اقتصاد ایران در عصر قاجار
سوشیانت |
سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۵۳ ب.ظ |
۰دیدگاه
وضعیت جامعه و اقتصاد ایران در عصر قاجار
مقدمه
پس از صفویه (1722- 1501 = 1101- 880 هـ ش)، که به خاطر تبدیل مذهب شیعه به مذهب اکثریت و دولت ایران، و نیز به موجب دستاوردهای فرهنگی، سیاسی، و اجتماعی – اقتصادی شان، بلند آوازه بودند، قاجاریه نخستین سلسلهی بزرگی بودند که ایران را از نو یکپارچه کردند و بر آن فرمان راندند. پس از سقوط صفویه به دست یک گروه افغان در 1722(1101)، جنگهای داخلی و ایلاتی متعددی روی داد. روسها و عثمانیها نیز دست به تجاوز زدند. تا این که حکومت نادرشاه ( 1747-1736-1146-1115 ه ش) غلبه یافت و به جنگ و تجاوز پایان داد. به دنبال او نیز حکومت کوتاه و انسانیتر زندیه، به ویژه کریم خان (1777-1750=1156-1129 ه ش)، که مدعی بودند تنها نایب السلطنه ی صفویه هستند، فرا رسید.
از جنگهای ایلاتی که به دنبال مرگ کریم خان در گرفت، آقا محمد خان، رئیس ایل بزرگ و مهم قاجار، به عنوان نیروی مسلط در دههی 1780(1160) سر بر آورد. او نخست کنترل ایلات شمالی را در دست گرفت، سپاهی کارآمد تشکیل داد، شهر شمالی تهران را پایتخت خود ساخت، و بعد اصفهان و شیراز را از دست زندیه گرفت و در نیمه دههی 1790(1170) ایران را از نو یکپارچه ساخت؛ و تاج شاهی را در سال 1796(1175) بر سر نهاد.
ویژگیهای ایران دوران قاجار
دوران فرمانروایی سلسلهی قاجار (1925-1796=1304-1175) شاهد تغییرات مهمی در ایران بود، به ویژه آن که یک حکومت مرکزی پایدار دوباره بنیاد نهاده شد، اما قدرتهای توانمند اروپایی نیز به ایران دست اندازی کردند. این قرن دیرپای نوزدهم شاهد اصلاحات اولیه و تقویت خود در برابر تهدیدات آینده، و نیز تغییرات اجتماعی و اقتصادی، از جمله هم تا حدی نوسازی و هم انواع گوناگون ناآرامیها و آشفتگیها بود. با وجود تنوع و تحول داخلی بسیار در بستر زمان، شاید بتوان درباره ساختارها و پس و پیشرفتهای داخلی در دوران قاجار، که برخی از آنها در دورههای پیشین ریشه داشتند و برخی نیز تازه بودند، به چند گزارهی کلی دست یافت:
1. دوران قاجار حکومتی واحد، و پس از آن دهههای نخستین، مزرهای ثابتی را نیز به وجود آورد که بسیاری از ایرانیان میتوانستند با آن احساس هویت کنند، هر چند که اکثر آنها از قاجار نفرت داشتند این مرزها در طی قرن نوزدهم در نتیجهی پیشرویهای روسها در شمال شرقی و شمال غربی، مداخلهی انگلیسها در جنوب و شرق، و توافق بر سر مرزهای عثمانی، تا حدی فرو کاسته شد و سرزمینهای مورد ادعا یا به تصرف در آمده واگذار گردید. تمرکز افزایش یافت اما محدود ماند. ایلات کوچنده و روسای محلی قدرت مستقل خود را تا حدی زیاد حفظ کردند و اینان خودکامگان کوچک در کنار خودکامهی بزرگ، شاه، بودند. هیچ راه آهنی احداث نشد و تنها چند راه شوسه بنا گرید. قدرت مرکزی در نتیجه همگرایی بیشتر اقتصادی، پشتیبانی برخی کشورهای غربی از سلسلهی قاجار، برخی اصلاحات حکومتی، ایجاد خطوط ارتباط تلگرافی بین شهری و ساخت و ساز تا حدی با برنامه و رشد سریع پایتخت جدید، تهران، افزایش یافت.
2. این دوره شاهد گسترش چشمگیر مناسبات سیاسی، اجتماعی – اقتصادی و فکری با غرب بود. آشنایی دامنه دار با غرب نوین از پیامدهای ناخواسته شکست ایران در جنگ با همسایه شمالی، روسیه، بود. جریانهای روشنفکری از نیمه دوم قرن نوزدهم در اثر مراودههای فرهنگی و اقتصادی با غرب نوین سر بر آوردند. غرب نو پدیدهای بود که ایرانیان شناخت عمیقی از آن نداشتند. نرخ بالای بیسوادی مردم در این دوره یکی از علل ناآگاهی آنان از بنیادهای اصلی غرب به شمار میرفت. قدرتهای غربی اغلب قادر به تحمیل خواست و ارادهی خود بودند، چناچه روسها در اوایل قرن نوزدهم در دو جنگ پیروز شدند و غنایم اقتصادی و سرزمینی قابل توجهی به دست آورند. انگلیسیها نیز در نتیجهی اقدامات خود در خلیج فارس و در مقابل ادعای ایران نسبت به شهر. هرات، که اکنون جزو افغانستان است، مرزهای ایران را محدود ساختند. تجارت با غرب گسترش پیدا کرد و از جمله واردات فرآوردههای صنعتی از غرب به صنایع دستی ایران به جز فرش آسیب رساند. برخی شخصیتهای حکومتی و روشنفکران که با سازماندهی ارتش، علوم، فن آوری، آموزش و پرورش و دیگر عرصههای نظری و عملی در غرب آشنا میشدند، به آنها به عنوان راههایی برای غلبه بر عقب ماندگی ایران و ایجاد بک دولت و شهروندگان (citizenry) نیرومند مینگریستند، و گروهی تقاضای محدود شدن قدرت سلطنت را، بیشتر بر پایهی الگوهای غربی، مطرح میساختند که اوج آن به نهضتی تبدیل شد که به قانون اساسی 7-1906( 86 - 1285 ه ش) انجامید.
3. دوران قاجار، با وجود تهدیدهای سیاسی و نظامی غرب و چندین تلاش اصلاح گرانه، شاهد اصلاحات عمدهای از جانب دولت سلطنتی نبود. اولین مجلس برای محدود کردن قدرت استبداد با مقاومت سختی از جانب نیروهای مستبد و ارتجاعی داخلی، که به وسیله محمد علی شاه هدایت میشدند، روبه رو شد که به بمباران و بستن مجلس در ژوئن سال 1980 انجامید. دومین مجلس که در نوامبر سال 1909 پس از شکست نیروهای ضد انقلابی از طریق قیام مسلحانهی گسترده تشکیل شد، اگر چه به نظر میرسید در غلبه بر مقاومت ارتجاع و استبداد داخلی موفقتر است در نهایت با دخالت روسیه که بخشهای شمالی کشور را اشغال کرده بود به ناگزیر از اصلاحاتش دست بر داشت و در سال 1911 بسته شد. بین سالهای 1911 تا 1921 کشور درگیر آشوب و هرج و مرج سیاسی بی اندازه و از هم گسیختگی اقتصادی بود. با این حال، دو تحول عمده که هر دو دلایل خارجی داشت در این دوره ایجاد شد که در تحولات سیاسی بعدی در ایران اهمیت داشت: اولی انقلاب اکتبر در روسیه بود و دومی ظهور بخش نفت در اقتصاد به عنوان منبع عمدهی ارز خارجی و عواید دولتی. بعدها این دو تحول در ظهور رژیم خودکامه و متمرکز رضا شاه تأثیر گذار بودند: اولی از طریق تأثیر در اوضاع اجتماعی و سیاسی و دومی با فراهم کردن منابع مالی مستقل برای دولت که به خودکامگی آن افزود.
ایران، در مقایسه با کشورهای نزدیکتر به حوزهی مدیترانه که در آنها حضور غربیها و تجارت با غرب بیشتر بود، به ویژه مصر و امپراتوری عثمانی، تنها شاهد چند اقدام اصلاحی بود که بیش از یک دهه دوام آورد؛ و نیز عرضهی محدود آموزش نوین و، با وجود چندین مورد اصلاح در ارتش، تنها یک واحد ارتش به راستی مدرن و امروزی. در حالی که میتوان چندین اقدام اصلاحی را بر شمرد، اما محدودیت آنها به اندازهی دستاوردهایشان چشمگیر است. عمده موانع فراروی اصلاحات ضعف نسبی سیاسی و مالی حکومت مرکزی.
به رغم قدرت خودکامهاش، بود. چیزی که قدرت حکومت مرکزی را تا حدی محدود میکرد منافع پا برجا یا سرزمینی به اصطلاح اشراف و بزرگان، خانهای ایلات، شخصیتهای مذهبی و کسان دیگری بود که در صورت تقویت حکومت مرکزی، که لازمهی اصلاحات بود، قدرتشان را از دست میدادند.
4. با آن که تغییرات اجتماعی – اقتصادی چه از دورن و چه به واسطهی روابط با غرب پدید آمد، اما بسیاری از ساختارهای جامعه نسبتا پایدار ماند. در نیمهی دوم دوران قاجار اقتصاد همانا مرکب از مناطقی خودکفا و ضعیف بود و مبادلهی داخلی به حداقل کاهش یافته بود. افت اقتصادی (پولی و غیر آن)، کمبود وسایل ارتباط جمعی، پراکندگی جمعیت در بخشهای وسیع و نسبت پایین جمعیت یکجانشینی به کوچ نشین و جمعیت شهری به جمعیت روستایی همگی در مجموع مانع تمرکز قدرت سیاسی طی این دوره شد ولی هرگز خودکامگیاش را رها نساخت. گروه های قدرتمندی که در این دوره بهترین زمینها را تصاحب کردند، همچنان عبارت بودند از: الف خاندان سلطنتی، به واسطه کثرت فرزندان که از چند همسری شاه و جمعیت زیاد حرمسرای او ناشی میشد، بسیار گسترده بود، و همچنین سایر اعضای بلند مرتبهی ایل قاجار. ازدواج و وصلت با طایفههای مختلف قاجار و سایر ایلات و بر جستگان، به منظور تقویت خاندان و دولت، تشویق میشد.
