ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

۷۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادبیات فارسی» ثبت شده است

شیخ ابوالعباس قصاب به روایت تذکرة الأولیاء

سوشیانت | سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۱۸ ق.ظ | ۰دیدگاه

آن گستاخ درگاه آن مقبول الله آن کامل معرفت آن عامل مملکت آن قطب اصحاب شیخ وقت ابوالعباس قصاب رحمةالله علیه شیخ عالم و محترم مشایخ بود و صدیق وقت بود و در فتوت و مروت پادشاه و در آفات عیوب نفس دیدن اعجوبه بودو در ریاضت و کرامت و فراست ومعرفت شانی عظیم داشت او را عامل مملکت گفته‌اند و پیر و سلطان عهد بود و شیخ میهنه را گفت: که اشارت و عبارت نصیب تست.

نقلست که شیخ ابوسعید را گفت: اگر ترا پرسند که خدای تعالی شناسی مگو که شناسم که آن شرکست و مگو که نشناسم که آن کفر است و لیکن چنین گوی که عرفناالله ذاته بفضله یعنی خدای تعالی ما را آشنای ذات خود گرداناد بفضل خویش.

و گفت: اگر خواهد و اگر نه با خدای خوی می‌باید و اگرنه در رنج باشد.

  • سوشیانت

ابراهیم خواص از دیدگاه تذکرة الأولیاء

سوشیانت | سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۱۶ ق.ظ | ۰دیدگاه

ذکر متأخران از مشایخ کبار رحمته الله علیهم اجمعین

بسم الله الرحمن الرحیم

ذکر ابراهیم خواص رحمةالله علیه

آن سالک بادیهٔ تجرید آن نقطهٔ دایرهٔ توحید آن محتشم علم و عمل آن محترم حکم ازل آن صدیق توکل و اخلاص قطب وقت ابراهیم خواص رحمةالله علیه یگانه عهد بود و گزیدهٔ اولیاء وبزرگوار عصر و در طریقت قدمی عظیم داشت و در حقیقت دمی شگرفت و به همه زبانها ممدوح بود و او را رئیس المتوکلین گفته‌اند و قدم در توکل بجائی رسانیده بود که به بوی سیبی او بادیهٔ قطع کردید و بسیاری مشایخ را یافته بود و از اقران جنید ونوری بود و صاحب تصنیف در معاملات و حقایق و او را خواص از آن گفتند که زنبیل بافتی و بادیه بر توکل قطع کردی و او را گفتند از عجایب اسفار خود ما را چیزی بگوی گفت: عجیب‌تر بود که وقتی خضر ازمن صحبت خواست من نخواستم در آن ساعت که بدون حق کسی را در دل حظ ومقدار باشد در توکل یگانه بود و باریک فراگرفتی و با اینهمه هرگز سوزن وریسمان ورکوه و مقراض از وی غایب نبودی گفتند چرا داری گفت: زیرا که این مقدار در توکل زیان نکند.

  • سوشیانت

حسین منصور حلاج به روایت تذکرة الأولیاء

سوشیانت | سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۱۴ ق.ظ | ۰دیدگاه

آن فی الله فی سبیل الله آن شیر بیشهٔ تحقیق آن شجاع صفدر صدیق آن غرقهٔ دریای مواج حسین منصور حلاج رحمةالله علیه کار او کاری عجب بود و واقعات غرایب که خاص او را بود که هم در غایت سوز و اشتیاق بود و در شدت لهب و فراق مست و بی‌قرار و شوریدهٔ روزگار بود و عاشق صادق و پاک باز و جد وجهدی عظیم داشت و ریاضتی و کرامتی عجب و عالی همت و رفیع قدر بود او را تصانیف بسیار است بالفاظ مشکل در حقایق و اسرار و معانی محبت کامل و فصاحت و بلاغتی داشت که کس نداشت و دقت نظر و فراستی داشت که کس را نبود و اغلب مشایخ کبار در کار او ابا کردند و گفتند او را در تصوف قدمی نیست مگر عبدالله خفیف و شبلی و ابوالقاسم قشیری و جملهٔ متأخران الاماشاءالله که او را قبول کردند و ابوسعید ابوالخیر قدس الله روحه العزیز و شیخ ابوالقاسم گرگانی و شیخ ابوعلی فارمدی و امام یوسف همدانی رحمةالله علیهم اجمعین در کار او سیری داشته‌اند و بعضی در کار اومتوقف‌اند چنانکه استاد ابوالقاسم قشیری گفت: درحق او که اگر مقبول بود برد خلق مردود نگردد و اگر مردود بود به قبول خلق مقبول نشود و باز بعضی او را به سحر نسبت کردند و بعضی اصحاب ظاهر به کفر منسوب گردانیدند و بعضی گویند از اصحاب حلول بود و بعضی گویند تولی باتحادداشت اما هر که بوی توحید بوی رسیده باشد هرگز او را خیال حلول و اتحاد نتواند افتاد و هر که این سخن گوید سرش از توحید خبر ندارد و شرح این طولی دارد .

