ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

اهریمن از دیدگاه فردوسی

سوشیانت | يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۲۵ ب.ظ | ۰دیدگاه

 اهریمن در نظر فردوسی

 حوادث شاهنامه بر محور پیکار بی‏امان نیکی با بدی و حقانیت با ستم و زشتی با زیبائی‏ میگردد و هر حماسه آفرینی فردوسی بر بنیادی انسانی پی‏ریزی میشود که طبعا نتیجهء ان غلبه‏ حق بر ستم و نیکی بر بدی و زیبائی بر زشتی است.بنابراین در پایان ستیزه‏های فرزندان‏ سلم و تور با فرزندان ایرج،ایرانیان علیرغم ناکامیهای فراوان پیروز میگردند و کین ایرج و سیاوش و بسا دلاوران ایرانی دیگر که در طول نبردهای سلحشورانه جان از کف داده‏اند گرفته میشود و گوئی بزانو درآمدن افراسیاب اوج شکوهمندی پیروزی حق بر باطل است‏ که البته جاودانه نیست ولی حتمی است.

بدین ترتیب در شاهنامه اگرچه اسطوره‏ها در عمل‏ باور نکردنی باشند اما ریشهء اعمال بد آنها انسانی است و خاستگاهی بر بنیاد هوس و شهوت‏ و خشم و جاه‏پرستی و فریبکاری و هوا حبس دیگر این موجود خاکی دارد.بنابراین در کنار هریک از این پلیدیها،جلوهء اهریمن را در خلق و آفرینش ذمائم مشاهده میکنیم،همچنانکه‏ حضور یزدان و درمی‏یابیم.اما از آنجا که شاهنامه کتابی یزدانی است طبعا صفای اهورائی را در همه‏جای آن میتوان حس کرد ولی اهریمن بدکار،جرقهء گذرای یک لحظه از وقایع شوم‏ شاهنامه است که اتشس فتنه‏ای را برمی‏افروزد و جنگها و نفاقها برپا میکند ولی خود میگریزد اما دیوان و پریان‏1و انسانهای بد کردار بداندیش کارگزاری او را میکنند و بدین ترتیب رواست‏ که اهریمن را در شاهنامه بشناسیم و سیمای انرا چنانکه فردوسی مینماید ببینیم.اصولا اهریمن‏ در اوستا بصورت(انگرامنیاوا)2استعمال شده است و از دو کلمه ترکیب یافته است که کلمهء آقای دکتر منصور رستگار،استادیار دانشکدهء ادبیات دانشگاه پهلوی شیراز.از محققان‏ گرانمایهء معاصر.

اول(انگرا)3بمعنی بد و خبیث و جزء دوم همانست که در فارسی(مینو یا منش)شده است و مجموعا این کلمه به معنی بدخواه بهشت یا خرد خبیث و پلید است.این کلمه در پهلوی اهریمن‏ و در فارسی دری بصورتهای،اهریمن،آهرامن،اهرامن،اهرمن،اهریمه،آهریمن،آهرامن، آهریمه و هریمن بکار رفته است‏4اما در شاهنامه فقط بصورت اهریمن و اهرمن مصطلح است.5

 و در برابر یزدان قرار دارد:

هر آن چیز کان نزره ایزدی است‏ از آهرمنی گرره ایزدی است

853/130/1

 در فرهنگها آنرا به روح بدی و بزرگترین قوای شیطانی در عالم،معنی کرده‏اند6.

 و ولف آنرا به روح خبیث تعبیر کرده است و همین محقق از 11 مورد استعمال اهریمن، 29 مورد استعمال اهرمن و 89 مورد کاربرد اهرمن در نسخ مورد مراجعه خود نشان میدهد7که‏ در این موارد صراحتا کلمه اهریمن یا آرهمن یا اهرمن بطور بسیط ذکر شده است و البته با موارد ذکر شده در شاهنامهء چجاپ مسکو که مأخذ این تحقیق است متفاوت است،چه در متن و حواشی و تعلیقات نسخ مورد مراجعهء ما 19 مورد استعمال اهریمن و 27 مورد استعمال اهرمن‏ و 61 مورد استعمال اهرمن وجود دارد.علاوه بر این،هریک از این سه صورت استعمال واژهء اهریمن ترکیباتی نیز دارد.نظیر اهرمنی(33 مورد بر طبق فهریت ولف)اهریمنی(2 مورد) اهرمن چهره(یک مورد)اهرمن کیش(یک مورد)اهرمن کیش(یک مورد)که بعدا به تفصیل دربارهء آنها گفتگو خواهد شد.