پس از صفویه (1722- 1501 = 1101- 880 هـ ش)، که به خاطر تبدیل مذهب شیعه به مذهب اکثریت و دولت ایران، و نیز به موجب دستاوردهای فرهنگی، سیاسی، و اجتماعی – اقتصادی شان، بلند آوازه بودند، قاجاریه نخستین سلسلهی بزرگی بودند که ایران را از نو یکپارچه کردند و بر آن فرمان راندند. پس از سقوط صفویه به دست یک گروه افغان در 1722(1101)، جنگهای داخلی و ایلاتی متعددی روی داد. روسها و عثمانیها نیز دست به تجاوز زدند. تا این که حکومت نادرشاه ( 1747-1736-1146-1115 ه ش) غلبه یافت و به جنگ و تجاوز پایان داد. به دنبال او نیز حکومت کوتاه و انسانیتر زندیه، به ویژه کریم خان (1777-1750=1156-1129 ه ش)، که مدعی بودند تنها نایب السلطنه ی صفویه هستند، فرا رسید.
از جنگهای ایلاتی که به دنبال مرگ کریم خان در گرفت، آقا محمد خان، رئیس ایل بزرگ و مهم قاجار، به عنوان نیروی مسلط در دههی 1780(1160) سر بر آورد. او نخست کنترل ایلات شمالی را در دست گرفت، سپاهی کارآمد تشکیل داد، شهر شمالی تهران را پایتخت خود ساخت، و بعد اصفهان و شیراز را از دست زندیه گرفت و در نیمه دههی 1790(1170) ایران را از نو یکپارچه ساخت؛ و تاج شاهی را در سال 1796(1175) بر سر نهاد.
ویژگیهای ایران دوران قاجار
دوران فرمانروایی سلسلهی قاجار (1925-1796=1304-1175) شاهد تغییرات مهمی در ایران بود، به ویژه آن که یک حکومت مرکزی پایدار دوباره بنیاد نهاده شد، اما قدرتهای توانمند اروپایی نیز به ایران دست اندازی کردند. این قرن دیرپای نوزدهم شاهد اصلاحات اولیه و تقویت خود در برابر تهدیدات آینده، و نیز تغییرات اجتماعی و اقتصادی، از جمله هم تا حدی نوسازی و هم انواع گوناگون ناآرامیها و آشفتگیها بود. با وجود تنوع و تحول داخلی بسیار در بستر زمان، شاید بتوان درباره ساختارها و پس و پیشرفتهای داخلی در دوران قاجار، که برخی از آنها در دورههای پیشین ریشه داشتند و برخی نیز تازه بودند، به چند گزارهی کلی دست یافت:
1. دوران قاجار حکومتی واحد، و پس از آن دهههای نخستین، مزرهای ثابتی را نیز به وجود آورد که بسیاری از ایرانیان میتوانستند با آن احساس هویت کنند، هر چند که اکثر آنها از قاجار نفرت داشتند این مرزها در طی قرن نوزدهم در نتیجهی پیشرویهای روسها در شمال شرقی و شمال غربی، مداخلهی انگلیسها در جنوب و شرق، و توافق بر سر مرزهای عثمانی، تا حدی فرو کاسته شد و سرزمینهای مورد ادعا یا به تصرف در آمده واگذار گردید. تمرکز افزایش یافت اما محدود ماند. ایلات کوچنده و روسای محلی قدرت مستقل خود را تا حدی زیاد حفظ کردند و اینان خودکامگان کوچک در کنار خودکامهی بزرگ، شاه، بودند. هیچ راه آهنی احداث نشد و تنها چند راه شوسه بنا گرید. قدرت مرکزی در نتیجه همگرایی بیشتر اقتصادی، پشتیبانی برخی کشورهای غربی از سلسلهی قاجار، برخی اصلاحات حکومتی، ایجاد خطوط ارتباط تلگرافی بین شهری و ساخت و ساز تا حدی با برنامه و رشد سریع پایتخت جدید، تهران، افزایش یافت.
2. این دوره شاهد گسترش چشمگیر مناسبات سیاسی، اجتماعی – اقتصادی و فکری با غرب بود. آشنایی دامنه دار با غرب نوین از پیامدهای ناخواسته شکست ایران در جنگ با همسایه شمالی، روسیه، بود. جریانهای روشنفکری از نیمه دوم قرن نوزدهم در اثر مراودههای فرهنگی و اقتصادی با غرب نوین سر بر آوردند. غرب نو پدیدهای بود که ایرانیان شناخت عمیقی از آن نداشتند. نرخ بالای بیسوادی مردم در این دوره یکی از علل ناآگاهی آنان از بنیادهای اصلی غرب به شمار میرفت. قدرتهای غربی اغلب قادر به تحمیل خواست و ارادهی خود بودند، چناچه روسها در اوایل قرن نوزدهم در دو جنگ پیروز شدند و غنایم اقتصادی و سرزمینی قابل توجهی به دست آورند. انگلیسیها نیز در نتیجهی اقدامات خود در خلیج فارس و در مقابل ادعای ایران نسبت به شهر. هرات، که اکنون جزو افغانستان است، مرزهای ایران را محدود ساختند. تجارت با غرب گسترش پیدا کرد و از جمله واردات فرآوردههای صنعتی از غرب به صنایع دستی ایران به جز فرش آسیب رساند. برخی شخصیتهای حکومتی و روشنفکران که با سازماندهی ارتش، علوم، فن آوری، آموزش و پرورش و دیگر عرصههای نظری و عملی در غرب آشنا میشدند، به آنها به عنوان راههایی برای غلبه بر عقب ماندگی ایران و ایجاد بک دولت و شهروندگان (citizenry) نیرومند مینگریستند، و گروهی تقاضای محدود شدن قدرت سلطنت را، بیشتر بر پایهی الگوهای غربی، مطرح میساختند که اوج آن به نهضتی تبدیل شد که به قانون اساسی 7-1906( 86 - 1285 ه ش) انجامید.
3. دوران قاجار، با وجود تهدیدهای سیاسی و نظامی غرب و چندین تلاش اصلاح گرانه، شاهد اصلاحات عمدهای از جانب دولت سلطنتی نبود. اولین مجلس برای محدود کردن قدرت استبداد با مقاومت سختی از جانب نیروهای مستبد و ارتجاعی داخلی، که به وسیله محمد علی شاه هدایت میشدند، روبه رو شد که به بمباران و بستن مجلس در ژوئن سال 1980 انجامید. دومین مجلس که در نوامبر سال 1909 پس از شکست نیروهای ضد انقلابی از طریق قیام مسلحانهی گسترده تشکیل شد، اگر چه به نظر میرسید در غلبه بر مقاومت ارتجاع و استبداد داخلی موفقتر است در نهایت با دخالت روسیه که بخشهای شمالی کشور را اشغال کرده بود به ناگزیر از اصلاحاتش دست بر داشت و در سال 1911 بسته شد. بین سالهای 1911 تا 1921 کشور درگیر آشوب و هرج و مرج سیاسی بی اندازه و از هم گسیختگی اقتصادی بود. با این حال، دو تحول عمده که هر دو دلایل خارجی داشت در این دوره ایجاد شد که در تحولات سیاسی بعدی در ایران اهمیت داشت: اولی انقلاب اکتبر در روسیه بود و دومی ظهور بخش نفت در اقتصاد به عنوان منبع عمدهی ارز خارجی و عواید دولتی. بعدها این دو تحول در ظهور رژیم خودکامه و متمرکز رضا شاه تأثیر گذار بودند: اولی از طریق تأثیر در اوضاع اجتماعی و سیاسی و دومی با فراهم کردن منابع مالی مستقل برای دولت که به خودکامگی آن افزود.
ایران، در مقایسه با کشورهای نزدیکتر به حوزهی مدیترانه که در آنها حضور غربیها و تجارت با غرب بیشتر بود، به ویژه مصر و امپراتوری عثمانی، تنها شاهد چند اقدام اصلاحی بود که بیش از یک دهه دوام آورد؛ و نیز عرضهی محدود آموزش نوین و، با وجود چندین مورد اصلاح در ارتش، تنها یک واحد ارتش به راستی مدرن و امروزی. در حالی که میتوان چندین اقدام اصلاحی را بر شمرد، اما محدودیت آنها به اندازهی دستاوردهایشان چشمگیر است. عمده موانع فراروی اصلاحات ضعف نسبی سیاسی و مالی حکومت مرکزی.
به رغم قدرت خودکامهاش، بود. چیزی که قدرت حکومت مرکزی را تا حدی محدود میکرد منافع پا برجا یا سرزمینی به اصطلاح اشراف و بزرگان، خانهای ایلات، شخصیتهای مذهبی و کسان دیگری بود که در صورت تقویت حکومت مرکزی، که لازمهی اصلاحات بود، قدرتشان را از دست میدادند.
