مزدک پسر بامدادان ، از جمله اندیشمندان ایران در روزگار فرمانروایی ساسانیان ، برپادارنده نهضتی بود که در حدفاصل سالهای 488-496 میلادی شکل گرفت و به تعبیری میتوان آن را مهمترین و بزرگترین جنبش اجتماعی ایران در روزگار پیش از اسلام برشمرد. شوربختانه ، از چند و چون این جنبش و چگونگی تفکر مزدک چندان اطلاع دقیقی در دست نیست ، زیرا ، امروزه ، از سویی نشانی از کتاب مزدک و یا آثار پیروان او ، نمیتوان جست و از دیگر سوی ، تمام منابعی که درباره مزدک مطالبی تقریر داشتهاند ، چه رسائل نگارشیافته به زبان پهلوی و چه کتابهای نگاشتهشده در روزگاران اسلامی ، همگی دیدگاهی مخالف و حتی دشمنخویانه نسبت به مزدک داشتهاند.
آنچه هویدا مینماید ، به سبب دراختیار نداشتن منابع مزدکی و یا دستکم آثاری که رعایت بیطرفی در آن شده باشد ، کاوشگر تاریخ ناگزیر است لرزان و سست گام بردارد و با احتیاط و وسواس بسیار در مکتوبات تاریخی بنگرد.
به هرترتیب ، آنچه از اندک آثار تاریخی به جای مانده از روزگار ساسانی و از کتابهای تاریخی پرشمار سدههای نخستین اسلامی برمیآید ، مزدک به هنگام سلطنت کواد (قباد) ساسانی ، بهمنظور بهبود وضعیت اقتصادی زمان خود و فراهم آوردن هنجاری عادلانه در تقسیم ثروت ، آیینی نوین مبتنی بر اصل اشتراک بنیاد نهاد. آیین او که گویا مورد استقبال بخش وسیعی از طبقات پایین جامعه نیز قرار گرفت نظام اجتماعی مساواتجویانهای را تبلیغ میکرد که در آن اشتراک در ثروت و مالکیت تبلیغ میشد. شهرستانی ، مورخ و جغرافیادان مشهور سدههای نخستین اسلامی در کتاب ملل و نحل خویش آورده است که بهعقیده مزدک ، علت اصلی کینه و ناسازگاری ، نابرابری مردمان بود ، پس به ناگزیر باید عدم مساوات را از میان برداشت تا کینه و نفاق از جهان رخت بربندد.
در نظر مزدک ، خداوند امکانات روی زمین را برای همگان آفریده است و همه انسانها حق برخورداری یکسان و همانند از آن را باید داشته باشند. از این جهت کسی از آدمیان را حق بیشتری نسبت به دیگران بر کسب مال و خواسته نیست و بدین برهان باید از توانگران و دارایان گرفت و به ناتوانان و ندارها بازپس داد.
گفتنی است ، بسیاری از منابع تاریخی در ادعایی شگرف باور مزدک و پیروانش به اشتراک زنان را یادآور شدهاند! ناگفته پیدا است چندان نمیتوان بدین روایت تاریخی با دیده اعتماد نگریست ، زیرا از سوی مخالفان فکری مزدک گزارش شده است. اما اگر به راستی باور مزدکیان چنین بوده باشد دستکم در اینباره عقیده آنان به شدت قابل نکوهش و شایسته نقد سختگیرانه است و همچنین علل ملقب ساختن پیروان آیین او در تواریخ اسلامی به القابی چون اباحیه و زنادقه ، به رغم شناور بودن مفهوم اباحی و زندیق ، تا اندازهای قابل درک خواهد بود.
شماری از پژوهشگران روزگار معاصر و بهویژه تاریخنگاران روسی ، تبلیغ اندیشه اشتراک اموال و املاک از سوی مزدک ، را سبب آن پنداشته تا آن را با مارکسیسم قابل مقایسه بدانند و حتی برخی از آنان نهضت مزدک را نهضتی کمونیستی بخوانند! به باور نگارنده اطلاق عناوینی چنین به جنبش مزدکی را باید امری متوهمانه ، سهلانگارانه و حتی خاماندیشانه دانست ، زیرا همانگونه که پرویز رجبی نیز در کتاب خویش ، هزارههای گمشده ، بیان داشته است دکترین مزدک برخلاف کمونیسم مبتنی و متکی بر دین بود و مذهب ستون فقرات مزدکیسم را تشکیل میداد. شایسته یادکرد است بر اساس کتب زرتشتیانی که دشمنان مزدک به شمار میآیند و از جمله کتاب ، دینکرد ، مزدک خود را پیشوای معنوی و روحانی آیین زرتشت مینامید ، این در حالی است که مارکسیسم و کمونیسم از اساس با دین و مذهب ضدیت دارند.
