ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

پادشاهی کیانیان ، کیخسرو

سوشیانت | سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۵۲ ق.ظ | ۰دیدگاه

کیخسرو

یشت پنجم می گوید که کیخسرو پهلوان بی همال ایرانی و متحد کننده ی شهرهای شاهنشاهی ایران زمین،در نزدیکی دریاچه ی چئچست برای اردویسور آناهیتا قربانی میکند و از او میخواهد که فرش دهد،کامیابش کند و بر جاودان و امیران ستمکار پیروزش بخشد.در یشت نهم نیز از کیخسرو یاد شده و این یاد کرد حاوی آگاهی های ارزنده ایست که در شاهنامه نیز به چشم میخورد.در یشت سیزدهم و پانزدهم بر بخشی از کارهای پهلوانی کیخسرو آگاه میشویم.بنابر روایات ماخذ مزبور،ائوروسار که یکی از امیران مخالف و رقیب کیخسرو در جنگل سپید است،درابتدا و وسط و انتهای جنگل مزبور ایزد ویو را می ستاید و خواستار آن میشود که کیخسرو،آن استوار کننده ی شاهنشاهی ایران،بر وی ظفر نیابد و او توان آن را داشته باشد که از دست آن پادشاه بگریزد.بموجب نامه های پهلوی،کیخسرو پسر سیاووش،نتیجه ی ازدواج او با ویسپان فری "فرنگیس"دختر افراسیاب بوده و در تورانزمین بزرگ شده است.اما کیخسرو مانند کیکاووس "پادشاه هفت کشور"نیست،بلکه فقط شهریار کشور خونی رس معرفی شده است.

بموجب منابع پهلوی،کیخسرو علاوه بر دارا بودن خصائل فراوان و جاودانگی و جنبه ی پیامبری،یا پارسائی و تقدیس،دو کار مهم نیز انجام داده است:

1 ـ ویران ساختن بتکده های مشرکان در کنار دریاچه چئچست.

2 ـ کشتن افراسیاب،آن بزهکار تورانی و دشمن بی امان ایرانیان.
شاهنامه شرح گشودن دژ بهمن را،که همان بتکده ی منابع پهلویست،بطور مبسوط و کامل بدست میدهد.برابر روایات بندهش،نام این بتکده یا بتخانه اوزدس چار بوده است.بنابر گفتار فردوسی،یکی از امرای دشمن در دژ بهمن دارای تجهیزاتی بوده و همواره موجبات دغدغه ی خاطر ایرانیان را فراهم می آورده است.در اینجا ذکر این نکته را لازم میداند که صحنه ی فعالیت و قلمرو سلطنت کیانیان شرق ایران بوده است،و حال آنکه اعمال قابل توجه کیخسرو و بویژه دو کار مهم مورد اشاره در غرب این کشور صورت گرفته است.

خونی رس یا خونیرث=یکی از هفت کشور است.خونی رس شهرهای مرکزی ایران را در بر می گرفت،از شش کشور دیگر حاصلخیزتر و آبادتر بود و مردمش تیز هوشتر از سایر اقوام بودند.ذکر هفت کشور در اوستا،سانسکریت،یونانی و ریگ ودا نیز امده و نام آنها با جزئی اختلافی در کتابهای اساطیر مندرج است.

 