4. با آن که تغییرات اجتماعی – اقتصادی چه از دورن و چه به واسطهی روابط با غرب پدید آمد، اما بسیاری از ساختارهای جامعه نسبتا پایدار ماند. در نیمهی دوم دوران قاجار اقتصاد همانا مرکب از مناطقی خودکفا و ضعیف بود و مبادلهی داخلی به حداقل کاهش یافته بود. افت اقتصادی (پولی و غیر آن)، کمبود وسایل ارتباط جمعی، پراکندگی جمعیت در بخشهای وسیع و نسبت پایین جمعیت یکجانشینی به کوچ نشین و جمعیت شهری به جمعیت روستایی همگی در مجموع مانع تمرکز قدرت سیاسی طی این دوره شد ولی هرگز خودکامگیاش را رها نساخت. گروه های قدرتمندی که در این دوره بهترین زمینها را تصاحب کردند، همچنان عبارت بودند از: الف خاندان سلطنتی، به واسطه کثرت فرزندان که از چند همسری شاه و جمعیت زیاد حرمسرای او ناشی میشد، بسیار گسترده بود، و همچنین سایر اعضای بلند مرتبهی ایل قاجار. ازدواج و وصلت با طایفههای مختلف قاجار و سایر ایلات و بر جستگان، به منظور تقویت خاندان و دولت، تشویق میشد.
اعضای خاندان اغلب مشاغل بالای حکومتی را در اختیار داشتند، اما به واسطه تعداد بسیار زیادشان، نیز بی نصیب میماندند؛ ب خانهای ایلات که میشد آنها را فرمانروای مستبد قلمرو خویش نامید و اغلب نیروهای جنگی کار آمدی را تحت فرمان داشتند وعلاوه بر افراد ایلات چادر نشین، بر دهقانان نیز فرمان میراندند؛ ج اعضای خاندانهای قدرتمند غیر ایلاتی، که اغلب مناصب حکومتی ملی یا محلی را در اختیار داشتند و درآمدهای کلانی را، عمدتاً از زمین، نصیب میبردند؛ د بازاریان نیز از اهمیت برخوردار بودند و بازرگانان عمده فروش، تجار، در رأسشان قرار داشتند، ارباب حرف عمده یا اصناف نیز صاحب نفوذ بودند. این طبقات به علما نزدیک بودند و اغلب از حکومت مرکزی یا محلی و شرایط اقتصادی و رقابت غریبان شکایت داشتند. افزون بر این اصناف صاحب حرفهی بازار، تعدادی زیاد کاسب و پیشه ور خرده پا نیز بودند که برخی از آنها، از جمله بسیاری از زنان، کارهای دیگری را نیز انجام میدادند. اکثریت مردم به هیچ کدام از این گروههای صاحب ثروت و قدرت تعلق نداشتند، بلکه مرد و زن به کار بدنی مشغول بودند: یا دهقان (اغلب صاحب نسق یا اجاره دار با چند کارگر یا خرده مالک) بودند، یا چوپان چادر نشین. مشاغلی چون عملگی، دستفروشی، تصدی گرمابه، مطربی، درویشی و نوکری خانگی وجود داشت. در دربار قاجار نیز غلامان سیاه و سفید در سمتهای مختلف به چشم میخوردند.
5. زنان هم گروه جداگانهای را تشکیل میدادند و هم بخشی از گروهای پیش گفته بودند. زنان طبقهی بالای شهری هنگام خروج از خانه با حجاب کامل ظاهر میشدند، اما در دورن خانه آزادتر بودند. زنان دهقان به ویژه زنان شبان کوچ رو و چادر نشین در بیرون و درون خانه سخت (و اغلب سختتر از مردان) کار میکردند و افزون بر آن بچه داری نیز به عهدهی آنها بود. بسیاری از زنان طبقهی عوام شهری، از جمله کلفتها و کنیزان خانگی، نیز بچه داری میکردند. زنانی که این طور کار میکردند، به ویژه در نواحی روستایی، چندان منزوی یا در بند حجاب سخت نبودند، و استقلال بسیاری از زنان ایلاتی و چادرنشین در عرصهی عمومی پدیدار بود. زنان شهری بیش از زنان روستایی از حق ارث و مالکیت، آن طور که قرآن تجویز کرده، برخوردار بودند، و آنها یا خانوادههایشان بیش از زنان طبقهی عوام هنگام عقد ازدواج برای شرایط مطلوبتر به نفع زن چانه میزدند. زنان درباری و ایلاتی گاهی قدرت سیاسی قابل ملاحظهای کسب میکردند.
6. خانوادهی گسترده واحد اصلی گروههای مختلف دارای سازمان سلسله مراتبی در جامعه بود. معمولاً سن و جنس در کسب اقتدار و اختیار نقش داشت. مردان، و حتی پسران، صاحب اختیار بودند و بر زنان فرمان میراندند. مانند بسیاری از جوامع پیش مدرن، افراد یا خانوادههای قدرتمند، از جمله آنهایی که در سلسله مراتب حکومتی، مذهبی و ایلاتی صاحب قدرت بودند، گروهی پیرو و مدافع داشتند که رابطهی آنها از نوع مناسبات ارباب – رعیتی بود. همه اینها در حوزههایی عمل میکردند که طی زمان دولت و حکومتهای محلی تا اندازهای جای آنها را گرفتند، و در زمان خود روشهایی ابتدایی برای نظم بخشیدن به جامعه بودند. دسته بندیهای دیرپای شهری، اقلیتهای دینی، و معرکه گیرها و گردن کلفتهای خیابانی (لوطیها) گروههای دیگری بودند که زیست جمعی و ویژگی سلسله مراتبی داشتند.
7. گستردگی کوهستانها و بیابانها، تقریباً نبود جادهها و رودخانههای قابل کشتیرانی و آب و هوای خشک و نیمه خشک به معنای پراکندگی و گوناگونی گستردهی جمعیت بود وچنین شرایطی از دیر بازموجب بسط و تقویت کوچ نشینی شبانی شده بود. کوچ نشینان در آغاز دوران قاجار یک سوم تا یک دوم و در پایان این دوره حدود یک چهارم جمعیت ایران را تشکیل میدادند. افراد ایلات کوچ نشین با ایل خود و روسای خویش شناخته میشدند و غالباً به زبانهای غیر فارسی سخن میگفتند. در حالی که اهالی فلات ایران عمدتاً شیعه مذهب و اکثرا فارسی زبان بودند، در نواحی مرزی اقلیتهای سنی و عمدتاً ایلاتی، گرچه نه همیشه کوچ نشین، از جمله بلوچها در جنوب شرقی، ترکمنها در شمال، کردهای اکثراً سنی در شمال غرب، و عربها اغلب شیعی در جنوب غربی زندگی میکردند. در حالی که کوچ نشینی ایلاتی و اختلاف مذهبی و زبانی نیروهای تمرکز گریز بودند، مذهب شیعه و برجستگی فرهنگی زبان فارسی عواملی بودند که به یکپارچگی و اتحاد کمک میکردند. اقلیتهای غیر مسلمان، به خصوص مسیحیان، یهودیان، و زرتشتیان، نسبتاً کوچک و در چند شهر متمرکز بودند، اما بابی – بهاییها که در نیمه قرن نوزدهم پدیدار شدند، بیشتر پراکند بودند.
8. این دوره شاهد افزایش قدرت و اغلب نارضایتی روحانیت یا علما بود که پیوند نزدیکی با طبقات بازاری و نارضایتیهای آنها داشتند. روحانیان، بر خلاف بسیاری از کشورهای سنی مذهب، کنترل خود را بر مالیاتهای مذهبی حفظ کرده و در این دوره از نظر اقتصادی قدرتمند تر شده بودند. آنها از این مقدار و توان اقتصادی و این امتیاز برخوردار بودند که بسیاری از علمای برجسته در شهرهای مقدس عراق عثمانی و دور از کنترل حکومت ایران اقامت داشتند. گرایش به سوی یک سنت آیینی مشترک و یک سلسله مراتب سفت و سخت، قدرت علما را افزایش میداد. اتحاد میان بسیاری از علما، تجار و دیگران گاهی حکومت را مجبور به تغییر سیاستهایش میکرد. همین اتحاد در جنبشهای بزرگ مخالفان از 1890(1269) تا 1911(1290) نقش مهمی ایفا کرد.
9. زندگی فکری و فرهنگی تا حدی زیاد تحت تأثیر آمیزهی متغیری از عوامل بومی و غربی قرار داشت. ادب و هنر درباری، دست کم در مورد نقاشی و صنایع دستی، با کیفیت عالی و دلبستگی پایدار به حیاتش ادامه میداد. هنر از زمان صفویه با عوامل غربی در آمیخته بود. نمودهای فرهنگی مهمی وجود داشت که متعلق به همهی طبقات بود، از جمله نمایشهای مذهبی «تعزیه» که مورد علاقهی همهی گروهها بود و اغلب شاهان و برگزیدگان از آنها پشتیبانی به عمل میآوردند و نمایش خانههای مخصوصی برای اجرای آنها بنا میکردند. نقش فرهنگی اسلام، از جمله تعلیم و تربیت که تحت کنترل علما بود، و مراسم سوگواری سالانه برای امام حسین (ع) در میان اکثر مردم بسیار نیرومندتر و موثرتر از فرهنگ درباری یا نوشتههای اصلاح طلب بود. بخش عمدهی ادبیات اصلاحی، جدید بود و از الگوهای غربی الهام میگرفت. این ادبیات که اغلب یا منتشر نمیشد و یا در خارج انتشار مییافت، نهادهای موجود را مورد انتقاد قرار میداد و خواستار تغییر بود. این گونه نگارش از واخر قرن نوزدهم به بعد تندتر و ریشه نگر تر شد و به ویژه پیش از انقلاب 11- 1905(1290-1284 ه ش) و در جریان آن، و در قانون اساسی و مجلس ناشی از آن، به نحو روز افزونی تأثیر گذار گردید. یکی از تغییرات فرهنگی هویت یابیهای با انگاره و اصطلاح «ایران» بود که برای بسیاری با هویت شیعی در هم میآمیخت. با وجود این، سایر هویتهای قومی و مذهبی نیز تداوم و گسترش یافتند.
