ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

۲۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

پادشاهان اساتیری ایران بخش پنجم

سوشیانت | سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۱۹ ق.ظ | ۰دیدگاه

ضحاک

پس از هزار سال زندگی جمشید،دوران هزار ساله ی حکومت آژی دهاک یا ضحاک فرا می رسد.دوران شهریاری جمشید دوران عظمت ،بزرگی،آسایش و سازندگی تاریخ ایرانست.اما در هزار سال عمر و شهریاری ضحاک اوضاع واژگونه می شود،واین بدانجهت است که آژی دهاک هزاره ی تباهی ،ویرانی،مرگ و تاریکی را بنیان می نهد.در سانسکریت و نیز در وداها،نشانه هایی از کردار های زشت آژی دهاک به چشم می خورد.نام آژی دهاک از دو جز آژی و دهاک ترکیب می شود و هر کدام از این دو جز،در اوستا بطور جداگانه آمده و مورد استعمال قرار گرفته است.آژی به معنی مار و اژدها ست.در اوستا به این معنی چنین اشاره شده است:"نخستین کشوری که من آفریدم،آریاویج بود که رود و نگوهی دائی تی از آن می گذرد.اما اهریمن در آنجا آژی(=مار) را بیافرید."دهاک نیز آفریده ای اهریمنی و زیانرسان است.و از ترکیب این دو واژه،در ادبیات دینی و اساطیری مخلوقی بسیار قوی پنجه،مهیب و گزند آور پدید آمده است.در اوستا و همچنین در روایات از دهاک یاد شده است.در فصل 9 یسنا ضمن داستان هوم،از آژی دهاک یاد می شود که بدست فریدون به هلاکت می رسد.

  • سوشیانت

پادشاهان اساتیری ایران بخش چهارم

سوشیانت | دوشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۳۷ ب.ظ | ۰دیدگاه

جمشید

دوران شهریاری جمشید عصر طلائی تاریخ ایران است.نام جمشید در گاتاها و یشت ها به چشم می خورد.در یشت های 5 ،9 ،13 ،15  و 17 و 19 از جمشید سخن می رود.مثلا"در یشت 15 چنین آمده است:"در حالیکه برفرازنای البرز کوه بر تخت زرین نشسته وبربالش زرنگار تکیه زده است،ایزد(ویو) هوا و باد را ستایش می کند و از او  چنین می خواهد:این کامیابی را به من ده تو ای زبردست،که من در میان مردمان خورشیدسان باشم،که من در شهریاری خود چارپایان و انسان را فناناپذیر کنم،آبها و گیاههارا خنک نشدنی سازم وانسانها غذاهای زیان ناپذیر خورند.در یشت هفدهم نیز چنین آمده است:

"
جمشید با همان ویژگی و صفت خاص در صدد است تا زندگی مردمان را خوش و خرم و دور از گزند سازد.اینبار بالای کوه هرا)البرز(به ستایش اشی و نگوهی (ایزد ثروت و دارائی)می پردازدو خواستار می شود تا به او توانائی بخشیده شود تا جهت مردم گله های پروار تهیه کند.تقاضا می کند طوری شود که مرگ از میان برخیزدوزندگی جانداران با جاودانگی قرین گردد.ونیزآرزو داردکه گرسنگی وتشنگی برافتد."

  • سوشیانت

پادشاهان اساتیری ایران بخش سوم

سوشیانت | دوشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۲۷ ب.ظ | ۰دیدگاه

تهمورث

بنابروایت شاهنامه،تهمورث پسر هوشنگ،و مدت شهریاریش سی سال بود.طبق معمول بین روایات اوستائی و پهلوی اختلاف زیادی  وجود دارد و همین اختلاف احوال موجب شده است که در روایات اسلامی در مورد وی شاخ و برگ های ساختگی زیادی بوجود آید.

در اوستای موجود بیش از چند بار از تهمورث یاد نشده است.ماخذ مزبور جز در یکی دو مورد آگاهی قابل توجهی بدست نمی دهد و تنها در یشت های پانزدهم و نوزدهم وبیست وسوم نامی ازتهمورث آمده است.در بند دوم آفرین زرتشت پیامبر نیز از تهمورث یاد شده است.در آنجا که زرتشت برای کی گشتاسب آرزوی کامیابی میکند.

  • سوشیانت

پادشاهان اساتیری ایران بخش دوم

سوشیانت | دوشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۱۳ ب.ظ | ۰دیدگاه

هوشنگ

بر اساس قصه های شاهنامه هوشنگ نوه کیومرث اولین پادشاه جهان بود. سیامک پدر هوشنگ به خاطر دشمنی شیطان با کیومرث در جنگ با پسر شیطان کشته شد. یک سال بعد از مرگ سیامک، کیومرث که خودش پیر شده بود هوشنگ را که یادگار سیامک و برایش عزیز بود را به جنگ پسر شیطان فرستاد.

