ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

۲۷۹ مطلب با موضوع «نام آوران» ثبت شده است

جلال آل احمد

سوشیانت | شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۱۰ ب.ظ | ۰دیدگاه

زندگی نامه جلال آل احمد

جلال الدین سادات آل احمد، معروف به جلال آل احمد، فرزند سید احمد حسینی طالقانی در محله سید نصرالدین از محله های قدیمی شهر تهران به دنیا آمد، او در سال 1302 پس از هفت دختر متولد شد و نهمین فرزند پدر و دومین پسر خانواده بود. 
پدرش در کسوت روحانیت بود و از این رو جلال دوران کودکی را در محیطی مذهبی گذراند. تمام سعی پدر این بود که از جلال، برای مسجد و منبرش جانشینی بپرورد. 
جلال پس از اتمام دوره دبستان، تحصیل در دبیرستان را آغاز کرد، اما پدر که تحصیل فرزند را در مدارس دولتی نمی پسندید و پیش بینی می کرد که آن درسها، فرزندش را از راه دین و حقیقت منحرف می کند، با او مخالفت کرد: 
« دبستان را که تمام کردم، دیگر نگذاشت درس بخوانم که: «برو بازار کار کن» تا بعد ازم جانشینی بسازد. و من رفتم بازار. اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. » 
پس از ختم تحصیل دبیرستانی، پدر او را به نجف نزد برادر بزرگش سید محمد تقی فرستاد تا در آنجا به تحصیل در علوم دینی بپردازد، البته او خود به قصد تحصیل در بیروت به این سفر رفت، اما در نجف ماندگار شد. این سفر چند ماه بیشتر دوام نیاورد و جلال به ایران بازگشت.

  • سوشیانت

زندگی نامه میرزاده عشقی

سوشیانت | شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۰۹ ب.ظ | ۰دیدگاه

میرزاده عشقی

میرزاده عشقی نامش « سید محمد رضا » فرزند « حاج سید ابوالقاسم کردستانی » ودر تاریخ دوازدهم جمادی الآخر سال 1312 هجری وقمری مطابق  1272 خورشیدی وسال 1893 میلادی در شهر همدان متولد شده است.

سالهای کودکی را در مکاتب محلی واز سن هفت سالگی به بعد در آموزشگاههای «الفت » و «آلیانس » به تحصیل فارسی وفرانسه اشتغال داشته ، پیش از آنکه گواهی نامه از مدرسه اخیرالذکر در یافت کند در تجارتخانه یک بازرگان فرانسوی به شغل مترجمی پرداخته ودر اندک زمانی زبان فرانسه را به خوبی در یافته وبه شیرینی تکلم می کرد.

دوره تحصیلی این شاعر جوان تا سن هفده سالگی بیشتر طول نکشید، شاید سبب واقعی آن همان طبع بلند ، فکر تند وروح شاعرانه اش بوده است. در آغاز سن 15 سالگی به اصفهان رفت ، سپس برای اتمام تحصیلات به تهران آمد ، بیش از سه ماه نگذ شت که به همدان باز گشت وچهار ماه بعدش به اصرار پدر برای تحصیل عازم پایتخت شد ولی عشقی از تهران به رشت وبندر انزلی رهسپار واز آنجا به مرکز باز آمد.