10. ایرانیان در این دوره هنوز هم به وسعت گرفتار بیماری، از جمله بیماریهای همه گیر نظیر وبا، و قحطی و سوء تغذیه بودند. نبود بهداشت یا دانش روشهای اساسی پیشگیری بهداشتی ادامه داشت، چنانچه از آموزش ابتدایی و متوسط نیز (به جز تعلیم و تربیت اسلامی) که میتوانست بر بهداشت و یک رشته رفتارهای دیگر تأثیر بگذارد، خبری نبود. رشد جمعیت جایگزین کاهش یا رکود آن در قرن هجدهم به سبب جنگ شد، اما این رشد، با وجود نرخ بالای زاد و ولد، به واسطهی شیوع بیماریها و مرگ و میر بالای کودکان و نوزادان، مختصر بود. در این دوره چند پزشک و مدرسهی امروزی، چه با کمک خارجیان و چه به صورت محلی، به وجود آمد.
11. مالیاتهای سنگینی که تأمین معاش استبداد شرقی در چند هزار سال عمر او بوده است، کار را برای بعضی از اقوام، از جمله ایرانیان، به صورت نوعی بیگاری تصویر کرده است. شبح هولناک جنگ و تاراج ناشی از خودکامگی که تقریباً هیچ نسلی از این کشور پر منازعه، از آن بی نصیب نبوده است، امنیت مالی را دچار تزلزل و تشویش کرده است بی دلیل نیست که در ایران همچون بسیاری دیگر از کشورهای خاورمیانه، افراد به دنبال انجام کمترین کار و جلب بیشترین سود بودهاند. ریشه تجارت به جای تولید، استفاده از سود سپردههای ثابت به عنوان یک شغل و بازدهی نامطلوب کارخانجات دولتی بر همین مبنا قسمتی از توجیه خود را مییابند.
ساختارها، کنشها و هویتهای تحت قیمومیت فرهنگ و بنیاد استبدادی توان بر آوردن نیازهای اساسی انسانها را ندارند. در جوامعی که ساختارهای طبقاتی از نظر اقتصادی و فرهنگی کمتر رشد یافتهاند و در چنبرهی استبداد فراگیر فرورفته و گرفتارند، نهادهای سیاسی مستقل ماهیتاً ضعیف هستند. این وضعیت، عدم ثبات سیاسی و نارضایتی اجتماعی فرضی را که ناشی از فضا و جو استبدادی است دامن میزند و میگستراند.
12. این دوره شاهد شورشها و سرکشیهای متعددی بود، که بسیاری از آنها محلی بوده و بر مدار افراد قدرتمند شکل میگرفت. شورش و نهضت بابیه در نیمه قرن از اهمیت خاصی برخوردار بود که مذهب موعودباورانه ی تازهای را بنیان گذاشت، که اکثر اعضای آن در دههی 1860(1240) به شاخهی جدیدتر بهائیت پیوستند. مهمتر از همه بروز یک جنبش مخالفت جویانه ی تودهای از نوع جدیدی بود که در اعتراض موفقیت آمیز نسبت به واگذاری امتیاز توتون و تنباکو به انگلیسیها در سالهای 92-1891 (71-1270) و انقلاب مشروطه (11-1905=90-1284 ه ش) نمایان شد، که ایران را صاحب یک قانون اساسی کرد که تا سال 1979(1357) دوام آورد. تعدادی شورش محلی نیز، به ویژه پس از جنگ جهانی اول، رخ داد. عوامل بسیاری در این امر دخالت داشت، اما عامل اصلی نبود تغییر بنیادی در نهادهای حکومتی، و استمرار استبداد در قالبهای دیگر، و حرف شنوی و فروتنی حکومت مرکزی نسبت به قدرتهای خارجی بود، و این در حالی بود که نارضایتی عمومی و تغییرات اقتصادی در حال گسترش بود.
13. تحولاتی رخ داد که باعث تقویت موضع علمای شیعه شد. در اواخر قرن نوزدهم، نحلهای ازعلما به نام اصولیها، که برای روحانیان برجسته، مجتهدین، قدرت زیادی قائل بودند، بر نحله ی رقیب، اخباریها، پیروز شد و از آن پس به صورت نحله و مکتب غالب در آمد. این نحله بر آن بود که تمام مومنان باید از احکام یک مجتهد به انتخاب خود پیروی کنند و وجوهات مذهبی خود را مستقیماً به او بپردازند. در نیمهی قرن، حرکتی در جهت بازشناسی مخصوص گروه مجتهدان طراز اول، یا حتی یک مجتهد بی همتا، آغاز شد ... در این دوره به تدریج نارضایتی علما و مشارکت مؤثرشان در شورش و انقلاب افزایش یافت.
نهضت تنباکو اولین جنبش تاریخ معاصر
تغییرات و آشفتگیهای اقتصادی و اجتماعی در ایران قرن نوزدهم، که سلطهی رو به رشد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای غربی، به ویزه روسیه و انگلستان، تا حدی سبب آن بود، با سیاستهای حکومت کوچکترین تطابقی نداشت و باعث آغاز دشمنی فزاینده نسبت به حکومت و نسبت به خارجیانی که نفوذ و سلطهی خود را بر ایران گسترش میدادند، گردید. در واقع عصر قاجار را باید عصر امتیازات نامید. صدها قرار داد زیان بار در این دوران توسط بیگانگان بر ایران تحمیل شد و دولت خودکامهی قاجار برای رفع کاستیهای خود همواره خویش را وام دار کشورهای سلطه جو میکرد و بدین سان راه به سوی زوال میپیمود. آشفتگیهای اقتصادی موارد زیر را شامل میشد: جایگزین کالاهای صنعتی وارداتی به جای بسیاری از محصولات دست ساز داخلی و در نتیجه گسترش بیکاری، تبدیل کارکنان صنعت قالی بافی، که در غرب بازار پر رونقی داشت، به کارگران مزدیگیری که اغلب با شرایط بد و دستمزد پایین مجبور به کار بودند، سقوط قیمت محصولات صادراتی ایران در مقایسه با واردات کالاهای اروپایی، سقوط فاجعه انگیز قیمت بین المللی نقره که پشتوانهی پول رایج ایران بود، و آشفتگیها و بی ثباتیهایی که جایگزین کشت محصولات صادراتی به جای محصولات مصرفی مردم به بار آورده بود. در مارس 1890 (اسفند 1268) به عنوان بخشی از موج واگذاری امتیازات، انحصار تولید، فروش و صدور تنباکو و توتون ایران به تشویق ولف و یک تبعهی انگلیس واگذار شد. در آغاز، واگذاری این امتیاز مخفی نگه داشته شد، اما در اواخر سال 1890(1269) روزنامهی فارسی زبان اختر چاپ استانبول در یک رشته مقالات به انتقاد شدید از آن پرداخت. نخستین اعلامیههای محفل سید جمال الدین اسدآبادی این امتیاز را چون امتیازی در میان بسیاری امتیازات دیگر مورد حمله قرار داده بود، و اعلامیههای جدید ضد امتیاز در بهار پخش شد. امتیاز تنباکو بسیار بیش از امتیازات دیگر در ایران توجه همگان را به خود جلب کرد، چرا که این تنها امتیازی بود که با محصولی سروکار داشت که پیش از آن ایرانیان آن را به وسعت کشت، توزیع و صادر میکردند، در حالی که سایر امتیازات عمدتاً به محصولات یا حوزههایی سرو کار داشت که مورد بهره برداری قرار نگرفته بود. بسیاری از زمینداران، بازرگانان، مغازه داران از توتون و تنباکو کسب در آمد میکردند و عدهی بسیار بیشتری نیز به کشت آن اشتغال داشتند و طبیعی بود که بر ضد این امتیاز برانگیخته شوند. بازرگانان در تبلیغ و سازماندهی این اعتراض نقش ویژهای داشتند، اما تا حدی در پشت صحنه ماندند و علما را به اظهار نظر عمومی تشویق کردند.
در بهار سال 1891(1270) که نمایندگان شرکت تنباکو به ایران آمدند و موعد مقرر برای فروش تمام توتون و تنباکو به شرکت اعلام شد، اعتراضات عمومی آغاز گردید. نخستین اعتراض عمده از شیراز برخاست، که رهبر مذهبی نامدار این شهر، سید علی اکبر فال اسیری، را به عراق تبعید کردند. او چه در شیراز و چه بعدها در تبعیدگاهش در عراق با سید جمال الدین اسدآبادی دیدار کرد و اسد آبادی نامهی مشهوری خطاب به مهمترین مرجع شیعه حاج میرزا محمد حسن شیرازی نوشت و از او در خواست کرد که فروش ایران را از طرف شاه به اروپاییان محکوم کند. شیرازی در ابتدا چنین کاری نکرد، بلکه نامهای خصوصی به شاه نوشت و بسیاری از نکات نامهی سید جمال الدین را به او گوشزد کرد.
درباره اهمیت نسبی بازرگانان و علما در نهضت تنباکو در میان دانش پژوهان ایرانی و غربی اختلاف نظرهایی وجود داشته، که اغلب آراء مورد نظر از نظریات سیاسی روز تأثیر پذیرفته است. آنهایی که نقش علما را خیلی مهم نمیدانند به حق براین نکته تأکید میکنند که بیشتر برنامه ریزیها کار تجار بود، از جمله آنها بودند که علما را به اظهار نظر فرا خواندند، و به خاطر نفوذی که علما بر تودههای مردم داشتند، علما را به مشارکت تشویق کردند. اما این درست نیست که نقش اعتراضی بسیاری از علما را نادیده بگیریم. آنها نیز برای مخالفت با امتیاز حکومت دلایل خود را داشتند و این نبود که صرفاً زیر فشار تجار ناچار از پیروی از آنها شوند. بدون درگیری علما، مشارکت فراگیر تودهای در این نهضت و جنبشهای بعدی با چنان وسعتی رخ نمیداد.