جانمایه و بنیان اصلی آیین و مکتبی که مزدک بنیاد نهاد متکی بر دین زرتشت و مبتنی بر مبارزه با پنج خصلت نادرست و زشت یعنی رشک ، کین ، خشم ، نیازمندی و آزمندی بود. درحقیقت او بدین شیوه از آیین زرتشت فاصله نگرفت بلکه از آن بازتفسیری نوین ارائه کرد و البته در این راه از یاری جستن اصلاحانه از کیش مانی نیز خود را بیبهره نساخت. میتوان گفت ، مزدک به مانند مانی ، مبانی کلامی آیین خویش را مبتنی بر تشریح روابط دو اصل نخستین یعنی نور و ظلمت قرار داد.
مزدک بر آن ایده بود که سرانجام نور (خیر) بر ظلمت (شر) چیره خواهد شد ، اما این غلبه تام و تمام نیست و وظیفه انسان و مقصد نهایی تکامل این عالم نجات ذرات نور است که در ذرات ظلمت آمیخته شده است. وی راه رستگاری را آن میدانست که انسان طریق زهد و ترک بپوید. در آیین مزدک انسان میبایست علاقه خود را نسبت به مادیات کم کند و از آنچه پایبست این علاقه را استوارتر میسازد اجتناب ورزد. مزدک تاکید میورزید که انسان مکلف به عمل خیر است ، قتل و ضرر رساندن به همنوع ممنوع است ، هیچ چیز را نباید از مهمان دریغ داشت و البته نسبت به دشمنان نیز میبایست به مهربانی و عطوفت رفتار کرد.
آنچه از منابع تاریخی میتوان دریافت آن است که مزدک در موفقیتی آشکار یارای آن را یافت تا در دوره اول فرمانروایی کواد (496-488 میلادی) ، پادشاه ساسانی ، او را با خویش همراه و همیار سازد. برابر با تاریخ ، کواد درهای انبارهای غله سلطنتی را به روی مردم گشود و زمینهای کشاورزی را میان دهقانان تقسیم کرد.
مورخان را در آن که کواد به چه سبب پیرو آیین مزدک شد اختلاف نظر و دیدگاه است. برخی گفتهاند کواد از روی اعتقاد تام پیروی مزدک کرد و شماری آوردهاند از ترس قدرت مزدکیان و از جهت تزویر و ریا کیش مزدکی اختیار کرد. افرادی نیز گفتهاند که این پادشاه ساسانی چون دارای خصلت ماکیاولیستی بود از مزدکیان پشتیبانی نمود تا نفوذ اشراف و موبدان زرتشتی را فروکاهد. بیگمان در درستی یا نادرستی هریک از آرای فوق دلایل و براهین افزونی میتوان ابراز داشت ، اما نگارنده را در این مختصر به رغم اعتقادش به درستی ترکیبی از روایتهای اول و سوم نه سودای چنین کاری به سر است و نه وقت چنین امری. آنچه روشن است میتوان تعبیر تورج دریایی ، نویسنده کتاب شاهنشاهی ساسانی ، را درست برشمرد که اذعان میدارد اندیشه مزدک و جنبش مزدکیان توانست تا حد زیادی قدرت اشراف ، بزرگان ، زمینداران بزرگ و موبدان را کاهش داد و بر قدرت پادشاه بیفزاید.
با درگذشت کواد (531 م) و جانشین گشتن خسرو انوشیروان به جای او ، مزدکیان به جهت حمایت از برادر مدعی پادشاهی ، کاووس ، مورد قهر و غضب خسرو واقع شدند و در نتیجه مزدک و بسیاری از یارانش کشته شدند و به تعبیر فردوسی فزونی از مزدکیان را به صورت وارونه بر زمین فرو نشاندند.
بکشتندشان هم به سان درخت زبر پای و زیرش سر آگنده سخت
پس از این کشتار و قلع و قمع ، مزدکیان دگر هرگز توانمندی روزگار کواد را بازنیافتند اما فرقههایی چند از میان آنان چون کوذکیه ، ماهانیه و خرمدینیه برآمدند که تا چندین قرن بعد از ورود اسلام نیز به حیات خویش ادامه دادند اما تقدیر چنان شد که تمام این فرقهها یا در مصاف اندیشه با نیروی فکری توانمند اسلام مغلوب و مضمحل شدند و یا آن که در وادی عمل از سیاستورزان مسلمان شکست را پذیرا شدند و درنتیجه دگر نشانی از آنها نماند جز در لا به لای صفحات تاریخ.