باستانشناسی شاهنامه،کیومرث
باستانشناسی شاهنامه
بخش اول عصر کیومرث
1. دوران پارینهسنگی، عصر کیومرث
2. دوره میانسنگی، عصر هوشنگ
3. دوره نوسنگی، عصر طهمورث
4. دوره مس، عصر جمشید
5. دوره مفرغ، عصر ضحاک
6. دوره آهن، عصر کاوه و کیانیان
باستانشناسی شاهنامه: دوران پارینهسنگی، عصر کیومرث
دوره پارینهسنگی زیرین (Lower Paleolithic/ Old Paleolithic/ Old Stone Age) را بر اساس شیوه ابزارسازی، دوره آشولی/ آشولین (Acheulean) نیز مینامند. انسان این دوره، با نامهای انسان قائم/ راستقامت/ هومو اِرِکتوس (Homo erectus)، انسان کاروَرز (Homo ergaster) و انسانریخت (Anthropomorph) شناخته میشود.
عمده منابع مطالعه بر روی انسان دوره پارینهسنگی زیرین، استخوان اندامها و ابزار سنگی است. این ابزارهای سنگی، بزرگ، خشن و زبرهتراش هستند و در همه جای جهان با یکدیگر شباهت دارند. در این دوره انسان آتش را میشناسد و به میزان محدود از آن بهره میبرد. از این دوره هیچگونه آثار هنری و نقاشی و نگارکند به دست نیامده و همچنین در باره چگونگی زندگی و روابط مشترک، مناسبات زن و مرد، اعتقادات و امثال آنها اطلاعاتی در دست نیست. غذای انسان در این دوره و نیز تا حدودی در دورههای بعدی، عمدتاً جیره گیاهی بوده و در مواقع ناچاری به جیره جانوری روی میآورده است.
نمونه سکونتگاههای برجای مانده از زندگی انسان در دوره پارینهسنگی زیرین عبارتند از:
- قرارگاه لاهوتی در جنوب تاجیکستان. در این محوطه باستانی که ترانشهای به عمق ۴۰ متر و متشکل از ۴۸ لایه حفر شده است، آثار و شواهد زندگی انسان از ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ سال تا ۳۰۰٫۰۰۰ سال پیش به دست آمده است. این آثار تاکنون کهنترین نشانههای حضور انسان در فلات ایران است.
- قرارگاههای کَشَفرود در خراسان. در قرارگاههای آبرفت این رود مهم جغرافیای تاریخی ایران، نمونههایی از ابزارهای سنگی با قدمت ۸۰۰٫۰۰۰ سال به دست آمده است.
- قرارگاههای کراسْنووُدْسْک در شبهجزیرهای به همین نام در شرق دریای کاسپی/ مازندران و در جمهوری ترکمنستان. در این قرارگاهها نمونههایی از ابزارهای سنگی با قدمت ۷۰۰٫۰۰۰ سال شناسایی شده است.
- قرارگاههای فَرغانه در دشت فرغانه در شرق جمهوری ازبکستان. در این قرارگاهها نیز نمونههایی از ابزارهای سنگی با قدمت ۷۰۰٫۰۰۰ سال پیدا شده است.
- قرارگاههای لَدیز در دره رودی به همین نام در جنوب بلوچستان. در این قرارگاهها نمونههایی از ابزارهای سنگی با قدمت ۵۰۰٫۰۰۰ سال به دست آمده است.
- قرارگاههای نائور در کرانه کهن دریاچه نائور در نزدیکی شهر غزنین در افغانستان. در این قرارگاهها نمونههایی از ابزارهای سنگی با قدمت ۵۰۰٫۰۰۰ سال شناسایی شده است.
