ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

حقوق بشر کوروش

سوشیانت | دوشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۵۳ ق.ظ | ۰دیدگاه
متن حقوق بشر کوروش بزرگ

اینک که به یاری مزدا تاج پادشاهی ایران و بابل و کشورهای چهارسوی جهان را بر سرگذاشته ام اعلام می کنم که تا روزی که زنده هستم و مزدا کامیابی شهریاری را به من می دهد دین و آیین و رسوم مردمانی را که من پادشاه آن ها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که فرمانروایان و  زیردستان من دین و آیین مردمانی را که من پادشاه آن ها هستم یا مردمانی دیگر را مورد تحقیر قرار  بدهند یا به آن ها توهین نمایند.

من از امروز که تاج پادشاهی را بر سر نهاده ام تا روزی که زنده هستم و مزدا کامیابی شهریاری را به من می دهد هرگز پادشاهی خود را بر هیچ مردمی تحمیل نخواهم کرد و همه مردمان آزادند که مرا پادشاه خود بدانند من برای پادشاهی آن مردمان مبادرت به جنگ نخواهم کرد.

من تا روزی که پادشاه ایران و بابل و کشورهای چهارسوی جهان هستم نخواهم گذاشت که کسی به دیگری ظلم کند و اگر شخصی ستمدیده واقع شد من حق وی را از ستمکار خواهم گرفت و به او خواهم  داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد من تا روزی که پادشاه هستم نخواهم گذاشت مال غیرمنقول دیگری را با زور یا به نحو دیگر بدون پرداخت

 بهای آن و جلب رضایت صاحب مال تصرف نماید.

من تا روزی زنده هستم نخواهم گذاشت که کسی شخص دیگری را به بیگاری بگیرد و بدون پرداخت مزد وی را به کار وادارد.

من امروز اعلام می کنم که هر کس آزاد است که هر دینی را که میل دارد بپرستد و در هر نقطه که میل دارد نشیمن داشته باشد به این شرط که در آن جا حق کسی را پایمال ننماید و هر شغل را که میل دارد پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل است به مصرف رساند به این شرط که آزار به حقوق دیگران نزند.

من اعلام می کنم هر کس پاسخگوی کردار خود می باشد و هیچ کس را نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده مجازات کرد و مجازات برادر گناهکار و برعکس به کلی ممنوع است و اگر یک فرد از خانواده یا طایفه ای مرتکب تقصیر شود فقط مقصر باید مجازات گردد نه دیگران.

من تا روزی که به یاری مزدا شهریاری می کنم نخواهم گذاشت که مردان و زنان را به سان برده و کنیز بفروشند و بر فرمانروایان وزیر دستان من بایسته است که در حوزه حکومت و ماموریت خود مانع از خرید و فروش مردان و زنان به سان برده و کنیز بشوند و رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد و از مزدا خواهانم که مرا در را ه انجام پیمان هایی که نسبت به مردمان ایران و بابل و مردمان کشورهای چهارسوی جهان برعهده گرفته ام کامیاب گرداند.

 

  • سوشیانت

زن در ایران باستان

سوشیانت | دوشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۴۷ ق.ظ | ۰دیدگاه

زن در ایران باستان

اسفند در آیین زرتشت مظهر بردباری و فروتنی اهورمزدا است و پنجم اسفند (اسفند روز) جشن زنان. ایرانیان باستان اسفند را سپنتا آرمئیتی می نامیدند. یعنی اندیشه درست پاک. به عبارت دیگر: سرچشمه پاکی و سازگاری و فروتنی.

نگاهی به جایگاه اسفند (اسفندارمذ) در ایران باستان می تواند سبب گزیدن اسفند روز را برای جشن زنان در ایران باستان توجیه کند.

زرتشت در گاتاها 18 بار از اسفندارمذ یاد می کند. از مجموع این اشاره ها چنین برمی آید که آرایش بهشت نکاستنی با اسفندارمذ است، که یکی از هفت فرشته بزرگ آیین زرتشت است. اسفندارمذ سرگردانانی را که هنوز درست را از نادرست بازنمی شناسند یاری می دهد. حتی زرتشت از او می خواهد که در روز رستاخیز او و پیروانش را یاری کند تا آمرزیده شوند. زرتشت همچنین از این فرشته می خواهد تا به او توش و توان و نهاد راستین دهد.

  • سوشیانت

فیثاغورث در ایران

سوشیانت | يكشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۳۸ ب.ظ | ۰دیدگاه

زندگی فیثاغورث در ایران

یکی از وقایع سلطنت داریوش که در آن زمان دارای اهمیت نبود و امروز، در نظر مورخین یکی از وقایع بزرگ آن عصر به شمار می آید این بود که «فیثاغورث» دانشمند  معروف یونانی به ایران آمد و مدتی در ایران به سر برد و با علمای ایران مربوط شد و داریوش برای او مستمری تعیین کرد تا این که از حیث معاش در ایران آسوده خاطر باشد.

