زبان و ادبیات فارسی در شبه قاره هند
زبان و ادبیات فارسی در شبه قاره هند
« از میان ملل و نژادهای بسیاری که با هندوستان تماس داشتهاند و در زندگانی و فرهنگ هند نفوذ کردهاند، قدیمیترین و بادوامترین آنها ایرانیان هستند.»(جواهر لعل نهرو)
● پیش در آمد:
زبان فارسی پیش از آنکه هندوستان مستعمره انگلستان شود، دومین زبان رسمی این کشور و زبان فرهنگی و علمی بهشمار میرفته است. اما پس از استعمار انگلیسیها در سال ۱۸۳۲ انگلیسی به تدریج جایگزین زبان فارسی شد.
زبان فارسی در دورهٔ غزنویان به هند راه یافت که در آن دوره پارسی، زبان ادبیات، شعر، فرهنگ و دانش بود که با تأسیس امپراتوری گورکانی به اوج پیشرفت خود در هند رسید و زبان رسمی هندوستان شد………………………….
زبان فارسی هندوستان شاعران بزرگی همچون بیدل دهلوی، و امیر خسرو دهلوی و اقبال لاهوری را در خود پروراند.
زبان فارسی هشت قرن پیش وارد هند شد، ۷۰۰ سال بر تارک اندیشه، روابط، سیاست، اقتصاد و فرهنگ مردم هند حاکمیت داشت. به گونهای که کلیه آثار مهم فرهنگی، مذهبی، سیاسی، ادبی، مکاتبات، اسناد شخصی ودولتی و احکام قضایی هند به زبان فارسی نوشته میشد. لازم به ذکر است که هماکنون در دانشگاهها و کالجهای هند بیش از پنجاه بخش زبان فارسی بهفعالیت اشتغال دارند و بیش از یکصد مدرسه و دبیرستان فعالانه به تدریس زبان فارسی میپردازند.
صاحب نظران در تاریخ معتقدند که دو قوم ایرانی و هندی در اصل دارای فرهنگ ونژاد مشترکی بوده اند.در هزاره دوم پیش از میلاد مسیح مردمی که در صحاری آسیای مرکزی زندگی میکردند ، براثر تغییرات جوی ، موطن اصلی خود را رها کردند و به طرف جنوب مهاجرات نمودند. دسته های از راه قفقاز به طرف اروپا رفتند و دسته ی دیگر با گذشتن از رودخانه سند و یا از طریق گردنه خیبر به سمت هندوستان رهسپار شدند و گروهی دیگر در فلات ایران مستقر گردیدند.
این قوم که آرین نامیده می شدند، در طول قرنها امتزاج و اختلاط با بومیان محلی ، فرهنگ مشترک خود را ازدست دادند و هر کدام برای خود زبان و آئین تازه ای پدید آوردند. اگر چه امروزه میان فرس قدیم و زبان سانسکریت فرق بسیار است ولی وجود تعداد زیادی از لغات مشترک و متشابه میان هر دو زبان ، بیانگر این دو نظریه استکه ریشه هدو زبان یکی بوده است.آمدن نام ایران در (ریگ ودا ) کتاب مقدس هندوان و نام همد در کتاب (اوستا) تایید دیگری بر این نظریه می دانند.
اگر کسی تصور کند که علت رواج زبان فارسی در هند و تعلق مردم این سرزمین به زبان شیرین فارسی ، مربوط به اتحاد فرهنگ و نژاد دو ملت درچند هزار سال پیش است، باید گفت که این تصور کاملا اشتباه است.زیرا تاریخ از رابطه عمیق و گسترده فرهنگی میان ایران و هندتا قبل از ورود اسلام به این سرزمین سخن چندانی به میان نمی اورد و تنها ارتباط فرهنگی میان این دو کشور را که تاریخ ثبت کرده است، یکی ترجمه کتاب ادبی «پنج تنترا» از سانسکریت به پهلوی و دیگری اعزام هیئتی از طرف خسرو پرویز به دربار پادشاه دکن ، در اوائل هجرت نبوی (ص) و سوم آمدن بازی شطرنج از هندوستان به ایران است.
در حالی که طبق روال صحیح ، هر قدر به زبان انشعاب دوملت نزدیک تر شویم باید ارتباطات فرهنگی بیشتر باشد . پس باید پیوند فرهنگی میان ایران و هند را از زمانی که اسلام وارد هندوستان شد، به حساب آورد.در سال ۳۹۰ هجری (۱۰۰۱) میلادی سلطان محمود غزنوی به عنوان پادشاه غازی وارد هندوستان شد و قسمتی از خاک پهناور این سرزمین را متصرف گردید.
قبل از او ، محمدبن قاسم در سال ۷۱۰میلادی به عنوان یک سردار اسلامی وارد سند شده بود ولی بخاطر سؤ رفتارش با مردم آن سرزمین از کار بر کنار و به مرکز حکومت اسلامی فراخوانده شد. عزل محمد سبب شدکه حدود سه قرن ، پیشرفت اسلام در هند متوقف شد. از قرن پنجم هجری ببعد که زمینه تبلیغ آئین اسلام در هند فراهم شد ، گروهی از علماء و دانشمندان و شعرای ایرانی به این کشور مسافرت کردند و آنجا در پرتو آرامش و آزادی مطلق به نشر علم وتحقیق و تتبع پرداختند.
مردم هند که سالها رنج تبعیض طبقاتی وبی عدالتی های اجتماعی را تحمل کرده بودند، همانند ایرانیان اواخر دوره ساسانی از ورود مسلمانان به خاک خود ناخرسند نبودند.چه شعار اسلام ، برادری و مساوات بین همه طبقات مردم در کلیه شئون زندگانی آنان بود.
زبان فارسی ،زبان رسمی دانشمندان ، پادشاهان و درباریان ساکن هند شد. اگر چه بسیاری از پادشاهان هند ، ترک و مغول و تاتار بودند ولی هرگز جز به زبان فارسی نمی اندیشیدند و در رواج آن کوتاهی نمی کردند.
هندوان تازه مسلمان که علاقمند به فراگرفتن علوم مختلف اسلامی بودند شروع به آموختن زبان فارسی کردند.طولی نکشید که صدها فقیه ، صوفی ، ادیب ، شاعر و لغت دان (لغوی) در سر زمین هند تربیت شدند که امروز نوشته های آنان به زبان فارسی زینت بخش کتابخانه های جهان است.
یکی دیگر از انگیزه های مردم هند در فراگیری زبان فارسی این بود که بتوانند به این وسیله ارتباط فرهنگی بیشتری بین خود برقرار کنند . زیرا در کشوری که بیش از هشت صد زبان و لهجه وجود دارد.یک زبا ن مشترک ضروری به نظر می رسید.
تاریخ نشان می دهد که ایرانیان حتی قبل از لشکر کشی سلطان محمود غزنوی به هند به فکر تبلیغ اسلام و رواج زبان فارسی در این سرزمین بوده اند.
مسافرت ابو معشر خراسانی به هندو تالیف کتاب مهمی در علم نجوم به زبان فارسی و یا مسافرت ابو منصور ، موفق بن علی هروی در قرن چهارم هجری د راین سرزمین و تالیف کتاب « الابنیه فی الحقائق الادویه» که از بهترین نثر فارسی قدیم است تاییدی است بر نظریه تاریخ.
چنانکه قبلا هم به آن اشاره شد ، هنگامیکه سلاطین مسلمان در هند قدرت را بدست گرفتند ، خدمات واقعی دانشمندان و ادیبان به فرهنگ و زبان فارسی در آن سرزمین آغاز شد.
گرچه خدمات ارزنده دانشمندان و علاقمندان به زبان فارسی را نمیتوان در این مقاله آورد ولی بیان مختصری از سر نوشت این زبان و خدماتی که در طول ده قرن گذشته توسط صاحبان فضل و کمال چه ایرانی و چه غیر ایرانی نسبت به آن شده است برای دوستداران زبان فارسیخالی از لطف نخواهد بود . ابوریحان بیرونی دانشمند بزرگ اسلامی ، در قرن پنجم هجری مدتی در هندوستان زندگی کرد و همراه با تعلیم دادن علوم اسلامی و زبان فارسی به هندیان ، کتاب معروف « ما للهند » را در سال ۴۲۳ هجری برشته تحریر در آورد.
در سال ۴۱۷ هجری ابوالحسن علی جبلی که در هند به سر می برد کتاب « مجمل التواریخ » را از زبان عربی به فارسی ترجمه کرد . ( اصل این کتاب به زبان سانسکریت است ) و در سال ۴۲۵ هجری ابو الحسن علی بن اسماعیل جلالی هجویری کتاب « کشف المحجوب »را به فارسی نوشت.
در آغاز قرن هفتم هجری ، مسلمانان ، دهلی را تسخیر کردند و آنجا را پایتخت خود قرار دادند؛ طولی نکشید که بیشتر مناطق هندتحت تسلط مسلمانان در امد .
مسلمانان و ادیبان بیشتری از آسیای مرکزی و ایران بسوی هند سرازیر شدند. در همین قرن سدید الدین محمد عوفی بخارایی دانشمند معروف اسلامی به هند مسافرت کرد و مدتی در ملازمت سلاطین هند بسر برد و در انجا کتاب « لباب الالباب و جوامع الحکایات » را به زبان فارسی تالیف نمود.
در سال ۶۲۵ هجری همین دانشمندکتاب « الفرج بعد الشده » را به زبان فارسی ترجمه نمود.
در اوایل قرن هفتم هجری علی بن حامد کوفی مدتی از زندگانی خود را در هند گذرانید و کتاب « منهاج الدین و الملک » را به نام «چچ نامه » در سال ۶۱۳ هجری به فارسی ترجمه نمود.این کتاب قدیمی ترین اثر تاریخی است که به زبان فارسی در هندوستان نوشته شده است.
در سالهای بین ۶۹۰ تا ۷۲۵ هجری امیر خسرو دهلوی شاعر پارسی گوی که به طوطی هند معروف است اثار نفیس خود را در هندوستان تصنیف کرد.هنگامیکه حکومت تغلقیان در هند رو به تضعیف نهاد خاندان بهمنی در هند صاحب قدرت شدند . سلاطین بهمنی کهبه علم و هنر و ادب علاقه داشتند ، در دکن « بنیاد فرهنگ فارسی » ر بنا نهادند و خود به زبان فارسی شعر می سروردند.
محمو د گاوان وزیر با کیاست این خاندان برای تدریس زبان فارسی ، مدرسه بسیار بزرگی در (بیدر ) تاسیس کرد که تا چندین سال مرکز نشر زبان فارسی بود.
اواخر قرن هشتم هجری محمود شاه بهمنی از خواجه حافظ شیرازی برای سفر به هند دعوت کرد . خواجه شیراز به عزم هندوستان به جزیره هرمز آمد و چون در کشتی نشست هوا نامساعد شد. خواجه از مسافرت به هند شد و به شیراز باز گشت و غزلی که با این بیت شروع می شود:
دمی با غم بسر بردن جهان یکسر نمی ارزد □□□ به می بفروش دلق ما کزین بهتر نمی ارزد
را برای پادشاه دکن فرستاد و از آمدن به هند معذرت خواست.
عادل شاهیان و قطب شاهیان جنوب نیز در پیشرفت فرهنگ و ادبیات فارسی در دکن نهایت کوشش خود را به خرج دادند . دربار آنها پیوسته مرکز علماء و فضلای ایرانی بود ه است. به این نکته باید توجه داشت که سلاطین عادل شاهیان و قطب شاهیان در اصل ایرانی بودند بسیاری از این سلاطین به زبان فارسی نیز شعر می سرودند.
در سال ۹۳۲ هجری (بابر) نوه امیر تیمور و چنگیز بر«ابراهیم لودی» آخرین پادشاه لودیان هند پیروز شد و حکومت گورکانیان در هند را تاسیس کرد . بابر بر تمام شمال هند تا سواحل بنگال دست یافت . با وجود این که زبان مادری بابر ترکی بود اما وی به قدری به زبان فارسی علاقمند بود که اصرار داشت به زبان فارسی شعر بسراید. پس از وی همایون فرزندش که مدت ۱۲ سال زندگانی خود را در پناه شاه طهماسب صفوی در ایران گذرانده بود تحت تاثیر فرهنگ قرار گرفته و به زبان فارسی به شدت علا قمند بود.
اکبر فرزند همایون که در سال ۹۳۲ هجری در سن ۱۴ سالگی بجای پدر نشست ، زبان و ادبیات فارسی را در تمام شبه قاره هند رونق داد و بواسطه تشویق امرای با فضلش ، چون عبد الرحیم خان خانان ،شعر و ادب فارسی در سرزمین پهناور هند فوق العاده ترقی و رواج پیدا کرد. . می توان گفت در زمان هیچ یک از پادشاهان هند و ایران عده شعراء و نویسندگان فارسی به اندازه زمان اکبر شاه نبوده است.
در دوران اکبر شاه دو دانشمندنامی ، ابو الفضل و فیضی چندین حماسه بزرگ هندی را به فارسی ترجمه کردند.
نورالدین جهانگیر نیز مانند پدرش اکبر ، به زبان و ادبیات فارسی عشق می ورزید. وی تزوک جهانگیری را به زبان فارسی تالیف کرد.
در سال ۱۰۳۷هجری شاه جهان ، جانشین جهانگیر شد . او نیز زبان و ادبیات فارسی را در هند گسترش داد و ادباء و شعرای زیادی را به در بار خود فرا خواند . گویند اکثر شعرای دوره اکبر ، جهانگیر و شاه جهان از ایران به هند آمده بودند. غیر از شاعران معروف چون نظیری نیشابوری ، عرفی شیرازی ، صائب تبریزی ، کلیم کاشانی ، غزالی مشهدی ، طالب آملی ، سرمد کاشانی ، قدسی مشهدی ، ثنایی مشهدی ، نوعی خبوشانی ، میرزا عنایت اصفهانی ، و ۶۰ شاعر نامی دیگر از ایران به هندوستان مهاجرت کردندو در دربار اکبر ، همایون ، جهانگیر و شاه جهان آثار بدیع خود را پدید آوردند.
