ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

۳۴ مطلب با موضوع «پادشاهان» ثبت شده است

خشایارشا افسانه ای جاویدان

سوشیانت | چهارشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۳، ۰۱:۰۸ ق.ظ | ۲دیدگاه

اهورامزدا خداییست بزرگ، بزرگترین خدایان

که زمین را آفرید

که آسمان را آفرید

که مردم را آفرید

که شادی را برای مردم آفرید

که خشایارشا را شاه کرد

یگانه فرمانروای بسیاری

من خشایارشا، شاه بزرگ، شاه شاهان

شاه مردمان بسیار

شاه در این زمین دور و پهناور

پسر داریوش شاه هخامنشی

گوید خشایارشا: داریوش شاه که پدرم بود، به خواست اهورامزدا بناهای زیبایی ساخت و او دستور داد این سنگنبشته کنده شود.

اما نوشته‌ای در آن کنده نشد

پس از آن من دستور دادم این نوشته کنده شود.

باشد که اهورامزدا و خدایان دیگر مرا نگاه دارند، شهریاری مرا ، و آنچه که من ساخته‌ام .

گفتار خشایارشا در سنگنبشته وان ترکیه

 

نام

نام خشایارشا از دو بخش "خشای" به چَم (شاه) و "آرشا" به چَم (مرد) پدیدار شده و به چَم «شاه مردان» است، چَم(معنی) این نام می‌تواند «کسی که در میان شاهان پهلوان است» یا فرمانروای پهلوانان باشد. خشایارشا در زیشمار (سن) سی و چهار سالگی به پادشاهی رسید.

خَشایارشای بزرگ، فرنام به شاه شاهان پسر داریوش بزرگ و آتوسا دختر کوروش بزرگ، چهارمین پادشاه هخامنشی میان سال‌های (۴۸۵ تا ۴۶۵ پیش از زایش) بود.

  • سوشیانت

بهرام دوم

سوشیانت | چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۲۵ ب.ظ | ۰دیدگاه

بهرام دوم و اوضاع نا بسامان کشور

 

در شاهنامه ی فردوسی به بهرام دوم بهرام بهرام میگویند در زمان او اوضاع کشور نابسامان بود یکی از مهمترین مشکلاک او شورش برادرش هرمز بود.

هرمز ساتراپ خراسان بود که به وسیله ی کوشانی ها در شرق قیام کرد و همچنین رومی نیز از غرب شورش کردند که مشکلات بسیاری برای بهرام به وجود امد پیروان مانی نیز به هرمز پیوستند در نتیجه بهرام دوم به رومی ها باج داد تا بتواند شورش برادرش را سرکوب کند و ارمنستان نیز در این دوره به رومی ها واگذار شد.

کرتیر در این زمان بسیار قدرتمند شده بود او رئیس دادگاه عالی بود .حکومت تنوکراسی به وجود امد یعنی حکومتی که دارای حاکمیت دینی همراه با تعصب شدید است.

در اواخر حکومت بهرام دوم امپراتور روم هوس حمله به ایران را کرد و برای بهرام نامه ای نوشت

که در جنگ شاپور اول با والرین ضرر زیادی به روم وارد شده است و ایران باید این ضرر ها را جبران کند بهرام دوم این درخواست را قبول نکرد و کاروس که مرد کچلی بود گفته بود که اگر ضرر ها را جبران نکنی من شهر توس را تصرف میکنم و آن شهر را مثل سرم صاف خواهم کرد .

او توانست تیسفون را تصرف کند ولی بر اثر صاعقه ای کشته شد و افرادش که تصور کردند این یک عذاب الهی است فرار کردند.

  • سوشیانت

بهرام سوم و نرسی

سوشیانت | چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۲۳ ب.ظ | ۰دیدگاه

بهرام سوم و نرسی

 

بهرام سوم (293م.)معروف به بهرام بهرامان یا بهرام بهرام بهرام .

او فقط 4 ماه حکومت کرد .از او اطلاعات زیادی در دسترس نیست احتمالا مخالفان کرتیر از نفوذ بیشتر او جلوگیری کرده اند و او را از پادشاهی کنار زده اند و پادشاهی را به یکی از پسران شاپور اول  به نام نرسی واگذار کرده اند نرسی 56 سال سن داشت که از سال 293 م. تا 302م. حکومت کره است .

او قبل از پادشاهی شاه ارمنستان بود و تجربه ی بالایی داشت یکی از کار های مهم او کنار زدن کرتیر بود .

در سال 297 م. او شکست سختی از امپراتوری روم خورد به حدی که همسرش به دست رومیان افتاد و نرسی مجبور به صبلح شد او پنج منطقه ی بین النهرین را که در آن زمان از مهمترین مناطق بودند به رویان واگذار کرد و تعهد داد در ارمنستان و گرجستان و در امور آن ها دخالتی نکند

  • سوشیانت

بهرام چهارم

سوشیانت | چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۲۰ ب.ظ | ۰دیدگاه

بهرام چهارم

 

از سال 388م. تا 399م. حکومت کرد او برادر شاپور سوم است و به بهرام کرمانشاه معروف است.

