دستبردی در کهن نگاری ایران، مردخای و استر
افسانه مردخای و استر
همانطور که می دانید سالانه یهودیان روزی به نام «پوریم» را جشن می گیرند که انگیزه ی این جشن، داستان استر می باشد و برخی معتقدند با دوران هخامنشیان و خشایارشا ارتباط پیدا می کند.
اما عده ای با تحریف علل و انگیزه های این جشن، مواردی نادرست را بیان می کنند و حتی بدون در نظر گرفتن سند و مدرک قابل قبول، «سیزده به در» را ناشی از این روز می دانند. اما به نظر می رسد همه این موارد نادرست است.
در ادامه سعی بر آن است تا این موضوع را به صورت جزئی تر، با در نظر گرفتن منابع و مدارک بررسی کنیم. خواهیم دید که داستان استر از نظر تاریخی قابل اثبات نیست و همچنین جشن سیزده به در هیچ ربطی به این داستان و جشن پوریم ندارد و حتی تاریخ برگزاری پوریم با جشن سیزده به در، متفاوت است.
این نوشتار بازگو شده می باشد
چکیده
داستان «استر و مردخای» یکی از قصه های مشهور یهودیان است که در قلمروی فرمانروایی یک پادشاه ایرانی به نام «اخشورش» رخ می دهد. این داستان در اصل تنها در منابع یهودی وجود داشته و از نظر تاریخی قابل اثبات نیست چرا که در تضاد جدی با منابع دیگر از جمله منابع معتبر قرار دارد. برخی از پژوهشگران، این داستان را تحت تأثیر اسطوره های بابلی و عیلامی می دانند. به طور خلاصه، این داستان درباره چگونگی رهایی یافتن یهودیان از قتل عام و نابودی می باشد. با توجه به این قصه، یهودیان سالانه جشنی به نام «پوریم» برگزار می کنند. به نظر می رسد پوریم هم تحت تأثیر جشن های کهن بابلی و... است. به طور کلی چنین می نماید که یک سنت کهن بابلی، حالت یهودی به خود گرفته است و هنوز در میان یهودیان جای دارد.
اما این روز ها در ایران، داستان های تحریف شده ای از این قصه رواج پیدا کرده که بر خلاف موارد درج شده در منابع یهودیان است. به طور خلاصه، اکثر این داستان های تحریف شده، بر کشته شدن اقوام بی گناه توسط یهودیان تأکید دارند. همچنین پیوند جشن «سیزده به در» به این موضوع رایج شده است که به هیچ وجه قابل اثبات نمی باشد. در هیچ منبعی از ارتباط جشن «سیزده به در» به این موضوع گزارشی نیست و از نظر زمانی «پوریم» و «سیزده به در» یکسان نیستند.
به طور کلی داستان «استر و مردخای» که در منابع یهودی آمده است بیشتر شبیه یک افسانه می باشد و به هیچ وجه از نظر تاریخی قابل اثبات نیست؛ داستان های تحریف شده از آن هم پایه و اساس ندارد.
داستان تحریف شده
ممکن است داستان تحریف شده ی استر و مردخای را به این مضمون شنیده باشید:
«شخصی به اسم مردخای -که یهودی بوده است- بعد از مدتی در دستگاه خشایارشا نفوذ می کند و در همان دوران خشایارشا در هنگام مستی به همسرش وشتی دستور می دهد که به صورت برهنه در میان جمع حاضر شود اما وشتی قبول نمی کند و همین باعث خشم خشایارشا می شود. از همین رو مردخای خشایارشا را مجاب می کند که همسرش را رها کند و بعد از این موضوع مردخای برادر زاده ی خودش یعنی «هدسه» که بعداً استر نام می گیرد را با روش هایی (مانند جادو جمبل!) به ازدواج خشایارشا در می آورد.
استر در هنگامی که شهبانوی ایران می شود، بسیاری از یهودیان را به رده های بالا می آورد.
هامان - وزیر قدرتمند ایرانی - از فتنه ی مردخای آگاهی پیدا می کند و این موضوع را به خشایارشا گوش زد می کند و از وی می خواهد تا یهودیان را از ایران اخراج کند و پادشاه قبول می کند.
هنگامی که مردخای از این موضوع آگاه می شود با استر دسیسه ای می چیند و یک مهمانی ترتیب می دهد. در آن مهمانی استر به شدت خشایارشا را مست می کند و در شب سیزدهم فروردین ماه، شاه ایران در هنگام مستی حکم اعدام هامان و هفتاد و هفت هزار نفر ایرانی را می دهد و در روز سیزدهم فروردین ماه پانزده قوم ایرانی را قتل عام می کنند.»