- غار آزیخ در قرهباغ. در این غار بقایای زندگی انسان و از جمله قطعهای از استخوان یک زن با قدمت ۴۰۰٫۰۰۰ سال به دست آمده است. این استخوان تاکنون کهنترین اندام انسانی است که در فلات ایران پیدا شده است. (برخی از مشخصههای استخوان زن در قیاس با مرد عبارت است از: جمجمه و زائده پسسری و دندان و جناغ کوچکتر، لگن بزرگتر و استخوان عانه برجستهتر).
- قرارگاه قراتاغ در حاشیه رودی به همین نام در جنوب تاجیکستان. در این محوطه باستانی آثار و شواهد زندگی انسان از ۲۰۰٫۰۰۰ سال پیش به دست آمده است.
- قرارگاههای سهند در پیرامون جویبارهای دامنه قله سهند در آذربایجان. در این قرارگاههای باستانی آثار و شواهد زندگی انسان از ۱۰۰٫۰۰۰ سال پیش پیدا شده است.
دوره پارینهسنگی میانی، ۱۰۰٫۰۰۰ سال تا ۴۰٫۰۰۰ سال پیش
دوره پارینهسنگی میانی (Middle Paleolithic/ Middle Stone Age) را بر اساس شیوه ابزارسازی، دوره موستری/ موسترین (Mousterien) نیز مینامند. انسان این دوره با نام انسان نئاندرتال (Neandertal) شناخته میشود.
در دوره پارینهسنگی میانی، تراش سنگها با دقت و جزئیات بیشتری انجام میگیرد و ابزارهای سنگی کوچکتری ساخته میشود. از این دوره بر خلاف دوره پارینهسنگی زیرین، اطلاعات و نشانههای محدودی در زمینه اعتقادات و ابراز احساسات انسان به دست آمده است. دفن اموات همراه با شاخ بز، شاخ آهو، گِل اُخرا و دسته گُل، نشانههایی از این اعتقادات و احساسات هستند. (نثار دسته گلهای فراوان بر مرده با توجه به پیدا شدن گرده و بذرهای گل در خاکهای پیرامونی و رسوب در سرندهای آبی تشخیص داده شده است.
نمونه سکونتگاههای برجای مانده از زندگی انسان در دوره پارینهسنگی میانی عبارتند از:
- غار شنیدار در کوههای بَرادوست در شرق کردستان عراق. در این غار اسکلتهای شش انسان بزرگسال با قدمت ۶۰٫۰۰۰ تا ۴۵٫۰۰۰ سال و یک نوزاد هشت تا نُه ماهه با قدمت ۷۰٫۰۰۰ سال به دست آمده است. (سن نوزاد با توجه به رویش ۱۶ دندان شیری در فک تعیین شده است).
- غار تِشیکتاش در ناحیه بایسون و در حاشیه رود سُرخاندریا در تاجیکستان. در این غار اسکلت یک کودک هشت ساله با قدمت ۶۰٫۰۰۰ سال پیدا شده است. در اطراف این کودک چند شاخ بز قرار داده بودهاند که کهنترین نمونه شناخته شده از رفتارهای اعتقادی انسان در فلات ایران است.
- غار آغزیکیچیک در حاشیه رود وخش در تاجیکستان. در این غار محوطهای سنگفرش پیدا شده است که شاخ بز کوهیای را در بالای آن نصب کرده بودهاند. برخی از آثاری که در این غار پیدا شده، عبارت است از: استخوانهای کودکی با قدمت ۵۰٫۰۰۰ سال که او را همراه با شش جفت شاخ بز کوهی دفن کرده بودهاند. بقایای اجاق و لاکِ لاکپشتهایی که از آنها به عنوان ظرف استفاده میشده و لاکپشت را درون لاک خود میپختهاند. و بازماندههای استخوانهای اسب، پلنگ، خرس، کرگدن، کفتار و جانوران دیگر که نشان میدهد ساکنان آغزیکیچیک گوشت عموم جانوران را میخوردهاند.