اینک یک قیام به راستی انقلابی در تبریز بر پا شد و حکومت ناگزیر گردید عملیات امتیازی را در آن جا مسکوت گذارد. اعتراضات توده ای، به رهبری بازرگانان و علما، در مشهد، اصفهان، تهران و جاهای دیگر بر پا شد. در دسامبر 1891(آذر 1270) با تحریم موفقیت آمیز فروش و استفاده از توتون و تنباکو جنبش اعتراضی در مقیاس ملی به اوج خود رسید. حتی زنان شاه، به رهبری انیس الدوله، و غیر مسلمانان نیز این تحریم را رعایت کردند. این تحریم بر اساس فتوایی بود که میرزای شیرازی صادر کرده بود. در واقع پیش نویس آن را بازرگانی تهیه کرده و به تصویب میرزای شیرازی رسیده بود. حکومت کوشید تنها با لغو انحصار داخلی شرکت و بر جای گذاردن انحصار صادرات، چیزی را حفظ کند، اما مخالفان نپذیرفتند. در تهران تظاهرات عظیمی بر پا شد و سربازان به روی جمعیت بی سلاح آتش گشودند که چندین نفر را به کام مرگ فرستاد و این حادثه اعتراضات گسترده تری را به همراه آورد. در اوایل سا 1892(اواخر سال 1270) حکومت ناگزیر شد کل قرار داد امتیازی را لغو کند. نهضت تنباکو و توافق پس از آن برای ایران به قیمت نخستین قرضهی خارجی به مبلغ پانصد هزار لیره تمام شد که حکومت از بانک شاهنشاهی ایران گرفت و به عنوان غرامت به شرکت پرداخت.
نهضت اعتراضی تنباکو چندین ویژگی داشت که در نهضتهای تودهای فراگیر بعدی – انقلاب مشروطهی 11- 1950(90- 1284 ه ش)، نهضت ملی مصدق 53-1951(32-1330 ه ش)، و انقلاب اسلامی 79-1978(1357) – نیز خود را نشان داد. در همهی این نهضتها بازاریان (و بعدها دیگر عناصر طبقه متوسط شهری)، بخشی از علما، و روشنفکران – اصلاح طلب، انقلابی، و ملی گرا – نقش داشتند. در هیچ یک از این نهضتها، دهقانان یا ایلاتیها، به جز چند مورد استثنایی، نقش مهمی نداشتند. درتمام این نهضتهای شهری جمعیت بسیاری از شهرهای گوناگون شرکت داشتند. بر عکس، در بسیاری از کشورهای دیگر، نهضتهای همگانی از چنین گستردگیای برخوردار نبوده اند و اغلب دهقانان را در مقیاسی وسیع بسیج کردهاند و شهر نشینان اگر هم دخالتی داشتهاند تنها محدود به یکی دو شهر میشده است. مشارکت ملی در نهضت تنباکو و درگیری علمای طراز اول شیعهی مقیم عراق، قدرت شبکهی بازرگانان و علما را نشان داد، و استفادهی گسترده از شبکهی تلگراف نیز این امر را تسهیل کرد. (استفاده از آخرین فناوریها اهمیت خود را در نوارهای کاست و تماس تلفتی آیت الله خمینی در پاریس در سال 1978=1357 نشان داد) گرچه اینک حکومت، فضا را آرام کرد و چند سالی به آرامش گذشت اما اتحاد بازار، علما، و روشنفکران توانایی تأثیر گذاری خود را بر سیاست ایران نشان داده بود و حکومت طی چندین سال از واگذاری هر گونه امتیاز اقتصادی مهم دیگری خودداری کرد. (8) نهضت تنباکو بیشتر جنبش شهری و با اهداف اقتصادی بود. اگر چه دربار و انگلیسیها را وادار به عقب نشینی کرد اما هرگز مانند جنبش مشروطیت خواهان تصویب قانون اساسی به منظور مقید ساختن استبداد خودکامهی شاه نشد. پانزده سال دیگر زمان لازم بود تا ایرانیان به حرکت سیاسی – اجتماعی دیگری دست بزنند که باید آن را اولین حرکت اجتماعی در تاریخ ایران دانست که سیستم حکومتی ایران را، و نه فقط لغو یک امتیاز را، نشانه رفته بود.
انقلاب مشروطیت ایران
معمولاً تاریخ شروع نهضتی را که بعدها انقلاب مشروطه نام گرفت دسامبر 1905(آذر 1284) میدانند و آن هنگامی بود که حکمران تهران چند تاجر قند و شکر را به خاطر کاهش ندادن قیمت قند و شکر فلک کرد. آنها میگفتند به خاطر شرایط زمان جنگ قیمتها را افزایش دادهاند. تجار که از سیاستهای حکومت دل خوشی نداشتند، به همراه کسبه و روحانیان به عنوان اعتراض در مسجد شاه تهران بست نشستند. گماشتگان صدر اعظم به کمک امام جمعهی تهران، که یک روحانی طرفدار حکومت بود، بست نشینان را متفرق ساختند. گروهی از علما تحت تأثیر روحانی برجستهی آزادی خواه سید محمد طباطبائی، به حرم حضرت عبدالعظیم رفتند و در آنجا بست نشستند. طباطبائی با انجمنهای سری اصلاح طلب تماس داشت و نسبت به همراه اصلی خود در نهضت مشروطه، سید عبدالله بهبهانی، مجتهد پر نفوذ، در آزادی خواهی راسختر بود. به هر حال هر دو در نهضت مشارکت داشتند. حدود دو هزار طلبه، روحانی، تاجر و مردم عادی به این دو و دیگر علما پیوستند. بست نشینی بیست و پنج روز به طول انجامید. تجار و رقبای صدر اعظم امین الدوله، از جمله طرفداران اتابک، هزینهی بست نشینان را تأمین میکردند. معترضان، علاوه بر شکایتهای خاص خود، خواستار تأسیس یک عدالتخانه شدند، بدون آنکه معنای دقیق آن را بدانند. برخی از مشروطه خواهان، حکومت انتخابی مورد نظرشان بود، در حالی که برخی دیگر به چیزی کمتر از آن میاندیشیدند. شاه حکمران منفور تهران را، بنا بر خواستهی بست نشینان، بر کنار و در ژانویهی 1906(دی 1284) با تأسیس عدالتخانه موافقت کرد.
در این هنگام علما و دیگران به تهران بازگشتند و به گرمی مورد استقبال قرار گرفتند. اما شاه به وعدهی خود عمل نکرد و در نتیجه نا آرامی و تبلیغ علیه حکومت افزایش یافت. طباطبائی با سخنان خود مردم را به پایداری تشویق میکرد و به ویژه واعظان و خطیبان مردمی، رادیکال و نوجویی چون سید جمال الدین اصفهانی، ملک المتکلمین و شیخ محمد واعظ زبان به اعتراض میگشودند. وعظ و خطابهی آنها، در غیاب مطبوعات آزاد، مردم را از ضرورت اصلاحات، و بعدها از ضرورت مشروطه خواهی و حکومت انتخابی آگاه میکرد. سید جمال از تهران اخراج شد و حکومت حکم اخراج شیخ محمد را هم صادر کرد. ملک المتکلمین در مسجد جامع بست نشست. طباطبائی، بهبهانی و هزار تن از هواداران به آنها پیوستند. در 11 ژوئیه 1906( 20 تیز 1285)، نیروهای مسلح به روی جمعیتی که میکوشید از بازداشت شیخ محمد جلوگیری کند آتش گشودند و یک افسر، سید جوانی را به قتل رساند.
در نتیجه، انبوه جمعیت، که عمدتاً از روحانیان بودند، تهران را ترک کردند تا در قم بست بنشینند و تعداد بسیار بیشتری از تجار و کسبه در محوطهی سفارت انگلیس در تهران بست نشستند. معترضان در تهران از حمایت مالی چند تاجر بزرگ، از جمله محمد حسین امین الضرب، ثروتمندترین تاجر بین المللی ایران، برخوردار بودند. کسب و کار در تهران متوقف شد. چرا که تقریباً اعضای تمام اصناف به طرز چشمگیری در اعتصاب شرکت کرند. تعداد بست نشینان به 000 ,14 نفر رسید، معترضان در داخل محوطهی سفارت از لحاظ چادر، وسایل آشپزی و سایر امکانات از سازماندهی خوبی برخوردار بودند. هر صنفی چادر و امکانات خود را داشت. برخی از واعظان حاضر به تبلیغات انقلابی مشغول بودند و تنی چند از ترقی خواهان آگاه نظیر معلم ازلی – بابی پنهان یحیی دولت آبادی تقاضای تشکیل یک مجمع نمایندگان یا مجلس را پیش کشیدند که مورد قبول معترضان قرار گرفت. اگر چه قانون اساسی هنوز جزو تقاضاهای رسمی نبود، اما اینک گفتگو درباره آن آغاز شده بود. عزل صدر اعظم نیز یکی از خواستها بود. در اواخر ژوئیه (اوایل مرداد) شاه صدراعظم را بر کنار کرد و در اوایل اوت (اواسط مرداد) تقاضای تشکیل مجلس را پذیرفت، اگر چه وظایف قانون گذاری تا تصویب قانون اساسی نا مشخص ماند. انتخابات مجلس اول بر اساس یک تقسیم بندی شش گانه انجام شد؛ این شش طبقه عبارت بودند از: شاهزادگان قاجار، طلاب و روحانیان، اعیان و اشراف، صاحبان تجارتخانه، مالکان عمده و اصناف صاحب مغازه. از میان 156 نمایندهی مجلس 60 نماینده مربوط به تهران بود. مجلس در 17 اکتبر 1906 ( 15 مهرماه 1285)، به محض انتخاب تهران، و بدون ترس از احتمال بروز یک ضد نهضت، گشایش یافت. مجلس نمایندگان کمیتهای را مأمور نگارش قانون اساسی کرد، که شاه از امضای آن خودداری کرد تا هنگامی که در بستر مرگ افتاد (دسامبر 1906= آذر 1285) . مجلس متمم قانون اساسی را که مفصلتر و کاملتر بود در سال 1907( 1286) به آن افزود، که شاه جدید، محمد علی شاه، آن را در اکتبر (مهرماه) امضا کرد. این دو سند تا حد زیادی بر قانون اساسی بلژیک، که یک الگوی قانون اساسی مدرن برای یک نظام پادشاهی پارلمانی به دست میداد، مبتنی بود.
