ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

نوروز

سوشیانت | پنجشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۱، ۰۷:۲۸ ب.ظ | ۰دیدگاه

نوروز

نوروز روز نخست ماه فروردین است که ایرانیان آن را جشن می‌گیرند، زیرا پیام‌آور نوشدگی سال، نوزایی طبیعت و آغازی دوباره برای جهان است. گویند خداوند در این روز جهان را آفرید و آدم نیز در این روز آفریده شد و از این روی آن را نوروز، یعنی روز نو، گویند. جمشید، پادشاه افسانه‌ای ایران که بسیاری از دانش‌ها و فن‌ها و آیین‌های ایرانی به او بازمی‌گردد، فرمان داد که هر سال این روز را نکو دارند و سپاس خداوند را به جای آورند. نشستن کناره‌ی سفره‌ی هفت‌سین و به دیدار خویشان و دوستان رفتن از آیین‌های نوروزی است.

خاستگاه افسانه‌ای

جمشید، چهارمین پادشاه پیشدادی، دوست داشتنی‌ترین چهره در دوران کهن ایران بوده و دوران فرمان‌روایی آن پادشاه افسانه‌ای را دوران سبزی و خرمی گیاهان، پرورش گله و رمه و نیک‌بختی مردمان می‌دانستند. بسیاری از دانش‌ها، فناوری‌ها و آیین‌های ایرانی نیز به او بازمی‌گردد. نوروز نیز با نام جمشید پیوند خورده است و افسانه‌های فراوانی پیرامون جمشید و چگونگی پدید آمدن نوروز و آیین‌های نوروزی در تاریخ و ادبیات ایران آمده است. بر پایه‌ی یکی از این افسانه‌ها، که در برهان قاطع آمده است، جمشید در جهان می‌گشت و چون به آذربادگان(آذربایجان) رسید فرمان داد تختی آراسته بر جایی بلند رو به سوی خاور گذارند و خود تاج آراسته‌ای بر سر نهاد و بر آن تخت نشست. همین که آفتاب برآمد و پرتوش بر آن تاج و تخت افتاد، پرتویی بسیار روشن‌تر پدید آمد که مردمان از آن شاد شدند و گفتند این روزی نو است و چون در زبان پهلوی به پرتو نور، شید گویند، نام پادشاه که در آغاز جم بود، جمشید شد.

این داستان را کریستین‌سن، پژوهشگر تاریخ ایران، بر پایه‌ی نوشته‌های نویسندگان و پژوهشگرانی مانند ابوریحان بیرونی، حمزه‌ی اصفهانی و خوارزمی به گونه‌ی دیگر بیان می‌کند:" جم به دیوان فرمان داد که او را بر تختی بسازند و چون این کار انجام شد، دیوان تخت را با جم که روی آن بود، در یک روز از دماوند به بابل بردند. مردم از دیدن پادشاهشان بر تخت در میان هوا، که مانند خورشید می‌درخشید، به شگفتی ماندند. آن وقت تصور کردند که در یک زمان دو خورشید در آسمان است. این امر در روز اورمزد از ماه فروردین واقع شد. سپس مردمان گرد تخت او جمع شدند و گفتند این روز نو است. جم این روز را روز سال ساخت و نام نوروز بدان نهاد و دستور داد که پنج روز پس از آن را نیز جشن گیرند. از آن پس واژه‌ی شید را که معنی تابناک است به آخر اسم جم افزودند و نام او جمشید شد."

نه تنها آغاز نوروز بلکه آیین‌ها نوروزی نیز به جمشید باز می‌گردد. او فرمان داد که هر سال این روز را نکو دارند و خود را با آب پاک بشویند و سپاس خداوند را به جای آورند. گویند که جمشید در این روز نی‌شکر را شکست و مردمان از آب آن خوردند و از آن شکر ساختند. بنابراین، در روز نوروز خوردن شکر پسندیده شد و از آن شیرینی ساختند و خوردند و چنین شد که از آن روزگار افسانه‌ای تا امروز خوردن شیرینی و دادن شیرینی به دیگران، پسند ایرانیان شده است.

