چکامه ای زیبا از مولانا
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز
باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست
- ۰دیدگاه
- ۰۹ دی ۹۴ ، ۰۱:۵۰
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز
باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست
برخی از واژگان پرکاربرد در گفتگوی روزانه:
بخش سوم
دیباچه
به پاس داشت زبان شیوا و شیرین پارسی و با نگرش به اینکه زبان هر مردمی چیستی فرهنگ آن مردم است، و اینکه بدانیم زبان گفتاری هر سرزمینی بخش جدا نشدنی از فرهنگ، شهرنسینی و کهن نگاری مردمان آن کشور می باشد، پس شایسته نیست با پیشینه درخشان در دانش های گوناگون و کهن و به ویژه ادبسار که در هنگام سخن گفتن روزانه واژگان تازی را بکار گیریم.
زمانی که ما که در زبان پارسی واژه های « آفند، تاخت، تازش، تاخت و تاز، تاختن، تک » را داریم چرا باید واژه ی «حمله» تازی را به کار گیریم، و این همه واژه های خوش آهنگ و دلنشین پارسی ندیده بگیریم و یا چرا به جای واژه تازی «شعر» واژه های زیبای « ترانه، چامه، چکامه، سرود، سروده» را بکار نگیریم.
خوشبختانه یکی از ویژگیهای نیرومند زبان پارسی، توانایی درونی آن برای ساختن واژههای تازه است بهگونهای که با پیوند دادن دو یا چند واژه، میتوان بهسادگی واژههایی تازه ساخت که همگان آنرا بفهمند. کاربلد، کارمند، کاردرست، کارجو، کارگر، بیکار همگی واژههایی هستند که از پیوستن «کار» به واژههای دیگر درست شدهاند و یا دلچسب، دلربا، دلپذیر، دلگیر، دلباز، همدل، یکدل واژههایی هستند که از پیوستن «دل» یا واژههای دیگر درست شدهاند و نمونههای آن در زبان پارسی بیشمارند.
در اینجا تلاش می نماییم جایگزین واژگان پرکاربرد در گفتگوهای روزانه را نشان دهیم.
عزا : ماتم |
عزاداری : سوگواری |
معروف : پرآوزه |
مساوی : برابر |
خط : دبیره |
الفبا : نویسه |
داخل : درون |
محکم : سفت، استوار |
برخی از واژگان پرکاربرد در گفتگوی روزانه:
بخش دوم
دیباچه
به پاس داشت زبان شیوا و شیرین پارسی و با نگرش به اینکه زبان هر مردمی چیستی فرهنگ آن مردم است، و اینکه بدانیم زبان گفتاری هر سرزمینی بخش جدا نشدنی از فرهنگ، شهرنسینی و کهن نگاری مردمان آن کشور می باشد، پس شایسته نیست با پیشینه درخشان در دانش های گوناگون و کهن و به ویژه ادبسار که در هنگام سخن گفتن روزانه واژگان تازی را بکار گیریم.
زمانی که ما که در زبان پارسی واژه های « آفند، تاخت، تازش، تاخت و تاز، تاختن، تک » را داریم چرا باید واژه ی «حمله» تازی را به کار گیریم، و این همه واژه های خوش آهنگ و دلنشین پارسی ندیده بگیریم و یا چرا به جای واژه تازی «شعر» واژه های زیبای « ترانه، چامه، چکامه، سرود، سروده» را بکار نگیریم.
خوشبختانه یکی از ویژگیهای نیرومند زبان پارسی، توانایی درونی آن برای ساختن واژههای تازه است بهگونهای که با پیوند دادن دو یا چند واژه، میتوان بهسادگی واژههایی تازه ساخت که همگان آنرا بفهمند. کاربلد، کارمند، کاردرست، کارجو، کارگر، بیکار همگی واژههایی هستند که از پیوستن «کار» به واژههای دیگر درست شدهاند و یا دلچسب، دلربا، دلپذیر، دلگیر، دلباز، همدل، یکدل واژههایی هستند که از پیوستن «دل» یا واژههای دیگر درست شدهاند و نمونههای آن در زبان پارسی بیشمارند.
در اینجا تلاش می نماییم جایگزین واژگان پرکاربرد در گفتگوهای روزانه را نشان دهیم.
برخی از واژگان پرکاربرد در گفتگوی روزانه:
بخش نخست :دیباچه
به پاس داشت زبان شیوا و شیرین پارسی و با نگرش به اینکه زبان هر مردمی چیستی فرهنگ آن مردم است، و اینکه بدانیم زبان گفتاری هر سرزمینی بخش جدا نشدنی از فرهنگ، شهرنسینی و کهن نگاری مردمان آن کشور می باشد، پس شایسته نیست با پیشینه درخشان در دانش های گوناگون و کهن و به ویژه ادبسار که در هنگام سخن گفتن روزانه واژگان تازی را بکار گیریم.
زمانی که ما که در زبان پارسی واژه های « آفند، تاخت، تازش، تاخت و تاز، تاختن، تک » را داریم چرا باید واژه ی «حمله» تازی را به کار گیریم، و این همه واژه های خوش آهنگ و دلنشین پارسی ندیده بگیریم و یا چرا به جای واژه تازی «شعر» واژه های زیبای « ترانه، چامه، چکامه، سرود، سروده» را بکار نگیریم.
خوشبختانه یکی از ویژگیهای نیرومند زبان پارسی، توانایی درونی آن برای ساختن واژههای تازه است بهگونهای که با پیوند دادن دو یا چند واژه، میتوان بهسادگی واژههایی تازه ساخت که همگان آنرا بفهمند. کاربلد، کارمند، کاردرست، کارجو، کارگر، بیکار همگی واژههایی هستند که از پیوستن «کار» به واژههای دیگر درست شدهاند و یا دلچسب، دلربا، دلپذیر، دلگیر، دلباز، همدل، یکدل واژههایی هستند که از پیوستن «دل» یا واژههای دیگر درست شدهاند و نمونههای آن در زبان پارسی بیشمارند.