همه موجودات از انسان ها گرفته تا پریان و حیوانات دیگر دور هوشنگ جمع شدند. حتی حیوانات هم هر کدام سپاهی تشکیل دادند و هوشنگ فرمانده همه آنها شد.

دیو سیاه با شنیدن خبر آمدن سپاه هوشنگ آسمان را پر از خاک کرد، طوری که توفان خاک همه جا را فراگرفت. بعد دیوان به سپاه هوشنگ حمله کردند. هوشنگ و سپاهش با دیوها درگیر شدند. یکدفعه هوشنگ چشمش به دیو سیاه افتاد. خودش را به او رساند و دست و پایش را گرفت و او را بالای سرش برد و سپس بر زمین کوبیدش. بعد سر دیو را از تنش جدا کرد.

واژه شناسی

هوشنگ (به اوستایی: haošyangha)، (به پهلوی: hōšang)؛ به معنای کسی که منازل خوب فراهم سازد، یا بخشندهٔ خانه‌های خوب، است. لقب او در اوستا پَرَداتَ (Para-dāta)، به معنای مقدم و بر سر قرار گرفته، است. این لقب در پهلوی (Pēš-dād) ودر فارسی پیشداد شده‌است.

بعد از مرگ پسر شیطان کیومرث با خیالی آسوده از دنیارفت و هوشنگ جای او را گرفت. هوشنگ پادشاهی عادل بود. او آتش را به وجود آورد. اولین کسی بود که آهن را شناخت و آن را از سنگ استخراج کرد. از آهن ابزاری مثل تبر و اره و تیشه درست کرد. همچنین هوشنگ به مردم کشاورزی آموخت.

جشن سده از هوشنگ به یادگار مانده. یک روز هوشنگ در کوه ماری دراز و سیاه با دو چشم سرخ دید که از دهانش دود خارج می شد. به سمت او سنگی را پرت کرد. سنگ خرد شد و نوری به وجود آمد. به این ترتیب با این که مار کشته نشد ولی آتش کشف شد. هوشنگ از خدا به خاطر این که آتش را هدیه داده بود تشکر کرد. همان شب کوهی از آتش درست کردند و جشن گرفتند و سده نام آن جشن است.

همچنین او حیوانات سودمند مانند گاو و خر و گوسفند را به شکل جفت جفت جدا کرد تا آنها را پرورش دهند. هوشنگ 40 سال حکومت کرد و پس از او طهمورث دیوبند پادشاه شد.

هوشنگ در شاهنامه

وی در شاهنامه، پسر سیامک و نوهٔ کیومرث است که انتقام قتل سیامک را از اهریمن می‌گیرد و پس از کیومرث به پادشاهی جهان می‌رسد. همچنین، یافتن آتش و برپایی جشن سده را در شاهنامه و اسطوره‌های ایرانی به او نسبت می‌دهند.

هوشنگ شاه، مردم زمان خود را با آبیاری و صنعت و جداکردن آهن و سنگ و ساختن ابزار و آلات آهنی آشنا ساخت و به ایشان کشت و زرع آموخت. در شاهنامه، طبخ غذا، پختن نان و گله‌داری از آموزه‌های او برای مردم به شمار می‌رود. هوشنگ و سپاهی از انسان‌ها و جانوران (قصه‌های شاهنامه) بر اساس قصه‌های شاهنامه هوشنگ نوه کیومرث اولین پادشاه جهان بود. سیامک پدر هوشنگ به خاطر دشمنی شیطان با کیومرث در جنگ با پسر شیطان کشته شد. یک سال بعد از مرگ سیامک، کیومرث که خودش پیر شده بود هوشنگ را که یادگار سیامک و برایش عزیز بود را به جنگ پسر شیطان فرستاد.

همه موجودات از انسان‌ها گرفته تا پریان و حیوانات دیگر دور هوشنگ جمع شدند. حتی حیوانات هم هر کدام سپاهی تشکیل دادند و هوشنگ فرمانده همه آنها شد.

دیو سیاه با شنیدن خبر آمدن سپاه هوشنگ آسمان را پر از خاک کرد، طوری که توفان خاک همه جا را فراگرفت. بعد دیوان به سپاه هوشنگ حمله کردند. هوشنگ و سپاهش با دیوها درگیر شدند. یکدفعه هوشنگ چشمش به دیو سیاه افتاد. خودش را به او رساند و دست و پایش را گرفت و او را بالای سرش برد و سپس بر زمین کوبیدش. بعد سر دیو را از تنش جدا کرد.

