ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

۷۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادبیات فارسی» ثبت شده است

شیخ محمود شبستری

سوشیانت | يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۲۵ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

به نام آن که جان را فکرت آموخت/ چراغ دل به نور جان برافروخت

ز فضلش هر دو عالم گشت روشن / زفیضش خاک آدم گشت گلشن

 توانایی که در یک طرفه العین / ز کاف و نون پدید آورد کونین

چو قاف قدرتش دم بر قلم زد/ هزاران نقش بر لوح عدم زد

 از آن دم گشت پیدا هر دو عالم / وز آن دم شد هویدا جان آدم

در این ره انبیا چون ساربانند / دلیل و رهنمای کاروانند

 وز ایشان سید ما گشته سالار / هم او اول هم او آخر در این کار

احد در میم احمد گشت ظاهر / در این دور اول آمد عین آخر

 ز احمد تا احد یک میم فرق است / جهانی اندر آن یک میم غرق است

 

زندگی نامه

سعدالدّین محمود بن امین‌الدّین عبدالکریم‌بن یحیی شبستری (معروف به شیخ محمود شبستری) یکی از عارفان و شاعران سده هشتم هجریست. سال تولّد او را گوناگون و از جمله ۶۸۷ ه.ق. دانسته‌اند. محل تولّد این عارف نام‌آور قصبه شبستر در نزدیکی شهر تبریز است.

  • سوشیانت

داستان ضحاک و فریدون

سوشیانت | دوشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۲۷ ق.ظ | ۰دیدگاه

ضحاک

ضحاکاز پادشاهان اسطوره‌ای ایرانیان است. درشاهنامه پسر مرداس و فرمانروای دشت نیزه وران است. او پس از کشتن پدرش به ایران می‌تازد وجمشید را می‌کشد و بر تخت شاهی می‌نشیند. با بوسهٔ ابلیس،بر دوش ضحاک دو مار می‌روید. ابلیس به دست یاری او آمده و می‌گوید که باید در هر روز مغز سر دو جوان را به مارها خوراند تا گزندی به او نرسد.

و بدین‌سان روزگار فرمانروایی او هزار سال به درازا می‌کشد تا این که آهنگری به نام کاوه به پا می‌خیزد، چرم پارهٔ آهنگری‌اش(درفش کاویانی‌) را بر می‌افرازد و مردم را به پشتیبانی فریدون و جنگ با ضحاک می‌خواند. فریدون ضحاک را درالبرز کوه (دماوند) به بند می‌کشد

  • سوشیانت

نگرشی بر احوالات و شعر صائب تبریزی

سوشیانت | يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۳:۱۳ ب.ظ | ۰دیدگاه

زندگینامه
میرزا محمد علی، متخلص به صائب، از معروفترین شاعران عهد صفویه است. تاریخ تولدش معلوم نیست، و محل تولد او را بعضی در تبریز و بسیاری در اصفهان دانسته اند؛ اما خاندان او مسلما تبریزی بوده اند. پدرش از بازرگانان اصفهان بود و خود یا پدرش به دستور شاه عباس اول صفوی با جمعی از تجار و مردم ثروتمند و متشخص از تبریز کوچ کرد و در محله عباس آباد اصفهان ساکن شد. عموی صائب، شمس الدین تبریزی شیرین قلم، مشهور به شمس ثانی، از استادان خط بود. صائب در سال 1034 هـ. ق از اصفهان عازم هندوستان شد و بعد به هرات و کابل رفت. حکمران کابل، خواجه احسن الله مشهور به ظفرخان، که خود شاعر و ادیب بود، مقدم صائب را گرامی داشت. ظفرخان پس از مدتی به خاطر جلوس« شاه جهان»، عازم دکن شد و صائب را نیز با خود همراه بود. شاه جهان، صائب را مورد عنایت قرار داد و به او لقب مستعدخان داد. (برخی بر این باورند که این لقب را درویشی به او داده است).