اورنگ زیب جانشین شاه جهان ، به علن سلیقه خاصی که داشت ، به شعر و شاعران نپرداخت و دربار وی از اهل فضل و کمال خالی شد. با وجود این بعضی از ادباء مانند نعمت خان عالی به دربار او رفت و آمد داشتند. دارا شکوه برادر ، برادر اورنگ زیب که به زیور کمال و فضل معروف بود، چندین کتاب به زبان فارسی تالیف کرده است.از آنجمله « سفینه الاولیاء و سکینه الاولیاء» می باشد که در سال ۱۰۵۲ هجری به اتمام رسیده است.
دارا شکوه او« پانیشاداها» را که متون مقدس کتاب هندوها هست به فارسی ترجمه نمود . در طول قرن یازدهم هجری سه فرهنگ از مهمترین فرهنگ های زبان فارسی به نام فرهنگ جهانگیری و فرهنگ رشیدی و برهان قاطع در هندوستان تالیف شد .
در اوائل قرن دوازدهم هجری پادشاهان اود در لکنهو و اطراف آن به حکومت رسیدند . آنها یکصدو پنجاه سال به زبان و ادبیات فارسی خدمت کردند.
در سال ۱۷۲۴ میلادی دودمان آصفیه که بزرگترین مروج شعر و ادب فارسی در هند بود ند، در حیدر آباد دکن بر روی کار آمدند. آنها دانشگاه عثمانیه را که مهمترین مرکز تعلیم زبان فارسی در هندوستان است را تاسیس نمودند . تالیف فرهنگ فارسی نظام ، ایجاد کتابخانه خطی فارسی از اثار مهم آنان است.
در سال ۱۷۸۱میلادی «مدرسه تعلیم السنه و علوم اسلامی » د رکلکته تاسیس گردید و در ۱۷۸۲ اولین چپاخانه سربی به خط نسخ در کلکته تاسیس شد. در سال ۱۷۸۵ کتاب « عالمگیر نامه » و جلد اول شاهنامه فردوسی برای اولین بار در جهان ، در کلکته به زبان انگلیسی ترجمه شد.
در سال ۱۷۹۱ اولین دیوان حافظ در کلکته به چاپ رسید . در سال ۱۸۱۰اولین چاپخانه سنگی در کلکته تاسیس شد. و در همین سال نخستین روزنامه به نام « هندوستانی » به زبان فارسی در کلکته منتشر شد.
زمانی بود که بیش ازچهل روزنامه ، مجله و ماهنامه به زبان فارسی در سراسر هندوستان منتشر می شد. روزنامه فارسی « حبل المتین » حتی قبل از مطبوعات خود ایران در این کشور چاپ و منتشر می شد.
از نیمه دوم قرن هجدهم که صنعت چاپ به هندوستان آمد ، تا کنون هزاران کتاب علمی ، تاریخی ، فلسفی ، دینی و ادبی به زبان فارسی در شهرهای کلکته ، بمبئی ، حیدر اباد ، لکنهو ، دهلی ، پتنا و کانپور و چندین شهر دیگر هندوستان به چاپ رسیده و به سراسر جهان منتشر شده است. می توان گفت که تقریبا کلیه شاهکارهای کلاسیک ادبیات فارسی قبل از ایران در هندوستان به چاپ رسیده و درجهان منتشر شده است.
هندوستان بزرگترین کشور فرهنگ ها و دستر زبان فارسی است و از این حیث از کشورمان جلوتر است. بالاترین فرهنگها و دستور زبان فارسی ، ، تا کنون در این کشور تالیف شده است. تنها در قرن ۱۱ و۱۲ هجری هفده فرهنگ و در قرن ۱۳ هجری ۱۱ فرهنگو در قرن حاضر بیش از بیست فرهنگ مهم فارسی در این کشور منشر شده است.
تعداد کتیبه ها و الواح فارسی مربوط به ابنیه تاریخی در این کشور اگر بیشتر از ایران نباشد کمتر از آن نیست . صدها خط فارسی بر روی در و دیوار مساجد ، کاخها ، مزارات و خانقاه ها نوشته شده و نشانگر ان است که زمانی زبان فارسی در این کشور رونق تمام داشته است.
بزرگترین مجموعه کتب خط فارسی در تمام جهان متعلق به کتابخانه های هندوستان است . صدها کتابخانه دولتی ، دانشگاهی ، خصوصی ، مساجد ، خانقاه ها، و حسینیه ها ( امامباره ) در سراسر هندوستان ، دارای مجموعه های از کتب و نسخ خطی فارسی هستند که در طول قرون گذشته توسط سلاطین مهاراجه ویا راجه ها گرد اوری شده و کاملترین ذخیره کتابهای خطی زبان فارسی در تمام جهان می باشد.
در سال ۱۶۰۰میلادی ، یک شرکت انگلیسی به منظور تجارت با هنددر لندن تاسیس شد . در سال ۱۶۱۳ نمایده آن شرکت با جهانگیر پادشاه مغولی هند دیدار کرد و از او خواست تا به انگلستان اجازه دهد شرکتی در بندر « سورت » تاسیس کند. جهانگیر این اجازه را دادو از همان زمان پای انگلستان به هند باز شد . مدتی با پرتغالیها و فرانسوی ها که هر دوی آنها از مهمانان ناخوانده بودند جنگید و سر انجام بر هردوی آنها پیروز شد.در سال ۱۶۸۸ اواخر حکومت اورنگ زیب ، بندرهای کلکته ، مدارس و مومبای را بنام کمپانی هند شرقی در تصرف خود گرفت و حکومتی به نام انتظام امور در ان نواحی تشکیل داد.
هنگامیکه انگلیس ها در حنوب هند ، گمپانی هند شرقی را اداره می کردند ، متوجه شدند که زبا فارسی در هند ریشه عمیقی دارد و بدون فراگیری آن کاری از پیش نخواهند برد . لذا غالب مامورین دولتی اعزامی به هند موظف شدند زبان فارسی را بیاموزند. بیرای تسهیل در امر آموزش این زبان ، کالجی به نام « فورت ولیم » کالج در سال ۱۸۰۰در کلکته تاسیس کردند و مشابه همین کالج را در مدارس نیز بوجود آوردند.
آنها انجمنهای خاص مطالعاتی و تتبعاتی مربوط به فرهنگ فارسی و تمدن ایرانی تاسیس نمودند. طولی نکشد که دهها انجمن ، انستیتو ، دائره مطالعات شرقی و مرکز مطالعات اسلامی در شهرهای مهم هند تاسیس گردید. اما پس از آنکه قدرت بیشتری بدست آوردند و برمناطق گسترده تری در هند دست یافتند موضوع جایگزینی زبان اردو به جای زبان فارسی را در جامعه مطرح کردند.
سر انجام در سال ۱۸۳۶ استعمار ، زبانی را که مردم هند چندین قرن با آن خو گرفته بودند ، از صحنه خارج کرد و به جای آن زبا اردو را در دستگاههای اداری و قضایی جانشین زبان فارسی نمود. غافل از آنکه دولت فخیمه ! با زبان اردو هم وفا نخواهد کرد و بالاخره در سال ۱۸۵۷ پس از انقراض گورکانیان زبان انگلیسی ، زبان رسمی مردم هند شد.
اما این توطئه ها نتوانست زبان فارسی را در هند ریشه کن نماید ، زیرا هندیان متوجه شدند که :
۱) تاریخ هند با زبان فارسی عجین شده و هند بدون آن نمی تواند تاریخ جالبی داشته باشد.
۲) زبانهای محلی هند به خصوص اردو با زبان فارسی چنان پیوند خورده که که اگر فارسی را از آن بگیرند ، استحکام این زبان از دست خواهد رفت.
۳) زبان فارسی زبان دین مردم مسلمان هند است . با از بین رفتن آن در هند ، هزاران کتاب دینی ، فلسفی ، عرفانی و اخلاقی د رکتابخانه های این کشور بی اثر خواهد ماند.
گرچه زبان فارسی رونق اولیه خود را در هند از دست داد ولی با همت زعمای روشنفکر و دانشمندان آگاه این سرزمین چون ابو الکلام آزاد ، جواهر لعل نهرو ، اقبال ، ذاکر حسین و رابیندر نات تاگور شاعر معروف هند و غیره از نابودی زبان فارسی جلوگیری بعمل آمد.
نهرو در کتاب « کشف هند » می گوید : « روزی زبان فارسی زبان رسمی و زبان طبقات تحصیل کرده در سراسر هند بود . هر شخص تحصیل کرده و با فرهنگ ، می بایست یکی از دو زبان ، فارسی و یا سانسکریت را بداند.»
هم اکنون در حدود بیست و شش دانشگاه و حدود یکصد دانشکده ،زبان فارسی تدریس می شود.علاوه بر آن در مدارس علوم دینی ، دبیرستانهای هند نیز زبان فارسی یکی از درسها به شمار می آید.
لازم است در اینجا به دو نکته مهم اشاره شود:
۱) نظام جمهوری اسلامی ایران با آنهمه مشکلاتی که که زور گویان جهانخوار و استعمار گران نابکار بر سر راهش قرار داده اند، از کارهای فرهنگی بویژه ترویج زبان و ادب فارسی در فراسوی مرزهای خود غافل نمانده است و با کمال اشتیاق به فکر زبان و ادبیات فارسی در شبه قاره هند می باشد . به امید روزی که بر تمام مشکلات فائق آئیم و پیوند محکم دو ملت ایران وهند را بوسیله فرهنگ و زبان فارسی مستحکمتر نماییم.
۲) بر خود لازم می دانیم از کلیه اساتید زبان فارسی در سراسر هند که در راه ترویج زبان فارسی به نسل جدید از هیچ اقدامی فرو گذاری نمی کنند سپاسگذاری نماییم . همچنین باید از مرکز تحقیقات زبان و ادبیات فارسی در هند که تمام سعی و تلاش خود را برای ترویج و حفظ و نگهداری زبان فارسی می نمایند کمال تشکر را نماییم.
زبان فارسی پیش از آنکه هندوستان مستعمره انگلستان شود، دومین زبان رسمی این کشور و زبان فرهنگی و علمی بشمار میرفت. اما پس از استعمار، انگلیسیها د رسال ۱۸۳۲ با زور انگلیسی را جایگزین فارسی کردند.
زبان فارسی در دورهٔ غزنویان به هند راه یافت در آن دوره پارسی، زبان ادبیات، شعر، فرهنگ و دانش بود. با تأسیس امپراتوری مغول هندوستان به اوج پیشرفت خود در هند رسید و زبان رسمی هندوستان شد.
زبان فارسی هندوستان شاعران بزرگی همچون بیدل دهلوی، و امیر خسرو دهلوی و دستگاه شعری سبک هندی را در خود پروراند. از دیگر شاعران نامدار فارسی زبان شبه قاره هندوستان، میتوان از اقبال لاهوری نام برد.
همچنین پارسیگویان هندوستان، واژهنامههای ارزشمندی برای زبان پارسی گردآوری کردند که از آنجمله میتوان به فرهنگ ابراهیمی از ابراهیم قوامالدین فروغی، فرهنگ آنندراج از محمد پاشا، اشاره کرد.
● دیرینه ارتباط زبانی ایران و هندوستان
تاریخ پیوند ایران و هند به هزاران سال پیش برمی گردد. تاریخنگاران مینویسند که وقتی حدود ۱۱۰۰ تا ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد، تیرههای آریایی از درهٔ خیبر وارد سرزمینهای ایران و هند شدند، روابط فرهنگی و زبانیِ این دو کشور از آن روزگار آغاز گردید.
همانندیهای فراوان میان زبان اوستا و سانسکریت هم نشانه دیگری از پیوند دیرینهٔ ایران و شبه قاره دارد. در دوران اشکانیان (۲۲۶ - ۲۴۹ ق.م) این روابط رو به گسترش نهاد تااینکه در زمان ساسانیان (۲۲۶ ق.م - ۶۵۲ م) با وجود ترجمهٔ کتابهای مهم هندی مانند «کلیله و دمنه» در عصر انوشیروان، پیوستگیهای فرهنگی قوت گرفت.
پس از حمله سلطان محمود غزنوی به هندوستان دراوایل سدهٔ پنجم هجری زبان فارسی با آمدن سپاهیان محمود در شبه قاره گسترش مییابد. البته نباید سهم صوفیان را که مبلغان اصلیاسلام و زبان فارسی بودند، فراموش کرد. بزرگ صوفیانی چون هجویری، خواجه معین الدین چشتی، شیخ بهاءالدین زکریا مولتانی، سیداشرف جهانگیر سمنانی، سیدعلی همدانی و... که با گفتار و کردارشان بر خیل مسلمانان و فارسی زبانان افزودند. حکومت پادشاهان مسلمان، به ویژه شاهان ایرانی نژاد در سراسر شبه قاره را هم نباید از یادبرد، زیرا آنان با حمایت و پشتیبانیِ فراوان خود از علما، دانشمندان، سرایندگان، ادیبان، هنرمندان و سایر فرهیختگان موجب شکوفایی و ارتقای زبان فارسی شدند و در این باره منابع و مآخذ فراوان است.
رسمیت یافتن زبان فارسی به عنوان زبان دین، سیاست، ادب و هنر در شبه قاره موجب شد که علاوه بر پدیدآمدن آثار فراوان فارسی در آن سرزمین توسط اهالی شبه قاره یا ایرانیان و دیگر مهاجران، به ویژه در زمینههای تاریخ، فرهنگ، دستور، یادنامه (تذکره) و انشاء آثار بزرگان شعر و ادب و عرفان ایران زمین مورد پروا و پذیرش دانشوران و متفکران قرار گیرد و دربارهٔ آنها پژوهش شود یا به زبانهای گوناگون بومی سرزمین هند و پاکستان ترجمه گردد.