  • سوشیانت

ابوعلی جوزجانی به روایت تذکرة الأولیاء

سوشیانت | سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۱۱ ق.ظ | ۰دیدگاه

آن عمده اولیاء آن زبدهٔ اصفیاء آن مقبول بامانت آن مخصوص به کرامت آن شیخ پنهانی ابوعلی جوزجانی رحمةالله علیه از کبار مشایخ و از جوانمردان طریقت بود و در مجاهده به کمال و او را تصانیف است در معاملات معتبر ومشهور و کلماتی مقبول و مذکور و مرید حکیم ترمدی بود و سخن اوست که قرارگاه خلق میدان غفلت است واعتماد ایشان بر ظن و تهمت و به نزدیک ایشان چنان است که کردار ایشان بر حقیقت است و سخن‌شان بر اسرار و مکاشفات.

و گفت: سه چیز از عقد توحید است خوف و رجا و محبت زیادتی خوف از ترک گناه است به سبب وعید دیدن و زیادتی رجا از عمل صالح بود به سبب وعده دیدن وزیادتی محبت از بسیاری ذکر بود به سبب منت دیدن پس خایف هیچ نیاساید از هرب وراجی هیچ نیاساید از طلب ومحب هیچ نیاساید از طرب بذکر محبوب پس خوف ناری منور است و رجانوری منور ومحبت نورالانوار است.

  • سوشیانت

ابوحمزه خراسانی به روایت تذکرة الأولیاء

سوشیانت | سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۱۰ ق.ظ | ۰دیدگاه

آن شریف اقران آن لطیف اخوان آن متمکن طریقت آن متوکل حقیقت آن کعبه مسلمانی ابوحمزهٔ خراسانی رحمةالله علیه از جملهٔ مشایخ بود و از اکابر طریقت و رفیع القدر و عالی همت بود و در فراست همتا نداشت و در توکل بی‌نهایت رسیده بود و در تجرید به غایت کشیده و ریاضات و کرامات او بسیار است و مناقب او بی شمار خلوات شایسته داشت بوتراب و جنید یافته بود.

نقل است که یکبار که به توکل در بادیه شد و نذر کرد که از هیچ کس هیچ چیز نخواهد به کسی التفات نکند و برین نذر بسر برد بی‌دلو و رسن متوکل وار مجرد برفت پاره سیم در جیب داشت که خواهرش بدوداده بودناگاه توکل داد خود طلبید گفت: که شرم نداری آنکه سقف آسمان بی‌ستون نگاهدارد معدهٔ ترا بی‌سیم پوشیده نگاه ندارد پس آن سیم بیانداخت ومی‌رفت ناگاه در چاهی افتاد ساعتی برآمد نفس فریاد برآورد بوحمزه خاموش بنشست یکی می‌گذشت سر چاه بازدید خاشاکی چند بیاورد که سر چاه بگیرد نفس بوحمزه زاری آغاز کرد و گفت: حق تعالی می‌فرماید ولاتلقوا بایدیکم الی التهلکه بوحمزه گفت: توکل از آن قویتر است که بعجز وسالوس نفس باطل شود تن زد تا آنکس سر چاه استوار کرد گفت: آنکس که بر بالا نگاه می‌دارد اینجا هم نگاهدارد روی به قبله توکل آورد سر فرو برد و اضطرار به کمال رسید و توکل بر قرار بود ناگاه شیری بیامد و سر چاه باز کرد و دست بر لب چاه زد و هر دو پای فرو گذاشت بوحمزه گفت: من همراهی گربه نکنم الهامش دادند که خلاف عادت است دست در زن دست در پای او زد و برآمد شیری دید بر صورتی که هرگز از آن صعب‌تر ندیده بود آوازی شنید که یا ابوحمزه الیس هذا احسن نجیناک من التلف بالتلف چون توکل بر ما کردی ما ترا بردست کسی که هلاکت جان ازو بود نجات دادیم پس شیر روی در زمین مالید و برفت.

