چیرگی خشایارشا بر آتن
گشایش آتن
داریوش یکم در واپسین سالهای زندگی خود میخواست برای کینخواهی و تاوان گیری از یونانیان برای به تاراج بردن و به آتش کشیدن سارد پایتخت لیدیه که بخشی از ایران در آن روزگار بود، به یونان لشگر کشی نماید، ولی مرگ نگذاشت این کار ار انجام دهد. پس از او پسر وی خشایارشا در پی آن بر آمد که داد خواهی و کار پدر را به سرانجام برساند و به آتن لشگرکشی نماید.
برای انجام این کار خشایارشا به همه سرپرستان فرمانروایی های ایران فرمود که سرباز گرد آوری کنند و پس از اینکه سربازان آماده شدند، آنها را به سوی آذربایجان کنونی بفرستند، تا اینکه از آنجا به لیدی در آسیای کوچک بروند. خشایارشا پس از رسیدن به لیدی خود فرماندهی ارتش را در دستگرفت و به سوی یونان به پویش درآمد. بنابه گفته هرودوت خشایارشا در بهار سال ۴۸۰ پیش از زایش از لیدی به سوی یونان لشکر کشید.[1]
به نوآوری خشایارشا پلی از کشتی بر روی داردانل (هلس پونت)، ساخته شد که نیروی زمینی ایران توانست از روی آن گذر کرده و درون خاک یونان شود.[2] ارتش ایران در خشکی با راه سازی پیش می رفتند و نیروی دریایی ایران نیز به موازات کرانه دریا پویش می میکرد، راه ساخته شده به دست ارتش خشایار شا که در برخی بخش ها با به کارگیریی مردمان بومی ساخته شده بود به گونه بود که تا سالیان پس از آن نیز کارایی داشت.
یونانیان از روی فراوانی سربازان ارتش ایران بر آن شدند که در یک سرزمین کوهستانی در برابر ارتش خشایارشا جای گیری نمایند و برای این خواسته در اندیشه بر آمدند که در بخش کوهستانی ترموپیل ارتش ایران را شکست دهند. در تنگه ترموپیل، از برای تنگی جا نیروی ایران با ایستادگی آتنیها و اسپارتیها که برای نخستین بار باهم یک پارچه شده بودند رو در رو شدند.[3] سرانجام یک یونانی به ایرانیان که نزدیک به سه روز در درآیگاه تنگه باز ایستاده شده بودند، راهی را شناساند که به پشت تنگه میرفت. سپاه ایران پس از این جنگ برای گذار از گردنه ترموپیل به پویش درآمد.
در جلگه تلکو میان ارتش ایران و یونانیان جنگی در گرفت که به شکست یونانیان انجامید و پس از این پیروزی خشایارشا با ارتش خود از رودخانه تلکو، در همان جلگه گذر نمودند.[4] ردشدن ارتش خشایارشا از این رودخانه چهار روز و به گفتاری شش روز به درازا کشید و هنگامی از آن بیرون شدند، به شهر تارت رسیدند. یک روز پیش از این که خشایارشا از تارت به سوی آتن پویش کند، آگهینامه ای برای مردمان آتن فرستاد و در آن بازگو نمود هر کس از آتنی ها که گردن نهاده ارتش ایران شود در پناه پادشاه ایران خواهد بود و جان و داراییش درپناه است.
سپس خشیارشا و ارتشش بی هیچ ایستادگی چشمگیری از سوی یونانی ها بر آتن چیره گشت و با لشگرش در آتن جای گرفت.