زبان فارسی هشت قرن پیش وارد هند شد، ۷۰۰ سال بر تارک اندیشه، روابط، سیاست، اقتصاد و فرهنگ مردم هند حاکمیت داشت. به گونهای که کلیه آثار مهم فرهنگی، مذهبی، سیاسی، ادبی، مکاتبات، اسناد شخصی ودولتی و احکام قضایی هند به زبان فارسی نوشته میشد و مدتهای مدیدی، این سرزمین مهد پرورش شعر و ادب فارسی بود. هم اکنون آثار گرانبها و نسخ خطی بسیار ارزنده موجود در هند حکایت از این واقعیت دارد. هنوز فرهنگ دوستان و ادب پروران و اندیشمندان هند در تلاشند تا این گنجینه گرانبهای فرهنگی را حفظ و گسترش دهند و همه ساله آثار ارزشمندی توسط استادان علاقمند، به بازار ادب عرضه میشود. لازم به ذکر است که در سراسر هند بیش از پنجاه بخش زبان فارسی در دانشگاهها و کالجها به فعالیت اشتغال دارند. بیش از یکصد مدرسه و دبیرستان فعالانه به تدریس زبان فارسی میپردازند. در اکثر قریب به اتفاق مدارس سنتی اسلامی، زبان فارسی در متون درسی وجود دارد و همه علما و مدرسین با دیوانهای شعرای بزرگ، خصوصاً گلستان سعدی، آشنا و مانوس هستند.
زبان فارسی از آن رو که قرنها زبان رسمی سلاطین گورکانی درهند بود، علاوه بر آن تکلم گونهای از زبان پارسی توسط اقلیت پارسیان هند، تاثیر قابل ملاحظهای بر زبانهای رایج در شبه قاره بهویژه زبان اردو داشتهاست.
● زبان فارسی در چشم انداز دیگران
دکتر سیف الاسلام خان استاد زبان و ادبیات فارسی و رئیس بخش فارسی دانشگاه داکادر مورد زبان فارسی می گوید: زبان فارسی زبان مقدس و پاکی است که برای خواندن و فهمیدن آن باید روحیه خاصی داشته باشیم. کسانی که می خواهند ادبیات فارسی را بخوانند باید آدمهای با فرهنگ و با اخلاقی باشند. همه فارسی زبانان باید روحیه فوق العاده ای داشته باشند.
دانشگاه داکا در سال ۱۹۲۱م تاسیس شد. در همان سال بخش زبان و ادبیات اردو هم در دانشگاه افتتاح شد. اما متاسفانه تا استقلال بنگلادش در آنجا بخش جداگانه فارسی وجود نداشت. بعد از انقلاب اسلامی ایران به کوشش رایزنی فرهنگی و سفارت ایران توانستیم بخش فارسی را در دانشگاه داکا فعال کنیم. سال ۱۹۹۵م رئیس جمهور ایران به بنگلادش آمد و سنگ بنیاد ساختمان جدید بخش فارسی را گذاشت. ما برای گسترش زبان فارسی فعالیت می کنیم و امیدواریم که آینده خوبی داشته باشیم.
شیرینی زبان فارسی باعث آن شده است که همه ما از هند و بنگلادش و ایران به پاکستان سفر کنیم.
بیش از صد دانشگاه در سراسر هند وجود دارد که آنجا بخش فارسی موجود می باشد. در شهر دهلی سه دانشگاه وجود دارد که آنجا ادبیات فارسی تدریس می شود.
دکتر مهدی ناصح استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد می گوید : همه ما باید در گسترش زبان فارسی سهیم شویم و بدانیم که یادگیری زبان فارسی یاد گیری محبت و مودت است و این زبان زبان اخلاق و آداب است.
دکتر مهدی توسلی رئیس خانه فرهنگ ایران در کراچی در مورد زبان فارسی می گوید: این عنوان صحیح نیست و کشورهایی که فرهنگ و ریشه ای ندارند می خواهند با این عنوان نادرست فرهنگ اصیل و تمدن سایر کشورها را مخدوش کنند ولی جهان فرهنگی یعنی جمعی که ما هستیم و بخشی از جهان فرهنگی محسوب می شویم. ما بیشتر نیاز داریم که انجمن فارسی گویان و دوستی ایران و پاکستان را تشکیل بدهیم.
زبان فارسی در واقع مظهر بخشی از تاریخ درخشان مردم شبه قاره پاکستان و هند است که بنا به استعداد ذاتی و درونی خود آن دیار را آنچنان تحت تاثیر قرار داده که به نظر می رسد اصلا زاییده آن آب و خاک می باشد. از طرفی چون زمانی زبان رسمی نیز بوده توجه خاص اقشار مختلف آن سرزمین پهناور به آن امر طبیعی بوده و فراگیری آن نیز برای پیشرفت، مهم و ضروری تلقی شده است.
بدیهی است که برای رسیدن به این هدف از راههای مختلف استفاده می شد. یکی از آنها فراگیری دستور زبان فارسی بود که در آن سرزمین رواج پیدا کرد. این کار در ادوار مختلف به طور مرتب پی گیری می شد و تا به امروز ادامه دارد. شرفنامه منیری از نخستین لغتنامههای فارسی است که در قرن نهم هجری در شبهقارّه نگاشته شدهاست.
نگاهی به فرهنگنامههای زبان فارسی این واقعیّت را برای ما روشن میکند که اکثر قریب به اتّفاق این لغتنامهها توسّط افراد غیرایرانی و توسّط ساکنان مناطقی دور از ایران مرکزی پدید آمده است. بدیهی است و بارها نیز نوشتهاند که این امر به دلیل نیاز ساکنان آن مناطق به یادگیری زبان فارسی بوده است و اهل زبان نیازی به چنین فرهنگهایی احساس نمیکردند. همچنانکه اکثر لغتنامههای زبان عربی نیز توسّط غیر اعراب و عموماً به دست ایرانیان نوشته شده است.
درباره لغتنامههای فارسی باید گفت که سهم اساسی در نگارش این آثار را نویسندگان شبهقاره به خود اختصاص دادهاند. لغتنامهنویسی فارسی در این منطقه تقریباً از حدود سده نهم به بعد آغاز شده است و این امر مصادف است با رواج تدریجی زبان فارسی در آن مناطق که البته مدّتی پس از این ، در حدود سده یازدهم هجری به اوج خود رسید و به همین دلیل اکثر لغتنامههای فارسی تألیفی در شبهقاره پس از سده یازدهم هجری تألیف شدهاند.
کتابی که اینک در صدد معرّفی آن هستیم ، از نخستین لغتنامههای فارسی است که در شبهقارّه نوشته شده است و البته باید توجّه داشت که نویسنده در هر بخش ، قسمتی جداگانه را به چندین واژه ترکی اختصاص داده است که در برخی موارد - بخصوص واژگان ترکی که در فارسی نیز کاربرد دارد- میتواند برای خوانندگان مفید باشد.
تألیف این کتاب توسّط قوامالدّین ابراهیم فاروقی در سال ۸۷۸ به پایان رسیده و از آنجا که نویسنده از مریدان شیخ شرفالدّین احمد بن یحیی منیری بوده ، کتاب خود را به نام مراد خود ، به شرفنامه مَـنْـیَـری موسوم ساخته است.
قطعاً نمیتوان انتظار داشت که در اینگونه فرهنگنامهها هیچ لغزشی از سوی مصحّح سر نزده یا تمام نیازهای ارجاعیِ خواننده را رفع کنند امّا در بررسی تاریخچه فرهنگنویسی فارسی و همچنین دریافتن معانی واژگان ، از این آثار بینیاز نیستیم. حتّی اگر به لغتنامه بزرگی چون لغتنامه دهخدا نیز نظری بیفگنیم خواهیم دید که در این اثر نیز در موارد لزوم از فرهنگهای پیشین استفاده شده است. بنابراین جامعه پژوهشی و بخصوص فرهنگنویسان نمیتوانند خود را بینیاز از این منابع بدانند.
مصحّح برای تصحیح این متن از چهار نسخه اصلی استفاده کرده و در صورت لزوم به برخی دیگر از نسخههای اثر نیز مراجعه داشته است. متنِ اثر با شیوه التقاطی از درون چهار نسخه مذکور استخراج شده و اختلافات نسخهها در حاشیه ضبط شده است.نیز لازم به توضیح است که صفحات این چاپ دارای دو حاشیه میباشد که یکی از آنها مختصّ ضبط اختلاف نسخهها بوده و در حاشیه دوم ، به درج توضیحات لازم ، شواهد ، نقد و یا تأیید مندرجات متن پرداخته شده است. در پایان نیز «فهرست الفبایی واژهها» درج شده است.
جلد اوّل این فرهنگ که شامل مقدّمه مصحّح و بخش نخستین متن (از حرف آ تا ژ) میشود پیش از این در سال ۱۳۸۵ ش منتشر شد و اکنون شاهد انتشار جلد دوم کتاب ، شامل بخش دوم و پایانی آن هستیم.شرفنامه منیری « ج۲» ، ابراهیم قوام فاروقی ، به تصحیح دکتر حکیمه دبیران ، تهران ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، ۱۳۸۶ ش .
● زبان و ادبیات فارسی در شبه قاره هند
« از میان ملل و نژادهای بسیاری که با هندوستان تماس داشتهاند و در زندگانی و فرهنگ هند نفوذ کردهاند، قدیمیترین و بادوامترین آنها ایرانیان هستند.»
(جواهر لعل نهرو)
یکی از مهمترین دستاوردهای لشکرکشیهای پادشاهان ایران، روم و عثمانی به عنوان امپراتوریهای بزرگ به دیگر کشورها، تبادلات فرهنگی این تمدنها با دیگر فرهنگها بوده است.
بیشترین تأثیر را در این میان زبان و ادبیات شفاهی و مکتوب این قومها پذیرا بودند. به طوری که ما امروزه شاهد آن هستیم در زبان و ادبیات فارسی واژگانی وارد شدهاند که ریشه اصلی آنها عربی، روسی، ترکی، کردی، هندی، انگلیسی و حتا فرانسوی است و همانقدر هم زبان و ادبیات فارسی بر روی این فرهنگها تأثیر گذارده است.
یکی از نمونههای بارز این تأثیر را در زبان و ادبیات هند میتوانیم مشاهده نماییم که سابقه آن به ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح باز میگردد، هنگامی که داریوش کبیر به عنوان اولین پادشاه ایرانی بر قسمتی از سند حکومت کرد و باعث شد زبان فارسی در سند و بلوچستان رواج پیدا کند.
در عهد غزنویان نیز دربار سلطان محمود غزنوی جایگاه علما، حکما، ادبا و شعرا از هر گروه و نژادی بود و با آنان با عزت و احترام برخورد مینمود و هر کجا که حکیم، عالم و ادیبی سراغ داشت او را به غزنین فرا میخواند. ابوریحان بیرونی، ابوعلی سینا، عنصری، فرخی و عسجدی از این دست هستند،[۱] از این جمع ابوریحان بیرونی در بعضی از لشکرکشیهای محمود همراه ایشان به هند میرفت[۲] و در یکی از همین سفرها بود که کتاب ارزشمند «فی تحقیق ماللهند من مقوله مقبوله فی العقل اومر ذوله» را از هند به ایران آورد. علما و ادبای بسیاری از هند هم در دربار ایشان رفت و آمد داشتند که معروفترین ایشان مسعود سعد سلمان است، سعد سلمان یکی از بزرگترین قصیدهسرایان سده ششم هجری است. قصاید و قطعات او پر از مضامین نغز و شعرش از لحاظ لطافت و بلاغت، سهل و ممتنع است و با اینکه اصالتاً هندی میباشد فارسی را به استادی تمام میداند؛ قسمتی از شعر ایشان را هنگامی که در قعله نای زندانی بود و به یاد لاهور سروده است را میخوانیم:
ای لاهور ویحک بـی من چگونهای؟
بـی آفتـاب روشـن، روشـن چگونهای
ای آن که باغ طبع من آراسته تو را
بـی لاله و بنفشـه و سوسن چگونهای؟
تو مرغزار بـودی و من شیر مـرغزار
با من چگونه بودی و بی من چگونهای؟
نفرستیم پیام و نگویی به حسن عهد
کاندر حصار بستـه چو بیژن چگونهای؟
از دیگر پادشاهانی که در گسترش زبان فارسی در هند بسیار تأثیرگذار بودند میتوان به شاهیخان که در تاریخ به نام سلطان زینالعابدین شهرت دارد اشاره نمود. ایشان زبان فارسی را در میان هندوان کشمیر رواج داد. اما در هندوستان نخستین کوشش در راه گسترش زبان فارسی به عهد پادشاه سکندر لودی بر میگردد. این در حالی است که زبان فارسی تا قرن شانزدهم میلادی بیشتر در بین طبقات عالی هندو رواج داشته است و آن هم محدود به نوشتن و گفتار عادی بوده است به طوری که نثری مسجع و یا نظمی در این نوشتار دیده نمیشود. این بدان معناست که فارسی میدانستهاند اما آنقدر تسلط نداشتهاند که بتوانند از زبان فارسی قطعهای ادبی خلق کنند. این تا زمان حمله مغول ادامه داشته است اما عصر جدید از گسترش زبان فارسی در بین هندوها با جلوس جلال الدین محمد اکبر معروف به اکبر شاه بر تخت سلطنت آغاز میشود.
در زمان سلطنت اکبر شاه به فرمان «درین ولاراجه تودرمل» زبان فارسی به عنوان زبان اداری شناخته شد و هندوان مجبور شدند تا زبان فارسی را یاد بگیرند. در این دوران است که حجم بسیار زیادی از کتب سانسکریت به فارسی ترجمه گردید و شاعرانی به مانند «میرزا منوهر توسنی» ظهور مییابند.
پس از مرگ اکبر شاه پسرش جهانگیر به تخت سلطنت مینشیند، جهانگیر در مکتب میرزا منوهر توسنی پرورش یافته است، بنابراین به زبان فارسی مسلط است و این خود انگیزهای برای ترویج زبان فارسی در میان هندوان است.
در دوران حکومت جهانگیر اولین تألیفات را میبینیم که البته سرآغاز این تألیفات، ترجمه است و سپس در حکومت شاه جهان و اورنگ زیب با انشاءنگاری و تاریخ نویسی به اوج خود میرسد به طوری که تاریخنگاریهای این دوره از نظر صحت و امانتداری از نمونههای دورههای قبلی به مراتب معتبرتر است.