دلیل این لقب برای او این است که او حاکم و ساتراپ کرمان بود.

از وقایع مهم دوران او تقسیم شدن روم به امپراتوری روم شرقی و روم غربی است .که بخش شرقی آن بیزانس نام گرفت. در دوره ی حکومت او صلحی دراز مدت بین امپراتوری روم و ایران منعقد شد .

دو امپراتوری مشکلات خو د را بر سر ارمنستان حل نمودند البته ابن اقدام مخالفت شدید بعضی از بزرگان و موبدان را در پی داشت به حدی که به تحریک آن ها در سال 399م. کشته شد.

  • سوشیانت

بهرام پنجم

سوشیانت | چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۱۶ ب.ظ | ۰دیدگاه

بهرام پنجم

 

بهرام گور در سال 420م. تا سال 438م. حکومت کرد او پسر یزگرد اول بود بعد مرگ پدرش موبدان راضی نبودند که پسرش جانشین شود چون میترسیدند او نیز مثل پدرش باشد.

شاپور پسر یزگرد می خواست به تخت شاهی بنشیند او ساتراپ خراسان بود به پایتخت آمد اما به دست بزرگان و موبدان کشته شد.

خسرو یکی از شاهزادگان ساسانی به عنوان پادشاه انتخاب شد.

بهرام گور در جایی به نام حیره (نجف فعلی) پدر او را کنار نعمان فرستاده بود وظیفه ی نعمان این بود که از حمله ی اعراب جلوگیری کند .

بعد از پادشاهی خسرو نعمان سپاه خود را به بهرام داد تا بتواند به پادشاهی برسد او نیز به کمک سپاه خود و سپاه نعمان به پایتخت آمد و خسرو را شکست داد بر خلاف خواسته  ی بزرگان در سال 420م. پادشاه ایران شد .

  • سوشیانت

پادشاهی کیانیان ، کیخسرو

سوشیانت | سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۵۲ ق.ظ | ۰دیدگاه

کیخسرو

یشت پنجم می گوید که کیخسرو پهلوان بی همال ایرانی و متحد کننده ی شهرهای شاهنشاهی ایران زمین،در نزدیکی دریاچه ی چئچست برای اردویسور آناهیتا قربانی میکند و از او میخواهد که فرش دهد،کامیابش کند و بر جاودان و امیران ستمکار پیروزش بخشد.در یشت نهم نیز از کیخسرو یاد شده و این یاد کرد حاوی آگاهی های ارزنده ایست که در شاهنامه نیز به چشم میخورد.در یشت سیزدهم و پانزدهم بر بخشی از کارهای پهلوانی کیخسرو آگاه میشویم.بنابر روایات ماخذ مزبور،ائوروسار که یکی از امیران مخالف و رقیب کیخسرو در جنگل سپید است،درابتدا و وسط و انتهای جنگل مزبور ایزد ویو را می ستاید و خواستار آن میشود که کیخسرو،آن استوار کننده ی شاهنشاهی ایران،بر وی ظفر نیابد و او توان آن را داشته باشد که از دست آن پادشاه بگریزد.بموجب نامه های پهلوی،کیخسرو پسر سیاووش،نتیجه ی ازدواج او با ویسپان فری "فرنگیس"دختر افراسیاب بوده و در تورانزمین بزرگ شده است.اما کیخسرو مانند کیکاووس "پادشاه هفت کشور"نیست،بلکه فقط شهریار کشور خونی رس معرفی شده است.

  • سوشیانت

پادشاهی کیانیان ، سیاووش

سوشیانت | سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۴۳ ق.ظ | ۱دیدگاه

سیاووش

سیاوش پسر کیکاووس است که به پهلوی سیاووخش(دارنده ی اسب سیاه گشن "نر")یا سیاووش خوانده میشود.در شاهنامه و روایات ملی،شرح حال سیاووش داستانی پر حادثه و دلکش است که با غم مرگش پایان می پذیرد.طبق معمول،اوستا جز نام و اشاراتی ناچیز،آگاهی دیگری از او بدست نمیدهد.و نیز هر چند در نامه های پهلوی سخن بیشتری از وی به میان می آید،ولی با اینحال مطالب ماخذ مزبور درباره ی شخص وی نیست،بلکه بیشتر به کنگ دژ(در اوستا)یا شهری مربوط میشود که به توسط او ساخته شده است.در اوستا نخستین موضعی که در آن نامی از سیاووش برده شده می شود،یشت سیزدهم است.دراین منبع از هشت کوی(شاه) که سلسله ی کیانیان را تشکیل می دهند یاد و به فروهرشان درود فرستاده شده است.

