تاریخ ایران باستان در شاهنامه،ضحاک
باستانشناسی شاهنامه
بخش پنجم دوره مفرغ، عصر ضحاک
1. دوران پارینهسنگی، عصر کیومرث
2. دوره میانسنگی، عصر هوشنگ
3. دوره نوسنگی، عصر طهمورث
4. دوره مس، عصر جمشید
5. دوره مفرغ، عصر ضحاک
6. دوره آهن، عصر کاوه و کیانیان
باستانشناسی شاهنامه: دوره مفرغ، عصر ضحاک
دوره مفرغ یا برنز (Bronze Age) را عصر شهرنشینی نیز مینامند. این دوره پس از پایان طوفانها و بارندگیهای سیلآسایی که حدود ۵۰۰ سال به درازا انجامید و تقریباً تمامی دستاوردهای بشر در فلات ایران و سرزمینهای مجاور آنرا از میان برد، آغاز میشود. دوره مفرغ در جنوب غربی فلات ایران همزمان است با دوره عیلام قدیم و سلسلههای «اَوان»، «سیماش» و «سوکّلمَخ».
در این دوره انسان پس از پایان بارندگیهایی که موجب به زیر آب رفتن سکونتگاههای قبلی و دشتها و زمینهای زراعی شده بود، مجدداً به سرزمینهای پیشین باز میگردد و سکونتگاههای خویش را احیاء میکند. در این دوره فلز قلع یا اَرزیز کشف میشود و ترکیب آن با مس موجب دستیابی انسان به آلیاژ تازهای میگردد که علاوه بر اینکه در قیاس با مس سختتر است و استحکام بیشتری دارد، از آن سریعتر و در دمایی پایینتر ذوب میشود.
کشف قلع و ساخته شدن مفرغ که با توسعه کشاورزی و پیشههای تخصصی همراه بود، منجر به رسیدن انسان به مرحله شهرنشینی شد. رسیدن به این مرحله برای انسان اجتنابناپذیر بود، چرا که شرایط پیدایی آن فراهم شده بود: دگرگونی در نیروهای تولیدی جامعه و روابط تولیدی، گسترش مبادلات تجاری، و پیدایش مازاد محصول و دارایی خصوصی. کشف طلا، نقره و سرب نیز که در این دوره اتفاق افتاد، منجر به گسترش بیشتر دارایی خصوصی شد.
بسیاری از باورداشتهای کیهانی انسان در دورههای بعدی، ریشه در اعتقادات و حاجتخواهیهای از سر ناچاری انسان در این دوره دارد.
در این دوره همچنین خط هندسی/ ایرانی مقدم و خط عیلامی مقدم/ پیشعیلامی ابداع میشود. ابداعاتی که محصول بدیهی گسترش مناسبات تجاری و اقتصادی بود. این مناسبات تجاری منجر به شکلگیری نظام تولید برای مبادله بجای نظام تولید برای مصرف میشود و موجب میشود تا نخستین حکومتها و نظامهای سیاسی پا به عرصه وجود بگذارند. چرا که حکومت/ دولت، ابزار کنترل جامعه توسط دارندگان دارایی بیشتر بوده و پیدایش آن نتیجه اجتنابناپذیر نظام تولید برای مبادله بجای نظام تولید برای مصرف بوده است. این تغییرات، خود از افزایش ثروت جامعه و پیدایش مازاد محصول فراوان سرچشمه میگرفته که موجب سلطه بیشتر دارندگان دارایی بر ابزار و امکانات تولید میگردیده و کشمکش و برخوردهای طبقاتی را به همراه میآورده است.
دوره مفرغ با یک مرحله آبوهوایی مرطوب و حاصلخیز که برجای مانده از دوره طولانی بارندگیها بود، آغاز میشود و به مرور به سمت خشکسالی میرود. در نتیجه، آغاز این دوره همراه با فراوانی محصولات کشاورزی و رونق صنایع و بازرگانی، و اواخر آن همراه با رکود و کمبود بوده است. نگارههای روی سفال در آغاز این دوره در پیوند با آب و آبزیان هستند، اما در اواخر آن جای خود را به سفالهای خاکستریرنگ بدون نقاشی میدهند. گسترش خشکسالی موجب میشود تا جویبارهای فراوان آب در آغاز این دوره جای خود را به قناتهای آبرسانی بدهند که یکی از شگرفترین ابداعات بشر بود.
پایان این دوره همزمان با آغاز دوره گرم و خشک و خشکسالیهای گستردهای توأمان است که منجر به تخلیه و ترک کامل تمامی سکونتگاههای فلات ایران و مهاجرت گسترده به نواحی دیگر و از جمله به بینالنهرین میگردد. بخش گستردهای از بینالنهرین تا این هنگام در زیر آب و باتلاق بوده و فاقد سکونتگاههای انسانی بوده است. به عبارت دیگر، متروک شدن سکونتگاهها در فلات ایران همزمان است با بنیاد سکونتگاههای جدید در بینالنهرین و نیز در مصر سفلی.
مردمانی که یکبار بر اثر یخبندان و بار دیگر بر اثر سیلاب هستی و دستاوردهای خود را از دست داده بودند، اینک با یک خشکسالی وسیع و طولانی مواجه میشوند و برای سومین بار با نابودی مظاهر زندگی و تمدن خود روبرو میشوند.