  • سوشیانت

شاه شجاع کرمانی از دیدگاه تذکرة الأولیاء

سوشیانت | سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۰۷ ق.ظ | ۰دیدگاه

آن تیز چشم بصیرت، آن شاه باز صورت و سیرت، آن صدیق معرفت، آن مخلص بی صفت، آن نور چراغ روحانی، شاه شجاع کرمانی، رحمةالله علیه، بزرگ عهد بود و محتشم روزگار و از عیاران طریقت و از صعلوکان سبیل حقیقت و تیزفراست. و فراست او البته خطا نیوفتادی و از ابناء ملوک بود و صاحب تصنیف. او کتابی ساخته است نام او مرآة الحکما و بسیار مشایخ را دیده بود، چون بوتراب و یحیی معاذ و غیر ایشان. و او قبا پوشیدی. چون به نشابور آمد بوحفص حداد با عظمه خود - چون او را دید - خاست و پیش او آمد و گفت: وجدت فی القباء ماطلبت فی العباء. یافتیم در قبا آنچه در گلیم می‌طلبیدیم.

نقل است که چهل سال نخفت و نمک در چشم می‌کرد تا چشمهای او چون دو قدح خون شده بود. بعد از چهل سال شبی بخفت خدای را به خواب دید. گفت: بارخدایا! من تو را به بیداری می‌جستم در خواب یافتم. فرمود که ای شاه! ما را در خواب از آن بیداریها یافتی. اگر آن بیداری نبودی چنین خوابی ندیدی. بعد از آن او را دیدندی که هرجا که رفتی بالشی می‌نهادی و می‌خفتی و گفتی: باشد که یکبار دیگر چنان خواب بینم. عاشق خواب خود شد ه بود. و گفت: یک ذره از این خواب خود به بیداری همه عالم ندهم.

  • سوشیانت

ابوالقاسم نصر آبادی از دیدگاه تذکرة الأولیاء

سوشیانت | سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۲، ۱۲:۴۳ ب.ظ | ۰دیدگاه

ابوالقاسم نصر آبادی

آن دانای عشق و معرفت آن دریای شوق ومکرمت آن پختهٔ سوخته آن افسردهٔ افروخته آن بندهٔ عالم آزادی قطب وقت محمد نصر آبادی علیه الرحمه سخت بزرگوار بود در علو حال و مرتبه بلند داشت و سخت شریف بود به نزدیک جمله اصحاب و یگانهٔ جهان بود و در عهد خود مشارالیه بود درانواع علوم خاصه در روایات عالی وعلم احادیث که در آن منصف بود و در طریقت نظری عظیم داشت سوزی و شوقی بغایت و استاد جمیع اهل خراسان بود بعد از شبلی و او خود مرید شبلی بود و رودباری و مرتعش را یافته بود و بسی مشایخ کبار را دیده بود هیچکس از متأخران آن وقت در تحقیق عبادت آن مرتبه که او را بود و در ورع و مجاهده و تقوی و مشاهده بی‌همتا بود و درمکه مجاور بود او را از مکه بیرون کردند از سبب آنکه چندان شوق و محبت و حیرت برو غالب شده بود که یک روز زناری در میان بسته بود ودر آتشگاه گبران طواف می‌کرد گفتند آخر این چه حالتست گفت: در کار خویش کالیوه گشته‌ام که بسیاری به کعبه بجستم نیافتم اکنون بدیرش می‌جویم باشد که بوئی یابم که چنان فرو مانده‌ام که نمی‌دانم چکنم.