پس از مرگ اورنگ زیب گسترش زبان و ادبیات فارسی در هندوستان وارد دوره جدیدی گردید. از آنجائیکه در دوره قبلی هندوانِ با سواد مشغول امور دولتی و خدمات سلطنتی شده بودند جدا کردن این قشر از جامعه از بدنه حکومت امکانپذیر نبود لذا زبان فارسی با سرعت بیشتری گسترش یافت و در واقع گسترش زبان و ادبیات فارسی در هندوستان مرهون ادبیات کارمندان سلطنتی است. در این دوران ما بیشترین حجم کتب در زمینههای مختلف از جمله تاریخ، بیوگرافی، ریاضی، ترجمه، قصص، انشاء و شعر میبینیم.
تأسیس شرکت هند شرقی توسط انگلیسیها دوران جدیدی را فرا روی زبان و ادبیات فارسی در شبه قاره هند نهاد. تا آن زمان زبان فارسی، زبان دربار بود و امور دادگاهها، قراردادها و نامههای اداری تمامی به زبان فارسی انجام میپذیرفت و این امر مستشاران انگلیسی را برآن داشت تا زبان فارسی را فرا بگیرند. و همین توجه انگلیسیها به زبان فارسی – گر چه انگیزه سیاسی داشت – باعث گردید تا کتابهای فارسی بیشتری توسط هندوان نوشته و ترجمه شود و زبان فارسی در این دوره بیش از پیش رشد کند.
پس از آنکه انگلیسیها بر هندوستان مسلط گردیدند بر آن شدند تا زبان انگلیسی را جایگزین زبان فارسی در ادارات بکنند و سرانجام در سال ۱۸۲۹ میلادی رسماً زبان انگلیسی جایگزین زبان فارسی گردید.
هر چند این تصمیم به سرعت نتوانست عملی شود ولی در نهایت این زبان انگلیسی بود که به عنوان زبان رسمی ادارات شناخته شد و زبان فارسی تنها در میان مردم عادی و در سینه علاقمندان به این زبان باقی بماند و جایگاه خود را در ادارات از دست داد. با این حال شور و شوق و علاقه مردم هند به زبان و ادبیات فارسی به طور کامل از بین نرفت و در بین خانوادهها افرادی بودند که همچنان برای یادگیری زبان فارسی همت مینمودند اما این علاقه نهایتاً تا سال ۱۹۰۰ میلادی دوام آورد و بعد از آن بسیارکمرنگ گردید.
در حال حاضر زبان و ادبیات فارسی به عنوان یک رشته تحصیلی در نزدیک به ۲۰۰ دانشگاه و دانشکدههای هندوستان تدریس میگردد و در میان عامه مردم نیز تأثیرات زبان و ادبیات فارسی به قدری بوده است که ریشهها و آثار آن را در مکالمات و گفت و شنودهای روزمره مردم کوچه و بازار به خوبی میتوانیم ببینیم.
در واقع بذری که اکبر شاه و تودرمل در میان هندوان پاشیدند، نهال آن در دوران سیصد ساله حکومت گورکانیان هند ریشههای خود را در دل مردم هند تنیده و این نهال با تغذیه از باورهای هندی تبدیل به درخت بارور و تنومندی تبدیل گردیده که دیگر هیچ چیزی نمیتواند آن را بخشکاند و یا از ادبیات هندوستان جدا نماید.
"نقش وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در توسعه زبان و ادب فارسی در شبه قاره هند"
گذشته تاریخی سرزمین ایران، بیانگر این واقعیت است که در میان ملل صاحب تمدن جهان، ایران و ایرانی از فرهنگ و تمدن غنی و ریشه داری برخوردار است. ایران به عنوان یکی از چند تمدن بزرگ اولیه جهان، سهم ویژه ای در پیشبرد فرهنگ و تمدن بشری دارد. در این راستا می توان گفت که زبان فارسی یکی از گنجینه های علمی و فرهنگی بشر محسوب شده و در رهگذر تاریخ، بستر انتقال دانش و فرهنگ بشری، به ویژه در دوره های شکوفایی فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی در حوزه وسیعی از تمدنهای کهن بوده است.
در جهان امروز ترقی و توسعه انسانی، صرفاً با میزان پیشرفت علوم و فناوری سنجیده می شود؛ غافل از آنکه انسان، نیازمند تعالی روح و تعمیق معنویت است و در زندگی ماشینی، دیگر قدرت آزاداندیشی ندارد. در چنین شرایطی، بیم آن می رود که در دهکده جهانی، زبان ها و خرده فرهنگها در هجوم استیلای زبان رایانه و فناوریهای نوین مورد تهدید جدی واقع گردند.
جهانیان بر این نکته معترف اند که زبان فارسی، حامل ارزش های والای انسانی، اخلاقی و عرفانی است و در عصر حاضر که ایستار درون وابستگی در حال گسترش است، ضرورت پاسداشت آن برای تعمیق صلح و دوستی میان ملت ها بیشتر احساس می شود. روح تصوف و عرفان ایرانی- اسلامی به عنوان ساحل آرام جانهای خسته، در میان اشعار فارسی سرایان موج می زند و عاشقان را نوید آرامش و اطمینان می دهد.
زبان و ادبیات فارسی به عنوان دومین زبان جهان اسلام و حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی با هزاران اثر گران سنگ فرهنگی در زمینه های مختلف ادبی، علمی، عرفانی، فلسفی، کلامی، تاریخی، هنری و مذهبی همواره مورد توجه مردمان سرزمینهای دور و نزدیک بوده است چرا که منبعث از فطرت ناب و متعالی انسانی است.
علیرغم فراز و نشیبها و رویدادهای پر تب و تاب و گاه ناخوشایند سه سده اخیر، بازهم این زبان غنی، شیرین و دلنشین در دورترین نقاط جهان حضور و نفوذ داشته و دارد و گواه این مدعا، ترجمه و تألیف هزاران کتاب و مقاله از سوی خارجیان در باره آثار جاودان و جهانی ادب فارسی مانند: شاهنامه فردوسی، خمسه حکیم نظامی گنجوی، گلستان و بوستان سعدی، مثنوی مولانا جلال الدین، غزلیات و دیوان خواجه حافظ شیرازی، رباعیات حکیم عمر خیام نیشابوری و بسیاری از آثار علمی، مذهبی، ادبی و هنری دیگر است.
از دیر باز آموزش زبان فارسی به خارجیان برای کشور ما اهمیت زیادی داشته و پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، اهمیت ویژه یافته است به گونه ای که گسترش زبان و فرهنگ فارسی در زمره سیاستهای جدی کشور قرار گرفته است و در سالهای اخیر گامهای مؤثری از سوی دولت جمهوری اسلامی ایران، شورای گسترش زبان و ادب فارسی، وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری،وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان فرهنگ وارتباطات اسلامی، وزارت آموزش و پرورش، وزارت امور خارجه ، دانشگاهها و مراکز علمی کشور و بالاخره فرهنگستان زبان و ادب فارسی برداشته شده است و در زمینه تهیه مطالب آموزشی نیز کوششهای ارزنده ای به عمل آمده است. ایجاد دوره کارشناسی ارشد آمورش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان در چند دانشگاه دولتی کشور را می توان نمود عینی این جهت گیری تلقی نمود.
از دیگر اقدامات مهم در این زمینه، تأسیس شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۶۶ به منظور تقویت و توسعه زبان و ادب فارسی در خارج از کشور بوده است.
این شورا با عضویت وزرای علوم، تحقیقات و فنآوری، فرهنگ و ارشاد اسلامی ، آموزش و پرورش، امور خارجه و استادان و محققان صاحب نظر در این عرصه تشکیل گردید تا امور علمی، تحقیقاتی، سیاست گذاری، تدوین خط مشی اصولی و برنامه ریزی لازم را در امر آموزش زبان و ادب فارسی به غیر فارسی زبانان عهده دار گردد. وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری نیز با توجه به وظایف خود به عنوان یک وزارتخانه علمی و آموزشی و به عنوان عضو شورای مذکور با استفاده از استادان و پژوهشگران و امکانات علمی و آموزشی دانشگاهها و مراکز پژوهشی کشور در این عرصه تا کنون فعالیت چشمگیری داشته است.
در این میان، دبیرخانه ستاد گسترش زبان فارسی و ایران شناسی در خارج از کشور مرکز همکاریهای علمی، بین المللی وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری به عنوان تنها نهاد اعزام کننده استادان زبان و ادبیات فارسی به دانشگاهها و مراکز علمی خارج از کشور به صورت بلند مدت می باشد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، از سال ۱۳۶۵ فعالیت خود را در این زمینه در مرکز همکاری های علمی، بین المللی آغاز نموده است؛ تا جائیکه در حال حاضر اعزام استاد زبان فارسی به ۳۸ کرسی زبان و ادبیات فارسی در خارج از کشور انجام می پذیرد و تاکنون ۱۵۰ استاد زبان وادبیات فارسی به بیش از ۵۰ کشور جهان اعزام شده اند. لازم به ذکر است که این استادان برای مدت ۲ سال به هر کشور اعزام می شوند.
از این تعداد؛ ۱۰ استاد زبان وادبیات فارسی از سوی این وزارت به دانشگاههای کشور هندوستان، ۱۰ استاد به دانشگاههای کشور پاکستان و ۷ استاد به دانشگاههای کشور بنگلادش اعزام شده است (قریب ۲۰% کل اعزامهای این وزرات). در حال حاضر نیز یک استاد زبان فارسی در دانشگاه دهلی مشغول به تدریس زبان وادبیات فارسی می باشد.
همچنین اعزام یک استاد به دانشگاه داکا بنگلادش دردست اقدام است و تا پایان سال جاری به کشور مذکور اعزام خواهند شد. البته این آمار بجز مواردی است که از طریق همکاری بین دانشگاهی و اعزام دوره های کوتاه مدت انجام می پذیرد، زیرا در این قالب نیز همکاریهای قابل توجه ای صورت گرفته است.
در راستای افزایش انگیزه برای یادگیری زبان فارسی، این وزارت با اجرایی کردن طرح "تربیت استادان بومی" ، اقدام به بورسیه کردن زبان آموزان ممتاز و علاقه مند درمقاطع ، کارشناسی ارشد و دکتری نموده است و در حال حاضر تعداد ۲۰ دانشجوی زبان و ادبیات فارسی از منطقه شبه قاره در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری مشغول به تحصیل می باشند(۱نفر ارشد و ۱۹ نفر دکتری). شایان ذکر است که تاکنون در چارچوب طرح فوق، ۱۳ نفر از منطقه شبه قاره فارغ التحصیل شده اند که همگی به صورت بورسیه در دانشگاههای معتبر ایران مشغول به تحصیل بوده اند. ضمناً در حال حاضر تعداد ۱۲۰ دانشجوی غیر ایرانی در رشته زبان وادبیات فارسی در مقاطع مختلف از ۶۰ کشور جهان مشغول به تحصیل هستند.
در این جا لازم است درباره اساتید تاجیکی و اقدامات انجام شده در کشور دوست و برادر تاجیکستان داشته باشیم.
موضوع اعزام استاد زبان وادبیات فارسی به این کشور از سال ۱۳۸۳ آغاز شد و تا کنون نیز ادامه دارد . همچنین تعداد زیادی بورسیه در رشته های مختلف بویژه زبان وادبیات فارسی به دانشجویان تاجیکی اعطاء شده و این روند ادامه خواهد داشت.
فرایند بورسیه کردن زبان آموزان ممتاز رشته زبان و ادبیات فارسی کماکان ادامه دارد و همین جا این مژده را می دهم که این وزارت هم اکنون پذیرای مشتاقان ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات فارسی با اولویت مقاطع ارشد و دکتری بوده واز استادان برجسته گروه های مربوط که در این جلسه حضور دارند . شناسایی دانشجویان ممتاز، با هماهنگی نمایندگی های محترم جمهوری اسلامی ایران نسبت به معرفی آنها به این وزارت اقدام می شود.
همچنین برگزاری دوره های باز آموزی برای استادان و دانشجویان غیر ایرانی رشته زبان و ادبیات فارسی با همکاری مرکز گسترش زبان فارسی و وزارت متبوع در دانشگاهها و مراکز علمی کشور انجام می پذیرد و سالانه تعداد قابل توجه ای از این استادان ودانشجویان برای شرکت در دوره های یک ماهه به ایران مسافرت می نمایند.
لازم به ذکر است در حال حاضر، اعزام استاد زبان و ادبیات فارسی بر اساس سیاستهای دبیرخانه در قالب شش منطقه ویژه به شرح ذیل صورت می گیرد؛
۱) زبان فارسی در شبه قاره هند (هند، پاکستان و بنگلادش)
۲) زبان فارسی در کشورهای آسیای مرکزی و حوزه قفقاز به ویژه تاجیکستان، ازبکستان و آذربایجان
۳) زبان فارسی در کشورهای دیگری که این زبان در آنجا سنت ریشه دار دارد (مانند ترکیه، کشورهای عربی به ویژه سوریه و مصر، کشورهای منطقه بالکان و بالاخره چین ، اندونزی و مالزی)
۴) زبان فارسی در جهان غرب و ژاپن
۵)زبان فارسی در کشورهای آمریکای لاتین
۶) زبان فارسی در کشورهای آفریقایی.
در واقع اولویت سیاست وزارت متبوع در اعزام استاد زبان و ادبیات فارسی به کشورهایی است که زبان فارسی در آنجا پیشینه تاریخی داشته و مشترکات فرهنگی ایران با آن ممالک از سابقه دیرینه برخوردار است. بدیهی است همانطور که در تقسیم بندی مذکور عنوان شد، اعزام استاد به کشورهای شبه قاره و آسیای میانه از اولویت های نخست این وزارت می باشد.
همکاران و کارشناسان زبا فارسی ، ضمن اجرایی کردن طرح "بررسی زبان فارسی در جهان" با توجه به تقاضاهای رسیده از سوی وزارت خارجه و رایزنی های علمی و فرهنگی و نمایندگیهای ایران درخارج از کشور، به اولویت بندی برای کشورهای متقاضی اعزام می پردازند.