  • سوشیانت

عبدالحسین زرین کوب

سوشیانت | شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۰۶ ب.ظ | ۰دیدگاه

زندگی نامه
دکترعبد الحسین زرین کوب، ادیب، مورخ، اسلام شناس، ایران شناس، محقق و نویسندۀ بزرگ معاصر، در 27 اسفند ماه 1301 شمسی در بروجرد، چشم به جهان گشود. 
تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به پایان برد. سپس در کنار تحصیل در دوره متوسطه به تشویق و ترغیب پدر که مردی متدین بود، اوقات فراغت را صرف فراگیری علوم دینی و حوزه ای نمود و ضمن تحصیل فقه و تفسیر و ادبیات عرب، به شعر عربی هم علاقمند شد. گرچه تا پایان سال پنجم متوسطه در رشته علمی تحصیل می کرد با این حال کمتر کتاب تاریخ وفلسفه و ادبیاتی بود که به زبان فارسی منتشر شده باشد و او آن را مطالعه نکرده باشد. به دنبال تعطیلی کلاس ششم متوسطه در تنها دبیرستان شهر برای ادامه تحصیل به تهران آمد و رشته ادبی را برگزید و در سال 1319 تحصیلات دبیرستانی را به پایان برد و با وجود آنکه کتابهای سالهای چهارم و پنجم متوسطه ادبی را قبلاً نخوانده بود در میان دانش آموزان رشته ادبی سراسر کشور، رتبه دوم را به دست آورد. 

  • سوشیانت

قاآنی

سوشیانت | پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۴۱ ب.ظ | ۱دیدگاه

میرزا حبیب الله شیرازی ، متخلص به قاآنی در بیست و هشتم مهرماه  1187 - ۲۹ شعبان  1223  هجری - در شیراز دیده به جهان گشود . پدرش میرزا محمد علی گلشن ، اصلا از طایفه زنگینه بود که در شیراز به دنیا آمده و همانجا پرورش یافته بود .

قاآنی در هفت سالگی به مکتب رفت و یازده ساله بود که پدرش را از دست داد و با خانواده خود به فقر و تنگدستی افتاد. اما در عین فقر و تنگدستی از ادامه تحصیل باز نایستاد و چندی در اصفهان به تحصیل ریاضی و معارف اسلامی گذراند و بعد به شیراز بازگشت وبه تدریس عروض و شرح دیوان خاقانی و انوری پرداخت تا آنکه در سال 1239 شاهزاده حسنعلی میرزا ، شجاع السلطنه ، فرزند فتحعلی شاه به شیراز آمد و او را مورد لطف و مهربانی قرار داد .

چون شاهزاده از طرف پدر فرمانروای خراسان شد ، قاآنی را نیز به همراه خود به خراسان برد و شاعر در مشهد تحت حمایت و تربیت شاهزاده به تحصیل ریاضی و حساب مشغول شد و بنا به میل و پیشنهاد او تخلص خود را که تا آن زمان حبیب بود به قاآنی - به مناسبت نام فرزند شاهزاده ، اوکتای قاآن - تبدیل نمود .

  • سوشیانت

ابوالفتح‌ محمد بن‌ عبدالکریم‌ بن‌ احمد شهرستانی‌

سوشیانت | دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۵۸ ق.ظ | ۰دیدگاه

شهرستانی‌

زندگی

وی در سال ۴۷۹ هجری قمری در روستای شهرستان در شمال خراسان دیده به جهان گشود دوران کودکی وتعالیم در زادگاه خود فرا گرفت. تعالیم خود نزد علماء برجستهٔ عصر خود مانند: احمد الخواجه، و ابی القاسم الانصاری، و ابی الحسن المدائنی، و ابی نصر بن القاسم القشیری به پایان رسانید. ایشان نیز مانند علماء عصر خویش علاقه به سفر وانتقال داشت واز نواحی مختلف دیدن نمود من‌جمله خوارزم و خراسان. در عمر ۳۰ سالگی برای فریضهٔ عمره رهسپارمکه شد در سال ۵۱۰ هجری قمری. بعد از اداء عمره به بغداد رفت و ۳ سال در آنجا گذراند. در این مدت در مدرسهٔ نظامیه کسب علم نمود. وی در سال ۵۴۸ هجری قمری این دار فانی را بدرود حیات گفت.