 اما اهریمن را نخستین بار در شاهنامه در داستان کیومرث مییابیم که با کیومرث می‏ستیزد و برآبادی و رونق و جلال کیومرثی حسد میبرد.

به گیتی نبودش کسی دشمنا مگر بد کنش ریمن آهرمنا

21/29/1

به رشگ اندر اهرمن بد سگال‏ همی رای زد تا ببالید بال

22/29/1

 و سرانجام‏پور اهرمن و خزروان وپور کیومرث و سیامک را میکشد و قدیمیترین نشانهء پیروزی‏ قدرت آهریمنی را مینماید:

سیامک بیامد برهنه تنا برآویخت باپور اهرمنا

34/30/1

سیامک بدست خزروان دیو تبه گشت و ماند انجمن بی‏خدیو

37/30/1

 اما دیری نمی‏پاید که غلبهء اهورائی بر اهریمن بوسیلهء تهمورث حاصل میگردد و او:

برفت اهرمن را به افسون ببست‏ چو بر تیز و بارگی برنشست

27/37/1

 اما در دوران ضحاک تازی،اهرمن را با واژهء تازی«ابلیس»در شاهنامخ می‏بینیم که بر ضحاک‏ تازی ظهور میکند و بسان یکی نیک خواه(88/44/1)به نزد او میرود و وی را میفریبد (99/45/1)و پس از آنکه ترتیب بچاه افتادن پدر ضحاک را میدهد(109/45/1)و در چهره‏های متفاوت،گاهی در سیمای دوستان و فرزانگان و زمانی در چهرهء پزشکان ظهور میکند،

دو واژه‏های خونخوار را بر دوش ضحاک مینشاند و مغز جوانان را طعمهء آن‏ها میسازد و مرادش‏ نابودی نسل بشر است و بنظر میرسد در افسانه‏های ایرانی هیچ اسطوره‏ای بهتر از این آفرینش‏ شوم اهریمن نمیتواند سیمای این بنیان برانداز هستی را با همهء زشتیهای آن بنمایاند:

نگر تا که ابلیس از این گفتگوی‏ چه کرد و چه خواست اندرین جستجوی‏ مگر تا یکی چاره سازد نهان‏ ه پردخته گردد ز مردم جهان‏9

164 و 163/48/1

 اما نام ابلیس مطلوب طبع فردوسی نیست و بعد از داستان ضحاک فقط در زمان پادشاهی‏ کاووس را به سپردن راه آسمانها وامیدارد،این واژه را بکار میبرد و سپس در همه‏جا باز بجای‏ ابلیس اهریمن را بکار میبرد.

 در زمان فریدون،حضور محسوس و عینی اهریمن دیگر مشهود نیست.گوئی جای‏ عینیت ابلیسی را نفوذ ذهنیت اهریمنی فراگرفته است زیرا در همه‏جا اثر اعمال و فریبکاری‏ او وجود دارد،چنانکه فریدون در پیغامی به دو فرزند نافرمان خود چنین میگوید:

شما را کنون گر دل از راه من‏ بکژی و تا دری کشد اهرمن

287/96/1

ببینید تا کردگار بلند چنین از شما کرد خواهد پسند؟

288/96/1

 گوئی دیگر حضور ذهنی اهریمن بحدی طبیعی شده است که دیگر نیازی به جلوه‏گری‏ محسوس او در داستانها نیست.در این داستان فردوسی از اهریمن در دنبالهء کلام بصورت دیو نام میبرد:

به تخت خرد برنشست آزتان‏ چرا شد چنین دیو انیازتان

291/97/1

 در استعارات و کنایات فردوسی،اهریمن برای بدکاران نیز بعاریت گرفته میشود و فریدون‏ دو فرزند برادرکش خود را اهریمن میخواند و اصولا در شاهنامه دشمن(بویژه اگر دشمن ایران‏ باشد)اهریمنی است:

بگوی آن دو ناپاک آلوده را دو مرد اهریمن مغز پالوده را

272/96/1

 فریدون کشته شدن ایرج را کار اهریمن میداند:

کس از تاجداران بدین‏سان نمرد که مردست این نامبردار گرد سرش را بریده بزار اهرمن‏ تنش را شده کام شیرین کفن

7 و 466/207/1

 و ایرانیان جنگ با سلم و تور را جنگی با اهریمن میشناسد و بهمین جهت وظیفهء ایزدی‏ خود را نبرد با سلم و تور میدانند:

خروشی برآمد ز پیش سپاه‏ که ای نامداران و مردان شاه‏ بکوشید کاین جنگ اهریمن است‏ همان درد و کین است و خون جستن است

 3-702/121/1

منوچهر نیز که علم انتقامجوئی از خون ایرج را بدوش میکشد،در زمان پادشاهی‏ خود،دادگری ایزدی را در برابر ستم اهریمن وظیفهء خود میبیند و به اطرافیانش هشدار میدهد که:

هر انکس که در هفت کشور زمین‏ بگردد ز راه و بتابد ز دین

19/136/1

همه نزد من سر بسر کافرند و از آهرمن بد کنش بدترند

22/136/1

 و چون سام را فرزندی سپید موی و نقره تن میرسد و بر خود از گناه بیمناک میگردد چنین‏ مینالد که:

اگر من گناهی گران کرده‏ام‏ و گر کیش آهرمن آورده‏ام‏ بپوزش مگر کردگار جهان‏ بمن بر ببخشاید اندر جهان

4 و 63/139/1

 سام فرزند بدنشان خود را بچهء دیو،بچهء اهریمن،تخم اهریمن،و پری میخواند.او از طعنه‏های مردم بیمناک است و گوئی«زال»در ناهماهنگی ظاهری خود با سیاه چردگان‏ سیستانی بهره‏ای را از اهریمنی با خود آورده است که سام را به نالیدن وامیدارد و تردیدی‏ شوم در دل او میکارد:

چو آیند و پرسند گردنکشان‏ چه گویم از این بچه بد نشان‏ چه گویم که این بچهء دیو چیست‏ پلنگ و دو رنگ است وگرنه پری است

67/139/1

از این بچه چون بچهء اهرمن‏ سیه پیکر و موی سر چون سمن

139/1

گر این کودک از پاک پشت من است‏ نه از تخم بد گوهر آهرمن است

126/143/1

 از این پس،بیشتر اوقات کاربرد اهریمن در شاهنامه براساس تشبیه و استعاره است و بدینسان تجسم انسانهائی را با شومی اهریمنی در جابجای شاهنامه به چشم میبینیم:

جگر خسته در چنگ اهرمنم‏ همی بگسلد زار جان از تنم

229/88/2

همه دشت سر تا سر آهرمن است‏ و گر اژدها خفته در جوشن است

448/100/2

 اما گاهی نیز اهریمن،همچنانکه در داستان ضحاک در چهره‏های انسانی ظاهر میشد،در سیمای حیوانات و موجوداتی که بنظر میرسد مورد پسند خاطر قهرمانان شاهنامه نیستند ظاهر میگردد،در داستان سیاوش میخوانیم:

همی گفت کاهر من چاره‏جوی‏ یکی بارگی گشت و بنمود روی

3210/210/3

 و یا در داستان بیژن و منیژه میخوانیم:

گرازی بیامد چو آهرمنا زره را بدرید بر بیژنا

127/14/5

 بسیاری از نبردهای ایرانیان حقا ستیزی بر ضد اهریمن یا یاران اوست:

بکوشید کاین جنگ اهریمن است‏ همان در دو کین است و خون جستن است

 703/121/1

و دیگر که این جای کین جستن است‏ جهان را ز اهریمنان شستن است

حاشیهء 123/5

کو هومان یکی بد کنش ریمن است‏ به آورد و جنگ او چو اهریمن است

124/5

 و این امر ناشی از این اعتقادات است که:

هر آن چیز نزره ایزدی است‏ همه راه اهریمنی و بدی است

حاشیه 130/1

که هرکس که بر دادگر دشمن است‏ نه مردم‏نژاد است کاهر من است

2428/380/5

 و بهمین جه قهرمانان ایرانی،برای پیروزی بر اهریمن،اهورایا یزدان را بیاری فرا میخوانند و این علاوه بر پیروی از دین مزدیسنا،ویژگی روحی ایرانی است:

ز فریاد رس زور و فریاد خواست‏ از اهریمن بد کنش داد خواست

حاشیهء 43/5

به پیچید بر خویشتن بیژنا بیزدان بنالید ز آهرمنا

245/21/5

 بنابراین سخت‏ترین نفرین‏ها ان است که اهریمن پیشوای کسی باشد:

چنین پاسخ آورد بیژن که شو پست باد و آهرمنت پیش رو

726/126/5

 و گمراهی از بیخردی است:

از آهرمن است آن کزو شاد نیست‏ دل و مغزش از دانش‏آباد نیست

1128/120/8

 اهریمن در مطاوی شاهنامه خصلت‏های دقیقی دارد:

 1-دل سواران را از جای میبرد.