به ظاهر مشروطه پیروز شده بود اما موانع تاریخی که ریشههای چند هزار ساله داشتند مشروطیت را با مشکل رو به رو ساخت. مشروطیت اولین جنبش اجتماعی ایران بود که ایرانیان خواستار مشروطه و مقید شدن قدرت سیاسی خودکامانه نظام پادشاهی شدند. از این حیث مشروطیت تا آن زمان بی همتا بود و در تاریخ ایران سابقه نداشت. علی رغم تدوین قانون اساسی بر روی کاغذ بسیاری از مناسبات هرگز به شکل دموکراتیک در نیامدند. به دلایل گوناگون مشروطیت، آن گونه که شرکت کنندگان در آن آرزو میکردند و خواستار بر آورده شدن مطالباتشان بودند، اگر نگوییم ناکام ماند لااقل درست پیگیری نشد، و ادامه نیافت و به سرانجام مطلوبی نرسید.
6. خانوادهی گسترده واحد اصلی گروههای مختلف دارای سازمان سلسله مراتبی در جامعه بود. معمولاً سن و جنس در کسب اقتدار و اختیار نقش داشت. مردان، و حتی پسران، صاحب اختیار بودند و بر زنان فرمان میراندند. مانند بسیاری از جوامع پیش مدرن، افراد یا خانوادههای قدرتمند، از جمله آنهایی که در سلسله مراتب حکومتی، مذهبی و ایلاتی صاحب قدرت بودند، گروهی پیرو و مدافع داشتند که رابطهی آنها از نوع مناسبات ارباب – رعیتی بود. همه اینها در حوزههایی عمل میکردند که طی زمان دولت و حکومتهای محلی تا اندازهای جای آنها را گرفتند، و در زمان خود روشهایی ابتدایی برای نظم بخشیدن به جامعه بودند. دسته بندیهای دیرپای شهری، اقلیتهای دینی، و معرکه گیرها و گردن کلفتهای خیابانی (لوطیها) گروههای دیگری بودند که زیست جمعی و ویژگی سلسله مراتبی داشتند.
7. گستردگی کوهستانها و بیابانها، تقریباً نبود جادهها و رودخانههای قابل کشتیرانی و آب و هوای خشک و نیمه خشک به معنای پراکندگی و گوناگونی گستردهی جمعیت بود وچنین شرایطی از دیر بازموجب بسط و تقویت کوچ نشینی شبانی شده بود. کوچ نشینان در آغاز دوران قاجار یک سوم تا یک دوم و در پایان این دوره حدود یک چهارم جمعیت ایران را تشکیل میدادند. افراد ایلات کوچ نشین با ایل خود و روسای خویش شناخته میشدند و غالباً به زبانهای غیر فارسی سخن میگفتند. در حالی که اهالی فلات ایران عمدتاً شیعه مذهب و اکثرا فارسی زبان بودند، در نواحی مرزی اقلیتهای سنی و عمدتاً ایلاتی، گرچه نه همیشه کوچ نشین، از جمله بلوچها در جنوب شرقی، ترکمنها در شمال، کردهای اکثراً سنی در شمال غرب، و عربها اغلب شیعی در جنوب غربی زندگی میکردند. در حالی که کوچ نشینی ایلاتی و اختلاف مذهبی و زبانی نیروهای تمرکز گریز بودند، مذهب شیعه و برجستگی فرهنگی زبان فارسی عواملی بودند که به یکپارچگی و اتحاد کمک میکردند. اقلیتهای غیر مسلمان، به خصوص مسیحیان، یهودیان، و زرتشتیان، نسبتاً کوچک و در چند شهر متمرکز بودند، اما بابی – بهاییها که در نیمه قرن نوزدهم پدیدار شدند، بیشتر پراکند بودند.
8. این دوره شاهد افزایش قدرت و اغلب نارضایتی روحانیت یا علما بود که پیوند نزدیکی با طبقات بازاری و نارضایتیهای آنها داشتند. روحانیان، بر خلاف بسیاری از کشورهای سنی مذهب، کنترل خود را بر مالیاتهای مذهبی حفظ کرده و در این دوره از نظر اقتصادی قدرتمند تر شده بودند. آنها از این مقدار و توان اقتصادی و این امتیاز برخوردار بودند که بسیاری از علمای برجسته در شهرهای مقدس عراق عثمانی و دور از کنترل حکومت ایران اقامت داشتند. گرایش به سوی یک سنت آیینی مشترک و یک سلسله مراتب سفت و سخت، قدرت علما را افزایش میداد. اتحاد میان بسیاری از علما، تجار و دیگران گاهی حکومت را مجبور به تغییر سیاستهایش میکرد. همین اتحاد در جنبشهای بزرگ مخالفان از 1890(1269) تا 1911(1290) نقش مهمی ایفا کرد.
9. زندگی فکری و فرهنگی تا حدی زیاد تحت تأثیر آمیزهی متغیری از عوامل بومی و غربی قرار داشت. ادب و هنر درباری، دست کم در مورد نقاشی و صنایع دستی، با کیفیت عالی و دلبستگی پایدار به حیاتش ادامه میداد. هنر از زمان صفویه با عوامل غربی در آمیخته بود. نمودهای فرهنگی مهمی وجود داشت که متعلق به همهی طبقات بود، از جمله نمایشهای مذهبی «تعزیه» که مورد علاقهی همهی گروهها بود و اغلب شاهان و برگزیدگان از آنها پشتیبانی به عمل میآوردند و نمایش خانههای مخصوصی برای اجرای آنها بنا میکردند. نقش فرهنگی اسلام، از جمله تعلیم و تربیت که تحت کنترل علما بود، و مراسم سوگواری سالانه برای امام حسین (ع) در میان اکثر مردم بسیار نیرومندتر و موثرتر از فرهنگ درباری یا نوشتههای اصلاح طلب بود. بخش عمدهی ادبیات اصلاحی، جدید بود و از الگوهای غربی الهام میگرفت. این ادبیات که اغلب یا منتشر نمیشد و یا در خارج انتشار مییافت، نهادهای موجود را مورد انتقاد قرار میداد و خواستار تغییر بود. این گونه نگارش از واخر قرن نوزدهم به بعد تندتر و ریشه نگر تر شد و به ویژه پیش از انقلاب 11- 1905(1290-1284 ه ش) و در جریان آن، و در قانون اساسی و مجلس ناشی از آن، به نحو روز افزونی تأثیر گذار گردید. یکی از تغییرات فرهنگی هویت یابیهای با انگاره و اصطلاح «ایران» بود که برای بسیاری با هویت شیعی در هم میآمیخت. با وجود این، سایر هویتهای قومی و مذهبی نیز تداوم و گسترش یافتند.
10. ایرانیان در این دوره هنوز هم به وسعت گرفتار بیماری، از جمله بیماریهای همه گیر نظیر وبا، و قحطی و سوء تغذیه بودند. نبود بهداشت یا دانش روشهای اساسی پیشگیری بهداشتی ادامه داشت، چنانچه از آموزش ابتدایی و متوسط نیز (به جز تعلیم و تربیت اسلامی) که میتوانست بر بهداشت و یک رشته رفتارهای دیگر تأثیر بگذارد، خبری نبود. رشد جمعیت جایگزین کاهش یا رکود آن در قرن هجدهم به سبب جنگ شد، اما این رشد، با وجود نرخ بالای زاد و ولد، به واسطهی شیوع بیماریها و مرگ و میر بالای کودکان و نوزادان، مختصر بود. در این دوره چند پزشک و مدرسهی امروزی، چه با کمک خارجیان و چه به صورت محلی، به وجود آمد.
11. مالیاتهای سنگینی که تأمین معاش استبداد شرقی در چند هزار سال عمر او بوده است، کار را برای بعضی از اقوام، از جمله ایرانیان، به صورت نوعی بیگاری تصویر کرده است. شبح هولناک جنگ و تاراج ناشی از خودکامگی که تقریباً هیچ نسلی از این کشور پر منازعه، از آن بی نصیب نبوده است، امنیت مالی را دچار تزلزل و تشویش کرده است بی دلیل نیست که در ایران همچون بسیاری دیگر از کشورهای خاورمیانه، افراد به دنبال انجام کمترین کار و جلب بیشترین سود بودهاند. ریشه تجارت به جای تولید، استفاده از سود سپردههای ثابت به عنوان یک شغل و بازدهی نامطلوب کارخانجات دولتی بر همین مبنا قسمتی از توجیه خود را مییابند.