موضوع دیگر، مسئله اطلاع رسانی در دبیرخانه در این وزارت خانه است که علاوه بر ایجاد سایت دبیرخانه؛ تا کنون سه شماره از خبرنامه ویژه این دبیرخانه منتشر شده است. این خبرنامه به جز اطلاع رسانی از جدیدترین وضع کرسیهای زبان و ادب فارسی در خارج از کشور، در هر شماره یک کرسی زبان و ادبیات فارسی معرفی می شود که شماره اخیر ویژه وضعیت کرسی زبان و ادب فارسی در رومانی بوده است و شماره بعدی خبرنامه (ویژنامه کرسی زبان وادبیات فارسی در لهستان) تا پایان سالجاری منتشر می گردد.
از دیگر اقدامات دبیرخانه، اجرای طرح تجهیز کرسیهای زبان و ادبیات فارسی در خارج از کشور است که طی یک فراخوان عمومی از کرسیها و بررسی نیازمندیهای آنها، علاوه بر رفع نیازهایشان، به ارسال کتابهای مرجع ادبیات معاصر و کلاسیک، فرهنگها، وسایل کمک آموزشی(فیلمهای آموزشی- نوار کاست –CD آموزشی و ...)نسبت به تجهیز این کرسیها اقدام نموده است که این روند ادامه دارد.
وضعیت زبان فارسی در شبه قاره توجهات خاص خود را می طلبد. این زبان شیرین و دلنشین در این منطقه به عنوان یک فرهنگ غنی و ثروت معنوی، تلقی شده و در گوشه و کنار هند جای گرفته است. فارسی باستان در ردیف زبانهای کلاسیک هندی چون سنسکریت شمرده می شود و این خویشاوندی، خود زمینه ساز گفت و گوی چند هزار ساله میان تمدن ایران و هند بوده است. ارتباط این زبانها در دوره میانه به اوج خود رسید و مثل این بود که آنها به روح مشترک رسیده بودند و بنا به گفته امیر خسرو دهلوی:
من تو شدم، تو من شدی، من تن شدم تو جان شدی
تا کس نگوید بعد از این، من دیگرم، تو دیگری
در اینجا سخن حافظ را به گوش جان بشنویم که می گوید:
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد.
باز قابل یاد آوری که نمایندگان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در شبه قاره هند با برپایی کلاس های زبان فارسی ، خطاطی ، خشنویسی ، شعر خوانی ، داستانی نویسی و ...... خدمات قابل توجهی برای حفظ و پاسداشت زبان فارسی انجام می دهند.
دورة پادشاهان تیموری در شبه قاره ( ۹۳۲ – ۱۲۷۴ ه / ۱۵۲۶ – ۱۸۵۸ م ) ، بویژه عصر ۶ پادشاه بزرگ اول بابر و همایون و اکبر و جهانگیر و شاه جهان و اورنگ زیب ، دوره توسعه عروج و کمال ادبیات فارسی محسوب میشود و شادروان ملک الشعراء بهار براستی دربار پادشاهان مزبور را در بار ثانی ایران بلکه دربار اصلی ایران می نامد . در این زمان ، پادشاهان و امرای تیموری در تشویق و ترغیب علماء و فضلاء و شعرا و ادباء و هنرمندان سعی میکردند که گوی سبقت را از یکدیگر بر بایند و در نتیجه شهرت فرهنگ پروری آنان قریب صد نفر ادب دوست از نواحی مختلف ایران نیز باین سامان کشانده شدند و با ایرانیان مقیم شبه قاره و بومیان محلی همدست و همزبان گردیده . زبان فارسی را به پیشرفت شایانی رسانده اند .
سر سلسله تیموریان شبه قاره ظهر الدین محمد بابر است که نسبش با پنج واسطه به امیر تیمور گورکانی میرسد . او از ناحیة فرغانه خاسته و بعد از جمع ظآوری لشکر جرار و بدست آوردن حکومت کابل ، به فتح هند توجه نمود . در سال ۹۳۲ ه ، بابر حکومت سوریان را بر چید و زمام امور شبه قاره را بدست گرفت . بابر بعد از پنج سال حکومت در گذشت ( ۹۳۷ ه ) و طبق وصیتش در کابل بخاک سپرده شد . او چهل و هشت سال زندگانی خود را بیشتر در کشور گشائی گذرانید ولی به علم و ادب و شعر هم سخت علاقمند بود . شیخ عبد القدوس گنگوهی ( م ۹۴۵ ه ) صاحب رساله لطایف القدسیه و خواجه غیاث الدین خواندمیر خوافی ، صاحب تاریخ حبیب السیر و خلاصه الاخبار و تتمه روضه الصفا ( م ۹۴۲ ه دهلی ) مورد حمایت بابر بودند . بابر بزبان ترکی چغتائی شعر نغز میگفت و میرزا محمد حیدر دو غلت ( م ۹۵۸ ه ) در تاریخ رشیدی خود وی را مهمترین شعرای زمان مزبور ، بعد از امیر شیر علی نوائی ( م ۹۰۶ ه ) میداند . توزک بابری وی به بسیاری از زبانهای دنیا ترجمه شده حاکی از قریحه ادبی انتقادی نویسنده میباشد . اشعار فارسی بابر را در کتب مهم تذکره و تاریخ میتوان مشاهده کرد مانند :
نوروز و نوبهار و می و دلبری خوش است / بابر کوش که عالم دوباره نیست
□□□
درویشان را گرچه نه از خویشانیم / لیک از دل و جان معتقد ایشانیم
دور است مگوی شاهی از درویشی / شاهیم ، ولی بندة درویشانیم
□□□
جانشین و فرزند بابر ، نصیر الدین محمد همایون ، در جنگی با پادشاه خانوادة سوری بنگاله – شیر شاه سوری – شکست خورد و چون برادرانش بنام های عسکری و کامران و هندال که حکمرانان ناحیه ای از نواحی قلمرو تیموری هند بودند ، آنطور که می بایست ، بکمک وی نشتافتند ، او ناگزیر شد که از نقاط مرکزی شبه قاره بیرون برود و اخر الامر ، به ایران بیاید و در دربار شاه طهماسب صفوی ( ۹۳۰ – ۹۸۴ ه ) پناه بجوید . بعد از چند سال اقامت در ایران ، همایون با کمک ارتش ایران ، به شبه قاره هجوم آورد و تخت از دست رفته خود را باز گرفت و شش ماه بعد از آن در سال ۹۶۳ ه در گذشت . همایون به شعر و ادب و فنون و هنر علاقمند بود و شعرایی مانند مولانا قاسم کاهی و خواجه معین از شعرای ایران را موراد حمایت قرار داده بود . در این میان مولانا سید نجم الدین قاسم کاهی سمرقندی ( م آگره ۹۸۸ ه ) صاحب دیوان بود . او مدتی در هرات ، کابل و حیدر اباد دکن بسر برده ، به دربار همایون راه یافته بود . یک دو بیتی وی را در زیر نقل میکنیم :
ای آنکه به بخل کیسه را بند کنی / خود را بوجود مال خرسند کنی
این مال خواست ، صرف کن در ره او / امساک بمال دیگری چند کنی
خواندمیر که در سال ۹۳۴ ه وارد شبه قاره شده بود ، در عهد وی همایون نامه ( قانون همایونی ) را نوشته و مانند بابر ، از این پادشاه هم حمایتها دیده است . همایون خود هم بزبان فارسی شعر میگفت و دیوان مختصرش را شادروان دکتر هادی حسن در سال ۱۹۵۶ م در حیدر آباد دکن بچاپ رسانده است . انتخابی از غزل پادشاه مزبور را ملاحظه بنمایید :
کار من با مهوشی افتاده است / در درونم آتشی افتاده است
خانه ام روشن شد از روی حبیب / پرتوی از مهوشی افتاده است
دل مرا ای جان بهر سو میکشد / تا دلم با دلکشی افتاده است
کام دل خواهم گرفتن این زمان / چون بدست سر خوشی افتاده است
عقل و هوش از من مجویید ای بتان / همایون بیهشی افتاده است
از برادران همایون پادشاه ، میرزا کامران هم بفارسی شعر میگفت و دیوان وی نیز در کلکته بچاپ رسیده است نمونه ای از غزل وی بدین قرار میباشد :
چشم بر راه تو داریم شد ایامی چند / وقت آن شد که نهی جانب ما گامی چند
تا کسی میل دلم را برخت پی نبرد / دولت وصل تو خواهم به دلارامی چند
ما خراباتی ورندیم تو با ما منشین / حیف باشد که نشینی تو به بدنامی چند
کامران این غزل تو به همایون بفرست / باشد ارسال کند سوی تو انعامی چند
از امرای برجسته عهد همایون ، یکی بیرم خان خانخانان ( م ۹۶۸ ه ) است که در ایام اقامت همایون در ایران ، در همراهی وی بسر برده است . او هم از شعرای توانی فارسی زبان بوده و غزل زیر مؤید این مدعاست :
شدی یارم و لیکن شیوة یاری نمیدانی / دلم بردی ولی آیین دلداری نمیدانی
ترا ، زان از گرفتاران محنت نیست پروائی / که هرگز محنت و درد گرفتاری نمیدانی
ز تو بر خوی من آیین دلجوئی نمیدانی / که میدانم بجز رسم دل آزاری نمیدانی
هزاران خوبرو هر سو اسیر خویشتن داری / ولی هرگز طریق خویشتن داری نمیدانی
به عرض حال خود بد نیست گفتار تو ای بیرم / اگر مثل حریفان خوب گفتاری نمیدانی
عهد اکبر شاه :
پادشاه جلال الدین محمد اکبر شاه را در تواریخ شبه قاره با لقب (( اکبر بزرگ )) یاد میکنند . او مدت نیم قرن با هوش و کفایت فوق العاده حکومت کرد و شاید بیش از هر پادشاه دیگر تیموری ، بتوسعه ادب فارسی پرداخت . مؤلف تذکره ریاض الشعراء اشعار مستزاد رابه شخص پادشاه نسبت داده است :
عمرم همه در فراق و هجران بگذشت / با درد الم
این عمر گرانمایه چه ارزان بگذشت / در رنج و ستم
عمری که بشد صرف سمرقند و هری / با عیش و طرب
افسوس که در آگره ویران بگذشت / با غصه و غم
ولی از فحوی بیان بنظر میآید که گویا سرودة بابر میباشد .
پادشاه اکبر، سمت ملک الشعرایی را در دربار خود بوجود آورد و نخستین شاعر که باین مقام منسوب شد ، غزالی مشهدی بود ( م ۹۸۰ ه ) . غزالی در سال ۹۲۰ هجری در مشهد متولد شد ، در جوانی در دربارهای حاکمان ناحیات جونپور و حیدر آباد دکن بسر برد و سپس بدربار اکبر راه پیدا کرد . مدفن وی در احمد آباد استان گجرات میباشد . علاوه بر دیوان ، او مثنوی بنام مشهد انواری دارد . از دو بیتی های شاعر است :
درکعبه اگر دل سوی غیر است ترا / طاعت گنه است و کعبه دیر است ترا
ور دل بحق است و ساکن بتکده ای / خوش باش که عاقبت بخیر است ترا
□□□
بستر شده در کوی تو خاکسترم امشب / یا سوخته از آتش دل بسترم امشب
جان دادم و فارغ شدم از محنت هجران / یعنی که ز شبهای دگر بهترم امشب
ملک الشعرای دیگر دربار اکبر ، شاعر و نویسنده معروف ابوالفیض فیضی اکبر آبادی بوده است ( م ۱۰۰۴ ه ) . از شعرای دیگر معروف عهد اکبر ، سید جمال الدین عرفی شیرازی ( م . لاهور ۹۹ ه ) وانیسی شاملو ( م ۱۰۱۴ ه ) و نوعی خبوشانی مشهدی ( م ۱۰۱۹ ه ) و نظیری نیشابوری ( م ۱۰۲۱ ه ) در ایران نیاز به معرفی ندارند . از بزرگان ادب آن عصر ، سید فتح الله شیرازی ( م ۹۹۷ ه ) ، حکیم ابوالفتح گیلانی ( م ۹۹۷ ه ) ، شیخ ابوالفضل علامی اکبر آبادی ( م ۱۰۱۱ ه ، برادر خود فیض مذکور ) ملا عبدالقادر بدایوانی صاحب منتخب التواریخ ومیرزا عبدالرحیم خانخانان ( م ۱۰۳۶ ه فرزند بیرم خان مزبور ) را میتوان نام برد . منشآت دلآویز و واقعات چهار باغ حکیم ابوالفتح در لاهور چاپ گردیده است . ابوالفضل علامی صاحب اکبر نامه است در چهار مجلد بزرگ چهارم آن بنام آیین اکبری شهرت دارد و این کتاب دائره المعارف اطلاعات عهد اکبر است . او منشآت دلاویز دارد در سه مجلد . کتاب عیار دانش ابوالفضل تهذیبی است از کلیه و دمنه بهرامشاهی و انوار سهیلی ملاواعظ حسین کاشفی سبزواری . همچنین او لغت نامه ای نگاشته است بنام جامع اللغات که در معانی کلمات بفارسی است و نیز بعضی کتب را هم از سانسکریت بفارسی ترجمه نموده است .
ابوالفضل نویسنده کم نظیر فارسی است که نثر متکلف فنی را در زبان فارسی سره نوشته و با وجود تبحر وی در عربی ، کلمات عربی را در نگارشهای فارسی خود بندرت بکار برده است .