ببر داهر من گیو را دل ز جای‏ همی حواست کورا درآر دزپای

512/38/5

بجنباند تن اهرمن دل ز جای‏ بیندازد آن تیغ زن را ز پای

872/59/5

مراورا ببر داهر من دل ز جای‏ دگرگونه پیش اندرآوردپای

2401/227/5

دلش را به پیچد آهرمنا بد انداختن کرد با بیژنا

139/14/5

 2-بدتنی،حرامزادگی،نیرنگ کاری و ظلم از افعال اهریمن است:

تو پاسخ چنین ده که او بد تن است‏ بداندیش وز تخم اهریمن است

حاشیهء 324/8

همه بند اهریمنان برگشاد بیاراست گیتی سراسر به داد

حاشیهء 179/5

 3-صدای اهریمنی ندای گمراهی است:

چو آواز اهریمن آید بگوش‏ نماند بدل رای و در مغز هوش

حاشیهء 374/8

 4-اهریمن بد کنش،بد سگال،بد گوهر،جفا پیشه،پر گزند،چارجوی و زورمند است:

همه سر بسر نزد من کافرند وز آهرمن بد کنش بدترند

22/136/1

به رشک اندر آهرمن بد سگال‏ همی رای زد تا ببالید یال

22/29/1

گر این کودک از پاک پشت من است‏ نه از تخم بد گوهر آهرمن است

126/143/1

چه آید مرا گفت از کشتنا مگر کام بد گوهر آهرمنا

515/38/5

 5-دو روئی از شیوه‏های اهریمنی است(212/327/8)و بد نژادی(212/327/8) بد گوهری(2514/158/9)نیز از روشهای اهریمن است.

-اهریمن و دیوان که پیروان اویند نیز گمراه کننده‏اند:

یکی شاه را در دل اندیشه خاست‏ به پیچیدش آهرمن از راه است

68/79/2

همانا دلش دیو افروخته است‏ که بر بستن من چنین شیفته است‏10 درست از همه کارش آگاه کرد که مر شاه را دیو گمراه کرد11

 7-بیرحم و سخت دل است:

جگر خسته در چنگ آهرمنم‏ همی بگسلد زار جان از تنم

229/88/2

 8-زشت و کریه منظر و هراس انگیز است:

همه دشت سر تاسر آهرمن است‏ و گر اژدها خفته در جوشن است

447/100/2

برگرفته از :

شیرین ادب

پی نوشت:

 (1)-برهان قاطع تصحیح محمد معین ص 189.

 (2)- Angra Mainyava

 (3)- Angra

 (4)-
بدین دلیل هیم مانوی درست کند که چیزهاست زی یزدان و شر ز اهریمن

 اهرمن:

روز در چشم من چو اهرمن است‏ بند بر پای من چو ثعبانست(مسعود سعد)

 اهرامن:

ای ستمگر فلک ای خواهر اهرامن‏ من ندانم که چه افتاده ترا با من(ناصر خسرو)

 آهرمن:

خجسته پی و نام او دهشت‏ که آهرمن بد کنش را بکشت(دقیقی)

 اهران:

زیباتر از پریست ببزم اندرون ولیک‏ در زمگاه با زندانی زاهرانش(سوزنی)


 (5)-برهان قاطع صفحهء 190 تصحیح معین و همچنین صفحهء 236 مزدیسنا و ادب فارسی

 (6)-رک به مزدیسنا و ادب فارسی از صفحهء 67 به بعد.

 (7)-فرهنگ ولف صفحهء 45.

 (8)-شماره‏های داده شده از چپ براست شمارهء جلد،صفحه و سطر بیت در شاهنامهء چاپ مسکو است.

 (9)-
در داستان بیژن نیز کشتنا مگر کام بد گوهر آهرمنا

557 ر 40 ر 5

 (10)-جلد ششم شاهنامهء بر وخیم صفحهء 1547.

 (11)-همان مأخذ صفحهء 1548.

مجله گوهر » فروردین 1354 - شماره 25 (از صفحه 69 تا 74)نویسنده : رستگار، منصور

دیدگاه (۰)

هیچ دیدگاهی هنوز بیان نشده

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تحلیل آمار سایت و وبلاگ