کیخسرو و کوروش

پژوهشگرانی که دودمان کیانی و هخامنشی را یکی می دانند،بر آنند که کیخسرو همان کوروش هخامنشی است.این توهم از آنجا سرچشمه می گیرد که داستان زندگی آن دو نفر،اگر نه بطور مطلق،ولی لااقل تا حدودی با یکدیگر همانند است:
1
ـ مادر هر دو نفر متعلق به اقوام بیگانه اند،بدین معنی که مادر کیخسرو دختر افراسیاب تورانی بوده است و مادر کوروش فرزند پادشاه ماد.
2
ـ هر دو پادشاه دور از پدر بزرگ میشوند:کیخسرو در دربار تورانیان و کوروش در دربار مادها.
3
ـ کیخسرو پس از جنگهای پی در پی،تورانیان را از ایران می راند و دست آنها را بکلی از این مرزو بوم کوتاه میسازد.کوروش نیز پس از چندین سال نبرد با سکا ها،آنها را از ایران بیرون می افکند،مرز ایران را تا سیحون پیش می برد و در کنار رود مزبور شهری بنام شهر کوروش بنیاد می نهد.
4
ـ همانطور که کیفیت مرگ کیخسرو بر ما مجهولست،از چگونگی مرگ کوروش نیز آگاهی درستی نداریم.مورخان قدیم در این مورد اختلاف عقیده ی فراوان دارند.
5
ـ خرد و دانائی و دادگری کیخسرو با تدبیر و عدل و ضعیف پروری کوروش قابل مقایسه است.
نولد که صریحا"از فرضیه ی یکی بودن کیانیان و هخامنشیان پیروی نکرده آن را موردتایید قرار نمی دهد و شاید با مقایسه ی افراسیاب و آستیاک،کوروش و کیخسرو و هارپاگوس و پیران ویسه در حقیقت خواسته است فرضیه های هرتل و هرتسفلد را توجیه کند.اما تحقیقات کریستن سن و انتقادهای وی بر هرتل و هرتسفلد تا حدود قابل قبولی این فرضیه را رد می کند و کیانیان و هخامنشیان را کاملا"از یکدیگر جدا می داند.
و اما درباره ی روایت مدون شاهنامه،به همانگونه که فردوسی داستان سیاووش را از منبعی نقل کرده است که ما شناخت درستی نداریم،محتملا"سرگذشت کیخسرو نیز از همان ماخذ و یا منبع دیگری گرفته شده که طبق معمول به ما نرسیده است.در بند هش و شاهنامه مدت شهریاری کیخسرو شصت سال قید شده است.پس از مرگ سیاووش،افراسیاب دستور میدهد کیخسرو و مادرش فرنگیس را از میان جمع بیرون برند تا نسبتش گم شود:


مداریش اندر میان گروه
فرستید نزد شبانان به کوه
بدان تا نداند که من خود کیم
بدیشان سپرده ز بهر چیم
نیاموزد از کس خرد یا نژاد
ز کار گذشته نیایدش یاد


پیران،شبانان کوه قلو را بحضور میخواهد و پس از سپردن خسرو بدیشان،سفارشهای فراوان میکند.هنگامی که خسرو به ده سالگی می رسد،چنان دلیر و گستاخ میگردد که شبانان او را نزد پیران باز میگردانند.پیران نیز با مهربانی از خسرو نگاهداری میکند.افراسیاب خسرو را می بیند و مهرش را بدل می گیرد.پس دستور میدهد او و مادرش فرنگیس را در سیاووش گرد(شهری که سیاووش بنیاد نهاده بود)با آسایش نگاهداری کنند.
پیش از این گفتیم که رسیدن خبر مرگ سیاووش سلسله جنبان جنگهای درازمدتیست که با کین خواهی سیاووش آغاز میشود.هنگامی که خبر این واقعه به ایران می رسد و کیکاووس در می یابد که پسرش با چه وضع دردآوری بدست گروی کشته شده است،بیتابی میکند و ایرانیان بسوگ می نشینند.چون خبر به رستم می رسد،بزاری می پردازد و سیستان در سوک شهزاده ی جوان پر آشوب میشود.
همینکه یک هفته از مراسم سوگواری میگذرد،رستم با سپاهی گران برای خونخواهی سیاووش نزد کاووس شاه می رود،درشتی می کند و با خشمش همه را بی امان می سازد:


بیزدان که تا در جهان زنده ام
بکین سیاوش دل آکنده ام
همه جنگ با چشم گریان کنم
جهان چون دل خویش بریان کنم
نه توران بمانم نه افراسیاب
ز خون شهر توران کنم رود آب
مگر کین آن شهریار جوان
بخواهم از آن ترک تیره روان