در آن عصر هنوز شرح حال فیثاغورث را ننوشته بودند تا این که او را از حیث مقام به پای خدایان یونانی که در کوه «المپ» سکونت داشتند برسانند و بعد از مرگ فیثاغورث کسانی که شرح حال او را نوشتند گفتند که او فرزند یکی از خدایان به اسم «آپولون» بود و علوم خود را از خدایان فرا گرفت.

به همین جهت یک قسمت از شرح زندگی فیثاغورث توام با افسانه است و مورخین امروز آنها را نمی پذیرند و آنهایی که شرح حال فیثاغورث را نوشته اند به مناسبت این که خواستند وی را در ردیف خدایان قرار بدهند تاریخ وقایع مهم زندگی او را به درستی ثبت نکردند و ما امروز نمی دانیم که فیثاغورث در چه تاریخ متولد شد و در چه تاریخ زندگی را بدرود گفت.

  • سوشیانت

زرتشت

سوشیانت | شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۵۴ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

زرتشت

 

اشو زرتشت، پیامبر بزرگ تاریخ ایران باستان، در جهان باستان یونان و روم بنام یکی از بزرگترین دانشمندان و حکیمان شناخته شده بود و تا سال ۱۷۷۱ میلادی به همین عنوان، در نوشته های مردمان اروپا، از او یاد میشد.
در سال ۱۷۷۱ میلادی بود که برای نخستین بار ترجمه اوستا که بوسیله دانشمند فرانسوی بنام انکیتیل دو پرون Anqueti du Perron انجام شده بود در دسترس علاقمندان قرار گرفت. دو سده از روزگار ترجمه مذکور میگذرد و در این مدت کارهای علمی بسیار و محققانه بوسیله دانشمندان مغرب زمین انجام شده. برخی از این دانشمندان تمام عمر را در کار تحقیق و تجسس در این زمینه بسر آورده و کارهای علمی و انتقادی ارزشمندی انجام داده اند.
برای ما لزومی ندارد که به بحث دربارۀ زمان زرتشت بزرگ بپردازیم. هیمن قدر کافی است تذکر داده شود که پیامبر ایران با قدیمترین نویسندگان دوره «وداها» (= کتاب مقدس هندوان) همزمان بوده است. مسئله زمان آنقدرها مهم نیست بلکه آنچه قابل اهمیت است، گفتار آسمانی پیامبر ایران است که در زمانهای بسیار دور سروده شده و برای فرزندان آدمی بیادگار مانده است.

  • سوشیانت

تمدن خوزیه (بخش چهارم)

سوشیانت | شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۶:۲۶ ب.ظ | ۰دیدگاه

تمدن خوزیه (بخش پایانی)

 در سال 656 پ م «شمش اوموکین» - حاکم بابل – با برادرش اشور بانی پال در اختلاف افتاد و درصدد شد که سلطنت را از دست برادرش بیرون بکشد. شاه خوزیه نیز از این فرصت استفاده کرد و برای انکه دولت اشور را تضعیف کند با شمش اوموکین پیمان اتحاد و همکاری بسته سپاهیانش را برداشته به بابل رفت تا در جنگ برادر ضد برادر شرکت کند. اشور بانی پال شورش برادرش را به تدبیر و زور فرونشاند، بابل را گرفت و پس ان انکه میان رودان را ارام کرد به خوزیه لشکر کشید، «تپ هومبان» را شکست داده اسیر کرده کشت و خوزیه را به دو تا از دست نشاندگان خودش سپرد که یکی در شوش و دیگری در شهری به نام هیدالو (شاید در جائی که اکنون اهواز است؟) به سلطنت نشست. هدف اشور بانی پال ان بود که این دو به زودی با یکدیگر وارد جنگ قدرت شوند و نیروهای خوزیه را به تحلیل ببرند تا خطر خوزی ها برای همیشه از سر میان رودان برداشته شود.

  • سوشیانت

تمدن خوزیه( بخش سوم )

سوشیانت | شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۶:۲۴ ب.ظ | ۰دیدگاه

( بخش سوم )

 

عقیده به زندگی پس از مرگ نیز نزد خوزی ها رواج داشته و مردگانشان اسباب و اثاث زندگی را با خودشان به گور می بردند تا وقتی در گورشان زنده شدند از انها استفاده کنند. از گور بچه ها حتی اسباب بازی نیز به دست امده است که در گور نهاده بوده اند تا وقتی زنده شد با انها بازی کند. اثاث و وسائلی از گورها یافت شده است که نشان دهنده باور خوزی ها به زندگی پس از مرگ است.