اکثر کسانی که این داستان یا داستان هایی مانند آن را نقل می کنند به منابع یهودیان استناد می کنند و حتی مدعی می شوند که در منابع یهودیان چنین داستانی نقل شده است. اما چنین داستانی با این ساختار اصلا در منابع یهودیان وجود ندارد.
برخی از تحریف کنندگان، به صورت غیر مستقیم به مخاطب القا می کنند که کوروش هم در این کشتار نقش داشته است. آنها با توجه به آنکه کوروش یهودیان را از بند بابل نجات داده است این موضوع را بیان می کنند.
اصل داستان
اما حال ببینیم اصل داستان چیست! در عهد عتیق، کتاب اِستر داستانی از زمان پادشاهی به نام «اَخشُورُش» نقل می شود.
خلاصه این داستان :
«اخشورش پادشاه در سال سوم پادشاهی خود میهمانی با شکوهی در کاخ شوش برگزار می کند و پس از آنکه دل پادشاه از شراب خوش شد، فرمان می دهد که ملکه اش ( وشتی) را با تاج ملوکانه به حضور پادشاه بیاورند تا زیبائیش را به بزرگان و سایر مردم نشان دهد چون زنی نیکو منظر بود، اما ملکه از این کار خود داری می کند. شاه بسیار خشمگین می شود و پس از مشورت با بزرگان کشور ملکه را بر کنار می کند.[استر - باب ۱]
همچنین اخشورش تصمیم می گیرد در همه ولایتها، نمایندگانی قرار دهد تا دختران شایسته را به دار السلطنه شوش بیاورند و دختری که در دیدگاه پادشاه پسند آید به عنوان شهبانو برگزیده شود. در این میان پادشاه دختری به نام «هدسه» را می پسندد و به شهبانویی بر می گزیند که این شخص بعداً اِستر نام میگیرد. استر عموئی به نام مُردخای دارد که وی را تربیت کرده است (مردخای از قبل در دارالسلطنه شوش بوده است). استر یهودی بوده است اما این موضوع را به درخواست عمویش مردخای پنهان می کرده است. در این داستان ذکر می شود که مردخای توطئه ای را که دو تن از خواجه سرایان بر ضد شاه ترتیب داده بوده اند کشف می کند [استر - باب ۲] و همین موضوع بعد ها باعث ترفیع وی می شود. [استر - باب ۶]
یکی از بزرگان کشور به نام هامان بن همداتای اجاجی که از بی حرمتی مردخای و تعظیم نکردن او دل آزرده است، کینه ی یهودیان را به دل گرفته و با دلایلی مانند اینکه شرایع قوم یهود مخالف همه قومها است؛ از شاه اجازه می خواهد تا تمام آنان را به هلاکت رساند. [استر - باب ۳] ولی مردخای از جریان آگاه شده و بسیار غمگین می شود. مردخای از استر می خواهد که جلوی این کار را بگیرد. [استر - باب ۴] استر پادشاه را به همراه هامان به دو میهانی دعوت می کند [استر - باب ۵] استر در میهمانی دوم به پادشاه می گوید که یهودی است و هامان قصد نابودی قوم یهود را دارد [استر - باب ۷] و در ادامه استر حکمی از شاه می گیرد که به موجب آن یهودیان از انهدام رهایی می یابند و دشمنان یهود به ویژه هامان به دار آویخته می شوند. [استر - باب ۷ و ۸]
بر طبق گفته تورات یهودیان هفتاد و هفت هزار نفر از مبغضان خویش را کشتند و از دشمنان خود آرامی یافتند اما دست خود را به تاراج نگشادند. [استر - باب ۹] »
این داستان به طور کامل در کتاب استر بیان شده است و یهودیان از آنجایی که معتقدند ازنابودی رهایی یافتند این روز را با نام «جشن پوریم» گرامی می دارند.
باید توجه داشت که بیشتر منابعی که درباره این موضوع سخن گفتند در اصل منابع یهودی بوده اند و دیگر کتاب ها با استناد به همان منابع این موضوع را بیان کرده اند.
آیا این داستان تاریخی است؟!
به طور کلی این داستان با ابهامات زیادی روبرو است. در این بخش به بررسی این موضوع می پردازیم.
خاموش بودن منابع غیر یهودی
این داستان تنها در منابع یهودی بیان شده است و نشانی از آن در گفته مورخان یونانی و آثار به جا مانده از هخامنشیان نیست.
