پزشک و پزشکی در شاهنامه
پزشک و پزشکی در شاهنامه
نگه کن بدین گنبد تیز گرد که درمان ازویست و زویست درد
نام حکیم ابوالقاسم فردوسی و شاهنامه گرچه تداعی کنندهی سرگذشت شاهان، پهلوانان اساطیری و تاریخی است، در عینحال این شاهکار حماسی، ادبی فارسی دارای مضامین فلسفی، اخلاقی، اجتماعی و دیگر مباحث از جمله نکات پزشکی است، نکاتی که برای خوانندگان گرامی به ویژه پزشکان و علاقهمندان شاهنامه خالی از لطف نیست. البته تذکر این نکتهی بدیهی ضروریست که اشارات پزشکی شاهنامه را با ویژگیهای دانش پزشکی عصر فردوسی و باورهای اساطیری موجود در آن عصر باید ارزیابی کرد، نکتهی دیگر این که برای پرهیز از اطالهی بیشتر کلام، حتیالمقدور سعی شده است موضوعهای بیست و یک گانهی مقاله به اختصار بیان شود:
1ـ پیدایش هنر پزشکی در دوران پادشاهی جمشید
فردوسی در شرح پادشاهی جمشید به کاربرد عطرها و فرآوردههای گیاهی به عنوان دارو و پیدایش صنعت طب چنین اشاره می کند:
دگر بوهای خوش آورد باز --- که دارند مردم به بویش نیاز
چو بان و چو کافور و چون مشک ناب --- چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب
پزشکی و درمان هر دردمند --- در تندرستی و راه گزند
که «در تندرستی» با علم بهداشت و «راه گزند » با علم آسیب شناسی امروز قابل تطبیق است.
۲ـ سیمرغ نماد پزشک و حکیم چاره ساز
واژهی سیمرغ مرکب از «سئنه = saena» نام موبد پزشک وجراح معروف و «مرو = morve» به معنی مرغ در اوستا میباشد. این مرغ افسانهای در شاهنامه نماد پزشک و حکیمیست که مشکلات زیادی ازجمله معضلات پزشکی را برطرف وموجب آرامش میشود. بهعنوان مثال زال نوزاد را که از سوی پدرش سام طرد شده است، در کوه پرورش میدهد و سالها بعد وقتی همین زال از زایمان طبیعی همسرش رودابه درموقع بهدنیا آوردن رستم ناامید و مضطرب است، سیمرغ با دادن مژدهی نوزاد سالم و نیرومند به او، ابرهای تیرهی غم را از خاطر او برطرف میکند:
چنین گفت سیمرغ کاین غم چراست --- بهچشم هژبر اندرون غم چراست
ازین سرو سیمینبر ماهروی --- یکی شیر آید ترا نام جوی
3ـ عمل رستمی یا رستمزاد (سزارین Caesarean)
مهمترین و مشهورترین اشارهی پزشکی شاهنامه، شرح تولد رستم از رودابه است که بهعلت درشتبودن جثهی نوزاد بهدستور سیمرغ، موبد پزشکی او را با شکافتن پهلوی رودابه بهدنیا میآورد.
فردوسی بیش از پنجاه بیت به تشریح جزییات تولد رستم اختصاص داده که شرح آن خود مقالهای جداگانه میطلبد و دراینجا فقط به سه بیت آن بسنده میشود، در بیت دوم به تابیدن سر بچه که در اصطلاح پزشکی امروز مانور «ورسیون = version» نامیده میشود، بهخوبی اشاره شده است:
بیاورد یکی خنجر آبگون --- یکی مرد بینا دل پرفسون
شکافید بی رنج پهلوی ماه --- بتابید مر بچه را سر ز را
چنان بیگزندش برون آورید --- که کس در جهان این شگفتی ندید
4ـ سیمرغ در نقش جراح
درجنگ رستم و اسفندیار، با توجه به زخمیشدن شدید رستم و رخش، خود سیمرغ شخصاً به معاینهی زخمها پرداخته و با تخلیه خون زخمهای عمیق و با بیرون کشیدن پیکانها، زخمهای رستم و رخش را پانسمان میکند:
نگه کرد مرغ اندرآن خستگی --- بدید اندرو راه پیوستگی
ازو چار پیکان بهبیرون کشید --- به منقار ازآن خستگی خون کشید
بر آن خستگیها بمالید پر --- هم اندر زمان گشت با زیب و فر
در همین نبرد است که سیمرغ با پیبردن به نقطهی ضعف و آسیبپذیر اسفندیار رویینتن و راهنمایی رستم، جنگ با پیروزی رستم پایان میپذیرد.