- غار آبرحمت در کوهستانهای شمالی دشت فرغانه و شمال رود سیردریا در ازبکستان. در این غار متجاوز از ۳۰٫۰۰۰ ابزار سنگی پیدا شده است.
- از دیگر نمونههای سکونتگاههای انسان در دوره پارینهسنگی میانی میتوان از این غارها و قرارگاهها نام برد: غارهای کُنجی، قُمری و اَرجَنه در خرمآباد لرستان، غار هومیان در کوهدشت لرستان، غار تمتمه در ارومیه، غار شکارچی در بیستون، غار لَخاسپور در خونیک، غارهای باباتاغ، شَختی و درهکور در پامیر بدخشان، غار سانقائو در پاکستان، اِشْکَفت گاوی در جنوب مردوشت، و قرارگاههای پراکنده در دلتای رود جاجرود در جنوب ورامین.
دوره پارینهسنگی زبرین/ بالایی، ۴۰٫۰۰۰ تا ۱۵٫۰۰۰ سال پیش
دوره پارینهسنگی زبرین/ بالایی (Upper Paleolithic/ Upper Stone Age) را بر اساس شیوه ابزارسازی، دوره بَرَدوستی/ بردوستین (Baradostian) نیز مینامند (نام بردوست در متون باستانشناسی از کوههای استقراری در کردستان عراق گرفته شده است). انسان این دوره با نامهای انسان کرومانیون (Cro-Magnon)، انسان هوشمند/ هوموساپینس (Homo sapiens) شناخته میشود. نسل فعلی بشر ادامه نسل انسان کرومانیون است و نئاندرتالها متعلق به شاخه دیگری از تبار انسانی هستند که در پایان دوره پارینهسنگی میانی منقرض شدهاند. دوره پارینهسنگی زبرین بر اساس شیوههای ابزارسازی به دو زیردوره سلوتری/ سلوترین (Sloutrean) از ۲۵٫۰۰۰ تا ۲۰٫۰۰۰ سال پیش و زیردوره ماگدالِنی/ ماگدالنین (Magdalenian) (20.000 تا ۱۵٫۰۰۰ سال پیش) تقسیم میشود.
در دوره پارینهسنگی زبرین/ بالایی، تراش سنگها و نیز استخوانها با دقت و جزئیاتی چشمگیر انجام میگیرد و ابزارهایی سنگی در حد متههای ریز و سوزن ساخته میشود. از این دوره کهنترین نمونههای هنر بشری در قالب نقاشی بر روی دیواره غارها و صخرهها و نیز کندهکاری بر روی استخوان شناسایی شده است.
نمونه سکونتگاههای برجای مانده از زندگی انسان در دوره پارینهسنگی زبرین/ بالایی عبارتند از:
- غار شوغناو در حاشیه رود یخسو در تاجیکستان. در این غار آثار و شواهد زندگی انسان با قدمت ۳۰٫۰۰۰ سال به دست آمده است.
- غارهای آقکوپروک در دامنه شمالی کوه بابا و در حاشیه بلخرود. در این غارهای نزدیک به یکدیگر آثار و شواهد زندگی انسان با قدمت ۲۰٫۰۰۰ سال به دست آمده است.
- از دیگر نمونههای سکونتگاههای انسان در دوره پارینهسنگی زبرین/ بالایی میتوان از این غارها و قرارگاهها نام برد: غار قرهکمر در افغانستان، غارهای پاسنگر و یاخته در خرمآباد لرستان و غارهای هَلیلان در حاشیه رود سیمره.