این در حالی است که در کتاب استر ادعا می شود که چگونگی معظم ساخته شدن مردخای توسط پادشاه در کتاب تواریخ مادی و پارسی مکتوب است. [استر - باب ۱۰] اما با منابع کنونی که در دست است (منابع غیر یهودی)، نامی از مردخای دیده نمی شود و این موضوع، ابهاماتی درباره تاریخی بودن این داستان، بوجود می آورد.
اخشورش کیست؟! - تضاد با منابع معتبر
سابقا اخشورش را همان اردشیر درازدست می دانستند اما نام اردشیر در قسمت های دیگر تورات به صورت «اَرتَه خشثتا» آمده است.
اَرتَه خشثتا با جزئی تصحیحی همان اَرتَه خشثرای(اردشیر) کتیبه ها است، و اگر این حکایت راجع به اردشیر درازدست بود، همین نام را می نوشتند.
این در حالی است که صفات شخصی که در داستان بیان می شود به خشایارشایی (به انگلیسی: Xerxes) که در منابع یونانی گفته شده است نزدیک است؛ شخصی بخشنده و نیک محضر ولی دارای چنان اراده ای نبوده است.
اما مورخان یونانی گفته اند که خشایارشا تنها یک ملکه به نام آمس تریس داشته است که به سن کهولت رسیده است و در سخن این مورخان حرفی از تغییر ملکه نیامده است.
از تاریخ چنین بر می آید که شاهنشاهی هخامنشی در دوره خشایارشا بیست و چند «دَهیو» یا «ساتراب» (استان) داشته است.
اما در کتاب استر، صد و بیست و هفت ولایت برای فرمانروایی اخشورش قائل می شود.
در کتیبه های به جا مانده از دوران خشایارشا چهره ای دیگر از وی ترسیم می شود. این موارد ابهامات را در مورد صحت این داستان افزایش می دهد.
خشایارشای هخامنشی
کمرنگ بودن یهودیان در آثار به جا مانده از هخامنشیان
موضوع قابل توجه دیگر این است که در کتیبه های دوران هخامنشی هیچ گاه به صورت مستقیم از یهودیان سخنی به میان نیامده است. حتی در کتیبه مشهور کوروش بزرگ بعد از فتج بابل (منشور حقوق بشر) هیچ گاه به صورت مستقیم از آنها سخن به میان نمی آید.
در تخت جمشید نگاره های زیادی از اقوام حوزه قلمروی هخامنشی وجود دارد اما اثری از یهودیان نیست.
البته این بدان معنا نیست که یهودیان در امپراتوری هخامنشی وجود خارجی نداشتند. می توان نتیجه گرفت یهودیان اقلیتی بیش نبودند و هیچ گاه رویکرد جدی به آنان وجود نداشته است. در صورتی که بر طبق داستان استر، ملکه ی مملکت و بعد ها وزیر بزرگ امپراتوری، یهودی بوده اند. در این صورت وجود ردپای کوچکی از آنان در آثار به جا مانده از هخامنشیان منطقی به نظر می رسد، اما چنین چیزی مشاهده نمی شود.
بی ربط بودن فضای داستان به هخامنشیان
برای یافتن فضای کلی داستان، نیاز است تا کتاب استر به طور کامل خوانده شود. اما بد نیست به منظور ملموس شدن فضای داستان به آثار هنرمندان نگاهی بیندازیم.
این داستان افسانه وار مورد توجه بسیاری از هنرمندان بوده است و فیلم ها و نقاشی های زیادی درباره ی آن وجود دارد.
فیلم ها:
طبیعتاً هنرمندان بر اساس آنچه که با خواندن کتاب مقدس به ذهنشان می آید، اشخاص این داستان را ترسیم کرده اند.
همانطور که می بینیم، این تصاویر همخوانی چندانی با هنر و وضعیت هخامنشیان ندارد زیرا به طور کلی فضای داستان استر همخوانی زیادی با این دوره ی تاریخی ندارد.
نام ها
نام های اشخاص در این داستان بیشتر حالت غیر ایرانی دارند. حتی گفته می شود نام هایی مانند استر، مردخای و هامان، نزدیک به نام های شخصیت های اسطوره ای بابلی هستند که در ادامه نگاهی به این موضوع خواهیم داشت.
اینها نام های هفت خواجه سرای دربار می باشند که در کتاب استر بیان می شوند:
مهُومان و بِزتا و حَربونا و بِغتا واَبَغتا واَبغتا و زاتَر و کَرکَسرا
اینها هم نام های بزرگان پارسی و مادی می باشد که در داستان بیان می شوند:
کَرشَنا و شیتار و اَدماتا و تَرشیش و مَرَس و مَرسَنا و مَمُوکان