5ـ فن هوشبری و به هوشآوری
فردوسی بارها به استفاده از می و داوری خوابآور بهمنظور بیهوش کردن اشاره میکند. در تولد رستم سیمرغ به موبد پزشک دستور میدهد که پیش از شکافتن پهلوی رودابه، ابتدا او را با می بیهوش کند:
نخستین به می ماه را مست کن --- ز دل بیم اندیشه را پست کن
در داستان بیژن و منیژه هم به دستور منیژه، بیژن را با خوراندن داروی بیهوشی، مدهوش کرده وبه قصر منیژه می برند:
بفرمود تا داروی هوشب --- پرستنده آمیخت با نوش بر
بدادند چون خورد می گشت مست --- همان خوردن و سرش بنهاد پست
ودر قصر او را با گلاب، کافور، روغن و صندل بههوش میآورند:
بگسترد کافور بر جای خواب --- همیریخت بر چوب صندل گلاب
بیاورد روغن مر او را بداد --- که تا گشت بیدار و چشمش گشاد
چو بیدار شد بیژن و هوش یافت --- نگاه سمنبر در آغوش یافت
6ـ نوشدارو و پادزهر
در اوستا «انوشا» ودرزبان پهلوی «انوش» بهمعنی بیمرگ آمده و در زبان فارسی هم «نوش» در مقابل زهر آمده و واژهی نوشدارو مترادف با انوشا، انوش، پادزهر و تریاق میباشد. این نوشدارو تنها در خزانهی پادشاهان یافت میشده و زخمیها را از مرگ نجات میداده است . رستم نیز پس از دریدن پهلوی سهراب وقتی به هویت او پی برده، برای درمان زخم پسر از شاه کیکاووس تقاضای نوشدارو میکند:
ازآن نوشدارو که در گنج تست --- کجا خستگان را کند تندرست
به نزدیک من با یکی جام می --- سزد گر فرستی هم اکنون بهپی
فردوسی اشارهای هم به پادزهر دارد و در وصف پزشک هندی که به درمان اسکندر مأموریت یافته بود ،چنین میگوید:
ز دانایی او را فزون بود مهر --- همی زهر بشناخت از پادزهر
7ـ گیاهان دارویی
در پزشکی کهن داروها از گیاهان بدست میآمد و واژهی دارو از کلمه «دار» به معنی درخت ساخته شده است (به وجه تسمیه ی پرندهی دارکوب توجه شود) وکلمات drug انگلیسی وdrog فرانسه و داروی فارسی صورت تغییرشکلیافته واژهی «داروگ» در زبان پهلویست. فردوسی درشرح پادشاهی انوشیروان به رفتن برزویه ی طبیب به هند جهت آوردن گیاهان طبی چنین اشاره می کند:
چو برزوی بنهاد سر سوی کوه --- برفتند با او پزشکان گروه
برفتند هر کس که دانا بدند --- به کار پزشکی توانا بدند
گیاهان ز خشک و ز تر برگزید --- ز پژمرده و هرچه رخشنده بود
در تولد رستم نیز موبد پزشک، به دستور سیمرغ مرهمی از کوبیدن گیاهی مخصوص و آمیختن آن با شیر و مشک و خشککردن آن در سایه ، ساخته و بر زخم عمل رودابه میگذارد:
گیاهی که گویمت با شیر ومشک --- بکوب و بکن هر سه در سایه خشک
برآن مال از آن پس یکی پر من --- خجسته بود سایهی فر من
نکتهی ظریف این دستور، توصیه به خشک کردن مرهم در سایه است تا خواص آن در اثر نور آفتاب و گرما از بین نرود،توصیهای که امروز هم در نگهداری داروها به قوت خود باقی است، گیاه طبی پرسیاوشان نیز به روایت شاهنامه از خون سیاوش رسته است:
به ساعت گیاهی ازآن خون برست --- جز ایزد که داند که آن چون برست
در بخش های دیگر مقاله نیز از کاربرد گیاهان دارویی صحبت شده است.