بعد از مرگ پسر شیطان کیومرث با خیالی آسوده از دنیارفت و هوشنگ جای او را گرفت. هوشنگ پادشاهی عادل بود. او آتش را به وجود آورد. اولین کسی بود که آهن را شناخت و آن را از سنگ استخراج کرد. از آهن ابزاری مثل تبر و اره و تیشه درست کرد. همچنین هوشنگ به مردم کشاورزی آموخت.

جشن سده از هوشنگ به یادگار مانده. یک روز هوشنگ در کوه ماری دراز و سیاه با دو چشم سرخ دید که از دهانش دود خارج می‌شد. به سمت او سنگی را پرت کرد. سنگ خرد شد و نوری به وجود آمد. به این ترتیب با این که مار کشته نشد ولی آتش کشف شد. هوشنگ از خدا به خاطر این که آتش را هدیه داده بود تشکر کرد. همان شب کوهی از آتش درست کردند و جشن گرفتند و سده نام آن جشن است.

همچنین او حیوانات سودمند مانند گاو و خر و گوسفند را به شکل جفت جفت جدا کرد تا آنها را پرورش دهند. هوشنگ ۴۰ سال حکومت کرد و پس از او تهمورث دیوبند پادشاه شد.

بن مایه

1.رجایی بخارایی، احمدعلی. برگزیدهٔ شاهنامهٔ فردوسی، به کوشش کتایون مزداپور، تهران

2.یارشاطر، احسان، و دیگران. تاریخ ایران کمبریج جلد سوم، قسمت اول. مترجم: حسن انوشه. تهران

3.بهار، مهرداد. پژوهشی در اساطیر ایران. ویراستار: کتایون مزداپور. تهران

  • سوشیانت

پادشاهان اساتیری ایران بخش نخست

سوشیانت | دوشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۳۷ ب.ظ | ۰دیدگاه

کیومرث پادشاه اساتیری

با توجه به اسناد تاریخی ایران کهن و به ویژه شاهنامه که غنی‌ترین منبع تاریخی مکتوب است پی برده می‌شود که دوران کیومرث یکی از مهمترین دوره‌های تاریخی این سرزمین است.

براساس قصه های شاهنامه در گذشته های دور انسان ها میان کوه ها زندگی می کردند. در آن موقع که کسی لباس پوشیدن بلد نبود و مردم برهنه زندگی می کردند، کیومرث لباس پوشید و لباس پوشیدن را به فرزندانش و بقیه انسان ها یاد داد. کیومرث و یارانش لباسی از پوست پلنگ می پوشیدند. کیومرث برای خودش در کوه مسکنی درست کرد. او اولین کسی در جهان بود که تاج بر سر گذاشت و حکومت تشکیل داد.

کیومرث همچنین به زندگی مردم نظم داد. به عنوان مثال غذا خوردن مردم که موقع مشخصی نداشت به صورت وعده های غذایی ناهار و شام تنظیم شد.

  • سوشیانت

سلسله مراتب مندایی

سوشیانت | يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۱۶ ب.ظ | ۰دیدگاه

سلسله مراتب دینی در میان صابئین مندایى

 

آنچه از نظر می گذرد گزارشی از شان و مرتبت روحانیان در آیین صابئین مندایی است. بی گمان، موقعیتی که هر دین برای طبقه روحانیان قائل است، از مؤلفه ها و شاخص هایی به شمار می آید که به واسطه آن، می توان دین مورد نظر را در رده و رتبه ای خاص طبقه بندی کرد. یکی از شاخص های تقسیم ادیان، تقسیم بر حسب جایگاه و منزلت روحانیان در دین است . مقاله حاضر می کوشد مقام و موقعیت طبقه روحانیان را در میان صابئین مندایی به کاوش بگیرد و آداب و سلوک روحانیت را در آن آیین بررسی کند. ذکر این نکته ضروری است که مطلب حاضر، بخشی از یک پژوهش گسترده تحت عنوان "نگاهی انسان شناختی به دین ورزی صابئین مندایی ایران " است که به همت پژوهشکده مردم شناسی سازمان میراث فرهنگی در دست انتشار است .

 

ایمان و اعتقاد می تواند امری درونی و فردی باشد. اما اگر ایمان و اعتقاد از سطح فردی فراتر رفته و در سطح جمعی مطرح شود، و به عبارت دیگر باور و دریافت فردی تبدیل به یک دین شود، پدید آمدن یک سازمان بندی جمعی و گروهی غیرقابل اجتناب است .