نمونه سکونتگاههای برجای مانده از زندگی انسان در دوره مفرغ عبارتند از:
- تپه شهرسوخته در جنوب زابل. وسعت این شهر باستانی در آغاز شکلگیری خود در ۵٫۲۰۰ سال پیش معادل با پنج هکتار بوده که این وسعت در زمان رونق و وضعیت مطلوب آبوهوایی یعنی در ۴٫۵۰۰ سال پیش، به ۸۰ هکتار میرسد. وسعت این شهر در پایان عمر خود در حدود ۴٫۰۰۰ سال پیش، تحت تأثیر روند رو به گسترش خشکسالی، مجدداً به پنج هکتار میرسد و بزودی برای همیشه تخلیه و متروک میگردد.
- تپههای دشت مرودشت و حوزه رود کُر در مرودشت. تعداد این سکونتگاهها که در حدود ۵٫۰۰۰ سال پیش به ۸۰ تپه رسیده بود، در اواخر این دوره به ۲۰ تپه تنزل میکند و سپس تمامی آنها متروک میگردند.
- لایههای بالایی تپه حصار دامغان. در این لایهها نمونههای فراوانی از سفال خاکستریِ پایان عصر مفرغ به دست آمده است.
- لایههای بالایی نمازگاتپه در شرق دریای کاسپی/ مازندران در ترکمنستان. در این سکونتگاه عصر مس بازماندههایی از یک زیگورات پنج طبقه و خانههایی با سقف گنبدی به دست آمده است.
- سفالتپه در ساحل سُرخاندریا در جنوب تاجیکستان. در این محوطه نمونهای از سه ردیف دیوارهای دفاعی قطور شناسایی شده است.
- نمونه سکونتگاههای دیگر عصر مفرغ عبارتند از: چشمه علی شهرری، تورنگتپه گرگان، گورستان شهداد کرمان، تپه کوباچی در داغستان، توپراکقلعه در شرق دریاچه وان، سعیدقلعهتپه در قندهار، تپه دولتآباد در فاریاب در ساحل آمودریا و تپههای زمانبابا در پایانآب رود زرافشان در غرب بخارا.
مقایسه دوره مفرغ با عصر ضحاک
مشخصههای زندگی انسان در عصر ضحاک که در شاهنامه فردوسی آمده، دلالت بر برگشتن فرّ ایزدی از جمشید (چون این گفته شد فرّ یزدان از اوی/ بگشت و جهان شد پر از گفت و گوی) و روند فروپاشی جامعه دارد (ز گیتی سر شاه یزدانشناس/ ز یزدان بپیچید و شد ناسپاس، هنر چون بپیوست با کردگار/ شکست اندر آورد و برگشت کار، به جمشید بر تیرهگون گشت روز/ همی کاست آن فر گیتی فروز(.
این در حالی است که به گزارش شاهنامه و در همین زمان «گرانمایه مردی با هوش و داد» به نام مَرداس و سپس پسرش ضحاک در «دشت سواران نیزهگزار» (بینالنهرین) حکومت میکردهاند که توجه ایرانیان به تنگ آمده از جمشید (از آن پس بر آمد ز ایران خروش/ پدید آمد از هر سویی جنگ و جوش) را به خود جلب نموده (یکایک از ایران بر آمد سپاه/ سوی تازیان برگفتند راه) و حتی ضحاک را به پادشاهی خود بر میگزینند (سواران ایران همه شاه جوی/ نهادند یکسر به ضحاک روی، به شاهی برو آفرین خواندند/ وُرا شاه ایرانزمین خواندند). این ابیات شاهنامه، نخستین جایی است که نام ایران و ایرانیان در آن آمده و از ضحاک با عنوان شاه منتخب ایرانیان یاد شده است.
اما ضحاک آن کسی نبود که آنان میپنداشتند و فردوسی مشخصه زمان او را در دو بیت شیوا که از برجستهترین سرودههای شاهنامه است، آورده است: (نهان گشت آیین فرزانگان/ پراکنده گشت کام دیوانگان، هنر خوار شد جادویی ارجمند/ نهان راستی آشکارا گزند).
مشخصههای عصر ضحاک در شاهنامه مطابق است با چگونگی زندگی انسان در دوره مفرغ (از ۵٫۵۰۰ سال تا ۴٫۰۰۰ سال پیش) و به ویژه با حدود پایان این دوره. در دوره مفرغ، تغییرات ناهنجاریهای گستردهای در زندگی اجتماعی انسان رخ میدهد. همزیستی و زندگی اشتراکی و زنسالاری عصر مس جای خود را به پیدایش حکومتها و دارایی خصوصی و بردهداری و نظام مردسالاری عصر مفرغ میدهد. خشکسالیهایی که از حدود ۴٫۵۰۰ سال پیش آغاز شده بودند، در حدود ۴٫۰۰۰ سال پیش به اوج خود میرسند و موجب کوچ گسترده مردم از فلات ایران به نواحی دیگر و از جمله به بینالنهرین میشوند که به تازگی و با کوچ مردمانی از مناطق مرتفع شرق، غرب و شمال به مرحلهای از شکوفایی و پیدایش تمدنها رسیده بودند. مهاجرتهایی که به دلیل کمبود آب و مواد غذایی و از بین رفتن زندگی زراعی، به خشونت و درگیری نیز آمیخته میشده است. روی آوردن ایرانیان به ضحاک و به شاهی پذیرفتن او در شاهنامه میتواند روایتی از این مهاجرت بزرگ به منطقه چند قومی- چند زبانی بینالنهرین باشد.
با توجه به مقایسه دادههای باستانشناختی با رویدادهای شاهنامه فردوسی، به نظر میرسد که عصر ضحاک با دوره مفرغ و بخصوص با خشکسالیهای پایانی آن مطابقت دارد.