  • سوشیانت

ایهام تناسب در ادب سار پارسی

سوشیانت | يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۲۹ ب.ظ | ۰دیدگاه

ایهام تناسب
 
ایهام به تنهایی سخنی است که دارای دو معنا باشد: یکی معنای دور که معنای اصلی است و دیگری معنای نزدیک.[1]اما ایهام تناسب یکی از زیر مجموعه­های ایهام است و همان­طور که از نام آن پیداست جمع دو صنعت ایهام و تناسب است. در این صنعت، یک واژه دارای دو معنی است منتها یکی از آن معانی، در شعر حضور دارد(معنای حاضر) یعنی شعر با آن معنی گزارش می­شود و یکی از معانی در شعر نیست(معنای غایب) اما این معنی غایب، با کلمه یا کلمات دیگری در بیت تناسب دارد.[2]
تفاوت ایهام با ایهام تناسب در این است که در ایهام گاه هر دو معنی پذیرفتنی است ولی در ایهام تناسب تنها یک معنی به کار می­آید و معنی دوم با واژه یا واژه­های دیگر یک مراعات­النظیر است. به عبارت دیگر ایهام تناسب آوردن واژه­ای است با حداقل دو معنی که یک معنی آن، مورد نظر و پذیرفته است و معنی دیگر نیز با بعضی از اجزای کلام تناسب دارد. واژه­ای که ایهام تناسب می­سازد حداقل یک معنی آن با بعضی دیگر از اجزای سخن مراعات­النظیر می­سازد.
چنان سینه گسترده بر عالمی
که زالی نیندیشد از رستمی
سعدی
در مثال بالا زال و رستم در مصرع دوم ذهن را به سوی این معنی می­برد که منظور از زال در این مصرع، نام پدر رستم است در حالی که این معنی درست نیست. زال در این جا به معنی پیرزن سفید موی است. تکاپوی ذهن در مورد واژه­ی زال که با دو معنی به کار رفته است، ایهام تناسب را می­سازد؛ که یکی از آن دو معنی پذیرفتنی، و دیگری با بعضی از اجزاء کلام تناسب دارد؛ و یک مراعات­النظیر می­سازد. یعنی معنی زال پدر رستم، با رستم مراعات­النظیر می­سازد و زال به معنی پیرزن سفید موی که ذهن با تلاش به آن می­رسد ایهام تناسب می­سازد.[3]
در بیت زیر ماه استعاره از معشوق است و با همین معنی است که بیت را معنی می­کنیم. اما اگر معنی دیگر ماه یعنی سی روز را در نظر بگیریم با هفته و سال، مراعات­النظیر می­سازد.[4]

ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی است
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالی است
حافظ
یا در این شعر سعدی:
یکی را حکایت کنند از ملوک
که بیماری رشته کردش چو دوک

در بیت بالا رشته به معنای نخ، با دوک نخ­ریسی ارتباط دارد اما در اینجا مراد از رشته، نخ نیست بلکه نام بیماری(پیوک) است که با این معنی ارتباطی ندارد. اما ذهن در ابتدا به گمان می­افتد که تناسب و ارتباطی است.[5]

نکاتی که در ایهام تناسب باید به آنها توجه نمود:
نکته­ی اول: اینکه کدام معنی در شعر نقش اصلی دارد بسته به آن است که کلمه در آن معنی با کلمات بیشتری رابطه و تناسب داشته باشد.

نکته­ی دوم: یکی از انواع مهم ایهام تناسب، ایهام تضاد است، یعنی معنی غایب با معنی کلمه یا کلماتی از کلام رابطه­ی تضاد داشته باشد:
ز زهد خشک ملولم کجاست باده­ی ناب
که بوی باده مدامم دماغ تر دارد
حافظ
ایهام تناسب با درگیر ساختن ذهن خواننده بر سر انتخاب یک معنی، لذت ادبی ایجاد می­کند.
ایهام تناسب در شعر سعدی و حافظ به زیبایی هر چه تماتر و بسیار دیده می­شود.[6] برای نمونه در این شعر سعدی:

همچو چنگم سر تسلیم و ارادت در پیش
تو به هر ضرب که خواهی بزن و بنوازم
سعدی
کلمه­ی ضرب در این بیت هم به معنای ضربه زدن است و هم به معنای آلت موسیقی است که با واژه­های چنگ و نواختن در بیت مراعات­النظیر است.
یا در این بیت:
هنر بیار و زبان آوری مکن سعدی
چه حاجت است که گوید شکر که شیرینم
سعدی
کلمه­ی شکر که هم به معنای طعم شیرین است و هم به معنای معشوقه­ی خسرو است که با شیرین مراعات­النظیر است.[7]

نمونه­ای از اشعار حافظ:
در کنج دماغم مطلب جای نصیحت
کاین گوشه پر از زمزمه­ی چنگ و رباب است
حافظ
در این بیت کلمه­ی گوشه، دارای دو معنی است: یکی در معنای کنج و زاویه(در معنای حاضر ) است و دیگر اینکه اصطلاحی است در موسیقی(معنای غایب)؛ چنگ و رباب با معنای غایب تناسب دارند.

اما مثالی از اشعار مولانا:
دل چه خورده­ست عجب دوش که من مخمورم
یا نمکدان که دیده­ست که من در شورم
کلمه­ی شور در شعر، یکی در معنای شور و حال(معنای حاضر) است و دیگر در معنای نوعی مزه(معنای غایب) است. این کلمه در معنای غایبش با نمکدان تناسب دارد.[8]

برگرفته از :

شیرین ادب

بن مایه:


[1] . وحیدیان کامیار، تقی؛ بدیع، رضا انزابی نژاد، تهران، 1379، اول، ص137
[2] . محمدی، محمدحسین؛ بلاغت، تهران، زوار،1387، اول، ص170
[3] . دارابی، سیامک؛ آرایه­های ادبی، لاهیجان، نیک نگار،1381، اول، ص1
[4] . دارابی؛ پیشین، ص 169
[5] . محبتی، مهدی؛ بدیع نو، تهران، سخن، 1380، اول، ص98
[6] . کلظم خانلو؛ ناصر، اسماعیلی، زیبا؛ مجموعه ادبیات، تهران، نوآور،1387، اول، ص 194، 195
[7] . کاظم خانلو؛ پیشین، ص195
[8] . محمدی؛ پیشین، ص171

  • سوشیانت

تناسب

سوشیانت | يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۲۴ ب.ظ | ۰دیدگاه

تناسب
 کلمات کلیدی : هماهنگی، مراعات¬النظیر، وحدت، بر ضد هم، همجنس، ملازمت، پیشی، موضوعات مختلف، عمدا، بلاغت، ادبیات فارسی
تناسب وجود نوعی نظم و توافق و هماهنگی است میان چند چیز. انسان از هر نوع نظم و تناسب لذّت می­برد و بر عکس، پراکندگی و ناهماهنگی را خوش نمی­دارد، به همین دلیل است که ذهن انسان پیوسته در پی یافتن و ایجاد رابطه و نسبت و هماهنگی میان پدیده­هاست.
به گفته­ی "اریک نیوتن" «شکی نیست که اگر مغز انسان عطشی دارد، آن عطش برای درک حقایق و ایجاد رابطه میان آنهاست»؛ ذهن انسان پیوسته در تلاش یافتن رابطه و تناسب میان پدیده­هاست، میان همه چیز حتی میان پشه و فیل ، نور و ظلمت، ماسه و کوه؛ به هر حال تناسب، وحدتی میان اجزاء پراکنده ایجاد یا دریافت می­کند.

  • سوشیانت

جنـــــاس و انواع آن

سوشیانت | يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۲۲ ب.ظ | ۰دیدگاه

جنـــــاس

  آوردن کلماتی است در شعر و نثر که از نظر معنی کاملاً متفاوت اند اما از نظر شکل ظاهری و تلفظ و گاهی اختلافشان فقط در یک واج است .