  • سوشیانت

غسل صابئین مندایی در کارون

سوشیانت | يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۱۲ ب.ظ | ۰دیدگاه

غسل صابئین مندایی

صابئین مندایی، هر یکشنبه در کنار رودخانه کارون غسل تعمید می بینند. یکشنبه صبح کسی که تعمید می شود و شخص تعمید کننده «رسته» می پوشند. رسته 5 تکه است. شلوار، پیراهن، عمامه، کمربند و شال. این لباس به طریقه ای خاص اما ساده دوخته می شود. از کتاب «گنزاربا» یا گنج خداوند «بوثه» یا آیه ای خوانده می شود. فرد روحانی مندایی داخل آب می رود و سپس فرد تعمید شونده در آب می نشیند. اگر کودک باشد، همراه فرد دیگری داخل آب می رود. با خواندن «بوثه» ای دیگر آب روی سر فرد ریخته می شود. سپس فرد از آب بیرون آمده، روی صندلی، کرسی یا تخته ای می نشیند و روحانی بار دیگر از «گنزاربا» می خواند. سپس فرد دعای توبه یا حفاظت را می خواند و نان و آب مقدس را می خورد.» . تعمید هر شخصی 30 دقیقه به طول می انجامد.

  • سوشیانت

آیین مندایی در ایران

سوشیانت | يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۰۶ ب.ظ | ۱دیدگاه

وضعیت صابئین مندایی در ایران

در کنار رود کارون در جلگه خوزستان ، قومی صنعتگر و هنرمند زندگی می کنند که دین و آیین ، زبـان و خـط خـاصـی دارنـد و هـمـواره تـوجـه دین شناسان ، انسان شناسان و زبان شناسان را به خـود جلب کرده انـد.اینان خـود را مندایی » و از نسل سام بن نوح می دانند.

کتاب مقدس شان صحف آدم است که خود به آن گنزا ربا به معنی گنج بزرگ می گویند. این کتاب از دو طرف آغاز می شود. قسمت راست ، که طولانی تر است ، در موضوع الهیات مندایی ، جهان و خلقت ، تاریخ قوم و اساطیر ؛ و قسمت چپ در موضوع اموات است . قرآن شریف ، منداییان را با نام «صابئین »، اهل کتاب دانسته و در آیه های 62 سوره بقره ، 17 سوره حج ، 69 سوره مائده از ایشان سخن گفته است . وجه تسمیه «مندا» و «صبی »

نامی که این قوم خود را به آن می خوانند، ظاهرا از کلمه «ماندا» یا «مندا» به معنای معرفت و شناخت مشتق شده است و این شاید دلیلی است که دین شناسان نشانه هایی از ارتباط میان این دین با فرقه های گنوسی یافته اند. اما «صبی » در زبان عربی از «صب » به معنای «آب ریختن » است و این به دلیل آیین های تعمید در آب است که از ارکان این آیین به شمار می آید.

  • سوشیانت

مندایی ها

سوشیانت | يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۵۳ ق.ظ | ۰دیدگاه

مندائی‌ها، دینی در کنار آب روان

شاید خیلی‌ها ندانند که یکی از ادیان موجود در ایران مندائیان یا صابئین هستند. صابئین ایرانی عمدتاً ساکن خوزستان هستند. آن‌ها را نمی‌شود از آب روان جدا کرد. مراسم تعمیدشان مهم‌ترین مراسم آنان است که با آب روان صورت می‌گیرد. به پیامبران از حضرت آدم تا حضرت یحیی اعتقاد دارند. لباس رسمی‌شان پارچه‌ای است از الیاف طبیعی به رنگ سفید که شامل پنج قسمت است

  • سوشیانت

آیین های ایران باستان بخش چهارم

سوشیانت | يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۳۷ ق.ظ | ۰دیدگاه

مزدک

بحرانهاى اجتماعى در پدید آمدن باورهاى دینى نقش مهمى دارند و دینهایى که در زمان و مکانى بحرانى تاءسیس مى شوند، گسترشى عمومى مى یابند. آیین به شدت اجتماعى مزدک یکى از شواهد این مدعاست . فردوسى در شاهنامه هنگام سخن گفتن از پادشاهى قباد، شرح مفصلى از ظهور مزدک مى دهد. وى مى گوید مزدک حکیمى بود که مردم را در زمان تنگى برانگیخت تا به انبار غله هجوم برند و از این راه شهرت وى بالا گرفت .

 

سرگذشت مزدک

مزدک پسر بامداد در زمان قباد (488-531 م .) از میان دانایان و دانشمندان از شهر مازیارا در کنار دجله که اکنون کوت العماره خوانده مى شود، برخاست . تاریخ نگاران ، حتى آنان که با وى مخالف بوده اند، به خرد و منطق و صفات برجسته او اشاره کرده اند. مى گویند او مردى پرهیزکار بود و لباس ساده اى بر تن مى کرد.

مزدک هیچ گاه ادعاى پیامبرى نداشت و خود را پیرو شخصى به نام بوندوس مى دانست که در حدود سال 300 م . اصلاحاتى در مانویت پدید آورده بود و در ایران و روم پیروانى داشت .

  • سوشیانت
تحلیل آمار سایت و وبلاگ