، زیر آزمایش قرار گیرند ، و چنانچه از عهده امتحان بر‌می‌آمده به او گواهی پزشکی داده می‌شد و پیش از آنکه یک فرد زرتشتی را درمان نماید باید یک نفر از بیماران سایر ادیان را درمان نماید و چنانچه از عهده طبابت برمی‌آمد ، اجازه پیدا می‌کرد که همکیشان خود را نیز درمان نماید اگر سه بار بیمار در اثر بی مبالاتی یا سوء‌تشخیص او ضمن درمان می‌مردند ، برای همیشه از شغل طبابت محروم می‌گشت.

بیماران در بدو امر موظف بوده‌اند ، به پزشکان ایرانی مراجعه نمایند و چنانچه درمان آنها بدون نتیجه می‌شد ، حق داشته‌اند به پزشکان بیگانه مراجعه کنند ، در غیر این صورت خطاکار بوده‌اند. در دربار پادشاهان اغلب پزشکان بیگانه« یونانی – هندی – سریانی » هم بوده‌اند.

پزشک خوب باید از عهده عمل پزشکی و شناسائی اعضاء و جوارح بدن برآید واز عوارض دردها و خواص گیاهان به خوبی آگاه باشد و کتاب زیاد خوانده باشد ، بیماران خود را عیادت نماید. مردم نیز موظف بوده‌اند وسیله آمد و رفت و آسایش پزشک را فراهم سازند.

پزشک خوب در بند مادیات نبوده و بهترین آنان کسی بوده که شغل طبابت را محض رضای خدا و خدمت به نوع انجام می‌داده و پست‌ترین آنها کسی بوده که برای دریافت پول زیاد طبابت می‌نموده است. مقام پزشک در ایران ساسانی ارجمند و گاهی تا پایه وزارت و مشاوری پادشاه پیش

ابوالحسن علی ابن یوسف جمال‌الدین معروف بابن قفطی از اهل قفط که تا زمانمرگ پدردر قاهره می‌زیسته از دانشمندان بنام قرن هفتم هجری است (۶۴۶ تا ۵۶۳ ه . ق برابر ۱۲۴۸ تا ۱۱۶۷ م ) و صاحب تألیفات زیادی می‌باشد.

در جنگها چنانچه پزشکانی در بند سپاهیان ایران قرار می‌گرفتند با آنها مانند گرفتار رفتار ننموده ، ‌بلکه با کمال احترام پذیرائی می‌شدند و مقدم آنان گرامی و مغتنم بوده است. رئیس پزشکان جسمی را ِاران درست‌بذ ۳ و رئیس همه پزشکان اعم از جسمانی و روانی زروتشتروم ۴ که شاید عنوان همان موبدان موبد بوده است ، می‌نامیده‌اند.

چشم‌پزشک و ستور‌پزشک هم بوده و داروهائی جهت گزیدگی سگ‌هار وجود داشته است. محکومین به اعدام را گاهی بر حسب در‌خواست پزشکان برای عمل تشریح و جراحی و آزمایشهای پزشکی در اختیار آنان قرار می‌دادند.

در فرهنگ جغرافیای یاقوت ( معجم البلدان ) نوشته شده که : در ریو‌اردشیر ( ریشهر نزدیک بوشهر فعلی ) از توابع ارّجان عده‌ای از دبیران به نام گشته دبیران مأمور بوده‌اند مطالب مربوط به امور دینی و پزشکی و ستاره‌شناسی را بنویسند و ثبت نمایند.

از پزشکان معروف زمان انوشیروان که رئیس پزشکان دربار بوده « برزویه» ۵ حکیم معروفاست که می‌نویسند پس از باز‌گشت او از هند مورد احترام زیاد انوشیروان قرار گرفت و او را پهلوی خودش نشانید و به وی گفت: هر چه بخواهی به تو خواهم داد ، هر چند شرکت در پادشاهی باشد.

برزویه علت برگزیدن پیشه پزشکی را ، در کلیه دمنه شرحی نوشته که مفاد آن چنین است:

« پدر من از سپاهیان ( اسواران ) بود و مادر از خاندان روحانیان دین زرتشت . نخستین نعمتی که خداوند تعالی برمن ارزانی گردانید ، دوستی پدر و مادر و عنایت ایشان بر من بود. چنانچه از دیگر فرزندانشان مستثنی بودم… چون سال عمر به هفت رسید ، مرا بر خواندن علم طب رغبتی صادق آمد و در تعلیم آن می‌کوشیدم تا بدان صفت شهرتی تمام یافتم و در معالجه بیماران راهنمائی شدم . آنگاه نفس خویش را میان چهار کار که تکاپوی اهل دنیا از آن نتوان گذشت مخیَّر گردانیدم: تحصیل مال ، آسایش و خوشگذرانی ، نام نیک ، پاداش اخروی . و پوشیده نماند که علم طب نزد همه خردمندان و در همه دنیا ستوده است و در کتابهای طب آورده‌اند که فاضل‌ترین اطبا آن است که بر علاج از جهت ثواب آخرت موا‌ظبت نماید که در پرتو آن سیرت ، بهره دنیوی هم بیابد. چنانکه غرض کشاورز در پراکندن تخم دانه باشد که قوت اوست. اما کاه که علف مستور است خود بالتبع حاصل آید. در جمله بر این کار اقبال تمام کردم و هر کجا بیماری نشان یافتم که در وی امید بهبودی بود معالجه او برای خدا و بدون چشم‌داشت دریافت مزد ،کردم و چو‌ن یک چندی بگذشت و طایفه‌ای از امثال خود را در مال و جاه بر خویشتن پیش دیدم ، ‌نفس بدان مایل گشت ، و هوس مراتب و لذات این جهانی بر خاطر گذشتن گرفت و نزدیک آمد که پای از جای برود.

با خود گفتم ای نفس میان سود و زیان خویش فرق نمی‌توان کردن و خردمند چگونه آرزوی چیزی کند که رنج و تعب آن بسیار باشد و انتفاع از آن اندک ، ‌و اگر در عاقبت کارها و هجرت سوی گور فکرتی و اجبداری ، حرص و آز این عالم فانی بر تو بسر آید. از این رای ناصواب در گذر و همت بر ثواب آخرت نما که راه ترسناک است و یاران ناهمراه ، و مرگ نزدیک ، و هنگام رفتن نامعلوم . زنهار در توشه آخرت تأخیر جایز نشمری . سزاوار آن است که بر معالجت مواظبت کنی و به آن التفات نمائی که مردمان قدر طبیب ندانند ، لیکن در آن نگر که

اگر توفیق باشد و یک نفس را از چنگال درد خلاص بخشی سبب آمرزش تو شود. آنجا که جهانیان از بهره آب و نان و زندگی با همسر و فرزند محروم مانده و به دردهای مزمن و مهلک گرفتار گشته‌اند ، اگر در درمان ایشان برای خشنودی خدا اقدام نمائی ، اندازه خیرات و ثواب آن که تواند شناخت چون بر این وجه در نبرد با نفس مبالغت نمودم ، راه راست باز آمد ، و برغبتی پاک و بی‌ریا روی به درمان بیماران آوردم و روزگار دراز در آن مستغرق گردانیدم تا به فرخندگی آن ، درهای روزی بر من گشاده گشت و صلات و مواهب پادشاهان بر من متواتر شد و پیش از سفر هند‌وستان و پس از آن انواع دوست‌کامی دیدم و به جاه و مال از امثال و اقران بگذشتم و آنگاه در آثار و نتائج علم طب تأملی کردم و فوائد آن را بر صحیفه دل نگاشتم و به هیچ علاجی در وهم نیامد که موجب صحت اصلی تواند بود..»

دکتر سیریل الگود ۶ پزشک و خاورشناس معاصر ضمن مقاله‌ای تحت عنوان « علم ایرانی » درکتاب میراث ایران می‌نویسد: «….وضع آبرومند و مقام ارجمند طبیب را در جامعه کنونی دنیا تا حد زیادی می‌توان مدیون ایرانیان دانست. صرف نظر از چند مورد استثنائی باید گفت که در یونان و رم پزشکان در وضعی بد و بی‌آبرو می‌زیسته‌اند. اما از مدارک تاریخی که از ایرانیان به جا مانده معلوم می‌شود ، که طبیبان به مقام مشاوری پادشاه می‌رسیده‌اند. پزشکان یونان که در جنگ با آتن ، یا پزشکانی که در جنگ با روم شرقی « بیزانته» به اسارت درمی‌آمدند ، با عزت و احترام پذیرفته می‌شدند و با آنان مانند اسیر رفتار نمی‌شد ، بلکه به صورت مهمانان ناخوانده پذیرایی می‌شدند. گاهی بزرگترین مشاوران پادشاه که در حقیقت دست راست او بودند ، از میان پزشکان انتخاب می‌شدند.»

احراز‌کننده مقام وزرک فرمازار۷ « نخست وزیر یا صدراعظم فعلی » باید جامع کمالات و فضائل نیک و دانشمند و پرهیزگار و آگاه به رموز کشور‌داری و سیاستباشد و ضمنا طبیب حاذقی هم باشد که هنگام حاجت بتواند شاه را معالجه نماید.

ضمن مقاله دیگری که درباره « گندیشاپور » و دانشکده پزشکی و بیمارستان وابسته بدان بحث خواهد ، قسمتهای دیگری از پیشرفت و پایه عالی این علم درعهد ساسانی بیان خواهد گردید.

 

دیدگاه (۰)

هیچ دیدگاهی هنوز بیان نشده

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تحلیل آمار سایت و وبلاگ