  • سوشیانت

تمدن خوزیه (بخش دوم)

سوشیانت | شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۶:۱۷ ب.ظ | ۰دیدگاه

تمدن خوزیه (بخش دوم)

معماری، سنگ تراشی، پیکره سازی، نقاشی، سفال سازی، زرگری، فلزکاری، نخ ریسی، پارچه بافی و گلیم بافی در خوزیه رشد بسیار یافت. هنرهای پیش رفته ایی در این کشور به وجود امد که با هنرهای میان رودان و مصر برابری می کرد. معماری خوزی بسیار پیش رفته بود، چنان که در کاوش های سده حاضر یک تاخ(طاق) کامل از زیر زمین بیرون امده که متعلق به هزاره دوم پیش از مسیح است. فن تاخ سازی در معماری در هیچ جای دیگر جهان چنین پیشینه ایی ندارد و خوزی ها نخستین در این زمینه اند.

  • سوشیانت

تمدن خوزیه

سوشیانت | شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۶:۱۴ ب.ظ | ۰دیدگاه

 (بخش اول)

خوزی ها بک قوم بسیار کهن بودند که در خوزستان زندگی میکرد....

خوزی ها در تاریخ ایران یک قوم بسیار کهن بودند که در سرزمینی که اکنون نیز خوزستان نامیده می شود سکونت داشتند و سرزمینشان به نام خودشان منسوب بود و تا امروز همین نام را حفظ کرده است. در سنگ نبشته داریوش بزرگ از کشور انها با نام«خوجیه»(مثل خبجیه) و از خودشان با نام«خوجی» یاد شده است. ایرانیان پیش از زمان ماد و هخامنشی این شکور را «بوری» می نامیدند. نام کشور بوری در اوستا نیز امده است. قوم خوزی که مردمی تیره پوست و نسبتا کوتاه اندام بودند( بقایایشان را هنوز در منطقه بوشهر و در جاهایی از خوزستان می توان دید) تا سده های سوم و چهارم هجری با همین نام در خوزستان می زیستند و در نوشته های مورخان عربی نگار سده های نخستین اسلامی از انها به عنوان یک قوم با زبان خاص یاد شده است. از این قوم در اسناد بابلی و تورات اسرائیلیان با نام«عیلم» و عیلام» یاد شده است که به معنای«بالایی ها» است( یعنی مردمی که در زمین های بالا می زیستند).

  • سوشیانت

دهخدا بخش اول

سوشیانت | جمعه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۵۰ ق.ظ | ۰دیدگاه

ذوالقرنین در دهخدا

ذوالقرنین . [ ذُل ْ ق َ ن َ ] (اِخ ) خداوند دوشاخ . صاحب دوسر و در تحت عنوان اسکندربن فیلفوس شرح حال اسکندر مقدونی را ذکر کرده ایم . اینک برخی از افسانه های شرقی را که راجع به او و لقب او هست ذیلاً نقل میکنیم : بلعمی در ترجمه ٔ تاریخ طبری گوید: و این اسکندر را از بهر این ذوالقرنین خواندند که از این قرن تا آن قرن برسید و قرن بتازی سرو بود و گوشه های جهان را قرن خوانند و یکی گوشه جهان آنجاست که آفتاب برآید ویکی گوشه آنجا که فروشود و هر یکی را قرن خوانند و هر دو را قرنین خوانند و او به هر دو گوشه رسیده بودهم به مشرق و هم به مغرب از بهر آن او را ذوالقرنین لقب کردند و خدای عزوجل فرمود و یسئلونک عن ذی القرنین قل سأتلوا علیکم منه ذکرا. (قرآن 83/18). دیگرجای گفت حتی اذا بلغ مغرب الشمس . (قرآن 86/18). و حتی اذا بلغ بین السدین . (قرآن 93/18).

  • سوشیانت

بخش آخر دیائوکو

سوشیانت | پنجشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۲، ۱۱:۲۹ ق.ظ | ۱دیدگاه

بخش آخر دیائوکو

اشکود نامی است که دیگران به اینها داده بوده اند ولی انها خودشان را سکه و سرزمین های محل سکونتشان در اطراف رود کر و ناحیه گنجه را سکه شیانه( اشیان سکه) می نامیده اند. این نام در نوشته های یونانی« سکه سنا» و در اسناد ارمنی«شکه شان» امده است. اینها همان بخش از قبایل ایرانی اند که بعدها در سنگ نبشته های داریوش بزرگ با نام «سکه های تیز خود» از انها یاد شده است و این را در جای خود خواهیم خواند

اشکودها – چنان که پائین تر خواهیم دید – در اینده تابع دولت ماد شدند. هرودوت ضمن یاداوری شهریاری های تابع دولت ماد، سرزمین سکه های تیز خود را از شهریاری های تابع دولت ماد نوشته است. این سکه ها دین کهن اریایی داشتند و درسنگ نبشته داریوش بزرگ – که در جای خود خواهیم خواند – امده که سکه های تیز خود اهورامزدا را نمی پرستند؛ یعنی زرتشتی و مزدایسن نیستند. به عبارت دیگر دیوایسن بوده اند( خدایشان دیو بوده است)

  • سوشیانت
تحلیل آمار سایت و وبلاگ