ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

۴۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شاهنامه» ثبت شده است

تهمورث

سوشیانت | دوشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۵۰ ق.ظ | ۰دیدگاه
تهمورث، شاهنامه

تهمورث پسر دانا و گرانمایه ی هوشنگ پس از پدر بر تخت پادشاهی نشست .ابتدا موبدان را فرا خواند و برایشان از اندیشه ها و نقشه هایش سخن گفت .گفت که جهان را از بدی ها خواهد شست و دست نابکاران را از سرنوشت انسان ها کوتاه خواهد ساخت.راز های طبیعت را خواهد گشود و سودمندی هایش را به مردم خواهد ناساند .

با درایت تهمورث ، ایرانیان آموختند با پشم و موی میش و بز نخ بریسند و با آن زیر انداز و جامه ببافند . پرندگان را اهلی ساخته و از توانشان بهره مند برند.

تهمورث را وزیری بود روشن ضمیر و دادگر به نام شیداسب که با کاردانی به امور ملک و ملت می رسید . در پارسایی او چنین گویند که اوقاتش را در روز صرف رتق و فتق امور کشور می کرد و حتی خوراک نمی خورد . شیداسب را نزد ایرانیان احترامی شایسته بود و گرامی اش می داشتند .

  • سوشیانت

گرمایِل

سوشیانت | دوشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۲۹ ق.ظ | ۰دیدگاه

گرمایِل یا کَرمایِل، در شاهنامه نام گران مایه‌ای پارسا می‌باشد که صفتِ پیش بین دارد. او به همراهی ارمایل پاکدین، برای رهانیدن نیمی از جوانانی که قربانی ِ ماران ضحاک می‌شدند، به خوالیگری شاه تازی پرداختند و با بهره بُردن از مغز گوسپندان هر شب یکی از دو جوان را نجات داده و او را پنهان می‌نمودند. چون شمار این جوانان به دویست نفر می‌رسید، آنان را همراه چند میش و بره راهی صحرا می‌نمودند.

به گزارش شاهنامه، کردان، از نژاد همان جوانانی هستند که با یاری ارمایل و گرمایل از مهلکهٔ ضحاک گریختند.

فردوسی در بیتی از شاهنامه اش، از ارمایل و گرمایل چنین یاد می‌کند:

یکی نامش، ارمایل ِ پاکدین   دگر نام، گرمایل ِ پیش بین
  • سوشیانت

ارمایل

سوشیانت | دوشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۲۸ ق.ظ | ۰دیدگاه

اَرمایِل، در شاهنامه نام گران مایه‌ای پارساست که صفتِ پاکدین دارد. او به همراهی کرمایل (گرمایل)ِ پیش بین، برای رهانیدن نیمی از جوانانی که قربانی ِ ماران ضحاک می‌شدند، به خوالیگری شاه تازی درآمدند و با استفاده از مغز گوسفندان هر شب یکی از دو جوان را نجات داده و چون شمارشان به دویست می‌رسید، آنان را همراه چند میش و بره راهی صحرا می‌نمودند.

به گزارش شاهنامه، کردان، از نسل همان جوانانی هستند که با یاری ارمایل و گرمایل از ضحاک گریختند.

فردوسی در بیتی از شاهنامه اش، از ارمایل و گرمایل چنین یاد می کند:

یکی نامش، ارمایلِ پاکدین   دگر نام، گرمایل ِ پیش بین
  • سوشیانت

داستان ضحاک و فریدون

سوشیانت | دوشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۲۷ ق.ظ | ۰دیدگاه

ضحاک

ضحاکاز پادشاهان اسطوره‌ای ایرانیان است. درشاهنامه پسر مرداس و فرمانروای دشت نیزه وران است. او پس از کشتن پدرش به ایران می‌تازد وجمشید را می‌کشد و بر تخت شاهی می‌نشیند. با بوسهٔ ابلیس،بر دوش ضحاک دو مار می‌روید. ابلیس به دست یاری او آمده و می‌گوید که باید در هر روز مغز سر دو جوان را به مارها خوراند تا گزندی به او نرسد.

و بدین‌سان روزگار فرمانروایی او هزار سال به درازا می‌کشد تا این که آهنگری به نام کاوه به پا می‌خیزد، چرم پارهٔ آهنگری‌اش(درفش کاویانی‌) را بر می‌افرازد و مردم را به پشتیبانی فریدون و جنگ با ضحاک می‌خواند. فریدون ضحاک را درالبرز کوه (دماوند) به بند می‌کشد

  • سوشیانت

نگرشی بر احوالات و شعر صائب تبریزی

سوشیانت | يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۳:۱۳ ب.ظ | ۰دیدگاه