  • سوشیانت

پادشاهی کیانیان ، کیکاووس

سوشیانت | سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۳۵ ق.ظ | ۰دیدگاه

کیکاووس

این نام در اوستا به شکل کوی اوسذن نیز آمده و این صورت جز در یشت پنجم و چهاردهم،در سایر موارد ضبط شده است.کیکاووس دومین پادشاهی کیانی و نامی ترین فرد آن سلسله است.اوستا و تاریخهای پهلوی از او بیش از کیقباد یاد کرده اند.در نامه های پهلوی روایات زیادی درباره ی او وجود دارد و نام وی در شاهنامه و ماخذ اسلامی با افسانه های فراوان آمیخته است.
دراوستا،نخست در یشت پنجم به نام وی برمیخوریم که برای اردویسور آناهیتا قربانی میدهد و آرزو میکند که بر همه ی کشور ها چیره و بر جادوگران و امیران مخالف پیروز شود،و این خواست و آرزویش برآورده میگردد.در یشت سیزدهم نیز که از ستایش فروهر کیانیان سخن بمیان آمده،پس از کیقباد و کی اپیوه،برفروهر کوی سدن درود فرستاده شده است.در یشت چهاردهم،آنجا که از پیروزی و نیرومندی و قدرت سخن میرود،از کوی اوسذن یا کیکاووس یاد شده که خواهان چنین قدرتی برای کسب پیروزیست.واپسین یاد کرد کیکاووس در اوستا،بند دوم(آفرین پیامبر زرتشت)است که زرتشت آرزو میکند ویشتاسب (کی گشتاسب)چون کاووس قوی و زورمندشود.

  • سوشیانت

پادشاهی کیانیان ، کیقباد

سوشیانت | سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۲۸ ق.ظ | ۰دیدگاه

کیانیان ـ کیقباد (کوی کوات)

نخستین شاهی که پس از انقراض سلسله ی پیشدادیان بر اورنگ شهریاری تکیه زد کیقباد بود.که این مقام را با یاری و کمک زال و رستم بدست آورد.در اوستا تنها دو بار از کیقباد به نام Kavata و لقب Kavi (به معنی شاه) یاد شده است.در زبان پهلوی نیز دگرگونی چندانی در این نام پدید نیامده و به شکل Kavat ضبط شده و از همین کلمه تلفظ پارسی و تازی قباد پدیدار گردیده است.نخستین یاد کیقباد در پشت سیزدهم به چشم میخورد.در این منبع پس از ذکر شاهان پیشدادی،نام وی در راس کیانیان قرار میگیرد و فروهرش ستایش میشود.دومین موضعی که به نام کیقباد بر میخوریم،پشت نوزدهم یا کیان یشت یا زامیاد یشت است که در آن از ستایش فراز کوی کوات سخن به میان می آید.
در نامه ها و تواریخ پهلوی نیز شرح مبسوط و مفصلی از این نخستین شاه کیانی به چشم نمیخورد تا بتوان از آن روایتی قانع کننده بوجود آورد،بویژه آنکه سلسله نسب وی هم نامعلوم و مبهم است.بنا به روایت بند هش،کوات کودکی بود که وی را در صندوقی نهاده در آب رها کرده بودند.اوزو(زاب ـ زو) او را یافت،به فرزند خواندگی پذیرفت و کواذ (Kavaz ) نام نهاد.

  • سوشیانت

پادشاهان اساتیری ایران بخش دهم

سوشیانت | سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۰۷ ق.ظ | ۱دیدگاه

گرشاسب

شاهنامه از دو گرشاسب گفتگو میکند:یکی گرشاسب پهلوان که در حماسه ی ملی در ضمن برشمردن نام نخستین پهلوانان شاهنامه که در سپاه منوچهر بودند،از او به عنوان گرشاسب جهان پهلوان سپاه منوچهر و فریدون یاد می شود:


سپهدار،چون قارون کاوگان
سپه کش،چو شیر وی،شیر ژیان
چو گرشاسب،گردنکش تیغ زن
چو سام نریمان،یل انجمن
قباد و چو کشواد زرین کلاه
بسی نامداران گیتی پناه


و گرشاسب دوم گنجور شاه است.اینکه گرشاسب پهلوان همان گرشاسب گنجور باشد مطلبی است که نمی توان آن را با قاطعیت پذیرفت.گرشاسب دوم(گنجور شاه)مندرج در شاهنامه،پسر زو یا زاب است که پس از پدر مدت نه سال پادشاهی کرد.در دوران وی تورانیان ـ که ایران را ضعیف یافتند ـ دگر باره دست به حمله زدند و مقارن همین احوال بود که گرشاسب شاه پسر زو در گذشت و بنابر این فرصتی برای اقدام متقابل بدست نیاورد.و این فرجام کار پیشدادیان بود،چه پس از سپری شدن یک دوران فترت،کارهای پهلوانی سام و زال و رستم آغاز میشود.رستم کیقباد را بر اریکه ی شهریاری می نشاند و با این عمل،دوران پر عظمت و آشوب کیانیان شروع می گردد.

  • سوشیانت
تحلیل آمار سایت و وبلاگ