میرزا عبد الرحیم خانخانان توزک بابری ( اسامی دیگر کتاب واقعات بابری و بابر نامه است ) را از زبان ترکی چغتائی ، بفارسی ترجمه کرده و با وجود اینکه کتاب مزبور را دو نفر دیگر هم جداگانه بفارسی ترجمه نموده اند ، ولی ترجمه فصیح و روان خانخانان ، شهرت و رواج زیاد داشت و دارد . خانخانان بسیاری از شعرا و نویسندگان و هنرمندان را مورد حمایت جوانمردی خود قرار داده که کیفیت آن در کتاب چهار مجلدی مآثر رحیمی مشاهده و بررسی کرد . کتابخانه مجهز وی در شهر احمد آباد گجرات محل رجوع دانشمندان بوده و مراجعه کنندگان از ضیافت و پذیرائی و مهمانداری خانخانان نیز بهره مند بوده اند . شعرای گوشه و کنار شبه قاره و حتی ایران برای خانخانان شعری ارسال داشته و ارمغانهای ثمین ممدوح خود را دریافت میکرده اند . شعرای بزرگ معاصر مانند عرفی و فیضی و انیسی و نوعی و نظیری و غیر هم ، خانخانان را در قصاید متعدد خود ستوده اند . از شعرای معاصر ، کوثری ، گفته است :
در ایران تلخ گشته کام جانم / بباید شد سوی هندوستانم
که نبود در سخندانان دوران / خریدار سخن جز خانخانم
خانخانان در شعر فارسی دارای دیوان بوده ولی دیوانش اینک گویا پیدا نمیشود . در حدود دویست شعر وی در کتب تذکره نقل گردیده است که از آنجمله است غزلی زیر در استقبال شیخ اجل سعدی :
شمار شوق ندانسته ام که تا چند است / جز این قدر که دلم سخت آرزومند است
نه دانه دانم و نی دام ، این قدر دانم / که پای تا بسرم هر چه هست در بند است
ادای حق محبت ، عنایتی است زدوست / خدای داند و آن کو مرا خداوند است
مرا فروخت محبت ولی ندانستم / که مشتری چه کس است و بهای من چند است
به کیش و صدق و صفا ، حرف و عمدیی کار است / نگاه اهل محبت تمام سوگند است
از آن خوشم به سخنهای دلکش تورحیم / که اندکی به اداهای دوست مانند است
شیخ احمد سرهندی معروف به مجدد الف ثانی ( ۱۰۳۴ ه ) و شیخ عبدالحق محدث دهلوی ( م ۱۰۵۲ ه ) در زبا فارسی دارای آثار ارزنده میباشند . مکتوبات شیخ احمد و تاریخ حقی ( با ذکر ملوک ) و نیز تذکره مفید اخبار الاخبار شیخ عبدالحق ، و کتب فارسی شبه قاره قرار گرفته است . از آثار مهم فارسی عهد اکبر ، یکی تاریخ الفی است که هفت تن از دانشمندان برجسته عصر مانند ملا احمد تتوی و جعفر بیک آن را تألیف نموده و ملک الشعرا فیضی بر آن مقدمه ای افزوده است . این کتاب تاریخ عموم عالم است تا سال ۹۹۶ هجری که البته در آن وقایع عصر اسلام ، مفصل تر بچشم میخورد ، نسخ آن به تعداد زیاد در دست است ، از آن جمله یکی دو نسخه در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نیز وجود دارد . طبقات اکبری ، تألیف نظام الدین هم از تواریخ مهم این عصر میباشد . ابوالفضل در آیین اکبری پنجاه ویک شاعر ایرانی را ذکر میکند که در عهد اکبر به هند آمده و به دربار تیموری توسل جسته اند . هم او پنجاه و نه شاعر را اسم میبرد که مستقیما” تحت حمایت پادشاه قرار گرفته بودند .
در منتخب التواریخ ملا عبد القادر بدیوانی ، عده شعرای نامی عهد اکبر صدو هفتاد نفر آمده و در آن تعداد شعرای ایران و هند هر دو مذکور افتاده اند که ذکر اسامی آنها به درازا می انجامد . از کتب فارسی این عصر یکی منشآت نمکین است تألیف ابوالقاسم خان حسینی نمکین در سال ۱۰۰۶ هجری که هنوز به صورت نسخه خطی میباشد .
● شکوه و نشیب ادب فارسی در هند
ایرانیان و مردم شبه قاره هند در اصل از یک نژاد به نام «آریا» (هند و اروپایی) بوده و از آن منشعب شدهاند.
در حقیقت مردم هند و اروپایی به دو تیره بزرگ غربی و شرقی تقسیم میشوند:اقوام شرقی، اقوام هند و اروپایی شرقی در درجه اول شامل قوم بزرگ و پرجمعیت هند و سپس مردم ایران و ارمنستان میشوند...
آریاییها که به آسیا آمدند در فلات پامیر سکونت کردند. هندیها و ایرانیان برادران آسیایی هستند که قرنهای دراز در یک ناحیه، در کنار هم زندگی میکردند و کم کم بر اثر کثرت جمعیت و تنگی جا، ناچار به جدایی از هم شدند و هر یک به سویی مهاجرت کردند.
نژاد مشترک زمینهساز تاریخ مشترک و در نهایت علائق مشترک بوده و خواهد بود. دو ملت ایران و هند پس از داشتن نژاد مشترک که داشتن باورهای مشترک را اجتنابناپذیر میسازد، در طول تاریخ با یکدیگر به صورتهای مختلف طی طریق کردهاند و گاهی به صورت دشمنانی مشترک در حال جنگ رودرروی یکدیگر قرار داشتهاند.
گاه ایران مأمن هندیان شده و گاه (اغلب) هند پناهگاه ایرانیان مجبور به جلای وطن بوده است. روابط بین این دو کشور علاوه بر موارد پیشین در مسائل سیاسی و نظامی به صورت غالب و مغلوب نیز دیده میشود، از جمله، حمله نادر به هندوستان و فتح دهلی و یورشهای محمود غزنوی.
نقش متقابل ایرانیان و هندیان در سیر فرهنگ و تمدن نه تنها شایان توجه است بلکه ایفای این نقش تغییرات مهمی را در فرهنگ جهانی به ویژه در این ناحیه از کره زمین ایجاد کرده است. هر دو کشور از سابقه دیرین فرهنگی برخوردارند و همواره نیز این دو فرهنگ به اشکال گوناگون در تماس با یکدیگر بودهاند و با وجود تفاوتهای فرهنگی ظاهری، دو ملت از همگنی خاصی بهرهمند هستند. از آن جمله در بخش زبان و ادبیات و هنر، این همگنی به خوبی خود را نشان میدهد.
ایران و هند تا آنجا که به گذشتههای تاریخی آنها برمیگردد، دست کم حدود سه هزار سال روابط مبتنی بر حسن همجواری و دوستی داشتهاند. جهات متعدد این پیوند دیرینه با ورود اسلام از طریق ایرانیان و به وسیله زبان فارسی دو چندان شده به طوری که این ارتباط در زمینههای مختلف سیاسی، فرهنگی و عقیدتی گسترش و وسعت یافته و در نتیجه، میراث مشترک فرهنگی دوران اسلامی هند جلوهگر گردید. این میراث هزاران اثر نفیس هنری، ادبی و عرفانی و علمی و صدها ابنیه و آثار باستانی باشکوه مانند؛ تاج محل، مسجد جامع دهلی، قلعههای سرخ آگرا و دهلی و نظایر آن را بوجود آورد. آشکار است که همه این میراث ارزنده، تحت تأثیر فرهنگ و تمدن ایرانی جلوهگر شده است.
یکی از عناصر مهم این میراث گرانبها، زبان فارسی است که در هزار سال گذشته در بین مردمان این منطقه چون آب روانی جاری بود و هزاران شاعر، عارف و نویسنده از آن جرعهها برگرفته و کتابها و آثار فوقالعاده مهمی پدید آوردند که بسیاری از آنها حقیقتاً جاودانه شدهاند. زبان فارسی قریب به هزار سال زبان دین و زبان رایج در دادگاهها و دربارهای آن بوده است. ورود و حضور فارسی در سرزمین هند سبب گردید تا شاعران، نویسندگان و عارفان بزرگ هندی، این زبان را برای بیان افکار و احساسات خویش برگزینند و هزاران اثر گرانبها و ارزشمند در زمینههای ادبیات، عرفان، فلسفه، کلام، زبانشناسی، تفسیر و تاریخ به وجود آورند.
در حال حاضر هزاران جلد کتاب به زبان فارسی در باب عرفان، ادبیات، کلام، تفسیر، فرهنگ نویسی، تذکره نویسی و تاریخ در کتابخانهها و مراکز فرهنگی و علمی و دانشگاهها و جای جای این سرزمین پهناور از سرگذشت و تاریخ مشترک ایران و هند سخن می گوید و طبیعی است که تاریخ و حوادث دو سده اخیر نمیتواند و نباید سابقه کهن دو ملت را به یک سو افکند.
با اقتدار حکومتهای مسلمان و گسترش روابط با ایران و مهاجرت ایرانیان به هند زبان فارسی رفته رفته رونق یافت و تا بدانجا پیش رفت که زبان علم و سیاست شبه قاره گردید. حضور همه جانبه زبان و فرهنگ فارسی تا آمدن انگلیسیها در قرن هفدهم ادامه داشت. اما از این تاریخ به بعد، این حضور اندک اندک کم رنگ شد و حتی آرام آرام زبانهای محلی و انگلیسی جای آن را گرفتند به طوری که از اواسط قرن نوزدهم، زبان و ادبیات فارسی بهتدریج ضعیف و ضعیفتر شد و ستاره درخشان آن رو به افول نهاد.
با برچیده شدن بساط استعمارگران انگلیسی در سال ۱۹۴۷، فارسی به دوران تازهای قدم نهاد و صدها دانشگاه، مدرسه علوم دینی و فارسی آموز و فارسیدان به فارسی توجه نشان دادند. در همان حال برخی جریانهای سیاسی و فکری و مذهبی سعی کردند تا زبان فارسی را بیاعتبار و از کار افتاده جلوه دهند.
«استاد عطاکریم برق» رئیس پیشین بخش فارسی و عربی دانشگاه کلکته در یکی از مقالات خود تحت عنوان «نظری به پیشرفت زبان سانسکریت و خویشاوندی آن با زبان فارسی» مینویسد: قوم ایرانی و هندی اصلاً از یک نژاد بودند، زبانهای سانسکریت و اوستا از یک ریشه اصلی سرچشمه گرفتهاند. هر دو زبان «اوستا» و «ودا» یا «وداس» در بسیاری از جنبهها به هم شباهت و نزدیکی دارند بدین صورت که میتوان به وسیله زبان اوستا بسیاری از واژههای «ودا» را شناخت و ریشه آنها را معلوم کرد. همچنین مطالعه سانسکریت برای فهم اوستا و تفسیر آن لازم به نظر میرسد.
بدین ترتیب معلوم میشود که روابط لسانی و ادبی بین دو کشور ایران و هند از زمان قدیم رواج داشته است. در زمانی که زبان پهلوی زبان رسمی ایران بوده بعضی از کتابهای سانسکریت بدین زبان ترجمه شده است و در زمانی که فارسی جدید در ایران به ظهور رسید در هندوستان نیز مقبول خاطرها افتاد. فارسی جدید در ترقی و پیشرفت زبانهای اردو، پنجابی، مراتی و بنگالی که اصل آنها سانسکریت و پراکریت هستند نقش مهمی را ایفا کرد. در قرن سیزدهم میلادی که مسلمانان در هند قدرتمند شدند زبان فارسی نیز در آن سرزمین رونق کامل یافت. زبان جدید که زاییده زبان پهلوی و پراکریت که زاییده زبان سانسکریت بود، پس از جدایی بیش از دو هزار سال دو مرتبه به یکدیگر نزدیک شدند و این خود سبب پیشرفت زبانهای مختلف هند شد.
اگر چه روابط دیرین فرهنگی ایران و هند در رواج زبان فارسی در شبه قاره هند مؤثر بوده است لیکن اعتقاد دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که حاکی از آن است که عامل اصلی نفوذ سریع و همه جانبه زبان فارسی در هند حضور اسلام و مسلمانان در آن سرزمین است. با ظهور اسلام، ارتباط و روابط فرهنگی بین ایران و هند نه تنها سست و گسسته نشد بلکه رو به گسترش و تزاید نهاد، اما این گسترش به نحو دیگری چهره بست و در روش، ابعاد و محتوا به شکل دیگری وسعت پیدا کرد که البته با دوران پیش از اسلام تفاوتی ماهوی داشت. در دوران اسلامی، میراث فرهنگی نخستین دچار تحول شد و میراث فرهنگی مشترک دیگری با دو عنصر اسلام و زبان فارسی شکل گرفت.
این میراث فرهنگی جدید که با ابتنای بر زبان فارسی و آئین مقدس اسلام موجودیت یافت در دوران حکمرانی سی و دو سلسله مسلمانان روز به روز تقویت شد و در بستر زمان، همدلی و همبستگی بیشتر ایرانیان و مردمان شبه قاره را دو چندان کرد. این میراث فرهنگی هم اکنون به صورتهای موسیقی، نقاشی، آثار باستانی، کتب و صحف در جای جای سرزمین هند جلوه افروز است. همین میراث فرهنگی همواره مایه افتخار و سربلندی هندیان به ویژه مسلمانان آن سرزمین گشته و مهمترین عامل حفظ شخصیت ملی مسلمانان هند بوده و هست. از این رو، نقش ایرانیان در تشکیل دولتهای مسلمان و نیز تأسیس میراث فرهنگی شبه قاره هند بسیار مهم و اساسی است.
در دورههای اسلامی که دوران طلایی و اوج شکوفایی زبان فارسی به شمار میآید، گسترش فرهنگ و تمدن و زبان ایرانی- اسلامی با آغاز جنگهای محمود غزنوی شروع شد و در طی دوران طولانی خود تقریباً تا دوره تسلط انگلیسیان بر شبه قاره که موجبات تضعیف زبان فارسی را فراهم آوردند، این زبان از سال ۳۶۹ تا ۱۲۷۵ هـ.ق زبان رسمی و درباری و زبان محکمهها و دفتر محاسبات و مالیات و زبان شعر و ادب و نشانه بزرگی و افتخار بود و کارگزاران آن، دستاوردهای علمی، فرهنگی، ادبی، تاریخی و دینی بسیاری به وجود آوردند. شخصیتهای ایرانی بسیاری به هند رفته باعث رشد و شکوفایی فرهنگ ایرانی- اسلامی شدند. همچنین هندیان دانشمندی که تحت تأثیر فرهنگ اسلامی و ایرانی بودند، موجبات ارتقای زبان فارسی و فرهنگ و تمدن و هنر اسلامی- ایرانی را فراهم آوردند.