زندگینامه
میرزا محمد علی، متخلص به صائب، از معروفترین شاعران عهد صفویه است. تاریخ تولدش معلوم نیست، و محل تولد او را بعضی در تبریز و بسیاری در اصفهان دانسته اند؛ اما خاندان او مسلما تبریزی بوده اند. پدرش از بازرگانان اصفهان بود و خود یا پدرش به دستور شاه عباس اول صفوی با جمعی از تجار و مردم ثروتمند و متشخص از تبریز کوچ کرد و در محله عباس آباد اصفهان ساکن شد. عموی صائب، شمس الدین تبریزی شیرین قلم، مشهور به شمس ثانی، از استادان خط بود. صائب در سال 1034 هـ. ق از اصفهان عازم هندوستان شد و بعد به هرات و کابل رفت. حکمران کابل، خواجه احسن الله مشهور به ظفرخان، که خود شاعر و ادیب بود، مقدم صائب را گرامی داشت. ظفرخان پس از مدتی به خاطر جلوس« شاه جهان»، عازم دکن شد و صائب را نیز با خود همراه بود. شاه جهان، صائب را مورد عنایت قرار داد و به او لقب مستعدخان داد. (برخی بر این باورند که این لقب را درویشی به او داده است).

  • سوشیانت

اهریمن از دیدگاه فردوسی

سوشیانت | يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۲۵ ب.ظ | ۰دیدگاه

 اهریمن در نظر فردوسی

 حوادث شاهنامه بر محور پیکار بی‏امان نیکی با بدی و حقانیت با ستم و زشتی با زیبائی‏ میگردد و هر حماسه آفرینی فردوسی بر بنیادی انسانی پی‏ریزی میشود که طبعا نتیجهء ان غلبه‏ حق بر ستم و نیکی بر بدی و زیبائی بر زشتی است.بنابراین در پایان ستیزه‏های فرزندان‏ سلم و تور با فرزندان ایرج،ایرانیان علیرغم ناکامیهای فراوان پیروز میگردند و کین ایرج و سیاوش و بسا دلاوران ایرانی دیگر که در طول نبردهای سلحشورانه جان از کف داده‏اند گرفته میشود و گوئی بزانو درآمدن افراسیاب اوج شکوهمندی پیروزی حق بر باطل است‏ که البته جاودانه نیست ولی حتمی است.

  • سوشیانت

ضحاک

سوشیانت | دوشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۴۳ ب.ظ | ۰دیدگاه
ضحاک

داستان ضحاک با پدرش: 
ضحاک فرزند امیری نیک سرشت و دادگر به نام« مرداس» بود. اهریمن که در جهان جز فتنه و آشوب کاری نداشت کمر به گمراه کردن ضحاک جوان بست. به این مقصود خود را به صورت مردی نیکخواه و آراسته درآورد و پیش ضحاک رفت و سر در گوش او گذاشت و سخنهای نغز و فریبنده گفت. ضحاک فریفته او شد. آنگاه اهریمن گفت: « ای ضحاک، می خواهم رازی با تو درمیان بگذارم. اما باید سوگند بخوری که این راز را با کسی نگویی.» ضحاک سوگند خورد. 
اهریمن وقتی مطمئن شد گفت: « چرا باید تا چون تو جوانی هست پدر پیرت پادشاه باشد؟ چرا سستی می کنی؟ پدرت را از میان بردار و خود پادشاه شو. همه کاخ و گنج و سپاه از آن تو خواهد شد.» 

  • سوشیانت

زنان در شاهنامه

سوشیانت | يكشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۴۶ ب.ظ | ۰دیدگاه

ز یزدان و از ما بر آن کس درود 
که تارش خرد باشد و داد پود 


زن در شاهنامه 

داستان‌های اساطیری و حماسی شاهنامه بازگو کننده آیین‌ها، رسوم و باورهای خردمندانه و پندآموز مردمان دیرین است که با کشف و نگهداشت نمادها و سمبل‌های رمز گونة آن، می‌توان به سررشته و دیدگاه دانایِ توانای توس نزدیک گشت و پژواک فراز آمدن یا فروپاشی دوره‌های گوناگون را بررسی نمود که این گفت‌وگو خود پژوهشگرانی خردمند و بردبار را خواهان است که روزگار مفید بر این نگاشتة منظوم نهند و راز و چم پنهان آن را دریافته و دیگران را بیاگاهند تا با پشتوانه و بهره‌گیری از این دژ فنا ناپذیر زبان پارسی، دگر باره به بهروزی دست یابیم. 
شاهنامه یادآور واگویه حماسه‌آفرینانی چون رستم، اسفندیار، سهراب، سیاوش و رستم فرخزاد است. پهلوانانی که با پیروزی بر دیوان آشکار و پنهان وجود آدمیان، افتخار و سربلندی را برای مردمان‌شان به یادگار نهادند. اما در این میان غریب و گمنام مانده‌اند بانوانی که در پی سال‌های بسیار، به آیین انیرانیان به دست فراموشی سپرده شده‌‌اند. 
با کمی ژرف‌نگری می‌توان بانوانی را یافت که داستان‌شان در پس رویدادها بازگو می‌شود اما برگزار کنندگان و راهنمایان بنیادین بوده‌اند. آنان در هر دوره، بی‌نیاز از تیغ شمشیر و دلاوری‌های مردانه، استوار و پابرجا، دشواری‌های ویژة خویش‌ را به شکیبایی پذیرا گشتند و راه آزادی و آزادگی را برای مردمان خود هموار ساختند چنان که در پیروزی‌ها بهرة سترگی داشته‌ و سبب دگرگونیِ سرنوشت ناهنجار و تحمیل شدة‌شان، بوده‌اند. بدون آن که در این میان در پی یافتن جایگاه یا پایگاهی برای خود باشند. 
بانوان ایرانی در برابر دشواری‌ها، جایگاه خویش را بازشناخته و از همان جایگاه، نقش سازنده و بنیادین خویش را ادامه دادند. دخترکان آریایی که از مادران خویش سالاری را فراگرفته بودند، پس از دربند شدن، خویش را نباخته و فرهنگ‌ خود را به فراموشی نسپردند بلکه با خردمندی و پاک‌منشی در پناه فرة ایزدی پایة ستم را از درون سست نمودند و با پرورش پادشاهان دادگر و فرزندان دادجو تمدن و فرهنگ ایرانی را دگربار زنده و جاودان ساختند. 