مقایسه دوران پارینهسنگی با عصر کیومرث
نام کیومرث که در برخی نسخ شاهنامه به شکل «گیومرت» آمده است، در متون مانوی به شکل به شکل «گَهمُرد» و در برخی از متون ادبیات فارسی (همچون آثارالباقیه نوشته ابوریحان بیرونی) به شکل «گَلشاه» (به معنای «پادشاه کوه») ثبت شده است. با اینکه با اینکه متداول است نام کیومرث را مقتبس از واژه اوستایی «گَیَهمَرِتَن» بدانند، اما ما در اینجا از ریشهشناسی لغوی که در مطالعات غیر زبانی منجر به گمراهیهایی میشود، دوری میجوییم. واژه «گَیَهمَرِتَن» از دو بخش «گَیَه» (به معنای «زنده») و «مَرِتَن» (به معنای «مردنی») تشکیل شده و در مجموع ظاهراً معنای «زنده مردنی» را میدهد که توصیفی از حال و روز انسان است. همچنین «گَیَه» از خانواده «گیا» به معنای «زن/ زندگیبخش» است. چنانکه «مَرِتَن» معنای «مرد/ مُردنی» را میدهد.
مشخصههای زندگی انسان در عصر کیومرث که در شاهنامه فردوسی آمده، عبارت است از: زندگی در کوه (کیومرث شد بر جهان کدخدای/ نخستین به کوه اندرون ساخت جای)، پوشاک از پوست حیوانات با تأکید بر پوست پلنگ (سر تخت و بختش بر آمد ز کوه/ پلنگینه پوشید خود با گروه)، خوراک و پوشاک طبیعی (ازو اندر آمد همی پرورش/ که پوشیدنی نو بُد و نو خورش)، و کشته شدن فرزندش سیامک به دست دیوی که با صفتهای «گرگ سترگ» و «دیو سیاه» توصیف شده است.
این مشخصهها مطابق است با چگونگی زندگی انسان در دوران پارینه سنگی (از روزگاران دیرین تا حدود ۱۵٫۰۰۰ سال پیش). در این دوران انسان در غارها زندگی میکرده، پوشاکی از پوست حیوانات میپوشیده و از خوراکی که در طبیعت به دست میآورده، بهره میبرده است.
کشته شدن سیامک به دست دیو سیاه و تشبیه شده به گرگ، به احتمال اشارهای به نابودی نسل بشری در برابر سرما و یخبندانهای عصر چهارم یخبندان دارد که از حدود ۱۸٫۰۰۰ سال پیش آغاز شده و در حدود ۱۴٫۰۰۰ سال پیش پایان یافته است. (برای شرح بیشتر در زمینه وضعیت آبوهوایی در آن هنگام بنگرید به فصل دوم کتاب «مهاجرتهای آریاییان و چگونگی آبوهوا و دریاهای باستانی ایران» از همین نگارنده).
شواهد باستانشناختی از جمعیت اندک انسان در اواخر دوران پارینهسنگی حکایت دارد. جمعیتی که بر اثر موج سرما و یخبندانهای عصر چهارم از بین رفته بودهاند و تنها شمار اندکی موفق به مقاومت در برابر آن شده بودند. گرگ و سیاهی نیز که صفات آن دیو سیامککُش معرفی شدهاند، هر دو در باورهای عامه نماد سرما بودهاند و هستند. از جمله عوامل پیدایش چنین باورهایی میتوان از: فراوانتر و خطرناکتر شدن گرگها به هنگام سرما و زمستان، سیاهی شب سرد، زوزه گرگها در سیاهی شبهای سرد، شبشکار بودن گرگها و سیاه شدن اندام اشخاص سرمازده یاد کرد. از همین روی است که روایتها و افسانههای بیشماری از ارتباط میان گرگ و سرما در فرهنگ و باورداشتهای مردمان ایران و جهان دیده شده است. مرگ سیامک، به احتمال نشانه و نمادی از کاهش جمعیت بشری بر اثر سرما و زنده ماندن کیومرث نشان تداوم حیات بشری و مقاومت در برابر سرما و گریز از آن است.
با توجه به مقایسه دادههای باستانشناختی با رویدادهای شاهنامه فردوسی، به نظر میرسد که عصر کیومرث با دوره پارینهسنگی مطابقت دارد.