در اینجا تلاش می نماییم جایگزین واژگان پرکاربرد در گفتگوهای روزانه را نشان دهیم.
سلام : درود |
مغرب : باختر |
خدا حافظ : خدا نگهدار ، بدرود |
مشرق : خاور |
سلفی : خودگیر |
تکامل : فرگشتگی |
صبح : بامداد |
تغییر : دگرگونی |
مقدمه: تشریفات و آداب متأثر از تعلیمات دینی و اخلاقی:
بر اساس منابع تاریخی، جامعه ایرانی قبل از اسلام در روابط ادارای و اجتماعی خود ضوابطی را رعایت می کرد که برخی در دایره اخلاقیات و پاره ای در چارچوب دین قرار داشت و بعضی صرفا حکایت از یک ادب اجتماعی می نمود که هرچند ممکن بود متأثر از تعلیمات دینی و سفارشهای اخلاقی است، اما به شکلی مستقل قواعد رفتاری اجتماعی را تبیین می کرده است، مانند قالبهای تعامل میان صاحب منصبان حکومتی یا نحوع رفتار با بزرگان جامعه که بیشتر مبتنی بر ضوابط بوده است تا آموزهای دینی و اخلاقی.
ماجرای چنار عباسعلی
پیشامد های زمانه قاجاریه به ویژه پیشامد های درون دربار شاهان این زمانه بسیار شیرین و نغز است. نسک های زیادی به گونه سفرنامه ، یادداشت ،کهن نگاری و …از این زمانه به جا مانده که بسیاری از آنها تألیف درباریان و افراد نزدیک به آنهاست از این رو دارای ارزش کهن نگاری زیادی است و خیلی مهین است.
دوست علی خان معیر الممالک یکی از این افراد است که نسکی به نام "یادداشت های از زندگی خصوصی ناصرالدین شاه "دارد . این نسک به پیشامد های روزگار ناصرالدین شاه ، رفتار وی با همسران و درباریان ، اهل حرم ، دولت های خارجی و ... می پردازد و رازهایی سربسته را افشا می کند که کمترکسی از آنها آگاهی دارد.
رده ها در ورزش زورخانهای
ورزش زورخانهای هم مانند برخی از ورزشها همانند دیگر ورزشکاران رشته های گوناگون بر پایه ردهای که دریافت میکنند حرکات را به نوبه خود انجام میدهند.
رده یک:
ورزشکار پس از یک سال ورزش کردن به هنگام چرخ زدن پیشوا برای او منکری میفرستد (بر منکر علی لعنت و دیگران میگویند بیشباد)
رده دو:
ورزشکار پس از سه سال ورزش کردن به هنگام چرخ زدن پیشوا برای او صلوات میفرستد.
رده سه:
ورزشکار پس از شش سال ورزش کردن و داشتن دست کم هجده سال کهن روزی (سن) به هنگام بالا و پایین آمدن از گود پیشوا برای او صلوات میفرستد.
ابزار های ورزشی
ابزار های ورزشی زورخانه مانند میل، کباده، سنگ، ابزارهای یاری دهنده آموزشی ارتشی بوده است که به جای گرز، کمان، سپر بهکارگرفته می شدند. در این میان کارایی تخته شنو و تخته شلنگ را باید روشن کرد. تخته شنو را جایگزین شمشیر باید دانست و انگیزه از ساختن آن جلوگیری از رسیدن نمناکی گود به پنجه و مچ دستهای ورزشکاران بوده است تا از گرفتگی پا و واگیری سردی و شاید نمناکی به پای ورزشکاران و همچنین از پیامدهای آن جلوگیری شود. ولی تخته شلنگ که گفته میشود برای ورزیدن چالاکی(شاطری) بوده و شاید برای آمادگی ورزیدگی جهش بر پشت اسب هم بوده باشد ورزش شنو که بازوان و شانه ها را نیرومند میکند برای ورزیدگی در جنگهای دریایی و گذر از رودخانهها بوده است.
تخته شنا:
چوبی است هموار به درازای 70 سانتیمتر و گاهی کوچکتر و بزرگتر از این اندازه هم ساخته می شود. به زیر تخته نزدیک دو سرآن دو پایه زنخی به بلندی چهار سانتیمتر میخکوب شده است.
میل ورزش:
افزاری است چوبی و کله قندیو توپر، ته آن گرد و هموار و سرآن تخت یا گرد است و در میان آن دستهای به درازای پانزده سانتیمتر فرو برده اند. سنگینی هر میل از پنج کیلو تا چهل کیلو گرم است .
بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا درنبندد هوشیار
ای که دستت میرسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
اینکه در شهنامههاآوردهاند
رستم و رویینهتن اسفندیار
کشتی پهلوانی و ورزش های زور خانه ای
دیباچه
ورزش زورخانهای یا ورزش باستانی و یا ورزش پهلوانی نام گروهی حرکات ورزشی با اسباب و بیاسباب و آداب و آیین ها پیوسته به آنهاست که در گستره کهن نگاری و فرهنگی ایران از گذشتههای دور همه گیری داشته است.ورزشهای زورخانهای نام دیگر آئین پهلوانی و از ورزشهای کهن و بنام ایرانیان است. جایی که در آن به ورزش باستانی میپردازند زورخانه نام دارد. هم چنین در زورخانه علاوه بر ورزش زورخانهای کشتی پهلوانی نیز گرفته میشود.