نقلست که یک روز به نزدیک جهودی شد و گفت: ای خواجه نیم دانگ سیم بده تا از این دکان فقاعی بخورم القصه چهل بار میامد ونیم درم می‌جست و جهود به درشتی و زشتی او را می‌راند و یک ذره تغییر در بشرهٔ او ظاهر نمی‌شد و هر بار که می‌آمد شکفته‌تر و خوش وقتتر می‌بود و آن جهود از آن همه صبر بر خشونت و درشتی و زشتی او عجب آمد و گفت: ای درویش تو چه کسی که از برای نیم درم این همه بر جفا و خشونت تحمل کردی که ذرهٔ از جا نشدی نصر آبادی گفت: درویشان را چه جای از جای شدن است که گاه باشد که چیزها برایشان برآید که آن بار ایشان را کوه نتواند کشیدن چون جهود آن بدید در حال مسلمان شد.

  • سوشیانت

شهریار

سوشیانت | دوشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۴۵ ق.ظ | ۰دیدگاه

استاد سیدمحمدحسین بهجت‌تبریزی

آمدی جانم به قربانت ولی حالا   چرا؟
بی‌وفا  حالا که من افتاده‌ام از پا چرا؟


استاد سیدمحمدحسین بهجت‌تبریزی متخلص به شهریار فرزند حاج‌ میرآقا خشکنابی که خود از اهل ادب بود ، در تبریز چشم به جهان گشود. شهریار همزمان با انقلاب مشروطیت و بین سال‌‌های 1285-1283 خورشیدی در روستای خشکناب نزدیک بخش قره‌چمن متولد گردید.

محمدحسین (شهریار) تحصیل را در مکتب‌خانه قریه زادگاهش با گلستان سعدی، نصاب قرآن و حافظ آغاز کرد و نخستین مربی او مادرش و سپس مرحوم امیر خیزی بود .

  • سوشیانت

شب قدر در اشعار فارسی بخش سوم (پایانی)

سوشیانت | يكشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۲۴ ب.ظ | ۱دیدگاه

شب قدر در اشعار فارسی،بخش سوم (پایانی)

 

در باور مسلمانان شب قدر به گونه  گمانی : شب پیش از روز 19 یا 21 و یا 23 ماه رمضان است که سه پیشامد و یک رویکرد بزرگ در این شب رخداد: 
سه اتفاق:
فروفرستادن یک باره قرآن
سرنوشت زندگی یک ساله آدم ها
شهادت حضرت علی (ع)

و یک رویکرد:
بخشایش گناهان مسلمانان از سوی خدا به گونهبی‌اندازه و استثنایی

سراینــــدهان پارسی زبان این شب با ارزش را از یاد نبردند و چکامه های زیبایی در ستایش این شب سرودند.
 بیشتر این سرودها را بایگانی کرده و در سه بخش برای شما آماده کرده ایم،که دربرگیرنده نام آورانی چون : 

مولانا،سعدی،رودکی،حافظ،شیخ بهایی،سیف فرغانی،اوحدی،خواجوی کرمانی،فیض کاشانی،ساوجی،دهلوی،شهریار است.
نام آوران این نوشتار : فیض کاشانی،ساوحی،دهلوی،شهریار و حافظ

  • سوشیانت

شب قدر در اشعار فارسی بخش دوم

سوشیانت | يكشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۲۵ ب.ظ | ۰دیدگاه

شب قدر در اشعار فارسی،بخش دوم

 

در باور مسلمانان شب قدر به گونه  گمانی : شب پیش از روز 19 یا 21 و یا 23 ماه رمضان است که سه پیشامد و یک رویکرد بزرگ در این شب رخداد: 
سه اتفاق:
فروفرستادن یک باره قرآن
سرنوشت زندگی یک ساله آدم ها
شهادت حضرت علی (ع)

و یک رویکرد:
بخشایش گناهان مسلمانان از سوی خدا به گونهبی‌اندازه و استثنایی

سراینــــدهان پارسی زبان این شب با ارزش را از یاد نبردند و چکامه های زیبایی در ستایش این شب سرودند.
 بیشتر این سرودها را بایگانی کرده و در سه بخش برای شما آماده کرده ایم،که دربرگیرنده نام آورانی چون : مولانا،سعدی،رودکی،حافظ،اوحدی،خواجوی کرمانی،فیض کاشانی،ساوجی،دهلوی،شهریار،شیخ بهایی،سیف فرغانی است.

نام آوران این نوشتار : سعدی،رودکی،شیخ بهایی،سیف فرغانی،اوحدی و خواجوی کرمانی.

  • سوشیانت
تحلیل آمار سایت و وبلاگ