فردوسی، این روی‌داد را این گونه به شعر در آورده است:

به فر کیانی یکی تخت ساخت

که چون خواستی دیو برداشتی

چو خورشید تابان میان هوا

جهان انجمن شد بر تخت اوی

به جمشید بر گوهر افشاندند

سر سال نو هرمز فرودین

بزرگان به شادی بیاراستند

چنین روز فرخ از آن روزگار

چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت

ز هامون به گردون برافراشتی

نشسته بر او شاه فرمان‌روا

فرومانده از فره‌ی بخت اوی

مر آن روز را روز نو خواندند

بر آسوده از رنج تن دل ز کین

می و جام و رامشگران خواستند

بمانده از آن خسروان یادگار

 

نوروز در ایران باستان

در اوستا، کتاب دینی زرتشتیان، از نوروز و آیین‌ها نوروزی سخنی به میان نیامده است. اما در نوشته‌های پهلوی و مانوی از نوروز و برگزاری آیین‌ها نوروزی در تخت جمشید، که همایشگاه دینی و آیینی ایرانیان بود، یاد شده است. در کتاب دینکرد، که به زبان پهلوی نوشته شده است، از نوروز به عنوان جشنی کهن که در جای‌جای جهان گسترده شده و مایه‌ی آسایش و امید مردمان است، سخن به میان آمده است. از سنگ‌نوشته‌ها، لوح‌های گلی و سنگ‌نگاره‌های بازمانده از دوران هخامنشییان چنین بر می‌آید که در آن دوران نوروز را به عنوان آیینی کهن جشن می‌گرفتند و از تخت جمشید به عنوان همایشگاه نوروزی ایرانیان بهره می‌گرفتند. در آن روز نمایندگان ایالت‌ها گوناگون شاهنشاهی هخامنشی، از ماد، عیلام، بابل، هند، تونس و جاهای دیگر، هر کدام با پوشاک قوم و ملت خود در تخت جمشید گرد می‌آمدند و هدیه‌های خود را به پادشاه خود ارزانی می‌داشتند.  

چند نویسنده و پژوهشگر مطرح کرده‌اند که ایرانیان باستان آیینی داشته‌اند به نام فروردگان که ده روز به درازا می‌کشید و به جای شادی روزهای سوگواری بود. به همین سبب جشن نوروز که پس از آن می‌آمد، علاوه بر این که روز نخست سال به شمار می‌آمد، روز شادی بزرگان نیز بوده است. بیرونی در آثار الباقیه می‌گوید: "در روزهای پایانی ماه دوازدهم، سغدیان برای مردگان خود گریه و سوگواری می‌کنند و برای آن‌ها خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها گذارند." شاید رفتن ایرانیان به آرام‌گاه درگذشتگان در پنج‌شنبه پایان سال بازمانده‌ی چنین آیینی باشد.

جشن نوروز پیش از ساسانیان در روز نخست بهار برپا می‌شد. هر چند درباره چگونگی برگزاری این جشن در دوران هخامنشیان چندان نمی‌دانیم، اما روشن است که این جشن مورد توجه بوده است و هر ساله‌ی در چنین روزی بزرگان سرزمین‌های گوناگون هدیه‌های خود را به پیشگاه شاه ایران می‌آوردند. در دستان برخی از کسانی که تصویر آنان بر دیوارهای تخت جمشید کنده‌کاری شده است، گل‌های گوناگون دیده می‌شود و سراسر این کاخ نیز از نقش‌برجسته‌های گل‌ها آکنده است.

در زمان ساسانیان جشن نوروز با گردش سال جا‌به‌جا می‌شد و همواره در آغاز فروردین نبود. در بامداد نوروز شاه ساسانی جامه‌ای از برد یمانی بر تن می‌کرد و خود را می‌آراست. او به تنهایی به دربار می‌رفت و کسی که گام او را نیکو می‌دانستند، بر شاه وارد می شد. شاه بار عام داشت و همگان برای دیدن پادشاه و دادن هدیه‌های خود به دربار راه می‌یافتند.

بیست و پنج روز پیش از نوروز، دوازده ستون از خشت خام بر پا می‌شد که بر ستونی گندم، بر ستونی جو، بر ستونی برنج، بر ستونی باقلی، بر ستونی کاجیله، بر ستونی ارزن، بر ستونی ذرت، بر ستونی لوبیا، بر ستونی نخود، بر ستونی کنجد و بر ستونی ماش می‌کاشتند. به نظر می‌رسد آیین هفت سین از همین آیین هفت‌ سبزی گرفته شده باشد. البته امروزه به جای هفت سبزی از هفت چیز که با سین آغاز می شود، از جمله سیب، سیاهدانه، سنجد، سماق، سیر، سرکه، سبزی، سمنو و سکه، بر سفره می‌گذارند.