آنگاه در پیش چشمان کاووس به شبستان(حرم)رفته سودابه را از تخت بزیر میکشد،با خنجر خونش را می ریزد و با سپاه گران خویش رهسپار تورانزمین میشود.از سوی دیگر فرامرز پسر رستم به جنگ می پردازد.سرخه فرزند افراسیاب به مقابله ی رستم آمده به هلاکت می رسد. و از دیگر سوی،فرامرز طی نبردهائیکه در می گیرد،بسیاری از پهلوانان را به خاک نیستی می افکند.بلاخره افراسیاب سپاهی گران گرد آورده خود به نبرد رستم می شتابد.در این جنگ پیلسم پهلوان نامی توران بدست رستم کشته میشود،سپاه افراسیاب منهزم و خود وی فراری میشود.آنگاه به پیران دستور میدهد تا کیخسرو را به هلاکت رساند.پیران به افراسیاب توصیه می کند که در کشتن کیخسرو شتاب نورزد و او را به ختن بفرستد تا کسی از وجودش آگاه نشود،رستم پیروزمندانه به تورانزمین وارد میشود،مدت هفت سال در آن دیار سلطنت می کند و پس از آن به ایرانزمین باز میگردد.کیخسرو با گمنام در ختن زندگی میکند و در ایران کسی نامی از او نمی برد.سرانجام گودرز وی را در خواب می بیند و پسر خود گیو را مامور یافتن او میکند.گیو هفت سال در تورانزمین بدنبال خسرو میگردد،ویرا می یابد و پس از گذراندن حوادثی فراوان به ایران می آورد و هر دو مورد احترام کاووس قرار می گیرند.بیگمان کیکاووس بر سر آن است که کیخسرو را به جانشینی خود برگزیند،ولی توس میل دارد فریبرز پسر کیکاووس بر جای پدر استوار گردد.پس قرار بر این میشود که هر یک از آن دو که دژ بهمن (بنابر روایت،قلعه ای طلسم شده بود که انسانهای معمولی به آن دسترسی نداشتند.) را بگشاید،جانشینی کاووس از آن وی باشد.با وجود طرفداری توس و دیگر پهلوانان از فریبرز،وی شکست خورده و نومید باز میگردد.ولی کیخسرو پای مردی در میان نهاده دژ را می گشاید.کاووس شاه او را بر سریر شاهی می نشاند و خود از شهریاری کناره می گیرد.
کیخسرو سوگند یاد میکند که کین سیاووش را از افراسیاب بازستاند و برای ادای این سوگند،سپاه گران به تورانزمین گسیل میدارد.مردی پارسا و جنگاور بنام هوم،افراسیاب را دستگیر کرده به کیخسرو تحویل میدهد.سرانجام کیخسرو به آرزوی خود میرسد و افراسیاب و گریسوز را به خاک هلاک می افکند.پس از آن تورانزمین را در قبضه ی تصرف در آورده همه ی پهلوانانش را می کشد و سپس لهراسب را به جانشینی بر می گزیند.آنگاه در یک روز برفی که طوفان شدیدی نیز همه جا را فرا گرفته است،در شرق ایران ناپدید میشود و دیگر هیچکس خبر و نشانی از او بدست نمی آورد.
مورخان اسلامی نظیر طبری و ثعالبی از فردوسی پیروی کرده و همانند او در این زمینه،منتها با نثر،قلمفرسائی کرده اند.صاحب مجمل التواریخ در اصل داستان بر راه شاهنامه و بند هش رفته و مدت شهریاری کیخسرو را شصت سال ذکر کرده است.ابن بلخی در روایت خود از طبری متاثر شده و مطلب تازه ای را عنوان نکرده است.مورخان متاخر ـ از سده ی هشتم هجری به بعد ـ اغلب از شاهنامه استفاده کرده اند.حمدالله مستوفی شاهنامه را مورد استفاده قرار داده و مدت سلطنت کیخسرو را شصت سال دانسته است.
فرود برادر کیخسرو که از جریره دختر پیران و یسه زاده شده بود،یکی از پهلوانان رشیدلشکر توران میشود و در اثنای جنگی که به گرفتاری و هلاک افراسیاب و گرسیوز می انجامد،وی و مادرش جریره نیز به هلاکت میرسند.

 

دیدگاه (۰)

هیچ دیدگاهی هنوز بیان نشده

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تحلیل آمار سایت و وبلاگ