 ابوالفتح‌ محمد بن‌ عبدالکریم‌ بن‌ احمد شهرستانی‌ متکلم‌ و فیلسوف‌ معروف‌، به‌ سال‌ 468  در شهرستان‌  از مضافات‌ خراسان‌ به‌ دنیا آمد، در آنجا پرورش‌ یافت‌ و سپس‌ فقه‌ را در نیشابور از احمد خوافی‌ (وفات‌ 500 ه. ق.) و اصول‌ را پیش‌ ابونصر قشیری‌ (وفات‌ 514 ه.ق.) فرزند ابوالقاسم‌ قشیری‌ عارف‌ معروف‌ فراگرفت‌، و کلام‌ را پیش‌ ابوالقاسم‌ انصاری‌ خواند و برای‌ استماع‌ حدیث‌ نزد ابوالحسن‌ علی‌بن‌احمد مداینی‌ و غیر او رفت‌  . 

  • سوشیانت

ابراهیم بن سیار معتزلی

سوشیانت | دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۴۹ ق.ظ | ۰دیدگاه

ابراهیم بن سیار معتزلی

إبراهیم بن سَیّار بن هانئ البصری(۲۲۱هـ) مشهور به ابواسحاق النَّظّام یکی از بزرگترین متفکران، فقها و متکلمین مسلمان است. حتی شاید بتوان او را بزرگترین شخصیت معتزله نامید.

استاد احمد امین می گوید که معتزله پس از النظّام در مقایسه با او عیالند(ضحی الاسلام۳/۱۲۶)و جاحظ ـ که خود از اکابر معتزله و بزرگترین نثرنویس ادبیات عربی است ـ در جزء چهارم کتاب «الحیوان» می نویسد: «اگر جایگاه رفیع متکلمین وجود نداشت عوام ملل مختلف هلاک می شدند و اگر جایگاه رفیع معتزله وجود نداشت عوام تمام نحله ها هلاک می گشتند لکن شاید نتوانم بگویم که اگر ابراهیم[النظّام] و اصحاب او وجود نداشتند تمام معتزله نابود می شدند ولی می گویم که او راهها را به معتزلهنشان داد و مسائل آنها را حل کرد» همچنین جاحظ در وصف او می گوید: «الاوائل یقولون انه یکون فی کل ألف سنة رجل لا نظیر له، فإن کان ذلک صحیحاً، فهو أبو إسحاق النظّام: قدما می گویند هر هزار سال شخصی ظاهر می شود که بی نظیر است اگر چنین مطلبی درست باشد آن شخص النظّام است»

  • سوشیانت

زندگی نامه مانی

سوشیانت | سه شنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۴۶ ب.ظ | ۱دیدگاه

شرح زندگی مانی ( به روایت ویدن گِرِن )