ساختارها، کنشها و هویتهای تحت قیمومیت فرهنگ و بنیاد استبدادی توان بر آوردن نیازهای اساسی انسانها را ندارند. در جوامعی که ساختارهای طبقاتی از نظر اقتصادی و فرهنگی کمتر رشد یافتهاند و در چنبرهی استبداد فراگیر فرورفته و گرفتارند، نهادهای سیاسی مستقل ماهیتاً ضعیف هستند. این وضعیت، عدم ثبات سیاسی و نارضایتی اجتماعی فرضی را که ناشی از فضا و جو استبدادی است دامن میزند و میگستراند.
12. این دوره شاهد شورشها و سرکشیهای متعددی بود، که بسیاری از آنها محلی بوده و بر مدار افراد قدرتمند شکل میگرفت. شورش و نهضت بابیه در نیمه قرن از اهمیت خاصی برخوردار بود که مذهب موعودباورانه ی تازهای را بنیان گذاشت، که اکثر اعضای آن در دههی 1860(1240) به شاخهی جدیدتر بهائیت پیوستند. مهمتر از همه بروز یک جنبش مخالفت جویانه ی تودهای از نوع جدیدی بود که در اعتراض موفقیت آمیز نسبت به واگذاری امتیاز توتون و تنباکو به انگلیسیها در سالهای 92-1891 (71-1270) و انقلاب مشروطه (11-1905=90-1284 ه ش) نمایان شد، که ایران را صاحب یک قانون اساسی کرد که تا سال 1979(1357) دوام آورد. تعدادی شورش محلی نیز، به ویژه پس از جنگ جهانی اول، رخ داد. عوامل بسیاری در این امر دخالت داشت، اما عامل اصلی نبود تغییر بنیادی در نهادهای حکومتی، و استمرار استبداد در قالبهای دیگر، و حرف شنوی و فروتنی حکومت مرکزی نسبت به قدرتهای خارجی بود، و این در حالی بود که نارضایتی عمومی و تغییرات اقتصادی در حال گسترش بود.
13. تحولاتی رخ داد که باعث تقویت موضع علمای شیعه شد. در اواخر قرن نوزدهم، نحلهای ازعلما به نام اصولیها، که برای روحانیان برجسته، مجتهدین، قدرت زیادی قائل بودند، بر نحله ی رقیب، اخباریها، پیروز شد و از آن پس به صورت نحله و مکتب غالب در آمد. این نحله بر آن بود که تمام مومنان باید از احکام یک مجتهد به انتخاب خود پیروی کنند و وجوهات مذهبی خود را مستقیماً به او بپردازند. در نیمهی قرن، حرکتی در جهت بازشناسی مخصوص گروه مجتهدان طراز اول، یا حتی یک مجتهد بی همتا، آغاز شد ... در این دوره به تدریج نارضایتی علما و مشارکت مؤثرشان در شورش و انقلاب افزایش یافت.
نهضت تنباکو اولین جنبش تاریخ معاصر
تغییرات و آشفتگیهای اقتصادی و اجتماعی در ایران قرن نوزدهم، که سلطهی رو به رشد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای غربی، به ویزه روسیه و انگلستان، تا حدی سبب آن بود، با سیاستهای حکومت کوچکترین تطابقی نداشت و باعث آغاز دشمنی فزاینده نسبت به حکومت و نسبت به خارجیانی که نفوذ و سلطهی خود را بر ایران گسترش میدادند، گردید. در واقع عصر قاجار را باید عصر امتیازات نامید. صدها قرار داد زیان بار در این دوران توسط بیگانگان بر ایران تحمیل شد و دولت خودکامهی قاجار برای رفع کاستیهای خود همواره خویش را وام دار کشورهای سلطه جو میکرد و بدین سان راه به سوی زوال میپیمود. آشفتگیهای اقتصادی موارد زیر را شامل میشد: جایگزین کالاهای صنعتی وارداتی به جای بسیاری از محصولات دست ساز داخلی و در نتیجه گسترش بیکاری، تبدیل کارکنان صنعت قالی بافی، که در غرب بازار پر رونقی داشت، به کارگران مزدیگیری که اغلب با شرایط بد و دستمزد پایین مجبور به کار بودند، سقوط قیمت محصولات صادراتی ایران در مقایسه با واردات کالاهای اروپایی، سقوط فاجعه انگیز قیمت بین المللی نقره که پشتوانهی پول رایج ایران بود، و آشفتگیها و بی ثباتیهایی که جایگزین کشت محصولات صادراتی به جای محصولات مصرفی مردم به بار آورده بود. در مارس 1890 (اسفند 1268) به عنوان بخشی از موج واگذاری امتیازات، انحصار تولید، فروش و صدور تنباکو و توتون ایران به تشویق ولف و یک تبعهی انگلیس واگذار شد. در آغاز، واگذاری این امتیاز مخفی نگه داشته شد، اما در اواخر سال 1890(1269) روزنامهی فارسی زبان اختر چاپ استانبول در یک رشته مقالات به انتقاد شدید از آن پرداخت. نخستین اعلامیههای محفل سید جمال الدین اسدآبادی این امتیاز را چون امتیازی در میان بسیاری امتیازات دیگر مورد حمله قرار داده بود، و اعلامیههای جدید ضد امتیاز در بهار پخش شد. امتیاز تنباکو بسیار بیش از امتیازات دیگر در ایران توجه همگان را به خود جلب کرد، چرا که این تنها امتیازی بود که با محصولی سروکار داشت که پیش از آن ایرانیان آن را به وسعت کشت، توزیع و صادر میکردند، در حالی که سایر امتیازات عمدتاً به محصولات یا حوزههایی سرو کار داشت که مورد بهره برداری قرار نگرفته بود. بسیاری از زمینداران، بازرگانان، مغازه داران از توتون و تنباکو کسب در آمد میکردند و عدهی بسیار بیشتری نیز به کشت آن اشتغال داشتند و طبیعی بود که بر ضد این امتیاز برانگیخته شوند. بازرگانان در تبلیغ و سازماندهی این اعتراض نقش ویژهای داشتند، اما تا حدی در پشت صحنه ماندند و علما را به اظهار نظر عمومی تشویق کردند.
در بهار سال 1891(1270) که نمایندگان شرکت تنباکو به ایران آمدند و موعد مقرر برای فروش تمام توتون و تنباکو به شرکت اعلام شد، اعتراضات عمومی آغاز گردید. نخستین اعتراض عمده از شیراز برخاست، که رهبر مذهبی نامدار این شهر، سید علی اکبر فال اسیری، را به عراق تبعید کردند. او چه در شیراز و چه بعدها در تبعیدگاهش در عراق با سید جمال الدین اسدآبادی دیدار کرد و اسد آبادی نامهی مشهوری خطاب به مهمترین مرجع شیعه حاج میرزا محمد حسن شیرازی نوشت و از او در خواست کرد که فروش ایران را از طرف شاه به اروپاییان محکوم کند. شیرازی در ابتدا چنین کاری نکرد، بلکه نامهای خصوصی به شاه نوشت و بسیاری از نکات نامهی سید جمال الدین را به او گوشزد کرد.
درباره اهمیت نسبی بازرگانان و علما در نهضت تنباکو در میان دانش پژوهان ایرانی و غربی اختلاف نظرهایی وجود داشته، که اغلب آراء مورد نظر از نظریات سیاسی روز تأثیر پذیرفته است. آنهایی که نقش علما را خیلی مهم نمیدانند به حق براین نکته تأکید میکنند که بیشتر برنامه ریزیها کار تجار بود، از جمله آنها بودند که علما را به اظهار نظر فرا خواندند، و به خاطر نفوذی که علما بر تودههای مردم داشتند، علما را به مشارکت تشویق کردند. اما این درست نیست که نقش اعتراضی بسیاری از علما را نادیده بگیریم. آنها نیز برای مخالفت با امتیاز حکومت دلایل خود را داشتند و این نبود که صرفاً زیر فشار تجار ناچار از پیروی از آنها شوند. بدون درگیری علما، مشارکت فراگیر تودهای در این نهضت و جنبشهای بعدی با چنان وسعتی رخ نمیداد.
اینک یک قیام به راستی انقلابی در تبریز بر پا شد و حکومت ناگزیر گردید عملیات امتیازی را در آن جا مسکوت گذارد. اعتراضات توده ای، به رهبری بازرگانان و علما، در مشهد، اصفهان، تهران و جاهای دیگر بر پا شد. در دسامبر 1891(آذر 1270) با تحریم موفقیت آمیز فروش و استفاده از توتون و تنباکو جنبش اعتراضی در مقیاس ملی به اوج خود رسید. حتی زنان شاه، به رهبری انیس الدوله، و غیر مسلمانان نیز این تحریم را رعایت کردند. این تحریم بر اساس فتوایی بود که میرزای شیرازی صادر کرده بود. در واقع پیش نویس آن را بازرگانی تهیه کرده و به تصویب میرزای شیرازی رسیده بود. حکومت کوشید تنها با لغو انحصار داخلی شرکت و بر جای گذاردن انحصار صادرات، چیزی را حفظ کند، اما مخالفان نپذیرفتند. در تهران تظاهرات عظیمی بر پا شد و سربازان به روی جمعیت بی سلاح آتش گشودند که چندین نفر را به کام مرگ فرستاد و این حادثه اعتراضات گسترده تری را به همراه آورد. در اوایل سا 1892(اواخر سال 1270) حکومت ناگزیر شد کل قرار داد امتیازی را لغو کند. نهضت تنباکو و توافق پس از آن برای ایران به قیمت نخستین قرضهی خارجی به مبلغ پانصد هزار لیره تمام شد که حکومت از بانک شاهنشاهی ایران گرفت و به عنوان غرامت به شرکت پرداخت.