 انواع جناس

الف) جناس تام : آن است که دو کلمه جناس از نظر شکل ظاهری و تلفظ کاملاً یکسان ، اما از جهت معنی با هم فرق دارند .

مثال :    عشـق شـوری در نهـاد ما نهـاد          جـان مـا در بوتــه ی سـودا نهــاد  ؛ وجود و سرشت       قرارداد

  بهـرام که گور می گرفتی همه عمر          دیدی که چگونه گور بهـرام گرفت  ؛ گوراول ؛ گورخر ، گور دوم ؛ قبر

  کار پاکان را غیـاس از خـود مگیر           گر چه باشد در نوشتن شیر ، شیر   ؛ شیر خوردنی   نام حیوان

نکته : جناس هم در شعر و هم در نثر به کار می رود .

  • سوشیانت

موازنه

سوشیانت | يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۲۰ ب.ظ | ۰دیدگاه

موازنه" یعنی از اول تا آخر مطلب (نظم یا نثر) کلماتی را بیاورند که هر کدام با قرینه ی خود در "وزن" یکی باشند و در حرف "رَوی" (حروف هم وزن آخر دو کلمه)، متفاوت  باشند.نمونه ای از موازنه در نثر:

فلان را کرم بی شمار است و هنر بی حساب، دارای عزمی است متین و طبعی کریم.

نمونه ای از موازنه در شعرمانند:

دل به امید روی او همدم جان نمی شود        جان به هوای کوی او خدمت تن نمی کند

در دام تو محبوسم                    در دست تو مغلوبم

در بعضی از موارد ممکن است دو بیت متوالی را قرینه یکدیگر قرار داده و صنعت "موازنه" را استفاده کنند.مانند:

آنکه مال خزاین گیتی ----- نیست با جود دست او بسیار

و آنکه کشف سرایر گردون ----- نیست در پیش طبع او دشوار

  • سوشیانت

ترصیـــع

سوشیانت | يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۲۰ ب.ظ | ۰دیدگاه

ترصیـــع

آن است که کلمات مصراعی با مصراع دیگر یا جمله ای با جمله ی دیگر ، در وزن و حروف پایانی یکسان باشد ( غیر از واژگان تکراری بقیه کلمات با هم سجع متوازی دارند . )

مثال 1 :         ای منــور بـه تـو نجـوم جـلال         وی مقـرر بـه تـو رسـوم کمـال

مثال 2 :     باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده

مثال :         ایـن ره ، أن زاد راه و آن منزل است             مــرد رهــی اگــر ، بیــا و بیــار

  • سوشیانت

ملمع

سوشیانت | يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۱۸ ب.ظ | ۰دیدگاه

ملمع

  آن است که شاعر فارسی زبان یک مصراع یا یک بیت از شعر خود را به زبان دیگری ( معمولاً به زبان عربی )  بسراید .

مثال :      سل المصـانع رکباً تهیـم فی الغلوب            تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی

ترجمه :  برکه ها و تالاب های بیابان را از شتر سوارانی سر گشتگان بیابانند بپرس .

توجه : به خاطر بسپارید که در ملمع بیت یا مصراع عربی ( هر زبان دیگر ) باید سروده ی خود شاعر باشد نه اینکه از کسی یا جایی نقل قول ( تضمین ) کند

  • سوشیانت

تضاد

سوشیانت | يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۱۷ ب.ظ | ۰دیدگاه

تضاد ( طباق )

 آوردن دو کلمه ی متضاد در سخن به گونه ای که سبب زیبایی کلام گردد . تضاد هم در شعر و هم در نثر بکار می رود.

مثال :     صبح امید که بد معتکف پرده ی غیب           گو بـرون آی که کـار شب تار آخر شد  

نکته : فعل ها نیز می توانند آرایه تضاد را به وجود آورند . مثال :  پروردگارا ! از خصلت طمع که دنائت آورد و آبرو ببرد ... .

 

  • سوشیانت
تحلیل آمار سایت و وبلاگ