  • سوشیانت

پزشک و پزشکی در شاهنامه

سوشیانت | پنجشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۰۵ ب.ظ | ۱دیدگاه

پزشک و پزشکی در شاهنامه

 

    نگه کن بدین گنبد تیز گرد                                   که درمان ازویست و زویست درد

 

نام حکیم ابوالقاسم فردوسی و شاهنامه گرچه تداعی کننده‌ی سرگذشت شاهان، پهلوانان اساطیری و تاریخی است، در عین‌حال این شاهکار حماسی، ادبی فارسی دارای مضامین فلسفی، اخلاقی، اجتماعی و دیگر مباحث از جمله نکات پزشکی است، نکاتی که برای خوانندگان گرامی به‌ ویژه پزشکان و علاقه‌مندان شاهنامه خالی از لطف نیست. البته تذکر این نکته‌ی بدیهی ضروریست که اشارات پزشکی شاهنامه را با ویژگی‌های دانش پزشکی عصر فردوسی و باورهای اساطیری موجود در آن عصر باید ارزیابی کرد، نکته‌ی دیگر این که برای پرهیز از اطاله‌ی بیشتر کلام، حتی‌المقدور سعی شده است موضوع‌های بیست و یک گانه‌ی مقاله‌ به اختصار بیان شود:

  • سوشیانت

پری در ادبیات ایران

سوشیانت | سه شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۶:۵۸ ب.ظ | ۰دیدگاه

پری در فرهنگ و ادبیات ایران

 

پری قرن‏هاست که در ذهن و اندیشه ایرانیان زنده مانده است. از اوستا تا قصّه‏های عامیانه مادربزرگ‏ها، نام پری‏ بارها تکرار شده است. پری موجودی افسانه‏ای و بسیار زیبا و فریباست. در طیّ قرن‏ها، شخصیت او بارها دگرگون شده؛ گاه مظهر هر گونه پلیدی و بدخواهی است و گاه همچون فرشته، به گفته حافظ (متوفی: 792 ق.)، «از هر عیب بری است»؛ گاه همراه جادوان (= جادوگران) است و گاه با جن یکسان.

نام پری در اوستا به صورت «Pairika» و در زبان پهلوی ذکر شده است.
پریان در اوستا موجوداتی اهریمنی و نابکارند که از آنها در کنار «جادوان» یاد شده است. در کنار دریای «فراخکرت» به صورت ستارگان دنباله‏دار در میان زمین و آسمان می‏پرند و ستاره «تشتر» آنها را در هم می‏شکند. همچنان که «تشتر» در برابر «پری خشک‏سالی» نیز پایداری نموده و او را شکست داده است.
«موش‏پری» یکی از پریانی است که نامش در اوستا آمده است و دیگری پری «خناثئیتی» است که گرشاسپ، پهلوان مشهور، با او ارتباط داشت. پری در زند وندیداد «دیوزن» معرفی شده است.
در جایی از بندهش نیز به همین مفهوم به کار رفته و در جای دیگری از آن از جمله موجودات اهریمنی است که نامش در کنار نام «جادو» آمده است.
از اوستا تا قصّه‏های عامیانه مادربزرگ‏ها، نام پری‏ بارها تکرار شده است. پری موجودی افسانه‏ای و بسیار زیبا و فریباست. در طیّ قرن‏ها، شخصیت او بارها دگرگون شده؛ در گزیده‏های زادسپرم از «پری سگ‏ پیکر» که در بیشه‏ای جای دارد، یاد شده است و همچنین از «پری پیکران»‏ی که از دریا برآیند و پوشش مادی دارند و با جادوگری آفریدگان را تباه کنند.

  • سوشیانت
تحلیل آمار سایت و وبلاگ