8ـ قطرهی چشمی
در لشکرکشی کیکاووس به مازندران و جنگ او با دیو سپید و کور شدن چشم سربازان ایرانی (احتمالاً به وسیله ی گاز اشک آور سیر) رستم دیو سپید را کشته و موبد پزشکان با چکاندن خون جگر دیو سپید در چشم سربازان، آنها را درمان میکنند (تداعی کننده وجود ویتامین A در جگر و تأثیر مثبت آن در بینایی):
چنین گفت فرزانه مردی پزشک --- که چون خون او را بهسان سرشت
چکانی سه قطره به چشم اندرون --- شود تیرگی پاک با خون برون
9ـ مهرهی التیام بخشی شاهان
شاهان ایران بربازوی خویش مهرهای داشتند که هر زخمی را التیام میداد:
ز هوشنگ و تهمورث و جمشید --- یکی مهره بود خستگان را امید
با این مهره است که کیخسرو زخم مهلک «گستهم» پهلوان نامی را درمان میکند (مهره ی کیخسرو).
10ـ عنایت به اهمیت بیمارستان جندی شاپور
پس از اعدام مانی پاک به جرم دعوی پیامبریدر شهر جندیشاپور، پیکرش را ابتدا در دروازه این شهر و سپس در جلوی دیوار بیمارستان جندی شاپور که نقطه ی بسیار شاخص و مهم شهر بوده،آویزان می کنند:
بیاویختش از در شارسان --- دگر پیش دیوار بیمارستان
11ـ تأثیر ژن و توراث در فرزند
حکیم طوس بارها به مقوله توراث تحت عنوان نژاد و گوهر اشاره کرده وبه نقش ژن در خلق وخوی و اصالت فرد توجه داد:
چنین گفت کز پاک مام و پدر --- یکی شاخ شایسته آید به بر
کرا گوهر تن بود با نژاد --- نگوید سخن با کسی جز به داد
12ـ نشانه شناسی بیماری Albinism (زال تنی)
در این بیماری ارثی چون رنگدانه سیاه ملانین در پوست ساخته نمیشود، تمام موهای بدن سفید و پوست هم سفید مایل به صورتیست. چون پدر رستم نیز دچار این اختلال بوده است، اورا زال (زال زر) مینامند.فردوسی نشانه ی زالی را چنین بیان می کند:
ز مادر جدا شد بدان چند روز --- نگاری چو خورشید گیتی فروز
به چهره چنان بود برسان شید --- و لیکن همه موی بودش سپید
13ـ شرایط پزشک
یکی از شرایط پزشک موفق تندرستی خود اوست:
پزشکی که باشد به تن دردمند --- زبیمار چون باز دارد گزند
14ـ مشاوره پزشکی
علاوه برسیمرغ که در موارد حساس نقش پزشک مشاور دارد، خود پزشکان هم گاهی با هم به مشاوره مینشینند:
پزشکان فرزانه گرد آمدند --- همه یک به یک داستانها زدند
ز هر گونه نیرنگها ساختند --- مرآن درد را چاره نشناختند
حتی گاهی از اقصی نقاط دنیا پزشکان با هم تبادل نظر می کنند:
پزشکان که از هند و از روم و چی --- چه از شهر توران و ایران زمین
15ـ پزشک در نقش سفیر صلح
برای پیشگیری از حمله اسکندر به هند، «کید» شاه هند طبیبی دانا برای درمان اسکندر میفرستد، پزشک با درمان موفقیت آمیز اسکندر، از موقعیت ممتازی برخوردار میشود و مانع حمله اسکندر به قلمروی «کید» می شود:
ورا خلعت و نیکوییها بساخت --- زدانا پزشکان سرش بر فراخت
16ـ تأکید به دادن شرح حال درست از سوی بیمار
هرآنکس که پوشید درد از پزشک --- زمژگان فرو ریخت خونین سرشک
17ـ نقش ورزش در تندرستی
زنیرو بود مرد را راستی --- ز سستی کژی زاید و کاستی
18ـ پرهیز از پر خوری
نباشد فراوان خورش تندرست --- بزرگ آن که او تندرستی بجست
مکن در خورش خویشتن چارسو --- چنان خور که نوزت بود آرزو
19ـ تأثیر سوء شراب در گفتار وتصمیم گیری
کسی کو خورد داروی بیهشی --- نباید گزیدن جز از خامشی
به مستی بزرگان نبندند بند --- بویژه کسی کو بود ارجمند
20ـ پرهیز از بیش فعالی جنسی
چو افزون شود کاهش افزون بود --- ز سستی تن مرد بی خون بود
21ـ خشم مایه پشیمانی و افسردگی
چو خشم آوری هم پشیمان شوی --- به پوزش نگهبان درمان شوی
پِژوهش: دکتر جواد وهابزاده اردبیلی، استاد دانشگاه علوم پزشکی اردبیل، ماهنامه حافظ، شماره 13