ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

اساطیر پیشدادی

سوشیانت | جمعه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۱، ۰۱:۱۱ ق.ظ | ۱دیدگاه

نخستین سلسلهٔ پادشاهان در شاهنامه (و اساطیر ایرانیان). معادل اوستایی پیشداد پَرَداتَ است.

شاهان پیشدادی در شاهنامه

  • کیومرث

یا گیومرث در فارسی، گیومرت یا گیومرد در پهلوی، گَیومَرَتَن در اوستایی نام نخستین نمونه انسان در جهانشناسی اساطیری مَزدَیَسنیان و نخستین شاه در شاهنامه است.

گیومرث در زبان اوستایی از دو جز گَیو (به معنی زندگانی) و مَرَتَن (به معنی میرنده یا فناپذیر) تشکیل یافته است.

  • هوشنگ

هوشنگ یکی از شخصیت‌های اساطیری ایران است. وی در شاهنامه، پسر سیامک و نوهٔ کیومرث و در متون پهلوی، نخستین شاه پیشدادی است.

هوشنگ در شاهنامه

در شاهنامه انتقام قتل سیامک را از اهریمن می‌گیرد و پس از کیومرث به پادشاهی جهان می‌رسد. همچنین، یافتن آتش و برپایی جشن سده را در شاهنامه و اسطوره‌های ایرانی به او نسبت می‌دهند.

هوشنگ شاه، مردم زمان خود را با آبیاری و صنعت و جداکردن آهن و سنگ و ساختن ابزار و آلات آهنی آشنا ساخت و به ایشان کشت و زرع آموخت. در شاهنامه، طبخ غذا، پختن نان و گله‌داری از آموزه‌های او برای مردم به شمار می‌رود.

  • تهمورث

طهمورث یا تهمورث یا تهمورس از شخصیت‌های اساطیری ایرانی است. وی از پادشاهان پیشدادی و در شاهنامه پسر هوشنگ به شمار می‌آید.

  • جمشید

جمشید یکی از پادشاهان اسطوره‌ای ایرانی‌است و قدمتی بس کهن دارد. نام او در اوستا و متون پهلوی و متنهای دوران اسلامی آمده‌است. در اسطوره‌های ایرانی کارهایی سخت بزرگ به او نسبت داده شده‌است. در شاهنامه، جمشید، فرزند طهمورث و شاهی فرهمند است که سرانجام به خاطر خودبینی و غرور فرّه ایزدی را از دست می‌دهد و به دست ضحاک کشته می‌شود.

  • ضحاک

ضحاک از پادشاهان اسطوره‌ای ایرانیان است. در شاهنامه پسر مرداس و فرمانروای دشت نیزه وران است. او پس از کشتن پدرش به ایران می‌تازد و جمشید را می‌کشد و بر تخت شاهی می‌نشیند. با بوسهٔ ابلیس، بر دوش ضحاک دو مار می‌روید. ابلیس به دست یاری او آمده و می‌گوید که باید در هر روز مغز سر دو جوان را به مارها خوراند تا گزندی به او نرسد.

و بدین‌سان روزگار فرمانروایی او هزار سال به درازا می‌کشد تا این که آهنگری به نام کاوه به پا می‌خیزد، چرم پارهٔ آهنگری‌اش ‌(درفش کاویانی‌) را بر می‌افرازد و مردم را به پشتیبانی فریدون و جنگ با ضحاک می‌خواند. فریدون ضحاک را در البرز کوه (دماوند) به بند می‌کشد.

  • فریدون

فریدون پادشاه پیشدادی بود که با یاری کاوه آهنگر بر ضحاک ستمگر چیره شد. او پادشاه جهان گشت و آنگاه جهان را میان سه پسرش سلم؛تور و ایرج بخشید.در شاهنامه از شاهان ستوده و نیک ایران است.فردوسی او را نمادی از نیکویی و داد و دهش می‌‌داند:

فریدون فرخ فرشته نبود                         ز مشک و ز عنبر سرشته نبود

بداد و دهش یافت آن نیکوئی                 تو داد و دهش کن فریدون توئی

  • ایرج

ایرَج بر پایه استوره‌های ایرانی کوچک‌ترین فرزند فریدون بود که فریدون قلمروش را بین او برادرانش سلم و تور تقسیم کرد. سرزمین ایران به در این تقسیم بندی به ایرج رسید. سلم و تور که به ایرج رشک می‌بردند، او را کشتند و بعدها منوچهر نوهٔ ایرج آنها را به خونخواهی کشت.

  • منوچهر

پس از نابودی ایرج، یکی از کنیزکان او به نام ماه آفرید، دختری آورد که فریدون او را در نهان می پرورد و آنگاه به همسری برادرزاده ی خود - پشنگ - در می آورد. از ایشان پسری به دنیا می آید که منوچهر نام می گیرد. آنگاه نور چشم به فریدون باز می گردد و منوچهر به کین خواهی نیای خویش با پهلوانی چون کارن (پسر کاوه آهنگر)، سام، نریمان، و گرشاسب بر لشگریان سلم و تور می تازد و نخست تور را از پای در می آورد، سپس سلم را. فریدون سالخورده منوچهر را به سام می سپارد و خود جان به جان آفرین تسلیم می کند. منوچهر یکصد و بیست سال پادشاهی کرد و هنگام مرگ سلطنت را به پسر خود نوذر سپرد.

  • نوذر

نوذر،پسر منوچهر، یکی از شاهان پیشدادی در شاهنامه است. به دلیل بیدادگری و بی‌تدبیری او ایران دچار وضعیت بحرانی شد.

پشنگ پادشاه توران از وضعیت بحرانی ایران با خبر شده و پسر خود افراسیاب را به جنگ با ایرانیان فرستاد. در جنگی که در گرفت نوذر به دست افراسیاب اسیر شد. مدتی بعد افراسیاب او را به کین پهلوانان تورانی که به دست زال و قارن کشته شدند به قتل رساند..

نوذر دو پسر به نامهای توس و گستهم داشت که به تشخیص بزرگان ایران هیچیک به شاهی نرسیدند.

  • زو

زَو پسر طهماسب، از پادشاهان پیشدادی ایران است. در شاهنامه پس از کشته شدن نوذر، ایرانیان او را به شاهی برگزیدند. او پنج سال پادشاهی کرد و پس از مرگ وی، پسرش گرشاسب به جای او شاه ایران شد.

در اوستا فقط یک بار نام این پدر و پسر آمده است.

  • گرشاسپ

گَرشاسپ یا گَرشاسب، پسر زو، از پادشاهان پیشدادی است. او را نباید با گرشاسپ پهلوان و نیای بزرگ رستم اشتباه کرد. نام گرشاسپ از اوستایی کِرِساسپَ گرفته شده و به معنی «دارندهٔ اسب لاغر» است.

دیدگاه (۱)

  • امیر حسین
  • ار شما به خاطر مطالب ساده وپر معنی تان ممنونم.
    پاسخ:
    درود
    سپاس از شما دوست گران مایه

    ارسال دیدگاه

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    تحلیل آمار سایت و وبلاگ