نهضت اعتراضی تنباکو چندین ویژگی داشت که در نهضتهای تودهای فراگیر بعدی – انقلاب مشروطهی 11- 1950(90- 1284 ه ش)، نهضت ملی مصدق 53-1951(32-1330 ه ش)، و انقلاب اسلامی 79-1978(1357) – نیز خود را نشان داد. در همهی این نهضتها بازاریان (و بعدها دیگر عناصر طبقه متوسط شهری)، بخشی از علما، و روشنفکران – اصلاح طلب، انقلابی، و ملی گرا – نقش داشتند. در هیچ یک از این نهضتها، دهقانان یا ایلاتیها، به جز چند مورد استثنایی، نقش مهمی نداشتند. درتمام این نهضتهای شهری جمعیت بسیاری از شهرهای گوناگون شرکت داشتند. بر عکس، در بسیاری از کشورهای دیگر، نهضتهای همگانی از چنین گستردگیای برخوردار نبوده اند و اغلب دهقانان را در مقیاسی وسیع بسیج کردهاند و شهر نشینان اگر هم دخالتی داشتهاند تنها محدود به یکی دو شهر میشده است. مشارکت ملی در نهضت تنباکو و درگیری علمای طراز اول شیعهی مقیم عراق، قدرت شبکهی بازرگانان و علما را نشان داد، و استفادهی گسترده از شبکهی تلگراف نیز این امر را تسهیل کرد. (استفاده از آخرین فناوریها اهمیت خود را در نوارهای کاست و تماس تلفتی آیت الله خمینی در پاریس در سال 1978=1357 نشان داد) گرچه اینک حکومت، فضا را آرام کرد و چند سالی به آرامش گذشت اما اتحاد بازار، علما، و روشنفکران توانایی تأثیر گذاری خود را بر سیاست ایران نشان داده بود و حکومت طی چندین سال از واگذاری هر گونه امتیاز اقتصادی مهم دیگری خودداری کرد. (8) نهضت تنباکو بیشتر جنبش شهری و با اهداف اقتصادی بود. اگر چه دربار و انگلیسیها را وادار به عقب نشینی کرد اما هرگز مانند جنبش مشروطیت خواهان تصویب قانون اساسی به منظور مقید ساختن استبداد خودکامهی شاه نشد. پانزده سال دیگر زمان لازم بود تا ایرانیان به حرکت سیاسی – اجتماعی دیگری دست بزنند که باید آن را اولین حرکت اجتماعی در تاریخ ایران دانست که سیستم حکومتی ایران را، و نه فقط لغو یک امتیاز را، نشانه رفته بود.
انقلاب مشروطیت ایران
معمولاً تاریخ شروع نهضتی را که بعدها انقلاب مشروطه نام گرفت دسامبر 1905(آذر 1284) میدانند و آن هنگامی بود که حکمران تهران چند تاجر قند و شکر را به خاطر کاهش ندادن قیمت قند و شکر فلک کرد. آنها میگفتند به خاطر شرایط زمان جنگ قیمتها را افزایش دادهاند. تجار که از سیاستهای حکومت دل خوشی نداشتند، به همراه کسبه و روحانیان به عنوان اعتراض در مسجد شاه تهران بست نشستند. گماشتگان صدر اعظم به کمک امام جمعهی تهران، که یک روحانی طرفدار حکومت بود، بست نشینان را متفرق ساختند. گروهی از علما تحت تأثیر روحانی برجستهی آزادی خواه سید محمد طباطبائی، به حرم حضرت عبدالعظیم رفتند و در آنجا بست نشستند. طباطبائی با انجمنهای سری اصلاح طلب تماس داشت و نسبت به همراه اصلی خود در نهضت مشروطه، سید عبدالله بهبهانی، مجتهد پر نفوذ، در آزادی خواهی راسختر بود. به هر حال هر دو در نهضت مشارکت داشتند. حدود دو هزار طلبه، روحانی، تاجر و مردم عادی به این دو و دیگر علما پیوستند. بست نشینی بیست و پنج روز به طول انجامید. تجار و رقبای صدر اعظم امین الدوله، از جمله طرفداران اتابک، هزینهی بست نشینان را تأمین میکردند. معترضان، علاوه بر شکایتهای خاص خود، خواستار تأسیس یک عدالتخانه شدند، بدون آنکه معنای دقیق آن را بدانند. برخی از مشروطه خواهان، حکومت انتخابی مورد نظرشان بود، در حالی که برخی دیگر به چیزی کمتر از آن میاندیشیدند. شاه حکمران منفور تهران را، بنا بر خواستهی بست نشینان، بر کنار و در ژانویهی 1906(دی 1284) با تأسیس عدالتخانه موافقت کرد.
در این هنگام علما و دیگران به تهران بازگشتند و به گرمی مورد استقبال قرار گرفتند. اما شاه به وعدهی خود عمل نکرد و در نتیجه نا آرامی و تبلیغ علیه حکومت افزایش یافت. طباطبائی با سخنان خود مردم را به پایداری تشویق میکرد و به ویژه واعظان و خطیبان مردمی، رادیکال و نوجویی چون سید جمال الدین اصفهانی، ملک المتکلمین و شیخ محمد واعظ زبان به اعتراض میگشودند. وعظ و خطابهی آنها، در غیاب مطبوعات آزاد، مردم را از ضرورت اصلاحات، و بعدها از ضرورت مشروطه خواهی و حکومت انتخابی آگاه میکرد. سید جمال از تهران اخراج شد و حکومت حکم اخراج شیخ محمد را هم صادر کرد. ملک المتکلمین در مسجد جامع بست نشست. طباطبائی، بهبهانی و هزار تن از هواداران به آنها پیوستند. در 11 ژوئیه 1906( 20 تیز 1285)، نیروهای مسلح به روی جمعیتی که میکوشید از بازداشت شیخ محمد جلوگیری کند آتش گشودند و یک افسر، سید جوانی را به قتل رساند.
در نتیجه، انبوه جمعیت، که عمدتاً از روحانیان بودند، تهران را ترک کردند تا در قم بست بنشینند و تعداد بسیار بیشتری از تجار و کسبه در محوطهی سفارت انگلیس در تهران بست نشستند. معترضان در تهران از حمایت مالی چند تاجر بزرگ، از جمله محمد حسین امین الضرب، ثروتمندترین تاجر بین المللی ایران، برخوردار بودند. کسب و کار در تهران متوقف شد. چرا که تقریباً اعضای تمام اصناف به طرز چشمگیری در اعتصاب شرکت کرند. تعداد بست نشینان به 000 ,14 نفر رسید، معترضان در داخل محوطهی سفارت از لحاظ چادر، وسایل آشپزی و سایر امکانات از سازماندهی خوبی برخوردار بودند. هر صنفی چادر و امکانات خود را داشت. برخی از واعظان حاضر به تبلیغات انقلابی مشغول بودند و تنی چند از ترقی خواهان آگاه نظیر معلم ازلی – بابی پنهان یحیی دولت آبادی تقاضای تشکیل یک مجمع نمایندگان یا مجلس را پیش کشیدند که مورد قبول معترضان قرار گرفت. اگر چه قانون اساسی هنوز جزو تقاضاهای رسمی نبود، اما اینک گفتگو درباره آن آغاز شده بود. عزل صدر اعظم نیز یکی از خواستها بود. در اواخر ژوئیه (اوایل مرداد) شاه صدراعظم را بر کنار کرد و در اوایل اوت (اواسط مرداد) تقاضای تشکیل مجلس را پذیرفت، اگر چه وظایف قانون گذاری تا تصویب قانون اساسی نا مشخص ماند. انتخابات مجلس اول بر اساس یک تقسیم بندی شش گانه انجام شد؛ این شش طبقه عبارت بودند از: شاهزادگان قاجار، طلاب و روحانیان، اعیان و اشراف، صاحبان تجارتخانه، مالکان عمده و اصناف صاحب مغازه. از میان 156 نمایندهی مجلس 60 نماینده مربوط به تهران بود. مجلس در 17 اکتبر 1906 ( 15 مهرماه 1285)، به محض انتخاب تهران، و بدون ترس از احتمال بروز یک ضد نهضت، گشایش یافت. مجلس نمایندگان کمیتهای را مأمور نگارش قانون اساسی کرد، که شاه از امضای آن خودداری کرد تا هنگامی که در بستر مرگ افتاد (دسامبر 1906= آذر 1285) . مجلس متمم قانون اساسی را که مفصلتر و کاملتر بود در سال 1907( 1286) به آن افزود، که شاه جدید، محمد علی شاه، آن را در اکتبر (مهرماه) امضا کرد. این دو سند تا حد زیادی بر قانون اساسی بلژیک، که یک الگوی قانون اساسی مدرن برای یک نظام پادشاهی پارلمانی به دست میداد، مبتنی بود.
به ظاهر مشروطه پیروز شده بود اما موانع تاریخی که ریشههای چند هزار ساله داشتند مشروطیت را با مشکل رو به رو ساخت. مشروطیت اولین جنبش اجتماعی ایران بود که ایرانیان خواستار مشروطه و مقید شدن قدرت سیاسی خودکامانه نظام پادشاهی شدند. از این حیث مشروطیت تا آن زمان بی همتا بود و در تاریخ ایران سابقه نداشت. علی رغم تدوین قانون اساسی بر روی کاغذ بسیاری از مناسبات هرگز به شکل دموکراتیک در نیامدند. به دلایل گوناگون مشروطیت، آن گونه که شرکت کنندگان در آن آرزو میکردند و خواستار بر آورده شدن مطالباتشان بودند، اگر نگوییم ناکام ماند لااقل درست پیگیری نشد، و ادامه نیافت و به سرانجام مطلوبی نرسید.