از دیگر عوامل ضعف و انحطاط زبان فارسی در هند میتوان به موارد زیر اشاره کرد: تقویت و کاربرد زبان اردو و جایگزین کردن آن به جای زبان فارسی، بروز عوامل دیگر از جمله رواج صنعت چاپ، ترقی کردن و قدرت یافتن زبانهای محلی، کاهش اعتبار ایران در منطقه، منظور ننمودن زبان فارسی در ردیفزبانهای رسمی هند، عدم تأمین شغلی فارغالتحصیلان، بیتوجهی و عدم سیاستگذاری صحیح درباره زبان فارسی در منطقه، تیرگی روابط ایران و هند پس از شکست گورکانیان از ارتش صفوی در قندهار، توقف رفت و آمد بین ایرانیان و هندیان، تأسیس کالج ویلیام فورت و چاپخانه آن در کلکته برای چاپ کتابهای اردو، نشر روزنامه به زبان اردو، حمله نادرشاه و بسیاری از عوامل دیگر که فعلاً جای طرح آن در اینجا نیست.
اگر چه فارسیزدایی در دوران استعمار به طور پیگیر در هند ادامه داشت، اما تا قبل از جدایی هند و پاکستان هنوز زبان فارسی برای مسلمانان زبان درجه اول اسلامی و ادبی و نشانه نجابت و کمال بود. پس از استقلال هند و پاکستان، دولتهای هندو و برخی دولتهای مسلمان با زبان فارسی به مخالفت برخاسته و نخستین کاری که کردند حذف آن از برنامههای درسی دبیرستانها و کالجها بود.در دانشگاههای شبه قاره فارسی در ردیف زبانهای کلاسیک همچون سریانی، یونانی و عبری قدیم قرار گرفت... . از این رو است که زبان و ادبیات فارسی در شبه قاره با اینکه در بالغ بر صد دانشگاه هنوز تا سطوح فوق لیسانس و دکترا تدریس میشود و استادان برجستهای هم وجود دارند که برخی با جان و دل و شوق و ذوق به امر آموزش و تحقیق مشغولند، متأسفانه به علل ذکر شده و عوامل دیگر از رونق زبان فارسی و عصر اعتلاء و شکوه آن بسیار کاسته شده و جای دارد بسیجی همگانی در راه احیاء و ترقی مجدد آن و بازآوردن آب رفته به جوی بشود.
شاید بسیاری فکر کنند روابط ایران و هند مربوط به حداکثر دوران غزنویان است. اما مطالعات باستان شناسی در تمدن دره سند حکایت از ارتباطی تنگاتنگ میان تمدنهای هندی با تمدن سیلک کاشان مربوط به حدود ۵۰۰۰ سال پیش دارد. البته قبل از آن نیز مهاجرین دراویدین تمام سرزمینهای ایران ، هندو بخش اعظم شرق و جنوب شرقی آسیا را اشغال کردند. فلذا ارتباط زبانی میان ساکنان دراویدی ایران و هند وجود داشته است. مثال بارز آن قبیله براهویی در بلوچستان است که به زبان کاننادایی(زبان ساکنان ایالت کارناتاکا به مرکزیت بنگلور) صحبت می کنند. مهاجرت آریائیان به سرزمینهای جنوبی منجر به اسکان آنها در نجد ایران و شبه قاره هند گردید. از آن تاریخ روابط بسیار نزدیکی میان اقوام آریایی ایران و هند وجود داشته است. بسیساری از اسطورهها و سرودهای اوستا قرابت بسیار چشمگیری با سرودههای ریگ ودا ( متون دینی بازمانده از آریاها در هند) دارد. زبان و فرهنگ و تمدن ایران با ورود به شبه قاره باعث نفوذ اسلام تا اعماق شبه قاره گردید. بلاشک مساعی علما، فقها، فلاسفه، عرفا، شعرا و... که از ایران به هند مهاجرت کردند باعث نشر اسلام گردید. بگونه ای که بعدها بزرگانی در تمامی شاخه های علوم از هند سربرآوردند. وقتی که اسلام به ایران آمد رد قرون اولیه نهضت ترجمه از پهلوی به عربی شکل گرفت و در هند همین نهضت از سانسکریت به فارسی انجام شد. بگونه ای که از قرون ۴ و ۵ هجری به بعد زبان فارسی به زبان علم در هند بدل شد. از طرف در دربار سلاطین دهلی، بارسی زبان رسمی بود و شعرا به این زبان شعر می سرودند. شاید اسامی مسعود سعد سلمان، امیر خسرو، غالب، بیدل، نظیری نیشابوری ، کلیم کاشانی، طالب آملی برای شما آشنا باشد و بایستی عرض کنم تمامی این بزرگان از ایران مهاجرت کرده و در هند زیسته اند. قدرت زبان فارسی بگونه ای است که بزرگانی از هندیان به زبان فارسی تکلم کرده و شعر می سروده اند. زبان فارسی با اختلاط با زبان هندی، ترکی و عربی منتج به تولد زبان اردو در قرن ۱۷و ۱۸ گردید.
● خدمات استاد حسن انوشه در زمینۀ ادبیات فارسی
زبان و ادبیات فارسی به فرهنگ و تمدّنِ بشری خدماتِ ارزنده ای داشته و بزرگانی را پرورده که آوازۀ جهانی دارند. در جامعۀ ادب فارسی امروزه نیز شخصیّاتی وجود دارند که زندگانی خودشان را در ترویج و گسترش این زبان صرف کرده اند و یکی از آنان استاد حسن انوشه مرد دانشنامۀ ادب فارسی است . مرکز دانشنامۀ ادب فارسی مرکز علم و ادب و تحقیق و پژوهش است که تقریباً ۱۳ سال پیش تأسیس شد و در این مدتِ کوتاه به سبب تألیفات و خدمات ادبی گرانبهای خود نه تنها در ایران بلکه در خارج از ایران هم شناخت ویژه ای دارد. مرکز دانشنامۀ ادب فارسی ، فرهنگستان زبان و ادب فارسی و مرکز دایرۀ المعارفِ بزرگ اسلامی برای ما دانشجویانِ دورۀ دکتری دانشگاهِ تهران ، آموزشگاهِ دومی بوده است که در آنها ما کارِ نوشتار، تحقیق ، پژوهش و ترجمه را یاد گرفتیم و تقریباً تا چهار سال به دامنِ دانشمندان ، پژوهشگران و استادانِ این مراکز وابستگی داشتیم و از آنان کسب فیض کردیم . این مراکز برای ما به هیچ نوع کمتر از دانشگاه تهران نبوده است . علاوه بر بنده ، از جمله استادان دانشگاه های پاکستان که به مرکز دانشنامۀ ادب فارسی وابستگی داشته و مقالاتی نوشته اند می توان جناب دکتر سلیم مظهر ، جناب دکتر عارف نوشاهی و جناب دکتر اقبال شاهد را نام برد.
استاد حسن انوشه که مردی است عالم ، متواضع ، شایسته و علم دوست ، در جمع آوری کتاب ها و تألیف دانشنامه کوشش و تلاش هایی می نموده است که در حقیقت بی عشق به ادبیات شیرین فارسی مشکل است. امروزه وی از معدودِ چند افرادِ ادبی ایران است که در شناختِ ادبِ فارسی پاکستان در ایران خدماتِ شایانی انجام داده است. استاد انوشه نه تنها در جامعۀ ادبی کشورِ خودش فعالیت بسزایی دارد، بلکه با شخصیات علمی و ادبی معاصر شبه قاره پاکستان و هند، افغانستان ، آسیای مرکزی ، قفقاز و ترکیه آشنایی کامل و روابطِ احسن دارد. به همین سبب ، چون هر فردی از جوامع ادبی فارسی از کشورهای مذکور واردِ ایران می شود ، از همه اول به استاد تماس می گیرد و به زیارتِ مرکز به آن اداره حضور پیدا میکند.
استاد حسن انوشه که فارغ التحصیل دانشگاهِ تهران است ، تقریباٌ ۳۵ سال پیش کارِ نوشتن را آغاز کرد. مدتی هم با دایرۀ المعارفِ تشیع همکاری داشت و تا جلدِ دهم دایرۀ المعارف با این مجموعه کار کرد. مقالاتِ وی بسیاری از صفحات دایرۀ المعارف تشیع را به خود اختصاص داده است . اولین اثرش ترجمۀ تاریخ غزنویان به بازار فرستاد. « ایران و تمدن ایرانی» مجموعۀ چهار جلدی « تاریخ ایران » از انتشارات دانشگاه کیمبریج. « ایران در سپیده دم تاریخ » و « فرهنگ زندگی نامه ها » عناوین بخشی از ترجمه های اوست . وی تألیف « دانشنامۀ ادب فارسی » را به عهده گرفته و تاکنون هفت جلد از این مجموعه را راهی بازار نشر کرده است و جلد های بعدی این اثر سترگ نیز در راه است .
تألیفِ دانشنامۀ ادبِ فارسی تقریباً از اواخرِ شهریور ۱۳۷۵ هـ . ش شروع شد. در سالِ ۱۳۷۵ هـ. ش ، اولین جلد آن که به آسیای مرکزی اختصاص داشت، چاپ و منتشر شد. و بعد از آن یک جلدِ فرهنگنامۀ ادب فارسی ویژه ی اصطلاحات و مبانی و موضوعاتِ ادبِ فارسی که قطور ترین جلد دانشنامه هم به حساب می آید و در ۱۵۵۰ صفحه فراهم آمد، منتشر شد. جلد بعدی دانشنامۀ ادبِ فارسی را به صورتِ ویژه برای افغانستان منتشر و بعد از آن در سه جلد « ادب فارسی در شبه قاره » یعنی پاکستان ، هند، بنگلادش و نواحی مجاور تالیف و تدوین شد. آخرین جلد که جلد هفتم بود، ویژه ای ادب فارسی در قفقاز بود که اخیراً به بازار آمد. جلد بعدی دانشنامۀ ادب فارسی در آسیای صغیر شامل ترکیه و کشورهای بالکان خواهد بود. در پی اش « دانشنامۀ زبان فارسی در کشورهای عرب» خواهد آمد. این دو سه جلد که به پایان برساند، استاد تصمیم دارد از سال بعد وارد حوزۀ ادبیات فارسی در ایران بشود و گمانم چهار پنج جلد هم به ایران اختصاص داده می شود. یک جلد جداگانه به نام « فارسی پژوهان و مراکز فارسی پژوهشی جهان» تالیف و تدوین خواهد شد.
دانشنامۀ ادب فارسی در شبه قاره مشتمل است بر ۳ جلد . در این کتاب ، شاعران ، نویسندگان، عالمان ، ادیبان ، مؤرخان و کتابهای مهمِ فارسی این منطقه به تفصیل معرفی شده است. افزون بر این ، موضوعاتِ مهم فارسی شبه قاره نیز در این کتاب به خوبی مورد توجه قرار گرفته است . جنبۀ جالب و جذاب این دانشنامه ، جنبه ای است که به ادبیاتِ معاصر فارسی شبه قاره اختصاص دارد. به نظرانوشه اصلی ترین هدفِ این دانشنامه، نشان دادنِ سهمِ فرهنگِ ایرانی و زبان و ادبِ فارسی در تاریخ و فرهنگِ شبه قاره و بررسی اشتراک ها و پیوندهای دیرینِ این دوسرزمین است.
در جامعۀ ادبِ فارسی ما، اغلب کارهای بزرگِ فرهنگی به صورتِ انفرادی صورت گرفت. فرهنگ معین، کتاب کوچۀ شاملو و ده ها اثر دیگر. در اینجا باید به نکته ای اشاره کنیم و استاد هم به آن موضع متوجه است. باوجود اینکه مدت ها از کار و تألیف این مجموعه می گذرد، هنوز مؤفق نشده اند، تشکیلات این اداره طوری سازند که روی پای خود بایستد و به یک نهاد مستقل فرهنگی تبدیل شود. استاد انوشه نیز در ضمن مصاحبه اش به این نکته اشاره داشته است و می گوید :« اگر روزی من نباشم نمی دانم تکلیف اش چه خواهد شد. یکی از دلایل شتابِ من در پایان بردنِ کار هم همین است که تا عمر باقی است این مجموعه به سرانجام برسد».
بهرحال باید اعتراف کنیم از زحمات استاد حسن انوشه مرکز دانشنامه از هیچ جا حمایت مادی نشده است. اگر پیشنهادی در این مورد شده ، استاد آن را نپذیرفته است. برای اینکه نمی خواهد حرف و حدیثی پشتِ این دانشنامه درست شود.می دانم مثلاً اخیراً یک نفر از آلمان پیشنهاد حمایت از دانشنامه را دارد که استاد آن را نپذیرفته است. برای اینکه نمی خواهد بودجۀ خدمتِ زبان فارسی از راهِ صدقه تأمین شود. تا به امروز هم دیناری از کسی نگرفته است فقط به کمک وزارت فرهنگ و ارشادِ اسلامی بسنده کرده است . بعد نه هیچ حق التألیفی میگیرد و نه حتی حق حروف چینی . حقِ نمونه خوانی و ویراستاری هم نمی گیرد . فقط با مختصر بودجه ای که برای کتاب می دهند، سعی دارد دانشنامه را به پایان برساند.
در خارج از ایران ، در آسیای مرکزی ، در افغانستان و شبه قاره از این دانشنامه بسیار استقبال شده است . این دانشنامه در کشور و در دانشگاه ما با استقبال خوبی رو به رو شده است . دانشجویان ، استادان و محققان از نسخه های این دانشنامه که در کتابخانۀ دانشکدۀ ما وجود دارد ، چنان به کثرت مورد مطالعه و تحقیق قرار داده اند که آن نسخه چندین بار صحافی شده است .
این دانشنامه در آمریکا به صورت افست تکثیر شده و درمیان فارسی زبانان توزیع شده است . تشکر می کنیم از استاد حسن انوشه که برای ما کتابی مرجع تألیف کرده و بر گردن ما منّت بزرگی گذاشته است.