دوران جوانی مانی و اولین دعوت آشکار او 

1 - در حدود سال 200 میلادی در همدان پایتخت مادها شاهزاده ای اشکانی از نسل ارشک زندگی می کرد که پاتک نام داشت. او با زنی با نام یهودی- مسیحی مریم که با خانوادة کمسرکان از شاهزادگان اشکانی نسبت داشت ازدواج کرد. خانوادة کمسرکان شعبه ای از خاندان سلطنتی اشکانی بود که بعدها در تاریخ ارمنستان نقش مهمی پیدا کرد. بنابراین خون سلطنتی اشکانی از طریق هر دو والدین در رگهای پسری که بعدها مریم برای شوهرش به دنیا می آورد جاری بود. 
پاتک همدان را ترک کرد و در تیسفون پایتخت امپراطوری سلوکی اقامت گزید. ملوک الطوایف بزرگ غالباً بین اقامت گاه های خارج از شهر و قصرهای مجلل خود در پایتخت نقل مکان می کردند، اما این تغییر محل پاتک از شهر مادی خود ظاهراً برای همیشه بوده است. تمام توجه پاتک بر مذهب متمرکز بود و او نیز مانند بسیاری از معاصرینش خدا را جستجو می کرد. 
چنانچه از یک منبع عربی برمی آید، یک روز پاتک در بت خانه ای که اغلب به آنجا می رفت، صدایی از محراب به گوشش رسید که می گفت : «پاتک گوشت نخور، شراب ننوش و از زن پرهیز کن». سه روز متوالی همان صدا را شنید که همین فرمان ها را می داد. غرق در دریای تفکر، پاتک دربارة این وحی اندیشة بسیار کرد و تصمیم گرفت به فرقه ای که در میسان (1) بود و پیروان آن «کسانی که غسل می کنند» نامیده می شدند بپیوندد (الفهرست- چاپ فلوگل، ص 328). هیچگونه اطلاعی در متن عربی، از چگونگی معبدی که بیت الاصنام نامیده شده در دست نیست. این اصطلاح، هم با سریانی bet Petakre که در قصة یولیان(2) به نیایش گاه های کفار در سوریه اطلاق می شد و هم با butxaneh (بتخانه) در فارسی نو که شاید منظور از آن خانة بوداست، مطابقت می کنند. به هر حال بعید به نظر نمی رسد که منظور یک معبد بودایی بوده باشد، زیرا از زمان آشوکا (3) یک دسته مبلغ بودایی همیشه در بین النهرین مقیم بوده اند. اندکی پس از واقعه بتخانه، مریم زن پاتک پسری به دنیا آورد که اسمش را مانی گذاشت. تاریخ تولد او را می توان 14 آوریل 216 میلادی تعیین کرد. 

  • سوشیانت

مزدک‌ کیست

سوشیانت | سه شنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۴۵ ب.ظ | ۰دیدگاه
مزدک و مزدکیان‌

2-1- « مزدک‌ کسی‌ است‌ که‌ در روزگار قباد ، پدر انوشیروان‌، ظهور کرد، و قباد را به‌ مذهبش‌ فراخواند و قباد دعوت‌ او را اجابت‌ کرد. و انوشیروان‌ بر خواری‌ و افتراء او آگاهی‌ یافت‌، پس‌ او را طلب‌ کرد، او را یافت‌، او را کشت‌. ابوعیسی‌ وراق‌ حکایت‌ کرد که‌ قول‌ مزدکیان‌ در دو عالم‌ و دو اصل‌ مانند قول‌ بسیاری‌ از مانویان‌ است‌، جزء این‌ که‌ مزدک‌ می‌گفت‌ که‌ نور به‌ قصد و اختیار عمل‌ می‌کند و ظلمت‌ به‌ خبط‌ و اتفاق‌ عمل‌ می‌نماید. و نور عالم‌، حساس‌ و لمت‌ جاهل‌، کور است‌ و آمیزش‌ نور و ظلمت‌ به‌ اتفاق‌ و خبط‌ بوده‌ است‌ نه‌ به‌ قصد و اختیار، و همچنین‌ رهایی‌ ] نو از ظلمت‌ [ به‌ اتفاق‌ رخ‌ می‌دهد، نه‌ به‌ اختیار. 

  • سوشیانت

مرقونیان‌

سوشیانت | سه شنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۴۴ ب.ظ | ۰دیدگاه

مرقونیان‌ به‌ روایت‌ شهرستانی‌

مرقیون‌ کیست‌؟ 

4-1- مرقیون‌ در سینوپ‌ ، واقع‌ در نزدیکی‌ آنکارا ، زاده‌ شد و حدود سال‌ 160 میلادی‌ درگذشت‌. مرقیون‌ به‌ دو خدا اعتقاد داشت‌: خدای‌ صاحب‌ عدل‌ عهد عقیق‌ و خدای‌ صاحب‌ فضل‌ عهد جدید. وی‌ خدای‌ صاحب‌ فضل‌ را بر خدای‌ صاحب‌ عدل‌، رجحان‌ می‌نهاد. مرقیون‌ دو کتاب‌، یکی‌ به‌ نام‌ انجیل‌ و دیگری‌ به‌ نام‌ تناقضات‌، براساس‌ انجیل‌ لوقا و نامه‌های‌ قدیس‌ پولس‌ نوشته‌ بوده‌ است‌. پیروان‌ مرقیون‌، با داشتن‌ کلیسای‌ خاص‌ خود، تا سده‌ی‌ دهم‌ میلادی‌ در شرق‌ و غرب‌ جهان‌ آن‌ روزگار پراکنده‌ بودند. 