نوروز در ایران اسلامی

نوروز در آغاز مورد توجه خلیفه‌های عرب نبود تا این که اموی‌ها برای افزودن درآمد خود، هدیه‌های نوروزی را معمول داشتند. ارزش این هدیه‌ها در زمان معاویه به پنج تا ده میلیون درم می‌رسید. البته، برخی نوشته‌اند نخستین کسی که هدیه‌ی نوروزی و مهرگان را رواج داد، حجاج بن یوسف بود. با این همه، جشن نوروز با روی کار آمدن ایرانیان در زمان خلیفه‌های عباسی مورد توجه قرار گرفت و باشکوه برگزار می‌شد.

در سال 476 قمری به فرمان سلطان جلال‌الدین ملک‌شاه سلجوقی، گاهشمار جلالی به کوشش حکیم عمر خیام نیشابوری بنیان‌گذاری شد. در این گاهشمار که ویرایش تازه‌ای از گاهشمار باستانی ایرانیان بود، جشن نوروز را برای همیشه در روز نخست بهار هر سال گذاشتند و بنا شد هر چهار سال یک روز بر شمار روزهای سال بیفزایند و سال چهارم را 366 روز به شمار آورند و پس از 28 سال(پس از هفت دوره‌ی 4 ساله)، چون دوره‌ی چهارساله‌ی هشتم رسید، به جای آن‌که به آخرین سال این دوره یک روز بیفزایند، آن روز را به نخستین سال دوره‌ی پس از آن(دوره‌ی نهم) بیفزایند. بنابراین، سال جلالی نزدیک‌ترین سال شد به سال خورشیدی حقیقی که 365 روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 46 ثانیه است.

ماه‌های خورشیدی در بیان خیام

حکیم عمر خیام نیشابوری در کتاب نوروزنامه ماه‌های خورشیدی را این گونه می‌شناساند:

فروردین‌ماه : آن ماه است که آغاز رویش گیاهان است و آفتاب در برج حمل باشد.

اردیبهشت‌ماه : آن ماه است که جهان چونان بهشت می‌شود و آفتاب بر برج ثور باشد.

خردادماه : آن ماه است که خورش دهد مردمان را از گندم و جو و میوه و آفتاب بر برج جوزا باشد.

تیرماه : آن ماه است که جو و گندم و دیگر چیزها را بخش کنند و تیر آفتاب فرود آمدن گیرد و آفتاب بر برج سرطان باشد.

مردادماه : آن ماه است که خاک داد خویش بداد از میوه‌ی پخته و آفتاب بر برج اسد باشد.

شهریورماه : آن ماه است که سرمایه‌ی شاهان در آن ماه از خراج مردم رسد و آفتاب در سنبله باشد.

مهرماه : آن ماه است که مردم مهربانی کنند و از هر چه رسیده، میوه و گندم و دیگر، به هم دهند و آفتاب در میزان باشد.

آبان‌ماه : آن ماه است که آب‌ها فزونی یابند از باران و آفتاب در برج عقرب باشد.

آذرماه : آن ماه است که هوا سرد شود و به آتش نیاز باشد و آفتاب بر برج قوس است.

دی‌ماه : آن ماه است که چون خرمی از زمین برود، آن را دیو خوانند و آفتاب در جدی باشد.

بهمن‌ماه : آن ماه است که چون به دی‌ماه ماند، آن را به همان ماه خوانند و آفتاب به خانه‌ی زحل باشد.

اسفندماه : آن ماه است که میوه‌ها و گیاهان دمیدن گیرند(اسفندار به زبان پهلوی به معنی میوه است) و آفتاب به آخر برج‌ها رسد و به برج حوت باشد.

 

منبع:

1. دهخدا، علی‌اکبر. لغت‌نامه(واژه‌ی نوروز). انتشارات دانشگاه تهران، 1377

2. خیام نیشابوری، عمر بن ابراهیم. نوروزنامه. به کوشش علی حصوری. نشر چشمه، 1382

3. بلوکباشی، علی. نوروز، جشن نوزایی آفرینش. دفتر پژوهش‌های فرهنگی، 1380

 

دیدگاه (۰)

هیچ دیدگاهی هنوز بیان نشده

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تحلیل آمار سایت و وبلاگ