● اهمیت تاریخی زبان دری ـ فارسی
درهند دری فارسی که زمانی از زمره زبان های عمده جهان بود، قلمرو های گسترده شامل افغانستان، ایران، تاجکستان و شبه قاره هند را در بر میگرفت. این زبان که صدها سال، زبان رسمی دربار در دهلی و کابل تحت سلطه امپراتوری مغل بود، به زودی در میان اقوام مختلف هند، گسترش یافت و مقام و منزلت زبان همه مردم را کسب کرد. فارسی اکنون نیز در سرزمین پهناورهند، یکی از زبان های مورد توجه است که مردم هند آن را مادر زبان اردو دانسته و رونق زبان اردو را مرهون آن میداند. نصیره محب که سفری داشت به هند، گزارشهای ویژه ای درباره انگیزه های نفوذ و پذیرش زبان فارسی دری سر زمین هند تهیه کرده است که پیشکش میشود:
نصیره محب ـ زبان دری فارسی با گذشت سده ها از حاکمیت زبان های انگلیسی و اردو در سر زمین هند، اکنون نیز بر قلب های مردمان این مرز و بوم حکم میراند. فارسی گویان و فارسی دانان بی شماری اند که ازگفتن و شنیدن اشعار آبدارحکایات ادیبانه، کلمات والفاظ شیوای این زبان لذت برده و دلشاد میگردند، فارسی در کشور هند پیشینه هزار ساله دارد. و در این مدت عرصه های مختلف فرهنگی آن را فرا گرفته است. شعر و موسیقی و اصطلاحات عامیانه هند، همه و همه با فارسی آمیخته است. وفارسی در این قلمرو حکمفرمایی دارد. شعر دری و سراینده هندی:
نمیدانم چه منزل بود شب جایی که من بودم
به هر سو رقص بسمل بود شب جایی که من بودم
محمد شمع محفل بود شب جایی که من بودم
مردم فارسی دوست هند که زبان را تحفه بزرگی برای خود میدانند، به این باورنیستند که درباری بودن فارسی سبب فراگیر شدنش در سراسر هند شد، بلکه شیرینی وقوت ادبی، قدامت تاریخی، علمی بودن و دیگر ویژه گی های دری فارسی را جلوتر عنوان می کند. دکتور سید اخترحسین استاد بخش فارسی دانشگاه جواهر لعل نهرو، در دهلی اسباب انتشار زبان فارسی را در هند چنین بر می شمارد:
داکتر اختر حسین ـ فارسی در هند آن چنان غریب نیست. درقرن یازدهم میلادی زبان و ادبیات فارسی به هند وارد شد. مراحل مختلف را پشت سر گذاشته است. البته شاهان ادوار مختلف رول مهمی ایفا کرده، اما سر زمین هند، زبان و ادبیات فارسی را با کمال میل و رغبت خود پذیرفته، مهد و زادگاه زبان و ادبیات فارسی گردیده است. البیرونی اولین نفر بود که به هند وارد شده و اطلاعات زیادی درباره هند بدست آورده، کتاب محل الهند را تالیف نموده و آن کتاب یکی ازمنابع مهم هند شناسی به زبان فارسی است، تا میرسیم به اقبال لاهوری آخرین شاعر بزرگ زبان فارسی درشبه قاره هند بشمار میرود. در زمان اکبرشاه راجا تودرمیل بود که این زبان را به عنوان زبان رسمی هند معرفی کرد. این زبان به طور رسمی، از زمان تودرمیل تا زمان انگلیس ها به کار میرفت.
سوال ـ از نظر شما چه عواملی سبب رسمی شدن زبان دری فارسی در هند آن زمان شد؟
داکتر حسین ـ علتش این بوده که تیموریان پی بردند که درکنار زبان فارسی یک زبان دیگر بود، یعنی زبان ترکی که زبان مادری تیموریان بود. اینها سنجیدند که زبان ترکی در برابر زبان فارسی صلاحیت اداری یا صلاحیت رسمی بودن ندارد، وقتی ما بررسی می کنیم ادبیات ترکی را، می بینیم که تنها اثری که خیلی مقبول بوده به زبان ترکی چغتایی همان بابرنامه بود. غیر از بابرنامه ما اسم اثر دیگر اصلا نشنیدیم. اما وقتی شما نگاه می کنید، به آثار زبان فارسی، ما می توانیم هزاران آثار فارسی در برابر بابرنامه بگذاریم، آنها کمتر از بابرنامه نخواهند بود. پس صلاحیت زبان فارسی نسبت به زبان جغتایی بیشتربود.
سوال ـ ظرفیت های اداری زبان درسی فارسی، که شما به آن اشاره کردید، چه بود؟
داکترحسین ـ وقتی علت تاریخی را شما جستجو می کنید، می بینید، وقتی سامانیان از سلطهء عرب استقلال پیدا کردند، زبان فارسی را برای کار اداری به کار بردند. این زبان صلاحیت داشت و کارهای اداری و کارهای درباری را قشنگ انجام بدهند. بعد از سامانیان وقتی دوره غزنویان رسید، غزنویان دیدند که این تجربه شده که زبان فارسی برای کارهای اداری بسیار مناسب است. پس آنها هم زبان ترکی را جایگزین فارسی نکردند و به فارسی بسنده کردند، این سنت با این عقیده که زبان فارسی صلاحیت رسمی بودن یا رسمی شدن را داشت، همه پادشاهان بر این باور بودند، بهمین دلیل زبان فارسی را برای کارهای اداری اینها هم انتخاب کردند. چون این تجربه و آزموده شده بود. اگر اینها به جای زبان فارسی، زبان ترکی را تحمیل میکردند ، این عمل تحمیلی شاید
در نزد مردم هند، زیاد مورد پسند واقع نمیشد. ممکن یک عکس العمل از طرف مردم هم نسبت به این عمل نشان داده میشد، پس اینها چون خیلی زرنگ و هوشمند بودند، دیدند که بهتر است به همین زبان فارسی ادامه بدهند. زبان فارسی آن چنان شیرین بود که همة مردم آن زمان، شیفته زبان فارسی بودند، غیر از زبان فارسی، به دیگر زبان اینها زیاد اعتقاد نداشتند.
نصیره محب ـ حالا کمال فاروقی مدیر کتابخانه جامعه همدرد، دهلی، علاوه بر شیرینی زبان فارسی، آن را وسیله برای شناخت تاریخ هند میداند.
فاروقی ـ زبان فارسی آن قدر شیرین و ساده است که دانستن آن برای کسانی تا به اندازهء هم به زبان اردو آشنایی داشته باشد کار مشکلی نیست. شیرینی وساده گی زبان فارسی یگانه سبب پذیرش آن در میان مردم است. شناخت وحیثیت ما بهتر از همه زبان فارسی وابسته است وازان کس انکار کرده نمیتواند. کسانی که می خواستند تقرب دربار باشند، پیش ازهمه زبان فارسی را میاموختند. اهمیت کتیبه های موجود فارسی در هند اینست که چهارصد سال یا بیشتر از آن بخش مهم زندگی ما را تشکیل میدهند.
نصیره محب ـ شریف حسین قاسمی استاد ادبیات زبان فارسی در دانشگاه دهلی، پیوندهای تاریخی وفرهنگی مردمان هند و افغانستان و ایران را سبب پذیرش زبان فارسی در هند میخواند:
قاسمی ـ حالا به تحقیق به اثبات رسیده که رواج فارسی در هند، تنها نتیجه آن اینست که پادشاهان از افغانستان آمدند اینجا و حکمفرمایی کردند و همرای آنها فارسی هم اینجا آمد. نه خیر اینطور نیست. وقتی از لحاظ زبان شناسی به تحقیق به اثبات رسید که تشابهات زیادی وجود دارد، به ویژه بین زبان اوستایی و سانسکریت ما یک تشابهات زیادی وجود دارد. آن نشانگر این حقیقت است که ما هندیها آریایی هستیم. وقتی در یکجا زندگی می کردیم، پس روابط ما، روابط فرهنگی، لسانی و زبانی و حتی روابط سیاسی خیلی قدیمی است. حتی تاریخ هم نمیتواند پاسخگویی قدامت روابط ما باشد، فارسی در هند تقریبا هقتصد سال زبان رسمی، زبان علمی و زبان شعر بوده، اردو بعداً به وجود آمده، چنانچه محققین اردو میگویند. اردو خواهر کوچک فارسی است و بس، در همه زمینه اردو تحت تاثیر فارسی قرار دارد نه زبان دیگر.
نصیره محب ـ دانش آموزان زیادی وجود دارند، که در هند مشغول فراگیری زبان دری فارسی است. و آموزش آن را ضرورت برای تاریخ و فرهنگ کشور شان میدانند.
شاداب ـ اسم من شاداب انور است، من دانشجوی زبان فارسی هستم. در سال اول دانشگاه جواهر لعل نهرو فوق لیسانس هستم، اصلا من در زبان فارسی لیسانس گرفته ام. میخواهم در این زمینه فوق لیسانس را تمام کنم و داکترا هم به دست بیاورم. زیرا که من فارسی را دوستدارم. این زبان شیرین شعری و جالب است، در این زبان ادبیات بیشتر درباره هند موجود است، میخواهم که به این زبان تصنیف کنم. میخواهم که در آینده یک نویسنده باشم.
نصیره محب ـ پروفیسورمحمود عالم، استاد ادبیات فارسی دانشگاه جواهر لعل نهرو که نوشته ها ی هم درباب تاریخ هند دارد، ضرورت برای تاریخ وفرهنگ کشورشان میدانند.
پروفیسور عالم ـ فارسی زبانیست که اگر خود هندوستانیها می خواهد، خود را بشناسند باید فارسی بداند. تاریخ ما در حدود هفت و هشت صد سال به این زبان نوشته شده، پس برای شناختن خود ما لازم است که ما فارسی را تشویق و ترویج نمائیم.
نصیره محب ـ ارشدالقادری که دکتورای خود را در ادبیات دری از دانشگاه جواهرلعل نهرو بدست میاورد از غنامندی و ضرورت آموزش این زبان چنین سخن میگوید:
ارشدالقادری ـ دانشجوی دکتورای سال نهایی هستم، زبان فارسی پیشینه تاریخی دارد، و ما از طفلی این را می شنیدیم که زبان فارسی خیلی شیرین است. زبان فارسی محدود به افغانستان، ایران و تاجکستان نیست، بلکه یک شهرت بین المللی را به دست آورده است.
نصیره محب ـ در رابطه به نفوذ زبان فارسی، از پیشینه و اهمیت تاریخی گرفته تا شیرینی و دلپذیری آن، برای مردم هند درسراسر این خطه پهناور گفتنی ها و شنیدنی های زیادی وجود دارد، آنکه با این زبان سخن میگوید و حرف میزند، دهانش را باقند فارسی شیرین نگهمیدارد، آنکه یارای سخن گفتن دری نیست، میل دارد، گوشش را با شنیدن آن نوازش دهد. پروفیسور محمود عالم میگوید: زمانیکه شعر فارسی می سرایم, تصور میکنم هنوزهم در آغاز جوانی قرار دارم.
جانان به جزلبان توآب حیات نیست
لب را چنین گزیده ای دگرممات نیست
یکبار گرفتاری زر و مال گر شدی
معلوم شد تا آخرت دگر نجات نیست
دیشب منی غریب را بیدل بخواب گفت
محمود شعر دوست ازین کاینات نیست
گفتم نصیحتی من دیوانه را بکن
گفتا نماز عشق بخوان دگر صلوات نیست
نصیره محب ـ و ما این باب را با سخنان سیده بلقیس فاطمه حسینی، رئیس بخش فارسی دانشگاه دهلی می بندیم که میگوید:
فاطمه حسینی ـ فارسی زبان عشق است. زبان دل است. زبان شور و احساس است. این شور و احساس آدم را وادار می کندکه فارسی را بخواند واین عشق و هیجان و علاقه و شور با فکر این دل ارتباط داشته است.
لازم است در اینچا نامی ازبرخی اسانید دانشگاهها ، دانشوران ، شاعران و نویسندگان ویا به عبارتی پاسداران زبان و ادبیات فارسی در شبه قاره آورده شود که حامل دهها کتاب و مقاله های بسیار در مورد زبان شیرین فارسی هستند:خانم دکترآصفه زمانی ،دکتر آفتاب اختر ، دکتر احسن الظفر ، دکتر احمد انصاری ، دکتر احمد حسین قریشی ، اختر زیدی ، دکتر اختر مهدی رضوی ، دکتر ادریس احمد ، دکتر سید اطهر بشیر ، دکتر افضل امام ، دکتر اقبال حسینی ، دکتر امانت شیخ ، امرت لعل عشرت مدهوک ، امروانت سینگ نیجار ،سید امیر حسین عابدی ،سید انوار احمد ، انوار الحسن ،انور جهان صدیقی، سید بدر الحسن عابدی ،بشیر النساء ، بلقیس فاطمه حسینی ، بهاگوت ساروپ ،جاکدیش ناراین کول سرشت ، چندر شیکهر تهبناگر، حبیب المرسلین شیدا و .........
منابع:
۱- جلالی نائینی، سیدمحمدرضا، هند در یک نگاه، انتشارات شیرازه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۵.
۲- اطهر رضوی، سیدعباس، شیعه در هند، انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۳۷۶.
۳- تاراچند، تأثیر اسلام در فرهنگ هند، ترجمه علی پیرنیا و عزالدین عثمانی، انتشارات پاژنگ، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴.
۴- سید عبدالله، ادبیات فارسی در میان هندوان، ترجمه محمد اسلم خان، انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۱.
۵- ارشادی، فرهنگ، مهاجرت تاریخی ایرانیان به هند، انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۵.
۶ – سبک شناسی ج ۳
۷– اکبرنامه ج ۱
"نقش وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در توسعه زبان و ادب فارسی در شبه قاره هند" :دکترارسلان قربانی
دکتر محمد ریاض استاد اردو و پاکستان شناسی دانشگاه تهران : ادبیات فارسی در شبه قارة هند و پاکستان
شکوه و نشیب ادب فارسی در هند نویسندگان- ابوالقاسم مختاریان