  • سوشیانت

رازی‌ به‌ روایت‌ استاد حلبی‌

سوشیانت | سه شنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۴۳ ب.ظ | ۰دیدگاه

محّمد زکریای‌ رازی‌

تازیان‌ و ایرانیان‌ 

1-1- اگر چه‌ ایران‌، تسلیم‌ تازیان‌ شد ولیکن‌ فرزندان‌ برومند این‌ سرزمین‌ که‌ با فرهنگ‌ باستانی‌ میهن‌ خود آشنایی‌ داشتند و زبان‌ و فرهنگ‌ و تاریخ‌ قوم‌ غالب‌ را نیز به‌ خوبی‌ می‌دانستند درصدد برآمدند که‌ هم‌ تازیان‌ را به‌ عظمت‌ فکری‌ پارسیان‌ و نیاکان‌ خویش‌ آگاه‌ کنند و هم‌، هم‌میهنان‌ خویش‌ را که‌ کم‌کم‌ داشتند آداب‌ و رسوم‌ پدران‌ را فراموش‌ می‌کردند- به‌ یاد تمدن‌ و فرهنگ‌ قدیم‌ خودشان‌ بیندازند از این‌ جماعت‌، یکی‌ که‌ از مردم‌ فیروزآباد فارس‌ بود که‌ پس‌ از پذیرفتن‌ دین‌ جدید به‌ نام‌ (عبداللّه‌) شناخته‌ شد او در این‌ کار همت‌ نمود و هر چه‌ می‌توانست‌ از کتب‌ ایرانی‌ و هندی‌ که‌ به‌ پهلوی‌ در آمده‌ بود، به‌ زبان‌ تازی‌ ترجمه‌ کرد و بدین‌ واسطه‌ هم‌ تمدن‌ قدیم‌ ایران‌ را زنده‌ کرد و به‌ یادها انداخت‌ و هم‌ اهمیت‌ ایرانیان‌ و مقام‌ آنان‌ را در تمدن‌ عالم‌ به‌ منصه‌ بروز و ظهور نشانید. و از آنجا بود که‌ برخلاف‌ دوره‌ی‌ امویان‌ که‌ در آن‌ اعراب‌ با تعصب‌ شدید به‌ شعر و تاریخ‌ و انساب‌ و آداب‌ خود پای‌ بند بودند و تحقیر و ظلم‌ را نسبت‌ به‌ ایرانیان‌ و رومیان‌ به‌ منتهی‌ درجه‌ی‌ شدت‌ خود رسانده‌ بودند، چون‌ در روزگار عباسیان‌ کم‌کم‌ از حالت‌ بدویت‌ و تنگ‌ نظری‌ بیرون‌ آمدند و به‌ شهر نشینی‌ خوگرفتند، دانستند که‌ غیر از شعر و حداء شتر (آوازی‌ که‌ شتران‌ را بدان‌ رانند) در دنیا علوم‌ دیگری‌ نیز وجود دارد، این‌ بود که‌ به‌ اقتباس‌ از علوم‌ و آداب‌ کشورهای‌ غیرعربی‌ پرداختند و هر کجا در مدارس‌ « حران‌ » و « جندی‌ شاپور » و دیگر حوزه‌های‌ علم‌ و دانشمندی‌ و یا صاحب‌ فضیلتی‌ سراغ‌ گرفتند، به‌ دور خود جمع‌ کردند و با صلات‌ و عطایای‌ بزرگ‌ بنواختند. 

  • سوشیانت
تحلیل آمار سایت و وبلاگ